پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

جناب آقای ابیانه از جلسه بزم اندیشه تا کنون ذهنم به شدت درگیر فرمایشات شماست. و هر چه بیشتر کنکاش می کنم باورم درباره قطعات مفقوده پازلی که در بحث اقتصاد مقاومتی در اذهان طراحی کردید جدی تر می شود. در تمام مدت صحبت های شما موارد و مصادیق نقض گفتارتان و عدم تطابق آن با واقعیت عینی در جامعه در ذهنم جولان می داد و این فکر که مردم با اعداد و ارقام زندگی می کنند ولی اعداد و ارقام نیستند رهایم نمی کرد.  به نوعی صحبت های حضرتعالی خاطره قطع برق سه شبانه روزی نیویورک را در ذهنم زنده کرد. برقی که به اذعان خودشان تولید و از نیروگاه خارج ولی به مقصد نمی رسید و در بین راه ناپدید می شد!  محاسبات شما هم در کنار واقعیت عینی جامعه حلقه مفقوده دارد؟!

بنده متوجه روش استادانه شما در ایجاد فکر در جنبه های مردمی اقتصاد بودم ولی اینکه مردمی مسلمان و ایثارگر، و سرگردان در میدان اقتصاد لیبرال و سرمایه داری که ملبس به لباس دین شده است چه باید بکند، در حالیکه هر دم از این باغ بری می رسد را بیان نفرمودید. 

وقتی خدمت شما سخن معصوم را عرض کردم که فساد سران قوم یهود ...! در پاسخ فرمودید مردم در مقابل شخص فاسد انقلاب کردند و فرار کرد. واقعا شخص شما این حرف را باور دارد؟!  باور نمی کنم.

تصویری را نشان دادید که شخصی روی طفلی رنجور ایستاده بود. بله این تصویر تأثیر گذار است ولی واقعیت عینی جامعه این است که وقتی بنزین گران شود هزینه های حمل و نقل هم گران می شود. قیمت کالا هم گران می شود و بیماری و مرگ و فساد و فحشا ارزان!

البته شخصی که روی کودک ایستاده بود خودش وضع بهتری از آن طفل نداشت! تجسمی عینی از این که ما خودمان مقصر مشکلات خودمان هستیم!  این نگرش به نوعی یک سویه و قدری کم لطفی است و به نفع منافع استعماری؛ البته این برداشت از یک جهت صحیح است ولی فقط از یک جهت!  برای وصول به حقیقت باید تمام ابعاد یک موضوع را در کنار هم دید.

شما پیوسته جامعه غربی را مثال زدید، بله در آن جامعه هر کس پول دارد همه چیز دارد و مالیات هم  می دهد و تا زمانی که پول دارد و مالیات می دهد همه چیز دارد؛ کسی هم که پول ندارد، حقی ندارد، حتی در محله هایی زندگی می کند که پلیس هم جرأت رفتن به آنجا را ندارد! 

شما درباره اقتصاد اسلامی صحبت نکردید! هر چند برای استحکام کلامتان از برخی باورها بهره بردید! ولی ای کاش جایگاه اخلاق را هم در سیستم اقتصادی غرب برای مخاطب خود باز می کردید. امروز مردم با قدرت در حال خروج از برخی باورهای اخلاقی و ورود به میدان اقتصادی غرب هستند. تا چند وقت دیگر زیر بار فشار اقتصادی و عدم رسیدگی صحیح و تأکید مدام و الگو شدن غرب برای مردم کلا بساط اخلاق اسلامی بر چیده خواهد شد و تنبلی را هم به تبع آن کنار خواهند زد. و آن روز؛ روزی خواهد بود که اهل درد بر سرشان خواهند زد ولی مفری نخواهد بود. چه زیرکانه به حراج ارزش ها نشسته ایم!

 این احسنت دارد! 

این سونامی اقتصادی بدون مدیریت خیل عظیمی از مردم را از پای خواهد انداخت و تمام قدرت را در دست سرمایه داران بلوکه خواهد کرد. یک عده آقا و سرور خواهند شد و عده دیگری رعیت! آن روز باید ظهوربرده داری مدرن دموکراسی آمریکایی را در کشورمان به جشن بنشینیم.

متأسفانه با شکست های مداومی که غالب مردم به خاطر برخی قوانین فضایی و تصمیم های ضربتی و یا زد و بند های انحصاری در امر ورود به عرصه تولید خورده اند بسیاری از باورهایشان را از دست داده اند و حرف های شما شاید قدری ایجاد فکر کند ولی نمی توان با این روش موفق شد. البته می توان شخصی مثل بنده را به دلیل نا امیدی از ادامه بحث وادار به سکوت کرد، وقتی می فرمایید یک نفر فاسد بود که در مقابلش انقلاب کردیم !!!

مردم در حال حاضر به دنبال این هستند که ببینند چه کسی چکاره است بروند خودشان را به او بچسبانند زیرا می بینند که این جماعت کار درست هر کاری دلشان بخواهد می کنند. پایشان که به کلانتری و قوه قضا افتاد با یک تلفن همه چیز حل است.

با این حال با احترام به دیگر قطعات پازل شما مشتاق مطالعه هدفمند در آثار حضرتعالی هستم و بدون شک این را افتخاری برای خود خواهم دانست که یک سیر مطالعاتی داشته باشم و اگر سوالی در محتوای مطالب بود بتوانم پاسخ آن را دریافت کنم.

با تشکر از تحمل حضرتعالی، در پناه حضرت حق، موفق و مؤید باشید.