رسالت دانشجو: متن و فیلم
باسمه تعالی: برای مشاهد فیلم اینجا را کلیک کنید.
میخواهم در رابطه با رسالت دانشجو صحبت بکنم. ما در کشورمان خیلی میشنویم که در دانشگاهها که دانشجویان نگران این هستند که آیا در آینده شغلی پیدا میکنند؟ آیا دولت میتواند برای آنها ایجاد اشتغال بکند یا نه؟
روز دانشجو تبدیل شده به روز مطالبه و تقاضاهایشان را مطرح میکنند. اما من معتقدم روز دانشجو باید روز پاسخگویی دانشجو باشد.
اینجا میخواهم نکتهای را مطرح کنم من درجمع دانشجویان زیادی در نقاط مختلف کشور جلساتی را داشتهام در مورد همین رسالت دانشجویی. در مورد توزیع عادلانه ثروت، در مورد نحوهی هزینه کردن درآمدهای نفتی و . . . صحبت کردم. مثلاً از آنها پرسیدم که آیا شما فکر میکنید که درآمدهای نفتی در کشور عادلانه توزیع میشود؟ که معمولاً ایراد میگیرند به نحوهی توزیع ثروت. از آنها میپرسم که شما فکر میکنید درآمد نفتی چقدر است؟ بودجهی کشور فکر میکنید چقدر است؟ معمولاً اگر از آنها سؤال کنیم که اگر آن مقدار نفتی که ما صادر میکنیم، آن درآمد را به طور مساوی بین مردم تقسیم بکنیم، فکر میکنید به ازای هر نفر چقدر درماه هزینه میشود؟ ارقامی که مطرح میکنند میلیونی، دهها میلیونی و گاهی میلیاردی است، یعنی فکر میکنند آنچه که صادر میکنیم خرج هیچیک از ضروریات کشور نشود و آنرا صرفاً بین مردم به طور مساوی تقسیم بکنیم به هرکس باید چندین میلیون تومان برسد؟ اما آیا تصور مردم از میزان این درآمد درست است؟
خب ملاحظه میشود که نخیر، مردم تصور درستی ندارند! به چه دلیل؟ یک ضرب و تقسیم ساده نشان میدهد مردم ما بخصوص دانشجویان ما دچار توهم هستند.
با تقسیم رقم پیش بینی درآمد حاصل از صادرات نفت در سال 1391 یعنی بیش از 61 هزار میلیارد تومان بر تعداد جمعیت (75 میلیون نفر) و 12 ماه سال مشخص می شود که میزان صادرات نفت نفر مطابق با پیش بینی به عمل آمده معادل 67 تومان به ازای هر در هر ماه بوده است که با تصور مردم فاصله زیادی دارد.
پس ما میبینیم که یک تصور غلطی در جامعه وجود دارد و اما این تصور غلط عوارضی داشته: یکی از عارضهها این بوده که همه چشمشان به دولت و مدیریت برای حل مسایل کشور بوده، اعم از تأمین معیشت، تأمین مسکن، اشتغال، ازدواج، تحصیل، تفریح، رفاه و همه چیز. در ایران ما فکر میکنیم که دولت باید معیشت مردم را تأمین کند، درحالی که در دنیا مردم میدانند مردم باید هزینههای دولت را تأمین کنند.
اگر دولت کمکی میکند و خدماتی میدهد منابع مالی این کمکها و خدمات آن از کجا تأمین میشود؟ از جوانان میگیرند و آنرا میدهند به مسنترها که نمیتوانند کار کنند یا افراد صغیر و معلولی که توانایی کار ندارند، اما ما میبینیم که جوانها دست بگیرشان از همهی اقشار درازتر است. همه میگویند که به ما امکانات بدهند. با کدام بودجه؟ این ماهی 67 هزارتومان در بودجه سال نود و یک مبلغ 42 هزار تومانش بودجه ی عمرانی بوده و 13 هزار تومانش بودجه آموزش وپرورش. بلافاصله چیزی که در ذهنها مطرح میشود این است که: ما که فقط درآمد نفت نداریم. گاز صادر میکنیم ، از معادنمان صادر میکنیم ، دولت درآمدهای دیگر مثل مالیات، گمرک، عوارض، جریمهها و چیزهای دیگر دارد. بررسی اینها کار ستی نیست.
بودجه دولت دو بخش است: بودجه شرکت ها، بودجه عمومی. اگرشرکتها زیانده بودند دولت کمکشان میکند اگر سودده بودند 65 درصد از سود خالص شرکتها را باید به دولت بدهند که این میآید در بودجه عمومی. 40 درصد به عنوان سهم دولت در سرمایه گذاری 25 درصد هم به عنوان مالیات. به علاوه درآمدهای دیگر، مانند نفت، مالیات، گمرک، عوارض و . . . به علاوه فروش کارخانجات. شما کارخانه را که میفروشید یعنی سرمایه را فروختید، یکبار میتوانید آنرا بفروشید این واگذاریها که تمام شد دیگر چیزی باقی نمیماند برای واگذاری. پس در ایام واگذاری یک منبع دیگر اضافه میشود به عنوان فروش کارخانجات. اگر وامی هم باشد خارجی یا داخلی آنهم جزو منابع مالی محسوب میشود، درآمد نیست اما منبع مالی میباشد و باید آنرا، بیشترش را پس بدهیم.
بنابراین بودجه عمومی کشور آن بودجهای است که از محل تمام درآمدها حاصل میشود و دولت آنرا تقسیم میکند بین دستگاهها و امور مختلف و مناطق مختلف و برنامه میدهد که چگونه عمل بکنیم تا بهترین نوع بهره از آن برده شود که بعد باید این برنامه به تأیید مجلس منتخب مردم هم برسد تا بتواند قابل اجرا باشد.
بودجه عمومی دولت در سال 1391 به ازای هر نفر ماهی 182 هزارتومان است ، حالا اگر ما بگوییم صادرات نفت ماهی 67 هزارتومان و 60 هزارتومان خالص سود است ،چون بالاخره ما باید هزینههای کشف، استخراج و هزینههای حمل و نقل همهی اینها را از آن کم کنیم، مثلاً بگوییم ماهی 60 هزارتومان سود خالص، ماهی 60 هزارتومان میشود سالی 700 هزار تومان.
خب متوسط هزینهی یک دانشجو در دانشگاه های دولتی در دوره ی لیسانس 3 میلیون تومان برای دولت در میآید. 3 میلیون تومان هزینه دانشگاه یعنی دولت سهم کامل 4 نفر ایرانی را از نفت گرفته و داده به این دانشجو تا درس بخواند. سهم کامل 4 نفر از کل صادرات نفت. این سرمایه گذاری بی جهتی نیست، منفی نیست، سرمایه گذاری مثبت است. اگر دانشجویان میگویند وضع خورد وخوراک ما خوب نیست، وضع خوابگاه ما خوب نیست، تجهیزات دانشگاه ما کافی نیست و این چیزهایی که معمولاً میگویند این یعنی سهم چند نفر دیگر را هم از نفت بگیرید و به من بدهید. خب حالا دولت برایش بیش از این امکان نداشته هزینه کند. خب یک زمانی قبل از انقلاب، کل ظرفیت دانشگاههای ایران حدود 120هزار نفربود. الان به فراتر از 4 میلیون نفر رسیده است. یعنی هر سال پس از انقلاب ظرفیت دانشگاههای ما بیش از کل ظرفیت دانشگاههای قبل از انقلاب به ظرفیت اضافه شده.
قبل از انقلاب، هم دانشگاههای خوب داشتیم، هم مؤسسات آموزشی عالی غیره داشتیم که چندان هم خوب نبودند. خب یک راهش این بود که ما بگوییم این ظرفیت 120 هزارنفری را حفظ میکنیم و به جای 4 میلیون نفر، آنرا به 500 هزار نفر میرسانیم و به جای آن خرج بیشتری برای دانشجویان لیسانس میکردیم. در آن صورت، اکثر دانشجویان فعلی امکان تحصیل نداشتند. بالاخره تقاضا زیاد بوده، ظرفیت دانشگاهها بیش از 30 برابر قبل از انقلاب شده. در قبل از انقلاب کمتر خانوادهای بود که دانشجو داشته باشد. الان کمتر خانوادهای هست که دانشجو نداشته باشد. معمولاً خانوادهها حتی چند دانشجوی همزمان دارند. خب بودجهای که دولت میدهد، این بودجه متعلق به همهی مردم است. سهم مردم را از نفت میگیرد تا خرج تأمین هزینههای تحصلی دانشجو نماید. خب یک عده محرومند در کشور ما و محرومیت وجود دارد. سهم محروم از نفت را گرفته و به دانشجو داده شده تا درس بخواند. که چه بشود؟! که او برای مسایل کشور راه حل باشد، بتواند کشور را کمک کند تا از محرومیت خارج شود، ارتقاء در جنبه های مختلف.
با وجود اینکه ظرفیت دانشگاههای ما 4 میلیون نفر هست، اما خوشبختانه تقاضا برای ورود بیش از اینها است، به خاطر این نگاه اسلامی که به علمآموزی اهمیت زیادی میدهد. بنابراین دانشجو نباید احساس طلبکاری داشته باشد بلکه باید خودش را بدهکار بداند. بدهکار به ملت بداند. با سهم نفت آنها تحصیل کرده. البته این برمیگردد به دانشجویانی که دوره دانشگاهی را در دانشگاههای دولتی میگذرانند. اما در دانشگاههای آزاد یا جاهایی که خود دانشجویان هزینه تحصیلشان را میپردازند. آنها هم درس میخوانند برای خدمت به ملتشان، منتها هزینهی تحصیلشان در مقاطع دانشگاه را خودشان میدهند، هر چند دولت باز هم به این مقاطع کمک میکند. هزینهی تحصیل در آموزش و پرورش به ازای هر نفر دست کم سالی 800 هزاز تومان است یعنی بیش از سهم یک نفر از پول نفت در طول سال خرج هر دانشآموزی میشود که در آموزش پرورش دولتی تحصیل کرده.
ملاحظات: در پیاده سازی متن فیلم آمار بودجه سا91 ملاک قرار گرفته و به روزتر شده است.
آقای دکتر این سخن ، صحیح . .اقع بینانه نیست. بیشتر هدف را مشخص می کند تا واقعیت موجود را یعنی هدف را به جای واقعیت موجود نشانده اید.