افشاگری در مورد نقش مقامات ایتالیا و اسرائیل در مورد قتل ادواردو
.در این مقاله برای اولین بار از مسلمان بودن ادواردو و اینکه او می خواست فیات را به ایران بیاورد صحبت کرده اایدست.
حتی احتمال قتل پسر عموی ادواردو را نیز مطرح کرده و از داشتن پسری نامشروع توسط ادورادو صحبت می کند. البته اگر فرزندی از وی بدنیا آمده باشد حتما مشروع خواهد بود حتی اگر نتیجه صیغه کسی بوده باشد. البته این اولین باری است که بنده صحبتی از فرزند ادواردو می شنوم. در هر صورت اگر ادواردو فرزندی حتی از صیغه داشته باشد صهیونیستها آن کودک را نیز خواهند کشت.
در این متن به دست داشتن مقامات ایتالیا و اسراییل در قتل می پردازد و می نویسد:
اکنون از طریق "دوستان نزدیک" ادواردو معلوم شده که او پیش از مرگش قصد داشته به تهران برود و درخواست پناهندگی سیاسی کند؛ چون زندگی اش در معرض خطر بود. حق داشت. امکان ندارد یک یهودی زاده که مسلمان شده اجازه پیدا کند تا بزرگترین کارخانه ی اتومبیل سازی اروپا را به ایران، دشمن شماره یک اسرائیل منتقل کند. ادواردو یهودی بود، چون دین یهود از مادر منتقل می شود، نه از پدر.
تل آویو هرگز اجازه نمی داد که یک مسلمان معتقد که با آیت الله خمینی رابطه ی نردیکی داشت، چنین قدرتی را به ارث ببرد.
پس دستور به وضوح بر این بود که یک مشکل احتمالی از سر راه برداشته شود. آنچه اتفاق افتاد، با اطلاع نخست وزیر ایتالیا جولیانو آماتو، و وزیر امور خارجه ی وقت، لامبرتو دینی بود. وزیر دادگستری پیرو فاسینو چند روز پیش از قتل ادواردو، با خبر شده بود. وزیر ارتباطات سالواتوره کاردیناله، دستور سانسور خبری داد و خواست مطمئن شود که هر چه در مورد ادواردو نوشته می شود، ابتدا توسط او تایید می گردد.
توجه شما را به متن مقاله جلب می نمایم:
ترجمه ی بخشهایی از آن مقاله به انگلیسی است.
قسمتهایی از مقاله ی:
ام. سیل
جی. دی استفانو
این ترجمه شامل بخشهایی از مقاله ی ام. سیل و جی. دی استفانو است. متن کامل به زبان انگلیسی در سایت
OPC موجود است.
... ادواردو آنیلی، تنها پسر جانی، هرگز یک عنصر کلیدی در امر تجارت محسوب نمی شد. او معتاد به هروئین بود و مسلمان شده بود، جسورانه از بهره بردن از سهمش در دسامبر خودداری می کرد، و به این ترتیب به ثروتی که از بدو تولد حق او بود پشت کرده بود. با این حال، ادواردو ناامیدی خود را در مورد آنچه اعلام شده بود، بیان کرد. او به روزنامه ی چپی ایل مانیفستو گفت: "برخی از اعضای خانواده ی من دچار یک منطق غیرعادی و منحط شده اند. نمی خواهم به کسی توهین کنم، اما ما داریم شیبه کالیگولا می شویم که اسبش را به سناتوری برگزیده بود."
من به خانه ی ادواردو "ویلا سوله" رفتم؛ یک خانه ی مجلل خردلی رنگ که در میان تپه های بالای تورین بنا شده بود. از آنجا می شد نمای باشکوهی را از این شهر باستانی پادشاهان که اکنون خانه ی شرکت فیات است دید. همه ی اینها در میان کوههای شکوهمند آلپ محصور بود. خانه از زمان رفتن صاحبش کاملا نگهداری شده بود. صبح 15نوامبر سال 2000، ادواردوی چهل و شش ساله، که به گفته ی برخی بی پول و محروم از ارث شده بود، پدرش او را تهدید به بستری شدن در آسایشگاه کرده بود، و کارش به جایی رسیده بود که مجبور بود برای دریافت خرجی اش به مشاوران پدرش مراجعه کند، یک کت بلیزر کبریتی قهوه ای روی پیژامه های فیروزه ای اش پوشید و فیات کرومای خاکستری رنگش را به سمت پل دره گذر خطرناک خارج تورین که به پل خودکشی معروف است راند. از قرار معلوم آنجا با سر از ارتفاع 200 متری سقوط کرد و کشته شد.
جانی آنیلی با هلیکوپتر پرواز کرد تا بقایای جسد پسرش را جمع آوری کند. مارگریتا (خواهر ادواردو) مانده بود و میراث ادواردو. یکی از دوستان نزدیک این دو می گوید، "مارگریتا خیلی به ادواردو نزدیک بود. آنها به هم کمک و از هم حمایت می کردند، اما ادواردو فکر می کرد مارگاریتا آدم ساده ای است. او فکر میکرد مارگاریتا نمی تواند عملکرد سیاسی شرکت را درک کند، و هر چه دیگران به او بگویند باور می کند." قرار بود به زودی همین زن ساده وارد بوته ی آزمایش شود.
... نادیده گرفتن یا برکنار کردن مارگریتا از جانب مشاوران آنیلی اشتباه بود. هرچند خودش میگوید "من همیشه بر این عقیده بودم که شغل اصلی من مادر بودن است." او علاوه بر این فعال امور خیریه شده، و با همکاری شخص دیگری موسسه ی باغ آبی را بنیان گذاری کرده است. این موسسه کوچک اکنون برای زنان 33 کشور جهان وامهای کوتاه مدت کم بهره (ربا) فراهم می کند تا آنها را از بندگی فقر و فحشا نجات دهد. این شرکت در منهتن، لیما و ژنو دفتر دارد و کارکنانش بیش از بیست نفر هستند. شرکت مارگاریتا بیش از 700 میلیون دلار اندوخته دارد. ماه ژوئن، او در همسایگی خانه ی ادواردو در تورین و به یاد او، خانه ای برای کودکان یتیم و مورد تجاوز قرار گرفته تاسیس کرد. به گفته ی خودش "میخواستم به جستجوی ادواردو که خواهان دنیای بهتری برای همه ی مردم خصوصا کودکان بود کمکی کرده باشم. او نمیتوانست بپذیرد که به خاطر بی دفاع بودن، معصومیت آنها خدشه دار شود." این خانه پذیرای ده کودک شش تا چهارده ساله است.
... اما مرگ/قتل ادواردو آنیلی مسئله ی دیگری است که نمی شود به سادگی از آن گذشت.
پس لازم شد برگردیم و به این مسئله و تاثیر آن بر خواهرش نگاهی بیندازیم.
روز 15 نوامبر سال 2000 ساعت 7:20 ادواردو آنیلی، پسر وکیل جووانی (پدر ادواردو) و مارلا کاراچولو (مادر ادواردو)، ویلا سوله اقامتگاهش را که در میات تپه های تورین ساخته شده بود ترک کرد و سوار کرومای زره پوش خاکستری رنگی شد. کمتر از سه ساعت بعد جسد ادواردو زیر پل دره گذر "ژنرال فرانکو رومانو" در بزرگراه تورین-ساوونا در فوسانو پیدا شد. چقدر از آنچه ادواردو پیش از کشف جسدش انجام داده می دانیم؟
عجیب است، اما خیلی کم!
چیزی که الآن واضح است اینکه آنجا دو ماشین کروما بوده و یکی از این دو از جاده ی عوارضی تورین به ساوونا گذشته و حدودا ساعت 10 صبح این ماشین روی یک پل دره گذر در همان بزرگراه پیدا شده، در حالی که موتورش روشن و در صندوق عقبش باز بوده است. در آن دو ساعت و نیم، ادواردو مکررا به چند تن از همکارانش تلفن زده تا قرارهایش را با پزشکان، سیاستمداران و مدیران لغو و قرارهای جدیدی برای عصر همان روز و روزهای بعد بگذارد.
اما آیا ادواردو خودش این تماسها را گرفته بود؟ آیا خودش راننده ی اتومبیل بوده، یا کسی دیگری که قاتل او بوده و سعی در پنهان کردن حقیقت داشته است؟
یکی از ماموران بزرگراه جسد او را پیدا می کند، اما یک کشاورز به نام لوئیجی آستجانو ادعا می کند که جسد از ساعت 8 صبح آنجا بوده است. این مطمئنا ما را به این سوال اجتناب ناپذبر می رساند که اگر حق با کشاورز است، پس تلفنها کار کیست؟ چه کسی ماشین را رفت و برگشت، در ورودی و خروجی بزرگراه رانده است؟
در آن زمان ماموران تحقیق به مطبوعات گفتند که روی جسد کالبدشکافی انجام شده. اما بعدا فاش شد که هیچ کالبدشکافی ای انجام نشده است. در واقع دکتر النا به طور سطحی جسد را معاینه کرده و این به هیچ وجه کالبد شکافی نبوده است. حالا سوالی که به ذهن متبادر می شود این است که چرا مقامات قضایی، رسانه ها و مردم را فریب دادند؟ آیا آنها قدرتمندترین مرد آن زمان ایتالیا یعنی جووانی آنیلی، پدر ادواردو را هم فریب دادند؟
قرار بود ادواردو قانونا سهمی برابر با سهم خواهرش از کسب و کار پدرش به ارث ببرد، اما جووانی سابقا سعی کرده بود از ادواردو امضا بگیرد تا از حقوقش بگذرد. وقتی ادواردو نپذیرفت، مشکلات بین پدر و پسر بالا گرفت و پای خواهر به میان کشیده شد.
جووانی آنیلی میخواست برادرزاده اش این ثروت را به ارث ببرد اما او بنا به گفته ها از سرطان درگذشت. پس جووانی آنیلی سراغ جان الکان، پسر اول مارگریتا از ازدواج اولش رفت. الکان تا امروز این سمت را داراست.
کاملا واضح است که کسی که می خواهد خودش را از پل به پایین پرت و خودکشی کند، قرار ملاقاتهایش را تغییر نمی دهد. جسد از ارتفاع 80 متری افتاده بود و حتی همان معاینه ی سطحی هم نتوانست ثابت کند که جراحتهای جسد، با ارتفاع سقوط در تناسب است. مطمئنا تا وقتی کالبدشکافی انجام نشده نمیتوان با اطمینان از خودکشی حرف زد، چون از وضعیت اعضای داخلی بدن گزارشی موجود نیست.
ادواردو بسیار اهل نوشتن بود و نامه های بسیار زیادی برای دوستانش می نوشت. با این حال هیچ یادداشتی در مورد خودکشی ننوشته است.
پس باید به معمای ادواردو آنیلی دقیقتر نگاه کنیم.
ادواردو که 9 ژوئن سال 1954 در نیویورک متولد شده بود و فرزند یک پدر مسیحی و یک مادر یهودی بود، چهار سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، مسلمان شده بود.
با اینکه او در ابتدا به خاطر تک پسر بودن، وارث بی چون و چرا محسوب می شد، زندگی اش بوضوح نشان داد که او وارث پدرش نخواهد شد. با این حال او خیال نداشت از حق ارث و جایگاهش بگذرد. او در واقع قصد داشت با یک تاجر ایرانی به نام مایک سوبوریام به طور مشترک کار کند، و کار تولید را به ایران منتقل کند.
او سرمایه داری و علائق تجاری خانواده را تحقیر می کردپس از تحصیل در کالج آتلانتیک، او در دانشگاه پرینستون ادبیات و فلسفه خواند. اسلام برای او جاده ای بود که در پیش گرفته بود، و فیات خودرویی بود که قرار بود ایران را به مقبولیت جهانی برساند. او اینها را به پدرش گفت، و گفت که چرا حاضر نیست از حقوق وراثتش دست بکشد.
جانی با پرنسس مارلا کاراچولو اردواج کرد، زن برازنده و خجالتی ای که قرار بود علی رغم دور ماندن از دسترس مطبوعات، به جانی (پدر ادواردو) جنبه ی عاطفی بدهد. آنها دو فرزند داشتند. یکی مارگریتا الکان، که فرزند ارشدش جان الکان اکنون رئیس فیات است. دیگری ادواردو با آن سرنوشت تراژیک.
فیات از هر بابت بزرگترین شرکت خانوادگی ایتالیاست. همچنین یکی از قدیمیترین هاست...
... مدیرکل جانی برادرش اومبرتو بود که از خودش 13 سال جوانتر بود. اما اومبرتو در این بحران طولانی کارآمد نبود، و در سال 1980 جانی او را با یک غریبه ی شرور اما موثر به نام چزاره رومیتی عوض کرد.
مشکل آنجا بود که رومیتی جوان نبود.
پس جستجو برای وارث حقیقی ادامه یافت. از دیدگاه جانی به ادواردو امیدی نبود، و جانی به هیچ وجه حاضر نبود بگذارد ایرانی ها پس از مرگش، قدرت را در شرکت به دست بگیرند.
اما پسر اومبرتو، جووانینو آنیلی جوان باهوشی بود با تجربه ی اقتصادی، که مادرش اداره ی شرکت موتور سازی خودش را به او سپرده بود.
معلوم شد که رومیتی به تدریج جای خود را به جووانینو آنیلی خواهد داد که قرار بود در آینده جانشین عمویش شود. با این حال در سال 1997 جووانینو بر اثر ابتلا به سرطان ناشناخته ای مرد. او مرد یا او را کشتند؟
برای جواب دادن به این سوال باید نگاهی به تاربخچه ی فیات و خانواده ی آنیلی بیندازیم.
غول صنعتی ایتالیا، جووانی آنیلی، فیات را در سال 1899 با سرمایه ی تنها 400 دلار بنیانگذاری کرد. او در سال 1920 رئیس هیئت مدیره ی شرکت شد و نام نیک خود و فیات را در کتابهای تاریخ ثبت کرد. پس از مرگش در سال 1945، پسرش جانی وارث خانواده شد. در کشورشان (ایتالیا) آنها جایگاه مقدسی همچون خانواده ی کندی در ایالات متحده دارند. دشمنی، توطئه، جنون، عیاشی و مرگ ناگهانی آنچنان در خانواده اتفاق افتاده که آشنایان می گویند خانواده ی آنیلی اغلب دو برابر بلاهایی را که می توانسته بر سر یک خاندان سلطنتی بیاید، چشیده است.
جانی در خانواده ی مرفهی بار آمده بود، اما در سال 1940 در گیر جنگ شد و در جبهه ی روسیه دوبار مجروح شد. دو دهه بعد در سال 1966 ریس فیات شد و کارخانجاتش را در سراسر دنیا از شوروی سابق تا ایالات متحده گسترش داد. جانی، ملقب به "وکیل" (لاووکاتو)، روابط عجیبی با حزب کمونیست ایتالیا برقرار کرد؛ در عین آنکه یک سرمایه دار زیرک بود و دوستی صمیمانه ای با سیاستمداران بین المللی مثل هری کیسینجر، و بانکدارانی مانند دیوید راکفلر مالک بانک چیس منهتن برقرار کرده بود.
... کمی بعد، ادواردو به جرم قاچاق مواد در کنیا دستگیر شد. در آسیزی (ایتالیا) او در مورد خدا صحبت کرد و اعلام کرد که قصد دارد ریاست فیات را بر عهده بگیرد. پدرش علنا او را رد کرد. اما وقتی ادواردو در سال 2000 از دنیا رفت، یک پسر نامشروع داشت. رسانه های ایتالیا تا کنون در این مورد سکوت کرده اند.
مراسم خاکسپاری ادواردو روز مرگش برگزار شد. ادواردو در قبرستان آنیلی دفن شد. کارخانجات فیات به احترامش چند ساعت تولیدشان را متوقف کردند، سپس ادامه دادند.
اکنون از طریق "دوستان نزدیک" ادواردو معلوم شده که او پیش از مرگش قصد داشته به تهران برود و درخواست پناهندگی سیاسی کند؛ چون زندگی اش در معرض خطر بود. حق داشت. امکان ندارد یک یهودی زاده که مسلمان شده اجازه پیدا کند تا بزرگترین کارخانه ی اتومبیل سازی اروپا را به ایران، دشمن شماره یک اسرائیل منتقل کند. ادواردو یهودی بود، چون دین یهود از مادر منتقل می شود، نه از پدر.
تل آویو هرگز اجازه نمی داد که یک مسلمان معتقد که با آیت الله خمینی رابطه ی نردیکی داشت، چنین قدرتی را به ارث ببرد.
پس دستور به وضوح بر این بود که یک مشکل احتمالی از سر راه برداشته شود. آنچه اتفاق افتاد، با اطلاع نخست وزیر ایتالیا جولیانو آماتو، و وزیر امور خارجه ی وقت، لامبرتو دینی بود. وزیر دادگستری پیرو فاسینو چند روز پیش از قتل ادواردو، با خبر شده بود. وزیر ارتباطات سالواتوره کاردیناله، دستور سانسور خبری داد و خواست مطمئن شود که هر چه در مورد ادواردو نوشته می شود، ابتدا توسط او تایید می گردد.
سه سال بعد، جانی که بزرگ خانواده بود از دنیا رفت. گفته می شود دلیل مرگ او نه سرطان، بلکه اندوه بوده است...
سلام علیکم
با توجه به اطلاعات شما از زندگی ادواردو، جمهوری اسلامی چه حمایت هایی در طول حیاتش و پیگیری شهادت ایشان انجام داده یا می توانسته انجام دهد؟
تشکر