تألیف کنیم و در ترجمه محدود نشویم / حمایت از افراد توانمند برای ترجمه و تألیف
قدیری ابیانه:
محمدحسن قدیری ابیانه دارای دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیر سابق در مکزیک و استرالیاست که به بهانۀ حضور او در کشورهای خارجی به سراغش رفتیم تا دربارۀ ترجمۀ آثار ایرانی، ظرفیتها و محدودیتهای ترجمه با او گفتوگو کنیم.
در زمینۀ کتاب، چه ظرفیتهایی در آنسوی مرزها وجود دارد که ما در امر ترجمه به آنها بیتوجه هستیم و توجه به آنها منجر به موفقیتمان خواهد شد؟
زمینههای متعددی وجود دارد که میشود کار کرد. موضوعات مذهبی یکی از آنهاست. وقتی مترجمی میخواهد متنی را مثلاً به زبان اسپانیایی ترجمه کند، میخواهد از وقتش بهنحو احسن استفاده کند و از همین رو، سراغ آثار بزرگان میرود و این درحالی است که وقتی کسی در ایران میخواهد در موضوعی، مثلاً در فقه مطالعه کند، نیاز به یک سلسله ذهنیتهای علمی و فرهنگی دارد که خب، این موضوع الزاماً برای فرد غیرایرانی موضوع مناسبی نیست و صرف اینکه این کتاب از فردی بزرگ است، به درد آنها نمیخورد و ترجمۀ آن برای مخاطب غیرایرانی، کمکی به فهم آنها از اسلام نمیکند؛ مگر برای کسانی که در این حوزه بهصورت تخصصی مشغول تحصیل هستند.
وقتی در ایران کسی میگوید: «عاشورا»، همه به آن موضوع آگاهی دارند و حتی در اقلیت های دینی نیز دربارۀ آن اطلاعاتی دارند؛ ولی اگر این عبارت را «دهم» ترجمه کنیم، حتی در ایران نیز فهم عاشورا از آن به دست نمیآید یا گاهی در نقد و محکوم کردن یزید گفته میشود که او سگباز و اهل شرابخواری بود. خب این مسئله در خارج از ایران، در کشورهایی با فرهنگ غیر اسلامی امر ناپسندی تلقی نمیشود. لذا شناخت مخاطب در رابطه با طرح مسائل اسلامی مهم است که متأسفانه در میان کسانی که برای تبلیغ اعزام میشوند، گاهی این نکات رعایت نمیشود؛ ولی اگر فهم درستی از باور و فرهنگ مخاطب وجود داشته باشد، میتوان امید به اثرگذاری موضوع داشت.
بیان برخی نکات برای روز اول اسلامآوردن نیست و باید بهمرور مطرح شود و اگر در زمان مناسب مطرح نشود، ممکن است اثر عکس بهجای بگذارد.
در این موضوع ما چقدر مترجم داریم که به کشور هدف، شناخت داشته باشند و اینکه اگر بخواهیم از افراد بومی برای ترجمۀ آثار استفاده کنیم، چه راههایی برای شناسایی آنها وجود دارد؟
اگر بخواهیم دست به ترجمه بزنیم باید از افراد بومی که زبان مقصد، زبان مادریشان باشد، استفاده کنیم؛ زیرا آنهایی که در ایران زبان میدانند، شاید ترجمه را بدانند؛ ولی فرهنگ کشور مقصد را نمیدانند و طبیعتاً افراد بومی بهتر میتوانند ترجمه کنند.
یکی از هنرهای شهید مطهری این بود که تلاش میکرد مسائل قرآنی و اسلامی را در قالب داستان برای مخاطب خود بیان کند و مخاطب نوجوان را با این موضوعات درگیر میکند و این هنر شهید مطهری است که از مقام علمی خود پایین آمده و مطلب را برای مخاطب کودک و نوجوان نازل کرده است و ما باید در آثار ترجمهای نیز به این نکته توجه کنیم.
یکی از نیازهای ما در خارج از کشور که هنوز بر طرف نشده، این است که فرد تازهمسلمانشده هیچ ابزاری برای یادگیری نمازخواندن به زبان ساده دردسترس ندارد. فردی که عربی نمیداند و در تلفظها هم دچار مشکل است، چطور باید نمازخواندن را شروع کند؟ کتابهایی که ترجمه شده و نماز را آموزش میدهد، با ذکر تمام مستحبات نماز را گفتهاند؛ درصورتی که برای این فرد باید حداقلها و ضروریات بیان شده باشد. مانند بازیهای کامپیوتری که مرحلهبهمرحله دشوار میشود و از همان ابتدا، با دشواری مرحلۀ آخر روبهرو نمیشود. در مسائل دینی، افرادی که محصول تولید میکنند، طوری کار میکنند که انگار برای یک فرد مسلمان زاده اثر تولید میکنند و نیازهای مخاطب را نمیبینند.
ما باید برای توریست غیرمسلمانی که میخواهد به ایران بیاید، دربارۀ حجاب توضیح دهیم و علت رعایت آن و فلسفهاش را برایش تشریح کنیم. من ندیدم کسی یا جایی به توریستهایی که به ایران سفر میکنند توجه کند و روی آنها کار کند و اغلب، برای افرادی محصول تولید میشود که در خارج از ایران زندگی میکنند. ما باید کاری کنیم تا یک توریست در ایران، کتابهایی انتخاب کند که دو ماه بعد از بازگشت هم وقتش را با انگیزه و علاقه بگیرد. من معتقدم اگر غیرمسلمانی به ایران آمد و غیرمسلمان از ایران خارج شد، ما دچار خسارت شدهایم. ما باید به زبان غیرفارسی کار تألیف کنیم و فقط در ترجمه محدود نشویم.
تصور کنید که در فرودگاه فرانکفورت فضایی به ایران اختصاص داده شود تا کتاب های ما به مخاطبان ارائه شود، میان دستگاهها رقابت ایجاد میشود که این مأموریت و کار من است؛ ولی اگر گفته شود که در همین فرودگاه امام خمینی(ره) فضایی برای عرضۀ کتاب در نظر گرفته شده است، هیچکس حاضر نیست پای کار بیاید.
همانطور که در ترجمۀ زینسو باید به اقتضائات فرهنگی کشور هدف توجه شود، در ترجمۀ زانسو نیز باید این مسائل رعایت شود؛ ولی اگر قرار باشد یک اثر غیرایرانی در ایران مجوز انتشار پیدا کند، باید ایرانیاسلامی شود و خب، شاید دیگر اثری از اصل کار نماند. پیشنهاد شما برای این مسئله چیست؟
رعایت فرهنگ کشور در ترجمه باید صورت بگیرد. همانطور که فیلمها را برای پخش باید سانسور کرد که گاهی با سانسور یک بخشی از بدن بازیگر، فیلم قابلیت پخش پیدا میکند، در کتاب نیز وضع به همین شکل است. ضمن اینکه باید در میان مردم به واسطۀ کار فرهنگی یک نوع مصونیت ایجاد شود و مصونسازی مسئلۀ مهمی است. یکی از راههای مصونسازی ایجاد خودباوری است. مثلاً برخی افراد غربزده، غربیها برایشان الگو هستند و اگر واقعیت افراد غربی بیان شود، این مصونسازی رقم میخورد.
از آنجا که قریب به ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و با توجه به اینکه آثاری در زمینۀ انقلاب و ارزشهای آن تاکنون منتشر شده است، شما چقدر آثار ایرانی ترجمهشده را دیدهاید که این ارزشها را منتقل کند؟
آثار دینی و مذهبی ترجمه شده است؛ اما نوع کتابها مناسب نبودهاند. ممکن است برای ایرانیها یا کشورهای عربزبان مناسب باشد؛ ولی برای کشوری که مسلمان ندارد، این کتاب مفید نیست و حتی میتواند منجر به دورشدن مخاطب از خواندن کتابهای اسلامی شود. همچنین، به نظرم دربارۀ کتابهای خاطرات نوشتهشده، باید هنگام ترجمۀ آنها، بازنگری در آنها صورت بگیرد و بررسی شود.
من برخی ترجمهها را که نگاه کردم، از نظر ترجمه سلیس و مطلوب نبوده است. مثلاً وقتی صحبت از اصول دین میشود، با عنوان «دگماتسیم» از آن یاد شده است؛ درصورتی که این عبارت در آنجا دارای بار منفی است و در ترجمه به آن توجه نشده است.
اگر افرادی که در این زمینه توانایی دارند، حمایت شوند تا دست به ترجمه و تألیف بزنند، حتماً موفقیتهای بهتری دست پیدا خواهیم کرد. همچنین، به نظرم باید از ابزارهای مدرن در نشر استفاده کرد. مثلاً تولید کتابهای صوتی یا روشهای نوین چاپ از جمله روشهایی است که باید از آن سود برد.