احمدی نژاد و تیمش نه اصولگرا هستند و نه نظام برایشان مهم است
روزنامه همدلی 1398/04/30
محمدحسن قدیریابیانه در گفت و گو با همدلی مطرح کرد: احمدی نژاد و تیمش نه اصولگرا هستند و نه نظام برایشان مهم است
اعتقادم این است که نامزدی که بیش از درآمد قانونیاش در انتخابات هزینه میکند، بیش از هر چیز دیگری بهدنبال رانتخواری است
همدلی| سعید شمس: یکی از اختلاف نظرهای این سالهای اصلاحطلبان و اصولگرایان، تاثیر میزان مشارکت مردم در انتخابات مختلف است. اصلاحطلبان بر این باورند که به هر میزان مشارکت مردم افزایش یابد، به همان میزان احتمال پیروزی جریان اصلاحات در انتخابات بیشتر میشود و هر چقدر مردم تمایل کمتری برای حضور در انتخابات داشته باشند، اصولگرایان به مدد آرای سنتی خود، شانس بیشتری برای پیروزی دارند. از طرفی اصولگرایان معتقدند؛ میزان مشارکت تنها در نمایش مقبولیت نظام موثر است و جامعه بر اساس نیازها و شرایط خاصی که دارد، شخص برنده در انتخابات را تعیین میکند.
محمدحسن قدیریابیانه، فعال سیاسی اصولگرا هم از جمله افرادی است که خیلی به تاثیرگذاری میزان مشارکت در پیروزی و با شکست جریانهای اصلی سیاسی کشور باور ندارد. او اعتقادی به حضور پررنگ جریان اصلاحات در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز ندارد و همچنان معتقد است که اصولگرایان در شرایط مشارکت بالای مردم، توانستند رقابت انتخاباتی مجلس دهم را از آن خود کنند و بر حضور خود در خانه ملت تداوم بخشند. قدیریابیانه با بیان اینکه «من خودم در ایام منتهی بهانتخابات شاهد بودم که اصلاحطلبان دنبال این بودند، ببینند چه کسی در شهرستانهایشان رایآوری دارند تا به سراغشان بروند و در لیست امید قرار بدهند» نسبت به اصلاحطلب بودن برخی از افرادی که با لیست امید به مجلس راه یافتند، ابراز تردید میکند و در ادامه بهپرسشهای طرح شده پاسخ میگوید:
این ذهنیت که «مشارکت بالا تضمینِ توفیق اصلاحطلبان است» را تحلیلی درست میدانید یا غلط؟
معمولا افرادی که بهاصول اعتقاد دارند، بیشتر در انتخابات شرکت میکنند. کسانی هم که اصولا انگیزهای برای رای دادن ندارند، رغبت چندانی برای حضور در انتخابات ندارند. پس اگر این قشر از افراد که تحتتاثیر رسانههای بیگانهاند، اگر به تصمیم برسند که رای بدهند، شاید رایشان در سبد اصلاحطلبان ریخته شود که از این جهت مشارکت آنها شاید بهنفع فعالان جریان اصلاحات باشد. هرچند که انتخابات هرچه گستردهتر برگزار شود، در نهایت بهنفع نظام است. اگر مردم آگاهی لازم داشته باشند و هر چه بیشتر شرکت کنند، بهنفع اصولگرایان خواهد شد. اما در انتخابات ریاستجمهوری برخی از چهرههایی که داعیه اصولگرایی دارند، اما نه اصولگرا هستند و نه-نظام برایشان مهم است که از جمله آنها، احمدینژاد و تیمش هستند، مردم را به رای سفید تشویق کردند که این بهنفع آقای روحانی تمام شد.
البته این یک ادعا است.
وقتی آقای بقایی اسم آقای احمدینژادی را روی برگه مینویسد، این عملا ترغیب و تشویق مردم به رای باطله است که این نوع تحرکات بهسود اصلاحات و مشخصا در انتخابات دو دوره پیش به نفع آقای حسنروحانی شد.
مجلس دهم را میتوان بازگشت اصلاحات به عرصه تصمیمگیری دانست؟
نه. در پاسخ به سئوال شما باید گفت، در فضای همه انتخابات کلیه رسانههای بیگانه و ضدانقلاب، اعم از رادیو آمریکا، رادیو اسراییل و رادیو انگلیس و همچنین پولهای عربستان و ارتجاع منطقه در جهت شکست اصولگرایان و پیروزی به اصطلاح اصلاح-طلبان تبلیغ کرده و بهنفعشان عمل میکنند که اثر چنین رفتارهایی را هم نباید نادیده بگیریم. یکزمانی در دوره مجلس ششم که در دست اصلاحطلبان بود، آنها به خروج از حاکمیت تهدید کردند که من همان موقع این طور گفتم که دروغ میگویند، چون شیفته مناصب و قدرت هستند و هرگز حاکمیت را ترک نمیکنند. الان هم میبینیم، اصلاحطلبانی که درون دولت هستند، صندلیهایشان را محکم چسبیدهاند.
البته صدای انتقادی اصلاحطلبان به آنچه در دولت تصمیمگیری میشود، بالا است.
این کارشان برای این است که مجموعه اصلاحطلبان در انتخابات بعدی بتوانند در مصدر قدرت بمانند و بههمین دلیل آنهایی که اطراف روحانی نیستند، در مقام منتقد برآمدهاند. انگار نهانگار که خودشان در تشکیل دولت فعلی و بهوجود آمدن شرایط دشوار فعلی که مردم بهلحاظ اقتصادی در مضیقه هستند، سهیم هستند. لذا اصلاحطلبها هیچوقت از حضور در نهادهایی چون مجلس یا شورا یا... گریزان نبودند و همچنان نیستند.
«رای به لیست» آن هم با «توصیه یک چهره کاریزما» را چطور تحلیل میکنید و لطفا به این سوال هم پاسخ بدهید که فایده-ضررهای این روش چه مورد یا موردهایی میتوانند باشند؟
سیستم انتخابات در کشور ما رای به فرد است، آن هم بهاین دلیل که فردی که رای میآورد، هم در قبال ملت و هم در قبال خداوند مسئول است. این در حالی است که در جهان، فرد منتخب حتی اگر با تصمیمی حزبی مخالف باشد، باید رای به انجامش بدهد، چون نظر حزب متبوعش اهمیت دارد. لذا ما در انتخابات باید فرد را بشناسیم و رای بدهیم. البته اگر کسی خودش توانایی کسب شناخت نسبت به نامزدها را ندارد، میتواند از دیگران کمک بگیرد. یا به لیستی که احزاب یا گروههای مورد اعتماد او هستند رای دهند. درباره رای به لیست هم مردم حتما مراقب باشند که به چه لیستی رای میدهند. بهعنوان مثال ما شاهد بودیم که برای عضویت در لیست اصلاحطلبان در انتخابات شورا، تقاضای دو میلیارد تومان پول شده بود. خود این یعنی فساد. چه آنهایی که چنین مطالبهای را مطرح میکنند و چه کسی که این پیشنهاد را میپذیرد. چون درآمد قانونی یک عضو شورای شهر در طول نمایندگی شاید یکدهم این مبلغ است.
اصلاحطلبان به نظارت استصوابی معترض هستند. نسبت به اعتراض چه نظری دارید؟
برای اینکه به این پرسش، پاسخی قانعکننده و صحیح بدهم، لازم میدانم این طور بگویم که قوانین ما اشکال دارد. اینکه در مدت چند ده روز، چند ده هزار نفر برای حدود ۲۹۲ کرسی نامزد میشوند، موجب میشود تا شوراینگهبان فرصت لازم را برای تشخیص صلاحیتشان نداشته باشد. لذا ممکن است، برخی بهناحق تایید یا رد شوند که خود شورای نگهبان هم به این مساله اذعان دارد. ضمن اینکه نامزدها هم وقت محدودی برای معرفی خود و تبیین برنامههایشان دارند. بهخصوص در جاهایی که باید به شهرهای زیادی برای تبلیغات بروند. لذا قانون ما نیاز به اصلاحات دارد. با این حال من با بررسی دقیق و حتی نظارت استصوابی موافق هستم. باید یک جاهایی باشند و فیلترهایی باشند تا «تشخیص» غلط نباشد. همانطوری که خواستگاران یک دختری را گاهی بهدلیل قابل نبودن رد میکنند و گاهی این طور میگویند، که ما نمیدانیم شما میتوانید دختر ما را خوشبخت کنید یا نه که این همان عدم احراز صلاحیت است. تازه با وجود نظارتاستصوابی شاهد اشکالاتی هستیم. همینکه افرادی مثل کروبی، موسوی و خاتمی برای انتخابات ریاستجمهوری تایید نظام را گرفتهاند، نشان میدهد که احتمال خطا زیاد است. البته معتقدم شورای نگهبان با دقت بیشتر باید افراد صالح را تایید کنند. هر چند مردم هم باید بدانند که در تایید صلاحیتها کف صلاحیت تعیین میشود و بههمین دلیل در هنگام رای دادن باید دقت زیادی داشته باشند. مساله دیگر شورای نگهبان این است که اعضایش علم غیب ندارند و چون روی پیشانی هیچ کسی ماهیتش نوشته نشده است، خیانتکاران وارد صحنه میشوند. ضمن اینکه ممکن است، فردی صالح و خادم باشد و بعد از رسیدن بهمدیریت مسیر را کج برود و وقتی دید زمینه برای فساد و خلاف فراهم است، شروع به سوءاستفاده کند. همچنین این را هم باید در نظر داشت، در خیلی از کشورها بحث «انتخابات زودرس» مطرح است تا اگر افرادی که رای آوردهاند، خرابکاری کردند، مردم این فرصت را داشته باشند تا با تجدید انتخابات وکلای خود را عوض کنند که البته اعلام انتخابات زودرس در اختیار نفر اول است که این به معنی انحلال پارلمان نیست و در ایران نفر اول، رهبری است.
مجلس دهم، مجلسی اصولگرا است یا اصلاحطلب یا...؟
من نمیتوانم بگویم مجلس فعلی اصولگرا، اصلاحطلب یا معتدل است. اصولاً اعتقادم این است که نامزدی که بیش از درآمد قانونیاش در انتخابات هزینه میکند، بیش از هر چیز دیگری بهدنبال رانتخواری است که متاسفانه از این نوع افراد چه در مجلس فعلی و چه در مجالس قبلی کم نبودند و بهنظر من خیلیها صلاحیت مجلسنشین شدن را ندارند. دقیقا بههمین دلیل وقتی «شفاف شدن رای نمایندگان» بهرای گذاشته میشود، یک عده مخالفت میکنند تا مردم ندانند که رایشان چیست. چون نگرانند که اگر مردم بدانند که بهیک مصوبهای چه رایی دادهاند، مردم در انتخابات بعدی به او رای ندهند. عدهای هم عنوان کردند که مشخص شدن رایشان بعدها موجب ردصلاحیتشان خواهد شد که هر دو گروه خودشان قبول دارند که صلاحیت نمایندگی مردم را ندارند.
نکتههای مثبت و منفی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی را چه تصمیمهای گرفته شده و احیانا گرفته نشده میدانید؟
در هر مجلسی در همه دورهها، هم کار خوب و هم کار بدی را داشته است. مثلا مجلس ششم یکی از منفیترین مجالس بود. کسانی که جام زهر را بهرهبری پیشنهاد دادند و یک مساله داخلی را به موضوعی خارجی تبدیل کردند و در تحصنشان شعارهای انگلیسی دادند. کسانی که حمایت بیگانه را نکته مثبت ارزیابی کردند و وقتی دولت وقت بر سر مساله هستهای شرایط سهکشور مذاکره کننده اروپایی را نپذیرد، در مجلس طرح دو فوریتی را مطرح کردند تا دولت شرایط آنها را بپذیرد که این یک خیانت و حتی حماقت بزرگی بود. متاسفانه مجلس دهم هم گاهی از این نوع کارها میکند. مثلا یک وزیری را نه برای ناکارآمدی، بلکه با هدف امتیاز گرفتن از او استیضاح میکنند و بهراحتی حاضر به معامله با اعضای کابینه میشوند. حتی در بحث استیضاح وزیر مسکن نامهای منتشر شد که نشان میداد، یکی از مجلسیها از طریق معاون پارلمانی آقای آخوندی تقاضای خانه میکند تا امضای استیضاحش را پس بگیرد که اتفاقا مورد موافقت وزیر هم قرار میگیرد. اگر همچین اتفاقی در کره یا ژاپن میافتاد، اصلا حزب نماینده و آن وزیر ماهیتش زیر سوال میرفت و شکست میخوردند. در موضوع سوال از رئیس جمهور هم نمایندگان را با وعدههایی منصرف کردند که این مصداق بارز فساد است. با این توضیح که فساد مجلسیها ریشه در فسادی است که در رایها وجود دارد. گاهی معیارهای درستی برای رای دادن نیست و انگیزههای مالی و قومی و قبیلهای در رایهای بهصندوق ریخته دیده میشود.
مدیریت علیلاریجانی را بهعنوان رئیس در مجلس چطور ارزیابی میکنید؟
جدا از اینکه درباره خط و مشیاش صحبتی داشته باشم، باید بگویم که مدیری قوی است. در واقع باید گفت، اداره مجلس سختتر از اداره دولت است. همینکه برجام فقط در طول ۲۰ دقیقه بهتصویب رسید، نشان داد که ایشان کارش را بلد است و راه و چاه اداره صحن را بهخوبی یاد گرفته است. البته من دلم میخواهد، آقای لاریجانی همانطور که ادعا دارد، همسو و در پیروی از رهبری عمل کند.
برخی میگویند که بین لاریجانی و اصولگرایان فاصله افتاده است.
در افکار عمومی چنین مسالهای طرح میشود که خب! برخی موضوعها باعث بهوجود آمدن چنین ذهنیتی شده است. البته آقای لاریجانی با اصلاحطلبان هم فاصله دارد و خب! ریشه چنین چیزی در این است که ایشان بهعنوان یک چهره شاخص سیاسی صاحب رای است و طبیعی است که در برخی از موضوعها نظر خودش را اعمال کند. البته گروهی هم این طور میگویند که ایشان به فکر شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ است که خب! این هم حق طبیعی سیاسیون در هر ردهای است. اگر قرار باشد، من بین آقای روحانی، احمدینژاد و لاریجانی یکی را برای رئیسجمهور شدن انتخاب کنم، بیشک رایم کسی غیر از علی لاریجانی نخواهد بود، البته بهشرطی که فقط این سه نامزد شوند و اگر آقای رئیسی هم بودند، ایشان را حتما به لاریجانی و آن دو نفر دیگر ترجیح میدادم.
تعامل دولت و مجلس را چطور میبینید؟ عدهای رئیس مجلس را یار و ور دولت در هر شرایطی میدانند.
در اوایل انقلاب و زمانی که مجلس و دولت باهم به اختلاف افتاده بودند، امام راحل با گفتن اینکه «دولت با مجلس هماهنگ باشد و مجلس با دولت همکاری کند» تکلیف را برای همه روشن کردند. بهیاد دارم در آن روزها، روزنامه جمهوریاسلامی تیتر زده بود که امام فرمودند که «مجلس و دولت با هم همکاری و هماهنگی کنند» که این برداشت غلطی از صحبت امام بود و من به مهندسمیرحسینموسوی که آن ایام سردبیر روزنامه جمهوریاسلامی بود، تذکر دادم که قرار به اصلاح و توضیح گذاشته شد. نظر امام این بود که رئیسجمهوری باید با مجلس که نهاد قانونگذار است، هماهنگ باشد. اما مجلس هم با دولتی که هماهنگ مجلس است همکاری داشته باشد. با این حال، دولتی که در مصدر امور است، مثل خلبانی میماند که مردم مسافرانش هستند و بههمین دلیل همه باید دولتیها را کمک کنند. البته تا موقعی که این ذهنیت به وجود نیاید که دولت قصد سقوط عمدی هواپیما را کرده است.
pishkhaan.net/news/151651