پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ب.ظ

۳

نیمه پنهان مسیحیت

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ب.ظ

//bayanbox.ir/id/7569607565787367429?view

دانلود سخنرانی قدیری ابیانه پیرامون اسلام و مسیحیت

متن مکتوب سخنرانی قدیری ابیانه

بسم الله الرحمن الرحیم

امروزه مسیحیان یک اعتقاداتی دارند که ما می‌گوییم این اعتقادات تحریف شده است. اما آیا مبشرین مسیحی این اعتقادات را در کشورهای اسلامی و از جمله در ایران مطرح می‌کنند؟

عمق عقایدشان را در جوامع اسلامی مطرح نمی‌کنند. به خاطر اینکه اگر این اعتقادات را مطرح بکنند، نه تنها هیچ جذابیتی برای هیچ مخاطبی نخواهد داشت، بلکه دافعه دارد. آنها مراسمی دارند به نام مراسم عشای ربانی که نان را می‌زنند تو شراب و می‌گذارند در دهان مؤمنین. اسم این را من گذاشتم مراسم خدا خوری.

دانلود کامل کتاب مسیحیت از واقعیت تا تحریف جاپ دوم نوشته قدیری ابیانه

یکی از سیاست‌هایی که جناب آقای پاپ، رهبر کاتولیک‌های جهان مطرح کرده است، ترویج مسیحیت در کشورهای اسلامی است و در رابطه با ایران ترویج کلیسای خانگی است. مسیحیت از واقعیت تا تحریف دو دیدگاه اسلام و مسیحیت را نسبت به حضرت عیسی و مریم (س) مقدس مورد کنکاش قرار داده و به حقایقی اشاره دارد که مبلغین مسیحی از گفتن آن ابا دارند. حقایقی که برملا نمودن آنها سبب می‌شود که حتی بسیاری از مسیحیان، نگاهی دوباره به اعتقادات خود داشته باشند. ما برای اینکه با مسیحیان بحث منطقی داشته باشیم، اول می‌گفتیم که شما حاضر هستید که ما یک بحث منطقی راجع به دین داشته باشیم. چرا که آنها اصلاً در مذهبشان و مکتبشان، همان‌طور که عرض کردم، دگماتیسم مذهبی حاکم است. اگر می‌پذیرفتند که ما منطقی صحبت بکنیم، دیگر راه برای مسلمان شدنشان باز شده بود. افرادی می‌آمدند در جلسه با نگاهی منفی نسبت به اسلام به خاطر تبلیغاتی که در آنجا شده است و بعد از شنیدن این حقایق مسلمان می‌شدند. در مجموع حدود 300 نفر پای صحبت‌های بنده مسلمان شدند، در حالی که نصفی از آنها در اولین دیدارشان مسلمان شدند در شرایطی که با نگاه نقادانه وارد جلسه شده بودند.

آنقدر زیاد تحریفات کاملاً غیر منطقی در مسیحیت وارد کرده‌اند. لذا مردم را عادت می‌دهند به اینکه شما اصلاً فکر نکنید، تعقّل نکنید. منطق را در دین به کار نگیرید. اصلاً یکی از مبانی ایمانی مسیحیان عدم تعقّل است، یعنی دگماتیسم مذهبی. آنچه که به تو گفته شده بپذیر، تو غسل تعمیق داده شده ای، تو مسیحی هستی، بپذیر، دنبال منطق هم نباش. بر خلاف اسلام که دائم در قرآن دعوت می‌شود به تعقّل و تفکر. از زبان پیامبر اسلام (ص) حدیث داریم که یک ساعت تفکر بالاتر است از 70 سال عبادت. در قرآن 25 بار نام عیسی، 11 بار نام مسیح (ع) آمده است. در 13 سورة قرآن به موضع حضرت مسیح (ع) اشاره شده است که تقریباً بیش از ده درصد سوره‌هاست.12  بار در 6 سوره نام انجیل ذکر شده است. ما معتقدیم به انجیل، معتقدیم به حضرت مسیح (ع)، معتقدیم به حضرت مریم (س) و اصلاً یک مسلمان نمی‌تواند اعتقاد به مسیح (ع) نداشته باشد. البته مسیحیان فکر می‌کنند حضرت مسیح (ع) به صلیب کشیده شده ولی طبق قرآن ما معتقدیم که این امر بر ایشان مشتبه شده است. کسی شبیه حضرت مسیح (ع) را به صلیب کشیده‌اند نه خود حضرت مسیح(ع). میگویند پیروان مسیح (ع) یک و نیم میلیارد هستند. من میگویم خیلی بیشتر از این هستند. شما باید تعداد مسلمانان را هم به آنها اضافه کنید. چون ما هم به او معتقدیم منتهی او را پیامبر بزرگ می‌دانیم. مسیحیان معتقدند که حضرت مسیح(ع) خداست. میگویند خدا سه تا است در یکی، یعنی میگویند: پدرش خدای پدر است.یعنی او وقتی به دنیا آمد پدری داشته که ما معتقدیم پدری نداشته و خدا او را آفریده و آنها میگویند خدا پدرش است و خود او هم خدای پسر است و روح‌القدس هم که ما می‌گوییم حضرت جبرئیل فرشته بزرگ الهی است، آنها میگویند او هم خدا است. خدا سه تا هست در یکی. حالا چرا میگویند در یکی؟ چون در تورات تأکید شده که خدا یکی است. من برای شما این قسمت از عهد عتیق در انجیل، یعنی دوران حضرت موسی (ع) را به نقل از خود انجیل برایتان می‌خوانم. می‌فرماید:

«پس خویشتن را بسیار متوجه باشید. زیرا در روزی که خداوند با شما در حوریب از میان آتش تکلم می‌نمود. [اشاره دارد به صحبت خدا با حضرت موسی(ع)] هیچ صورتی ندیدید. مبادا فاسد شوید و برای خود صورت تراشیده یا تمثال هر شکلی از شبیه ذکور یا اناث بسازید. [اینکه خدا را بخواهند به صورت مرد یا زن، مذکر یا مؤنث بخواهند تصویر بکنند. از آن به عنوان فساد نام برده] یا شبیه هر بهیمه‌ای که بر روی زمین است، یا شبیه هر مرغ بالدار که در آسمان می‌پرد. یا شبیه هر خزنده ای بر زمین یا شبیه هر ماهی که در آب‌های زیرزمین است.»

بنابراین در عهد عتیق در همین انجیل که دو بخش است. عهد عتیق و عهد جدید. عهد عتیق مربوط به دوران حضرت موسی (ص) است و عهد جدید مربوط به دوران حضرت عیسی (ع) است. می‌گوید: خدا به موسی می‌فرماید مبادا برای خدا تصویر قائل شوید و او را به شکل انسان یا حیوان یا هر نوع جسمی یا پرنده ای و خزنده و ماهی به تصویر بکشید. این را فساد دانسته است. در حالی که ما میدانیم در کلیساها پر از تصاویری است که خدا را به تصویر می‌کشند. خدای پدر مرد است و خدای پسر هم که مسیح (ع) است، آن هم مرد است. البته خدای پدر یک پیر مرد است که ریش‌های بلند دارد و موهای سفید دارد. گاهی هم کچل است و در بعضی مجسمه‌هایشان چون خداست یک زلفی هم گذاشته‌اند. بالاخره خدا قادر است و می‌تواند یک زلف برای خودش درست کند و ضلع سوم خدا یعنی روح‌القدس را با سمبل کبوتر به نمایش درآوردند. اینجا خدا دارد می‌گوید این فساد است. مبادا خدا را به تصویر بکشید به عنوان پرنده یا زن و مرد. ولی این کار را دارند می‌کنند. و در قسمتی دیگری از انجیل، همان عهد عتیق می‌گوید:

«این بر تو ظاهر شد تا بدانی که یهوه خدا است و غیر از او دیگری نیست. از آسمان آواز خود را به تو شنوانیدیم تا تو را تأدیب نماییم و بر زمین آتش عظیم خود را به تو نشان داد و کلام او را از میان آتش شنیدی.»

 وقتی که حدود 5 قرن قبل مسیحیان اسپانیا، از اسپانیا می‌روند مکزیک و آنجا با بومی‌ها جنگ می‌کنند. جنایات فجیعی علیه آنها انجام می‌دهند که واقعاً تأسف بار است. چطور دلشان آمد که این جنایات را انجام دهند، وقتی که می‌خواستند حضرت عیسی را به عنوان خدا بقبولانند. آن بومی‌ها می‌گفتند خدای ما قوی است و مرگ سراغ او نمی‌آید. ولی خدای شما مردنی است چون آنها می‌گفتند به صلیب کشیده شد. معمولاً حضرت مسیح (ع) را در کلیساها خونی و با گردن شکسته و با یک حالت مظلومی نشانش می‌دهند که وقتی بچه‌ها می‌روند کلیساها ترس برشان می‌دارد و معمولاً گریه می‌کنند وقتی که این تصویر را می‌بینند.

قرآن می‌گوید:

«کسی که دم از سه خدایی میزند منطقی برای او ندارد.»

من همین‌جا به خارجی‌ها می‌گفتم: اجازه بدهید ما منطقی سه خدایی را بررسی کنیم. اولاً چرا خدای پدر و چرا مسیح (ع) خدای پسر است؟

میگویند: چون پدر نداشت.

قرآن می‌گوید:

«آفرینش عیسی مثل آفرینش آدم است. خدا گفت باش، شد.»

معجزه آفرینش آدم (ع) یک معجزه بزرگ‌تری است از معجزه آفرینش مسیح. چرا؟ چون اگر مسیح (ع) پدر نداشت، آدم (ع) نه پدر داشت نه مادر، پس معجزه بالاتری بود. علی رغم اینکه خدا آدم (ع) را آفرید و او نه پدر داشت نه مادر، انسان بود و بشر بود. مسیح (ع) هم بشر است. قرآن برای اینکه بگوید او خدا نیست، می‌گوید:

«مریم و عیسی غذا می‌خوردند.»

ما در همین زمینه یک آیه قرآن داریم.

من پرسیدم از آنها که آیا مریم (س) و مسیح (ع) غذا می‌خوردند یا نمی‌خوردند؟

می‌گفتند: بله می‌خوردند. خوب اگر غذا می‌خوردند دست‌شویی هم می‌رفتند؟ کمی فکر می‌کردند و می‌گفتند: بله دست‌شویی هم می‌رفتند. حضرت مسیح (ع) خدا بوده پس ممکن است در زمان حیات وی پیش آمده باشد بیایند و بگویند خدا الآن کجاست؟ جواب دهند «خدا الآن رفته دست‌شویی.»

آخر این چه خدایی است که غذا می‌خورد، دست‌شویی می‌رود و می‌میرد. مادر مسیح (ع) مریم (س) بود. بنابراین مریم (س) مادر خداست و بزرگ در کلیساهایشان می‌نوشتند «مریم مادر خدا» است. من ندیدم که در کشورهای اسلامی چنین چیزی بنویسند. چون نزد مسلمانان مضحک جلوه می‌کند. یک زنی که از پدر و مادر طبیعی و از درد زایمان طبیعی به دنیا آمده، مادر خدا باشد. خدایی که انسان را آفریده. من می‌پرسیدم از آنها که اگر حضرت مریم (س) مادر خداست پس پدر و مادر حضرت مریم (س) تبدیل می‌شوند به یک خانواده استثنایی در طول تاریخ. با اینکه آنها از نسل آدم (ع) و حوا (س) هستند و آدم و حوا را خدا آفریده اما یک دختر دارند که مادر خداست. اگر از پدر و مادر حضرت مریم(س) بپرسیم که شما نوه دارید؟ میگویند بله ما یک نوه داریم. نوه‌ات کی هست؟ میگویند: نوه مان خدا است. مسیح (ع) نوه آنهاست، پس نوه‌شان خدا می‌شود. حالا مسیحیان معتقدند حضرت مریم(س) ازدواج کرده بود. یوسف نجار همسرش بود و وقتی که حامله به خانه می‌آید به خاطر خیانت راهش نمی‌دهد. لذا روح‌القدس (ضلع سوم خدا) نازل می‌شود و به یوسف نجار توضیح می‌دهد که این بچه کار خداست و او هم می‌پذیرد. حضرت مریم (س) بچه های زیادی داشتند! خوب اگر از پدر و مادر حضرت مریم (س) بپرسند دختر شما ازدواج کرده؟ میگویند: بله، دو تا شوهر دارد، یکی یوسف نجار و دیگری خدای پدر است. یعنی حضرت مریم (س) می‌شود، مادر خدا، همسر خدا و پدر و مادر حضرت مریم (س) می‌شوند، پدر بزرگ و مادر بزرگ خدا و پدر زن و مادر زن خدای پدر. من این را می‌گفتم خودشان می‌خندیدند و می‌گفتند: اصلاً ما هیچ وقت ننشستیم فکر بکنیم. منطقی اگر بخواهیم فکر بکنیم همین است. اما منطقی نیست. حضرت مسیح (ع) را هم خیلی بد جلوه می‌دهند. در انجیل آمده که یک بار حضرت مریم (س) با فرزندانش می‌روند که حضرت مسیح(ع) را ببینند. حضرت مسیح(ع) داشته سخنرانی می‌کرده.یکی از یارانش می‌رود سراغ او و می‌گوید:مادرت و برادرانت آمدند و می‌خواهند تو را ببینند. حضرت مسیح (ع) می‌گوید: مادر؟!برادر؟! مادر کیه؟ برادر کیه؟ مادر من این‌ها هستند. برادرهای من این‌ها هستند. حضرت مریم (س) را به حضور نمی‌پذیرد .این چیزهایی است که می‌خواهند از زبان حضرت مسیح(ع) رفتار با مادر را یاد بدهند. حالا در قرآن آمده که مسیح (ع) وقتی که در کودکی به زبان می‌آید، می‌گوید: خدا به من امر کرده که با مادر پاکم مهربان باشم.

 

یا مثلاً در انجیل آمده که در یکی از مهمانی‌هایی که ترتیب داده بودند، شراب سرو می‌کردند. شراب تمام می‌شود. حضرت مریم(س) که مسئولیت سرو شراب را برای مهمانان به عهده داشته، مراجعه می‌کند به حضرت مسیح (ع)، به فرزندش خدا می‌گوید که شراب تمام شد، چکار کنیم؟ حضرت معجزه ای می‌کند و آب را تبدیل به شراب می‌کند و حضرت مریم (س)خوشحال می‌رود و این شراب را بین مهمان‌ها توضیح می‌کند. در حالی که در تورات تأکید شده که شراب نجس است. آیا ما می‌توانیم یکی از معجزات حضرت مسیح (ع) را خارج کردن شراب از نجاست بدانیم؟ حضرت مریم (س) می‌رود آنجا شراب سرو می‌کند؟ یا مثلاً در یهودیت و یا در اسلام گوشت خوک حرام است. تورات تأکید کرده است و می‌گوید: گوشت خوک نجس است و نخورید. اما مسیحیان این نجاست را برداشته و گوشت خوک می‌خورند. امروزه ثابت شده که گوشت خوک نزدیک‌ترین بافت را به گوشت انسان دارد. لذا در عمل جراحی قلب، از دریچه قلب خوک استفاده می‌کنند. چون بافت گوشت خوک با بافت گوشت انسان یکسان است آن را معمولاً پس نمی‌زند. مثلاً در عمل جراحی پلاستیک جایی که پوست سوخته باشد و پوست خودش را نتوانند ترمیم کنند از پوست خوک استفاده می‌کنند. دمای گرمای بدن خوک با دمای بدن انسان یکی است. پلیس‌هایی که در آگاهی می‌آیند یک جسدی را پیدا می‌کنند که میگویند این 24 ساعت قبل کشته شده یا 5 روز قبل کشته شده، این را با اضمحلال گوشت خوک تشخیص می‌دهند. همان‌طور که بافت گوشت خوک شبیه انسان است، نحوة فاسد شدنش هم شبیه گوشت انسان است. چون این شباهت را دارد، بیماری‌های گوشت خوک هم به انسان منتقل می‌شود. حالا اثرات روحی‌اش بماند. گوشت خوک حرام را خدا حلال کرد؟ حضرت مسیح (ع) با آمدنش یک گوشت نجس را به گوشت پاک تبدیل کرد؟ جالب است که بدانید یهودیان هیچ معجزه ای را برای حضرت مریم(س) و حضرت مسیح(ع) قائل نیستند وگرنه او را می‌پذیرفتند و مسیحی می‌شدند. مسیحیان کسانی هستند که ضمن اینکه حضرت مریم (س) و حضرت مسیح (ع) را برایش تقدس قائل هستند، حضرت موسی(ع) را هم به عنوان پیامبر بزرگ الهی به رسمیت می‌شناسند. پس اگر یک یهودی آمد حضرت مسیح (ع) را قبول کرد مسیحی می‌شود. پس اگر یهودی هستند یعنی قبول ندارند. آنها معتقدند حضرت مسیح (ع) ناشی از یک گناه بزرگ و رابطه نامشروع بوده است. این نگاه یهودی‌ها است به مسیحیان. به خاطر سلطه، یهودیان نگذاشتند مردم بفهمند که نگاه یهودیان به مسیحیان چیست؟ ضمن اینکه آنها یک چیز دیگری را هم نمی‌دانند و آن جایگاهی است که حضرت مریم(س) و حضرت مسیح (ع) در اسلام دارند. وقتی من برای غربی‌ها می‌گفتم که ما یک سوره ای داریم به نام مریم، یک سوره ای داریم به نام المائده، آنچه که آنها قائل هستند به نام شام آخر، قرآن ما این را تأیید می‌کند و می‌گوید: این شام را خدا فرستاد و معجزه‌وار از آسمان به زمین آمد، در حالی که مسیحیان خودشان برای این قسمت معجزه ای قائل نیستند. نمی‌دانند که ما یک همچنین نگاهی داریم. وقتی من به مسیحیان می‌گفتم که به نظر شما مسلمان‌ها به شما نزدیک‌تر هستند یا یهودیان؟ هر چند که مسلمانان مسیح (ع) را خدا نمی‌دانند اما او را پیامبر اولوالعزم با معجزات بسیار زیاد، معجزه تولد بدون پدر، عروج به آسمان و... حضرت مریم (س) را برایش پاکی قائل هستند.

کلیسا برای اینکه درآمد کسب کند آمد خودش را گذاشت وسط رابطة انسان و خدا. می‌خواهی گناهت بخشیده شود بیا پیش کشیش اعتراف کن، پول بده، تو را می‌بخشد. ما در اسلام چه می‌گوییم؟ مگر نه اینکه خدا قاضی روز جزا است. مگر نه اینکه خدا به همه چیز عالم است و به همه چیز شنواست و داناست و خودش هم قاضی است، پس تو نرو گناهت را برای دیگران نقل کن. در اسلام نقل گناه خودش گناه است. مستقیم از خدا بخواه. توبه واقعی کن و خدا بخشنده‌ترین و مهربان‌ترین است.

کلیسا گفته بیا پیش خودم، من می‌بخشمت، شده منبع درآمد. این‌ها برزخ می‌فروختند. می‌گفتند ده درصد مال متوفی را بدهید ما برایش یک جای خوب تو برزخ و بهشت در نظر می‌گیریم. پس بهشت کلیدش دست این آقایان کشیش‌ها است. یک منبع درآمد کلان از طریق برزخ فروشی و بهشت فروشی داشتند.

یک آقای رندی بود که میدانست که کلیسا دارد کلاه برداری و دین فروشی می‌کند. آمد و گفت من جهنم را می‌خواهم. گفتند: چطور! جهنم را می‌خواهی؟ گفت: من پول دارم، می‌خواهم بخرم. شما مگر نمی‌خواهید بفروشید؟ پس جهنم را به من بفروشید. خلاصه آمدند بفروشند گفت: من همه جهنم را می‌خواهم. یک پارچه تمام جهنم مال من. کلیسا هم گفت همش گران تمام می‌شود و یک پول کلان گرفت و آن مرد هم کل جهنم را خرید و گفت: جهنم همش مال من است و من کسی را راه نمی‌دهم. دیگر لازم نیست بروید پیش کشیش و اعتراف بکنید چون به جهنم که دیگر راه ندارید. کلیسا را در آن زمان در معضل بزرگ گذاشت.

فلسفه غسل تعمید

راجع به گناه اولیه و یا ذاتی من خدمت شما عرض می‌کنم.

میگویند از هابیل و قابیل این گناه اولیه را داشتند و تا ابد خواهند داشت. فقط حضرت عیسی (ع) که او چون خدا است مستثنی است. با غسل تعمید توسط کشیشان این گناه برطرف می‌شود و راه بهشت باز می‌گردد. در غیر این صورت اگر کسی غسل تعمید نشده باشد گناه داتی‌اش حذف نشده و نمی‌تواند وارد بهشت شود. کودکانی هم که بمیرند و غسل تعمید نشده باشند می‌روند به برزخ ویژه کودکان (یک نوع مهد کودک) که به اسپانیایی به آن لیمبو می‌گویند. حالا غسل تعمید چیست و از کی به وجود آمده است؟ می‌گویند غسل تعمید از زمان حضرت مسیح (ع) و از زمانی که حضرت یحیی (ع) حضرت مسیح (ع) را غسل تعمید داد، این غسل تعمید شروع شد. ما در اسلام و ادیان دیگر غسل داریم که آن برای پاکی بدن است نه پاکی گناهانمان. اگر این‌طوری است که همه گناهکار به دنیا می‌آیند. از اولین نسل آدم (ع) تا ابد و این فقط با غسل تعمید پاک می‌شود و غسل تعمید آغازش مسیح (ع) بوده است، پس تکلیف تمام بشریت از زمان آدم (ع) تا مسیح (ع) چه می‌شود؟ از جمله این همه پیامبران الهی؟ جوابی ندارند بدهند. چون غیر منطقی است. پاپ قبلی در یک نوآوری اخیراً گفته که لیمبویی وجود ندارد. آقای پاپ [پاپ قبلی] شما که آمدید گفتید لیمبو نیست بیا و بگو گناه اولیه هم نیست. بیا بگو برزخ فروشی هم بی جا است و من عذر می‌خواهم از طرف کلیسا که مردم را سرکیسه کردیم. اصلاً کلیسا شده یک واسط بین خدا و انسان و ارتباط مستقیم را تقریباً حذف کرده است. در حالی که در اسلام روحانیت خودش را واسط بین انسان و خدا نمی‌دانند و فقط به عنوان مربی، رهبر، مشاور و معلّم می‌داند. دین در اسلام عقلانی است و باید بپذیری با عقلت که خدا یکی است و پیامبر اسلام (ص) پیامبر اوست. الآن با پول‌های مسیحیان چکار می‌کنند؟ الآن پول‌هایی که مردم دارند به واتیکان کمک می‌کنند در جاهای مختلف از جمله در ساخت سلاح‌های کشتار جمعی مثلاً در کارخانه لاکهید آمریکا سرمایه گذاری می‌شود.

پاپ نازی

همین آقای پاپ [پاپ قبلی] جوان که بوده، جزء سپاه نازی‌ها بوده. توجیه هم کرده و گفته که آن زمان اجباری بود. اجباری بود، تو نمی‌شدی. چکارت می‌کردند؟ زندانت می‌کردند؟ خوب زندانی می‌شدی. اگر آقای هیتلر اجبار می‌کرد مردم را که بروند و مردم کشورهای دیگر را بکشند، یهودیان را بکشند و بقیه مسلمان‌ها و غیر مسلمان‌ها را بکشند، شما باید مشارکت می‌کردی چون گفتند اجباری است. کسی که در دستگاه هیتلر وارد شده باید بیاید پاپ شود؟ معصوم شود؟ و بعد بیاید و بگوید اسلام منطقی نیست؟ اسلام می‌گوید هر کس که به دنیا میاید بی گناه است و از زمان بلوغش مسئول اعمال خودش است منطقی نیست؟ ولی مسیحیت که برزخ فروشی می‌کند و می‌گوید همه گناهکار به دنیا می‌آیند و آقای کشیش فاسد می‌آید و غسل تعمید می‌دهد، این منطقی است؟

فساد پیامبران

آنها تعدد زوجات را هم رد می‌کنند. تعدد زوجات یک راه حلی است مثلاً برای موقعی که تعداد زنان در جامعه بیش از مردها باشد. مثلاً در مکزیک تعداد زن‌ها 7 میلیون بیشتر از مردها است. یا مثل ماجرای حضرت ابراهیم، سارا بچه دار نمی‌شد و به پیشنهاد خود سارا با هاجر ازدواج می‌کند و از او بچه دار می‌شود که حضرت اسماعیل را به دنیا می‌آورد که حضرت اسماعیل بعدها پیامبر خدا می‌شود. سئوال: اگر تعدد زوجات ممنوع است پس چرا حضرت ابراهیم(ع) و برخی از پیامبران که چند تا همسر داشته‌اند چه می‌شود؟ میگویند: این‌ها گناهکار بودند و این عملشان گناه بوده و زنا بوده. از نظر مسیحیت حضرت ابراهیم (ع) پدر ادیان توحیدی زناکار بوده است.

منع طلاق

طلاق را منع کردند. میگویند به واسطه کشیش ازدواج را در آسمان وصل می‌شود و دیگر نمی‌توانند برای طلاق تصمیم بگیرند. شوهر جنایتکار درآمده، دختر فاسد درآمده نمی‌شود طلاق بگیرند. فقط شخص پاپ می‌تواند ازدواج را ملغی بکند. آن هم بسیار بندرت اتفاق می‌افتد. نتیجه منع طلاق در جوامع غربی این بوده که زن را می‌کشند یا زن شوهرش را می‌کشد، چون راه دیگری برای جدایی نداشتند. یا از هم جدا می‌شدند، عملاً مرد با زن دیگری است و ازش بچه دار می‌شود و زن هم با مرد دیگری است و ازش بچه دارد ولی رسماً این دو تا زن و شوهر هستند. تعدد زوجات هم نیست. نمی‌تواند با حفظ زن اولش زن دیگری بگیرد لذا یا می‌کشند یا طبق قوانین مدنی طلاق می‌دادند. این روالی بوده که موجود بوده.

فساد کشیش‌ها

این روزها شما اخبار فسادهای کشیش‌ها و اسقف‌ها را در رسانه‌ها شنیده‌اید. یک زمانی پاپ هر جا که می‌رفت تظاهرات به نفعش بود. کسانی که در کودکی توسط کشیش‌ها مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، این‌ها آمدند افشاگری کردند و معلوم شده که چقدر جنایت کردند. خیلی از این کشیش‌ها چه تجاوزاتی به کودکان کردند، به بچه های معلول، این بچه‌هایی که صدایشان به جایی نمی‌رسد. کودکان کور و کر که نمی‌توانند گزارش دهند. من می‌پرسیدم این کشیشی که به بچه‌ها تجاوز کرده چه می‌شود؟ جایش در بهشت است یا در جهنم؟ می‌گفتند: جهنم. این آقایی که جایش تو جهنم است چطور شب می‌آید تجاوز می‌کند به بچه و کودک و خردسال و صبحش بیاید در بهشت را به رویش باز کند و گناه را با غسل تعمید از او زایل کنند. آیا می‌تواند؟ اگر می‌تواند یعنی یک کشیشی که شب تجاوز می‌کند و صبح در بهشت را به روی مردم باز می‌کند خیلی جالب است و اگر نمی‌تواند این بچه ای که توسط این کشیش فاسد غسل شده چه گناهی کرده؟ این‌قدر این داستان تجاوز کشیش‌ها و اسقف‌ها و فسادهایشان رأس رسانه های دنیا است که از این به بعد پاپ هر جا سفر می‌کند با اعتراض مواجه می‌شود. خود آقای پاپ قبلی، قبل از این سمتش مسئول مقابله با فساد بوده. گزارشات زیادی آمده که به او گزارش کردند که فلان کشیش، فلان اسقف دارد تجاوز می‌کند. او سرپوش گذاشته و برخورد نکرده. میگویند تو از زمانی که مطلع شدی و برخورد نکرده‌ای مسئول ادامه تجاوزات هستی. هر روز تظاهرات، هر روز تیتر روزنامه‌ها، چقدر کاریکاتور راجع به این است. چقدر علامت خطر، تابلوهای خطر گذاشتند که بچه‌ها از این کشیش و اسقف فرار کنند. حالا چرا؟ داستان کلیسا خیلی عجیب است.

منع ازدواج کشیشان

کلیسا دنبال درآمد بوده و می‌خواسته گسترش پیدا کند. کشیش‌ها ابتدا ازدواج می‌کردند. ازدواج یک امر طبیعی است و نیاز طبیعی بشر است و برای کشیش‌ها و راهبه‌ها هم همچنین ازدواج می‌کردند و مشکل هم نبود. تا اینکه تصمیم گرفتند ازدواج را منع کنند. چرا؟ چون می‌گفتند این کمک‌هایی که مردم به کلیسا می‌کنند، یک مقدارش خرج زن و بچه کشیش می‌شود. ما می‌خواهیم همش صرف کلیسا شود. چکار کنیم؟ کشیش‌ها ازدواج نکنند و بعد هم توجیه کردند که ازدواج یک امر بد ضروری است. ولی ما در اسلام می‌گوییم یک امر خوب ضروری است. هر کس ازدواج کند به خدا نزدیک‌تر است ولی آنها میگویند هر کس ازدواج نکند به خدا نزدیک‌تر است. لذا کشیش‌ها و راهبه‌ها برای اینکه به خدا نزدیک‌تر باشند، ازدواج نمی‌کنند. اما چرا بد ضروری است؟ برای بقای نسل بشر.به خاطر پول آمدند منع کردند. البته در مسیحیت فرقه های مختلفی وجود دارد.آن فرقه‌هایی که مثل کاتولیک‌ها منع ازدواج نکردند، این فسادی که نزد کاتولیک‌ها است در نزد آنها نیست.

زن در اسلام و مسیحیت و غرب

برویم اشاره کنیم به چند مسئله دیگر در این رابطه. یکی مسئله زن در اسلام و مسیحیت در غرب است. عرض کردم که در مسیحیت روابط زناشویی یک بد ضروری است. لذا افراد نباید دنبال لذت زناشویی در روابط زناشویی باشند و کشیش‌ها برای اینکه پاک بمانند و نزدیک‌تر به خدا باشند ازدواج نمی‌کردند. در صورتی که اسلام ازدواج را یک خوب ضروری می‌داند. کسی که می‌خواهد به خدا نزدیک‌تر باشد بهتر است که متأهل باشد. و ثواب نماز یک متأهل هفتاد برابر زمان تجرّدش است. مسیحیت راجع به حجاب تأکید دارد. انجیل نامه اول، پولس رسول، ب تیموت، طالوس اول، بند 9و10 می‌گوید:

«خواهانم که زنان پوشش شایسته بر تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیآرایند. نه به گیسوان بافته یا طلا و مروارید یا جامه های فاخر، بلکه به زیور اعمال نیکو آراسته شوند. چنانچه شایسته زنانی است که مدعی خداپرستی هستند.»

حجاب حضرت مریم(س) بر اساس همین است. منتهی مسیحیت می‌گوید از روابط زناشویی لذت نباید برد. اما در اسلام می‌گوید باید لذت برد، ثواب هم دارد. هرچه که زن بیشتر خودش را برای شوهرش بیاراید و زیباتر و جذاب‌تر بکند و بیشتر برای شوهرش خودنمایی کند، ثواب می‌برد. مرد هم اگر خودش را جذاب‌تر کند و مطلوب‌تر کند برای همسرش او هم ثواب می‌برد. پس این یک فرق اسلام و  مسیحیت است. البته در غرب هم عین ما فکر می‌کنند و لذت زناشویی را یک امر مثبت میدانند. زیبایی و جذابیت را ما در اسلام یک نعمت الهی میدانیم. در غرب هم میگویند نعمت است و ارزش است. ما هم ارزش میدانیم. اما در فرهنگ اسلامی جذابیت فیزیکی یک ارزش صرفاً زناشویی است و نباید به ارزش اجتماعی تبدیل شود. فلسفه حجاب هم همین است. ولی در غرب یک جور تبلیغ می‌کنند که در جامعه اسلامی زنانی که بیرون حجاب دارند عیناً در خانه و جلوی شوهرشان هم دارند. این جوری برداشت می‌کنند. خیر، اسلام می‌گوید جذابیت فیزیکی ارزش زناشویی است و تأکید و سفارش هم کرده و ثواب هم برایش گذاشته، اما وارد روابط اجتماعی نباید بشود. ارزش اجتماعی یک زن به وزنش، به قدش، به رنگ پوستش و...نباید باشد، بلکه به علمش، به ادبش، به نقش مادری‌اش و...این‌ها ارزش اجتماعی است. ما توهین می‌دانیم به شخصیت زن، که اندامش را برای تبلیغ کالاها مورد استفاده قرار بدهند. ما تحقیر و ظلم به زن میدانیم که شرط استخدامش در یک جا، اندامش را برای جلب مشتری به نمایش عموم بگذارد. اینجا دیدگاه ما یک چیزی است بین مسیحیت رایج و با فرهنگ رایج غرب. مسیحیت می‌گوید: روابط زناشویی یک بد ضروری است ، جذابیت فیزیکی و لذت از روابط زناشویی را نهی می‌کند و ما می‌گوییم: خیر خیلی هم خوب است. اینجا با فرهنگ غربی یکسان هستیم. از طرفی می‌گوییم: جذابیت جنسی نباید به ارزش اجتماعی تبدیل شود. اینجا با مسیحیت یکی هستیم. در حقیقت مسیحیت واقعی همان نگاه دین اسلام را دارد. پیامبران الهی همه یک حرف زدند. یک دین است. قرآن وقتی صحبت از دین می‌کند، جمع نمی‌بندد و نمی‌گوید ادیان بلکه می‌گوید دین. یعنی که یک دین وجود دارد. مثل ریاضیات، یک ریاضیات است. معلم اول و دوم دبستان، دبیرستان، راهنمایی و دانشگاه چیزهای متضادی را یاد نمی‌دهند، بلکه هر استادی می‌آید آموخته های سال قبل را تأیید و تکمیل می‌کند. در دبستان میگویند دو دو تا چهار تا اما در دبیرستان لگاریتم را یاد می‌دهند. این‌ها متضاد نیست، بلکه مکمل است. لذا حضرت ابراهیم (ع) می‌آید، آموزه‌های نوح (ع) را تکمیل می‌کند و حضرت موسی  (ع) می‌آید، آموزه‌های ابراهیم (ع) را تأیید و تکمیل می‌کند و حضرت عیسی (ع)، حضرت موسی (ع) را تأیید و تکمیل می‌کند و پیامبر اسلام هم آموزه‌های همه پیامبران را تأیید و تکمیل می‌کند. یک خط هستند و در یک امتدادند. وقتی صحبت از نور است مفرد به کار می‌رود و وقتی صحبت از ظلمات است جمع است. یک مسیر حق وجود دارد. لذا قرآن تأکید می‌کند که از منظر خدا همه پیامبران الهی یکی هستند و فرقی بین آنها نیست. در غرب آمدند جذابیت جنسی را به یک ارزش اجتماعی تبدیل کرده‌اند و زن را بیچاره کردند. یعنی وقتی ارزش اجتماعی به ظاهر طرف باشد، وقتی ظاهرش را از دست می‌دهد یا حتی اگر جوان است و به آن الگوها نمی‌خورد، احساس حقارت می‌کند. یک بیماری در غرب است به نام چهل سالگی زنان. میگویند زن وقتی به چهل سالگی می‌رسد زیبایی‌هایش در سراشیبی می‌افتد و چین و چروک‌های صورتش نمایان می‌شود و چون ارزش اجتماعی‌اش به زیبایی‌اش است، پس ارزش اجتماعی‌اش را از دست می‌دهد. اخیراً به سی سالگی رسیده. زن در سی سالگی یک همچنین احساسی می‌کند، البته اگر زیبا باشد و اگر از اول زیبا نباشد که واویلا است. اسلام می‌گوید: ارزش اجتماعی یک زن یا مرد به جذابیتش نیست. مطابق مطالعات علمی که کردند گفتند که مرد از لذت بصری بیشتری نسبت به زن برخوردار است. یعنی با نگاه کردن تحت تأثیر قرار می‌گیرد. لذا چون قرار است جذابیت جنسی وارد روابط اجتماعی نشود و چون مرد با نگاه تحت تأثیر قرار می‌گیرد، پس مرد باید نگاهش را بیندازد و زن هم باید خودش را بپوشاند. البته تا زمانی که این جذابیت وجود دارد. لذا یک دختربچه دو سه ساله لازم نیست بپوشاند و زن صد ساله هم لازم نیست، البته اگر بپوشاند بهتر است. پوشش برای زنان زیبا و جذاب است. برای اینکه وارد عرصة تحریک جنسی در روابط اجتماعی نشوند.

خداخوری در مسیحیت

در انجیل از قول حضرت مسیح (ع) آمده است:

«به شما می‌گویم اگر بدن پسر انسانرا نخورید خون او را ننوشید در خود حیات ندارید هر که بدن مرا خورد خون مرا نوشید حیات جاودانی دارد من در روز آخر او را خواهم برخیزانید. زیرا بدن من خوردنی حقیقی و خون من آشامیدنی حقیقی است. کسی که بدن مرا می‌خورد و خون مرا می‌نوشد در من ساکن می‌شود و من در او، همان‌گونه که پدر زنده مرا فرستاد و من به پدر زنده‌ام. آنکه مرا می‌خورد نیز به من زنده خواهد بود.»

خوب یعنی چی که خدا می‌گوید بیایید و مرا بخورید؟ همین مراسم عشای ربانی اوج مراسم عرفانیشان، مراسم خدا خوری است. نان را می‌زنند در شراب و می‌خورند. نان سمبل بدن مسیح (ع) و شراب هم سمبل خون مسیح (ع) است. چرا می‌خورند؟ خود حضرت مسیح (ع) گفته که مرا بخورید. خودش که نیست او را بخوریم لذا به طور سمبلیک بدن و خون او را می‌خوریم.

عیسی پیامبر

به نقل از سفر تنسیه، فصل 18، آیه 18و19 در انجیل عهد عتیق آمده است که خداوند به موسی می‌فرماید:

 «نبی برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد.»

 پس صحبت از فرستادن نبی است از میان برادران مثل موسی و «کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.پس آنچه که او می‌گوید امر خداست و هر کس که سخنان مرا که از طرف من می‌گوید نشنود من خود او را مؤاخذه خواهم کرد».

 پس خداوند دارد به حضرت موسی(ع) وعده می‌دهد به اینکه نبی خواهد آمد شبیه تو و از بین برادران تو و هر کس به او گوش ندهد من او را مؤاخذه خواهم کرد. پس یک یهودی باید به این معتقد باشد. مسیحیان میگویند آن نبی که به حضرت موسی وعده داده شده حضرت مسیح(ع)است. وعده نبی(پیامبر)داده شده نه وعدة فرزند خدا.

خود انجیل عهد جدید،

همان انجیلی که مسیحیان معتقد هستند تأکید می‌کند.می‌گوید منظور از پیامبر یاد شده که به موسی وعده داده شده همین مسیح (ع) است.

به روایت لوقا در اعمال رسولان، فصل 3، بندهای 19تا23، می‌گوید:

«می‌باید آسمان او را پذیرد تا زمان معاد همه چیز، که خداوند از بدو عالم به زبان جمیع انبیای مقدس خود از آن اخبار نمود. زیرا موسی به اجداد گفت که خدای شما نبی مثل من، از میان برادران شما برای شما برخواهد انگیخت و کلام او را در هر جا به شما تکلم کند بشنود و هر نفسی که آن نبی را نشنود از قوم منقطع گردد.»

در انجیل عهد جدید در خطابه پطروس در رواق سلیمان آمده:

«پس توبه و بازگشت کنید تا گناهان شما محو گردد و تا اوقات استراحت از حضور خداوند برسد و عیسی مسیح (ع) را که از اول برای شما اعلام شده بود بفرستد که می‌باید آسمان او را بپذیرد تا زمان معاد همه چیز که خدا از بدو عالم به زبان جمیع انبیای مقدس خود از آن اخبار نمود. زیرا موسی به اجداد خود گفت که خدای شما نبی مثل من از میان برادران شما، برای شما برخواهد انگیخت. کلام او را در هرچه که به شما تکلم کند بشنوید و هر نفسی که آن نبی را نشنود از قوم منقطع گردد.»

 پس انجیل دارد می‌گوید یک نبی دارد می‌آید. یهودیان هنوز منتظر هستند آن نبی بیاید. ولی ما مسلمانان می‌گوییم آن نبی که قرار بود بیاید حضرت مسیح (ع) است. خود انجیل هم دارد می‌گوید آن نبی که خدا وعده داده به حضرت موسی ،حضرت مسیح (ع) است. پس صحبت از نبی و پیغمبر است نه خدا. جالب است که در خود انجیل ذکر شده که از حضرت مسیح (ع) می‌پرسند که ما از کجا بفهمیم که پیامبران آینده ای که دارند می‌آیند درست و واقعی هستند و دروغ نمی‌گویند. می‌گوید:

«از روی میوه‌شان می‌توانید بفهمید. درخت خوب، میوه خوب می‌دهد. درخت بد، میوه بد می‌دهد.»

 حضرت مسیح (ع) می‌گوید: بله پیامبرانی می‌آیند و شما از میوه‌شان می‌توانید کشف کنید که آیا راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید.

وقتی خداوند پیامبر می‌فرستد بپذیریم یا نپذیریم؟ من از مسیحیان سؤال می‌کنم: آیا کار یهودیان درست است که پیامبر قبلی موسی را بپذیرند و پیامبر بعدی یعنی حضرت مسیح (ع) را نپذیرند.؟ آیا آن‌هایی که حضرت مسیح (ع) را پذیرفتند و جزء حواریونش شدند، آنها پیرو واقعی خدا بودند و پیرو واقعی حضرت موسی(ع) بودند یا آن‌هایی که نپذیرفتند و سعی کردند به صلیب بکشند.

من میگویم معتقدین واقعی به حضرت موسی (ع) کسانی هستند که وقتی حضرت عیسی آمد پذیرفتند. و معتقدین واقعی حضرت عیسی کسانی هستند که وقتی پیامبر بعدی محمد مصطفی (ص) ظهور کردند او را پذیرفتند و پیروی کردند. اما جاهای مختلفی در انجیل از حضرت مسیح (ع) به عنوان پیامبر نام می‌برد. من اینجا اشاره می‌کنم به انجیل متی، فصل31، آیات 45 و 46 که می‌گوید:

«چون وارد اورشلیم شد تمام شهر به آشوب آمد و می‌گفتند این کیست؟ آن گروه گفتند: این هست عیسی نبی از ناصره جلی.»

 این قسمت از انجیل متی، فصل21، آیات10و11 و قسمت دیگری می‌گوید:

 «چون رؤسای کهمه و فلیسیان مثل‌هایش را شنیدند، دریافتند که درباره ایشان می‌گوید. و چون خواستند او را گرفتار کنند از مردم ترسیدند زیرا که او را نبی می‌دانستند.»

میگویند همان عناصری که خواستند حضرت مسیح (ع) را دستگیر کنند از صحبت‌هایش فهمیدند که او مسیح (ع) است و از مردم ترسیدند که او را دستگیر کنند. چون مردم او را نبی می‌دانستند. در انجیل آمده که آن حضرت با حواریونش صحبت می‌کرد. به یهودا گفت: تو به من خیانت خواهی کرد.به پطروس گفت: تو سه بار منکر من خواهی شد و بار سوم خروس شروع می‌کند به خواندن. من بر صلیب می‌میرم و بعد از سه روز زنده می‌شوم و به آسمان عروج پیدا می‌کنم. بعد هم مسیحیان معتقدند که خدا فرزندش را در قالب انسان فرستاد که گناهان بشریت بخشیده شود. پس حضرت مسیح (ع) مأموریت بزرگی داشته که بخشی از این مأموریت این بود که قربانی شود. و بعد هم زنده خواهد شد و عروج پیدا خواهد کرد. مسیحیان میگویند حضرت مسیح (ع) روی صلیب گفت:

«خدایا چرا مرا ترک کرده‌ای؟»

حالا اگر می‌گفت مرا ترک نکن یک چیزی. گرچه میدانست ترک نخواهد شد. اما چرا مرا ترک کرده‌ای یعنی که مرا ترک کرده‌ای. مگر خودت نقل نکرده‌ای و به حواریانت نگفته‌ای که من بعد از سه روز زنده می‌شوم و به آسمان عروج پیدا می‌کنم. پس خودت می‌دانستی که ترک نخواهی شد. این چیزی بود که من می‌پرسیدم و مسیحیان می‌گفتند: چون خدا در قالب انسان نازل شده و انسان هم دچار ضعف‌هایی است آنجا هم دچار ضعف شده. این همه انسان‌های مبارز که پای چوبه دار و زیر شکنجه فریاد آزادی سر می‌دهند. نمی‌گویند خدایا چرا مرا ترک کرده‌ای. در داستان حضرت ابراهیم وقتی که خدا به ابراهیم امر کرد که فرزندت اسماعیل را قربانی کن. وقتی به اسماعیل این را گفت. اسماعیل گفت چشم‌های من را ببند. ابراهیم گفت چرا ببندم؟ اسماعیل گفت: برای اینکه چشمت در نگاه من نیفتد و دلت رحم بیاید و حکم خدا را اجرا نکنی. اسماعیل انسان بود، آن زمان نوجوان بود و هنوز هم پیغمبر نشده بود و قرار هم نبود قربانی بشود تا یک مأموریت بزرگ مثلاً گناهان بشر بخشیده شود. این نوجوان می‌خواهد حکم خدا اجرا شود. آن وقت حضرت مسیح (ع) که خودش خداست و آمده در قالب بشر نازل شده و قرار است مأموریت عظیمی را انجام دهد، از این ناراحت هم هست و می‌گوید خدایا چرا مرا ترک کرده‌ای. ما معتقدیم که پیامبران از مرگ هراسی ندارند. هر ساله در فیلیپین مراسمی بین فلیپینی‌ها برگزار می‌شود. آنها می‌آیند، عین آن بلایی که معتقدند سر حضرت مسیح (ع) آمده به سر خودشان می‌آورند و خود را به صلیب می‌کشند و به دست و پایشان میخ می‌کوبند و آویزانشان می‌کنند. این‌ها نمی‌آیند بگویند خدایا چرا مرا ترک کرده‌ای؟ این‌ها که مردمان عادی هستند! چطور حضرت مسیح (ع) وحشت برش داشته و از مرگ می‌ترسد و از سربازان رومی می‌ترسد و فراموشکار می‌شود و به خدا گلایه می‌کند که چرا مرا ترک کرده‌ای؟!

این چه جلوه ای است که این‌ها از خدا و حضرت مسیح (ع) ارائه می‌دهند.

شکنجه در کلیساها

مسیحیت با شکنجه و جنایت در دنیا ترویج شد. چه جنایاتی این‌ها در دنیا مرتکب شدند.این‌ها می‌گفتند یا بگو مسیح (ع) خدا است یا شکنجه‌ات می‌کنیم. یکی از شکنجه‌ها این بود که طرف را از وسط شقّه می‌کردند. من به موزه شکنجه مکزیک رفتم. آنجا را بازدید کردم. با اینکه قبلاً شنیده بودم تعجب کردم. آنجا یک ارّه دیدم به چه بزرگی و فکر کردم برای درخت‌های تنومند می‌خواهند استفاده کنند. آدم‌ها را آویزان می‌کردند و با این ارّه از وسط دو شقّه می‌کردند و می‌گفتند تو بگو که مسیح (ع) خدا است. آماری منتشر شده در ظرف 18سال،6860 نفر با ارّه شقّه شدند. 10220 نفر را زنده سوزاندند. 97023 نفر را ظرف 18 سال زیر انواع شکنجه‌ها کشتند. یکی از ابزارهای شکنجه صندلی تمام میخی بود. یک قفسه‌هایی هست که مثل تابوت می‌ماند منتهی شکل انسان دارد و داخلش پر از میخ بود. آدم را در آن می‌گذاشتند  و می‌بستند میخ از همه طرف داخل بدن می‌رفت. یک میله های قفسی مانند بود آدم را می‌گذاشتند داخلش و آویزان می‌کردند و می‌گذاشتند بماند تا پوسیده شود. یک چیزهایی مثل رول پلاک در داخل ماتحت یا رحم فرد وارد می‌کردند که نوکش تیز بود وقتی درون بدن باز می‌شد از درون پارگی ایجاد می‌کرد و او را می‌کشت. ابزار شکنجه‌هایشان فراوان است. اصلاً بخشی از کلیساها را به شکنجه اختصاص می‌دادند. آیا این‌ها صلح طلب هستند؟ می‌آیند اسلام را خشن معرفی می‌کنند. حضرت امام (ره) در دیدار با نماینده پاپ که واسطه فرستاده بود که گروگان‌های آمریکایی آزاد شود فرمودند: گوش ما نشنید که شما در این سال‌ها یک بار از حقوق ملت ایران دفاع کنید.

پاپ می‌تواند پرچم دار مبارزه با کشتار افغانی‌ها و عراقی‌ها و دیگران شود. این چه صلح طلبی‌ای است؟ چه ابزار شکنجه ای و چه روش‌های پلیدی داشتند. همین غرق‌آبی که میگویند الآن آمریکایی‌ها بکار می‌برند و بحث این است که قانونی است یا نه. بوش و دیگران میگویند ضروری است. این را درآوردند که 500 سال پیش در کلیساها این کار را می‌کردند. همین امروز برای فریب افراد، طرف نیازمند اقتصادی است میگویند شما بیا مسیحی بشو تا من بهت ویزا بدهم. هر جا که استعمار خواست پایش را جایی بگذارد پیش قراولش کلیسا و کشیشیان بودند. مسیحیان واقعی ما هستیم. ما مسلمانان مسیحیان واقعی هستیم که حضرت مسیح (ع) را آن طوری که بوده بهش اعتقاد داریم. ما حدیث داریم که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: ای مردم من را به آنچه که هستم بنامید، نه بیشتر. من قبل از اینکه خدا به پیامبری برگزیند بنده خدا بودم و هستم. لذا ما می‌گوییم عبده و رسول. بنده خدا (عبد خدا) و رسول خدا.

آیا حضرت عیسی راضی است او را بیش از آنچه که هست یعنی خدا و شریک خدا بنامیم. قطعاً که راضی نیست. معتقد واقعی به حضرت موسی کیست؟ آن کسی که بعد از حضرت موسی به حضرت عیسی اعتقاد داشته باشد. پس معتقد واقعی به حضرت ابراهیم (ع) کیست؟ آن کسی که حضرت ابراهیم (ع) را قبول داشت و بعد که حضرت موسی آمد او را هم پذیرفت و بعد هم که حضرت عیسی آمد او را هم پذیرفت و بعد هم که پیامبر گرامی اسلام آمد او را هم پذیرفت. این‌ها همه یک خط هستند. یهودیان مسیح (ع) را قبول ندارند ولی ما می‌گوییم قبول داریم. حضرت موسی را هم قبول داریم.

به این متن در آنیده ان شائ الله تصاویر اضافه خواهد شد.

۹۳/۰۷/۲۸

نظرات  (۳)

سلام
خیلی ممنون از زحمات شما واقعا مطالبتون خوب و منطقی است به درد من هم خیلی میخورد انشاالله موفق باشید و امیدوارم هر روز بهتر و بهتر پیش برید و حقایق مسیحیت جعلی امروزه را آشکار کنید خدابه همراهتان
ممنون از زحمات شما.خدا قوت
۱۵ تیر ۹۲ ، ۰۲:۱۵ محمد حسین
با سلام. لطفا لینک دانلود کتاب مسیحیت از واقعیت تا تحریف را درست کنید.با تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">