وبلاگ ' انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی ' نوشت :
اوریانا فالاچی خبرنگار زن ایتالیایی در مصاحبه با حضرت امام خمینی (ره) می پرسد: این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم ماندهاى است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفى کنند؟
و حضرت امام (ره) در پاسخ می فرمایند: "اولًا اینکه این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام میکنیم به زنها که هر کس چادر میخواهد یا هر کس پوشش اسلامى، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون میآید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصى را نمیگوییم. براى حدود زنهایى که به سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزى نیست. ما زنهاى جوانى که وقتى ایشان آرایش میکنند و میآیند، یک فوج را دنبا خودشان میکشند، اینها را داریم جلوشان را میگیریم. شما هم دلتان نسوزد. من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد." (صحیفه امام، ج10، ص: 104)
در این مصاحبه اولا حضرت امام (ره) پاسح منطقی و قاطع به وی می دهند، ثانیا به مصاحبه پایان می بخشند. در این پاسخ هم فالاچی را پیرزنی قلمداد می کنند که دیگر جذابیتی ندارد. این پاسخ برای زنان غربی که ارزش خود را در ظاهر خویش دنبال می کنند از هر پاسخی شکننده تر است.
من در آن زمان رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا بودم. از ایران تلکسی آمد که به خانم اوریانا فالاچی ویزا بدهیم تا با رئیس جمهور وقت بنی صدر مصاحبه نماید.
او را به سفارت دعوت کردم. وی با هفت قلم آرایش آمد و در بین صحبت هایش گفت که از منزل فقط برای دیدن من آمده است. از وی در مورد سفرش به ایران و نظرش در مورد این سفر پرسیدم. به شدت تحت تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود و اینکه امام خمینی حسرت یک نگاه را در دلش گذاشت و هرگز به او نگاه نکرد. وی از دستان زیبای حضرت امام (ره) گفت و اینکه این بیادماندنی ترین مصاحبه های وی بوده است.
وی گفت در مورد حجاب اسلامی قانع نشده است و آن را درک نمی کند.
او زن مسنی بود و من حدود ۲۶ سال سن داشتم. به وی گفتم تو گفتی که امروز صرفا برای دیدن من از خانه بیرون آمده ای. وی آن را تایید کرد. گفتم که سنمان به هم نمی خورد. تعجب کرد. مانده بود که چرا این را می گویم. گفتم من ویزا را به خاطر قلم شما می دهم و نه سن و قیافه شما. گفت طبیعی است. پرسیدم اگر صرفا برای دیدن من و گرفتن ویزا آمده اید پس چرا آرایش کرده اید؟! جا خورد. گفتم ممکن است دلیل آرایش خود را بیان کنید. مانده بود چه جواب بدهد.