چرا انقلابهای تونس، مصر، لیبی و یمن نیمهکاره ماند؟
به نقل از گروه بینالملل مشرق- انقلاب در لغت به معنای تغییرات بنیادین است. در طول تاریخ بشریت انقلابهای مختلفی در عرصههای مختلف روی داده است که هر کدام از آنها به نوبه خود در تغیییر دادن سرنوشت زندگی انسانها تاثیرگذار بودند.
انقلابهای سیاسی که به تغییر سیستمهای حکومتی منجر شدهاند از جمله معروف ترین و تاثیر گذارترین انقلابها در جهان بودهاند. در این مطلب قصد داریم تا نگاهی کوتاه به مهمترین انقلابها و حرکتهای آزادی بخش در تاریخ معاصر داشته و دلایل شکست برخی انقلابها را مورد بررسی قرار دهیم.
انقلاب فرانسه
بدون شک، بسیاری از مورخین انقلاب کبیر فرانسه را یکی از مهمترین و تاثیر گذارترین حوادث در طول تاریخ بشریت می دانند. قیامی که در دوران معاصر برای اولین بار به حکومت یک سلسله پادشاهی ظالم پایان داد و به مردم جهان نشان داد که می توان با وحدت و یکپارچگی بر هر دشمنی پیروز شد.
در طول قرن 18 میلادی کشور فرانسه خود را به صورت همزمان در چند جنگ در نقاط مختلف دنیا درگیر کرده بود. لویی شانزدهم، به نوعی آخرین پادشاه مستبد فرانسه بود که همزمان کشورش را در جنگهای داخلی آمریکا درگیر کرده و هم در عین حال دارای درباری بسیار اشرافی بود و به همراه همسرش " ماری آنتوانت " هزینه های گزافی را به مردم تحمیل می کرد.
این مشکلات اقتصادی و سیستم فاسد ادارای و همچنین حضور کشیشان درباری که به تایید پادشاه مشغول بودند باعث نارضایتی مردم شد. نهایتا به علت موفقیت دولت در انجام اصلاحات در 14 ژویئه 1789 قیام در پاریس آغاز گشت که به حمله مردم به زندان باستیل و فتح این زندان منجر شد.
در این مدت موجی از آشوب و جنگ های داخلی فرانسه را دربر می گیرد که سرانجام در سال 1793 لویی شانزدهم و همسرش ماری آنتوانت در راه فرار از کشور دستگیر شده و در 21 ژانویه محاکمه آنان آغاز می شود.
لویی طی 10 روز محاکمه و توسط گیوتین گردن زده می شود. همسر وی نیز به تاریخ 16 اکتبر 1793 اعدام می شود. البته باید گفت که این پایان راه نبود و فرانسه به دلیل نداشتن رهبری واحد، مخالفان لویی باهم درگیر شده و رهبران این انقلاب یک به یک کشته شدند و نهایتا پس از دوسال انقلاب کبیر فرانسه با شکست مواحهه شد.
انقلاب روسیه
کشور روسیه نیز یکی دیگر از ابرقدرتهای جهان در طول قرن نوزدهم بود که به مرور زمان و به مانند حکومت فرانسه دچار فساد در رده های مختلف دولت شد. این کشور در طول چندین قرن توسط خاندان سلطنتی رومانوفها اداره می شد. اما در طول سالهای طولانی تنها یک طبقه خاص به رده های بالای قدرت دسترسی داشته و این مسئله به ایجاد فساد در دولت و نارضایتی مردم منجر شد.
اما شاید بتوان سرآغاز قیام های مردمی را اعتراض به شکست روسیه در جنگ با کشور ژاپن در سال 1904 میلادی دانست که به نوعی باعث تحقیر این ابرقدرت جهانی شد. به علت اعتراضات گسترده در این کشور ، تزار اجازه تشکیل مجلس نمایندگان "دوما" را صادر کرد. با شروع جنگ اول جهانی و حضور روسیه در این جنگ فشارهای اقتصادی دوباره شدت گرفت و در نهایت باعث شد تا نارضایتی ها در روسیه اوج بگیرد.
شکستهای پی در پی در جنگ و مشکلات اقتصادی در نهایت موجب شد تا این کشور دچار نوعی درگیری و جنگ داخلی شود که در اکتبر سال 1917 میلادی به قیام مردمی و دستگیری و تبعید تزار منجر شد.
در عین حال شورای متشکل از انقلابیون به رهبری شخصی به نام "کرنسکی" نمی تواند حکومت را اداره کند و در سال 1918 میلادی با قیام بلشویک ها به رهبری " لنین" کمونیستها به روسیه مسلط شده و با آلمان صلح می کنند. وی سپس مالکیت خصوصی را در روسیه لغو و اقدام به تقسیم زیمن مالکان بزرگ در بین دهقانان می کند.
پس از پیروزی در جنگهای داخلی روسیه در سال 1920 میلادی، اتحاد جماهیر شوروی تشکیل می شود. البته باید اشاره کرد که این حکومت نیز به دلیل نداشتن رهبری واحد در نهایت از شعارهای اولیه خود منحرف شده و در نهایتا در سال 1991 میلادی از هم پاشید.
انقلاب کوبا
جنبش۲۶ ژوئیه با رهبری فیدل کاسترو بر علیه "فلوخنسی با تیستا" دیکتاتور کوبا در سال ۱۹۵۹ اعلام موجودیت کرد و نقطه سرآغاز انقلاب کوبا را رقم زد. که با رهبری کاسترو و با حمایت مردم کوبا پس از تحمل سختیها به پیروزی دست یافت.
انقلاب الجزایر
جنگ الجزایر یا انقلاب الجزایر به مجموعهای از زد و خوردهای میان فرانسه و الجزایریهای استقلالطلب زیر استعمار این کشور میگویند که میان سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۲ رخ داد و به استقلال الجزایر انجامید. از دیگر اثرهای این جنگ سرنگونی جمهوری چهارم فرانسه و پایهریزی جمهوری پنجم به ریاست شارل دوگل بود.
این انقلاب که یک انقلاب موفق محسوب شده با رهبری "عبدالقادر" در سال۱۸۳۲ (دوسال پس از تسخیرالجزایر توسط فرانسویان) پرچم پیکار علیه استعمارگران را در دست گرفت. قبلاً پدر او رهبری مبارزان را داشت ولی چون کهنسال بود رؤسای قبایل گرد هم آمده و عبدالقادر را که جوان ۲۴ساله بود به رهبری انقلاب برگزیدند و به او لقب سلطان دادند. عبدالقادر این لقب را نپذیرفت و خواست که فقط به او بگویند عبدالقادر.
انقلاب هند
کشور هندوستان از سالهای دور و به نوعی از قرن 16 و 17 به این سو درگیر نفوذ استعمارگران انگلیسی بود. انگلیسی ها ابتدا با عنوان شرکتی تجاری به عنوان " کمپانی هند شرقی" به هندوستان وارد شده و مشغول تجارت با مهاراجه های هندی شدند و کم با افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی در این کشور توانستند هند را تحت کنترل خود درآورند. در طول سالهای طولانی هندوستان به نوعی مهمترین مستعمره انگلستان بود و برای سالها یکی از مهمترین منابع درآمد حکومت بریتانیا به شمار می رفت.
در اواسط دهه 40 میلادی، " گاندی " رهبر مبارزات مردم هندوستان برای استقلال مبارزات خود را آغاز کرد. این مبارزات که به صورت مسالمت آمیز انجام می شد در نهایت به ثمر نشست و در 15 اوت 1947 هندوستان استقلال خود را به دست آورد.
انقلاب اسلامی ایران
در طول سالهای دهه 20 و ابتدای دهه 30 شمسی مردم ایران به رهبری دو شخصیت ملی و مذهبی، دکتر محمد مصدق و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به منظور ملیکردن صنعت نفت قیام کردند که در نهایتا به ملیشدن نفت ایران منجر شد. در نهایت در 28 مرداد سال 1332 بر اثر کودتایی آمریکایی - انگلیسی، حکومت دکتر مصدق سرنگون شد و دیکتاتوری 25 ساله پهلوی دوم آغاز شد.
در طول سالهای حکومت پهلوی دوم یکی از مهمترین حرکتهای اعتراضی، قیام 15 خرداد 1342 بود که در اعتراض به تبعید امام خمینی(ره) صورت گرفت. همین قیام بود که برای همیشه چهره زشت و پلید حکومت شاهنشاهی را به مردم ایران نشان داد. در طول سالهای بعد مبارزات سیاسی مردم همچنان ادامه داشت و در عین حال رژیم شاه با راه اندازی یک سیستم پلیس مخفی به نام " ساواک" به دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت.
محمد رضا پهلوی پس از ناکامی در مهار اعتراض ها در 26 دی ماه 57 برای همیشه ایران را ترک کرد و در سال 59 به دلیل ابتلا به سرطان در کشور مصر به درک واصل شد. امام خمینی در 12 بهمن 1357 به کشور وارد شد و با استقبال با شکوه مردم ایران مواجه شد. در 22 بهمن 1357 و پس از تسلیم شدن بقایای رژیم سلطنتی پس از نبردی خونین که چند روز به طول انجامیده بود، طومار 2500 سال شاهنشاهی در ایران برای همیشه برچیده شد و حکومتی نو و جدید برآمده از خواست مردم رنج کشیده ایران به روی کار آمد.
انقلاب تونس
تظاهرات گسترده اجتماعی در تونس، با خودسوزی یک جوان تونسی به نام محمد بوعزیزی شروع شد و پس از چندی به شورش مردمی انجامید. این جوان تونسی در اعتراض به این که پلیس مانع شده بود، وی بدون جواز سبزی و میوه بفروشد، خود را در خیابان آتش زد و متعاقبا در بیمارستان درگذشت. این حادثه باعث شروع هفتهها تظاهرات خشونتآمیز خیابانی در سراسر تونس، در اعتراض به بیکاری، فساد و گرانی مواد غذایی شد و به تغییر رژیم و فرار رئیس جمهوری تونس انجامید.
در پی ناآرامیها و اعتراضات گسترده مردم تونس و کشتهشدن دهها نفر از معترضان، زینالعابدین بن علی ابتدا دولت و مجلس را منحل کرد و سپس از قدرت کنار رفت و جای خود را موقتا به محمد الغنوشی، نخستوزیر سپرد. وی به همراه خانوادهاش به عربستان سعودی گریخت.
پس از گذشت بیش از دو سال از بروز این انقلاب، رهبران این انقلاب با یکیدیگر درگیر بوده و به هیچ یک از تعهدات انقلاب عمل نکرده و مردم این کشور کماکان با مشکلات خود دست و پنجه و نرم میکنند.
انقلاب لیبی
جنگ داخلی یا انقلاب ۲۰۱۱ لیبی، که با نام «انقلاب ۱۷ فوریه» نیز شناخته میشود، از ۱۳ ژانویه سال ۲۰۱۱ میلادی (۱۳۸۹)، بهدنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی آغاز شد و پس از همراه شدن با سرکوب شدید و سپس جنگ داخلی، در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۲ میلادی با سرنگونی حکومت قذافی به تحقق رسید.
قیام مردی لیبی بر علیه قذافی با دخالتهای نظامی ناتو به بیراهه کشیده شد؛ چنانچهپس ازگذشت دو سال هیچ دستاوردی برای این انقاب نمی توان ذکر کرد و حتی وضعیت مردم نیز بدتر از گذشته گشته و هیچ انتخاباتی نیز در این کشور رخ نداده است.
انقلاب یمن
اعتراضات سراسری در یمن مجموعهای از راهپیماییهای خیابانی، اعتراضات علیه حکومت یمن و رئیسجمهور آن، علی عبدالله صالح است که از ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در این کشور آغاز شده و در ۳ فوریه (روز خشم) مخالفین به اوج رسید که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبرو شد. شدیدترین برخورد در ۱۸ مارس (جمعه خونین) بود که ۵۰ کشته و ۲۴۰ مجروح داشت.
اما به دلیل عدم همبستگی مردم و چند دستگی مردم یمن به واسطه رهبران خود هیچ گان نتوانستند بر دیکتاتوری علی عبدالله صالح پیروز شوند.
انقلاب مصر
اولین جرقهٔ انقلاب درحقیقت در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی با تظاهرات شهروندان مصری در مقابل سفارت تونس که برای حمایت از انقلاب تونس بود آغاز شد. دو روز پس از این تظاهرات یک جوان مصری با نام عبده عبدالمنعم حماده جعفر خلیفه در اعتراض به بسته شدن رستوران خود و عدم توجه مسئولان به شکوائیهاش، در مقابل ساختمان مجلس شعب این کشور دست به خودسوزی زد.
در پی گسترش اعتراضات و ناآرامیها در مصر حسنی مبارک با دستور مستقیم خود به تمامی نیروهای امنیتی کشور دستور شلیک گلوله به طرف تظاهرکنندگان را صادر نمود و نیروی هوایی را به حالت آماده باش درآورد.
با گسترش دامنهٔ اعتراضات حسنی مبارک دولت را برکنار و عمر سلیمان رسماً به عنوان نخست وزیر جدید مصر منصوب کرد, عمر سلیمان تا قبل از آن رئیس دستگاه امنیتی در مصر بود.
پس از کش و قوسهای فراوان میان مخالفان مبارک و اختلافات رهبران احزاب مصر، "محمد مرسی" در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ به عنوان اولین رئیس جمهور مصر پس از انقلاب منصوب شد. مرسی بر اساس آمار رسمی در رقابت با احمد شفیق با اختلافی اندک به پیروزی دست یافت.
یک سال پس از تحلیف محمد مرسی، نخستین رئیس جمهور انقلاب ۲۰۱۱ مصر ، موج جدیدی از اعتراضات علیه دولت انقلابی شکل گرفت که نهایتاً در سوم ژوئیه ۲۰۱۳ طی کودتایی به سقوط دولت منجر گردید و ارتش، "عدلی منصور" رئیس دادگاه قانون اساسی مصر را به عنوان رئیس جمهور موقت دولت انتقالی برای برگزاری انتخابات زودهنگام تعیین کرد.
نقطه مشترک انقلابها چیست؟
اگر نگاهی اجمالی به دلایل موفقیت و شکست انقلابهای مهم جهان کنیم، به نقطه مشترکی بر میخوریم؛ هر یک از این انقلابها بنا بر نوع رفتار مردم دلایل مختص خود را دارند؛ اما نقطه اشتراک همه این انقلابها "رهبر واحد" است.
انقلابهایی که رهبر واحد داشتند در تمام نقاط جهان به پیروزی دست یافتند و این پیروزی دوام داشته؛ برعکس انقلابهایی که رهبر واحد نداشتند یا به پیروزی نرسیدند و یا پس از چند سال از اهداف اولیه انقلاب دور شده و انقلاب مردم را به بیراهه کشانده است.
جدای از انقلابهای معروف دنیا می توان نحوه مدیریت جنبشهای مردمی در حماس و عراق را نیز در نظر گرفت؛ عراقیها با وجود اینکه کشورشان تحت سیطره آمریکا بوده با رهبری آیتاللهسیستانی توانستهاند پس از رهایی از دیکتاتور حکومت خود را حفظ کنند. اما در عوض جنبش حماس که از حمایت چند میلیونی مردم فلسطین برخوردار است با توجه به نداشتن رهبری واحد دچار تصمیمات اشتباه شده که برای فلسطینیها هزینه در بر داشته است.
یا اگر به همین انقلاب اسلامی ایران توجه کنیم، در خواهیم یافت اگر امام خمینی(ره) پرچم داری این انقلاب را به دست نمیگرفتند تا به حال چیزی به نام انقلاب باقی نمی ماند؛ از ماجرای بنی صدر و جنگ هشت ساله تا درگذشت امام(ره) و جانشینی آیتالله خامنهای همه و همه بر این ادعا مهر تأیید زده که اگر انقلابی بدون "رهبر" پیش رود به نتیجه نخواهد رسید.
در واقع امر، در ایران نیز اگر یکی از اصول قانون اساسی یعنی «ولایت فقیه» حذف شود، وضعیت ایران بهتر از دیگر کشورهای خاورمیانه نخواهد بود.
تجربهای که امروز مصر دارد، سال 88 در ایران بهنوعی دیگر رخ داد و عدهای تلاش کردند با لشکرکشی خیابانی انتقال قدرت را از صندوق رای به کف خیابان منتقل کنند. اگر نتوانستند، تنها علتش نقش ولی فقیه بود که توانست نیروهای حامی نظامی اسلامی را زیر چتر خود گرد آورد و خائنین به رای مردم را از میدان به در کند.
اگر ولایت فقیه نبود، عدهای سالها پیش ایران را در جنگی به نفع صدام، داخل کرده بودند و سرنوشت امروز ما، شبیه به عراقیها بود. اگر ولایت فقیه نبود، ایران هم به روزگاری همچون مصر دچار میشد، چیزی در حدفاصل دیکتاتوری و اغتشاش دائمی و شاید حتی وضعیت ایران بدتر از مصر میشد چرا که ایران تنوع قومی بیشتری دارد و کسانی که اصل ولایت فقیه را مورد هجمه قرار میدهند، در واقعبهدنبال زدن ریشه این مدل هستند؛ مدلی که پس از گذشت 34 سال از تحقق انقلاب اسلامی، اثبات کرده که در عصر غیبت کبری، بهرغم برخی کاستیها و کوتاهیها، کارآمدترین روش حکومتی در پیشبرد انقلابی ماندگار و پویاست.