رابطه با آمریکا و تاثیرات آن: بررسی دلایل موافقین و مخالفین رابطه
رابطه با آمریکا و تاثیرات آن
بررسی دلایل موافقین و مخالفین رابطه
مقاله سال 1381
بسمه تعالی
خبرگزاری جمهوری اسلامی اخیرا با انتشار نتایج یک نظرسنجی مدعی شد که اکثر مردم تهران موافق برقراری مذاکره و یا رابطه با آمریکا هستند. همه دست اندرکاران نظرسنجیها میدانند که چگونگی تنظیم سوال در چگونگی ارائه پاسخ موثر است و برخی از نظرسنجیها با هدف ارائه نظریهای خاص از زبان مردم تنظیم میگردد.
مثلا اگر سوال شود که: اگر برقراری روابط با آمریکا منجر به ختم خصومتها و پیشگیری از جنگ شود، نظر شما در مورد برقراری رابطه با امریکا چیست؟ طبیعی است که عمده پاسخها مثبت خواهد بود. اینجانب نیز اگر برقراری روابط منجر به ختم خصومت آمریکا با ایران شود با آن موافق خواهم بود، لیکن معتقدم که برقراری رابطه با آمریکا منجر به قطع خصومت آمریکا علیه ایران نخواهد شد. به قول حضرت امام خمینی (ره) "اگر آمریکا آدم شود" امکان برقراری مجدد روابط وجود خواهد داشت. بنابراین اینجا یک “اگر” بزرگ مطرح است. بر عکس، اگر سوال شود، که چنانچه آمریکا از روابط دیپلماتیک برای سلطه بر ایران و تجزیه کشور بهره ببرد، آیا شما با برقراری روابط موافق خواهید بود؟ پاسخ همه منفی خواهد بود.
مردم ایران بارها ثابت کردهاند که ماهیت نظام آمریکایی را میشناسند و فریب آنها را نخواهند خورد و این باور را بارها در حضور گسترده در تظاهرات علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی به اثبات رساندهاند. به خصوص که امروز ملتهای خفته نیز بیدار شدهاند و تنفر از آمریکا همه مرزها را در جهان در نوردیده است.
فرصتهای از دست رفته!
از نظر سنجی خبرگزاری و میزان صحت و سقم آن که بگذریم، هستند معدودی از افراد که از "فرصتهای از دست رفته" در ارتباط با مذاکره با آمریکا صحبت کرده و بر آن افسوس میخورند و معتقدند که فرصتهای طلاییای از دست رفته است و در صدد هستند تا راهی برای مذاکره باز کنند و تصور میکنند که در صورت مذاکره با آمریکا خواهند توانست در دیدگاه آنان تأثیر گذارده و کار را به جایی برسانند که خصومت آمریکا با ایران تبدیل به محبت و دوستی شود.
به فرض قائل شدن حسن نیت و خوش باوری برای طرفداران چنین دیدگاهی، آنها تصور میکنند که میتوانند آمریکا را قانع کنند که ایران در صدد تولید سلاحهای کشتار جمعی نیست، از تروریسم حمایت نمیکند، در امور داخلی سایر کشورها دخالت نکرده و در صدد سرنگونی نظامهای غیر انقلابی نیست. آنها فکر میکنند که اگر اثبات کنند که ایران خود قربانی تروریسم است و تحریمهای آمریکا و تلاشهای آمریکا علیه اقتصاد ایران، به مردم آسیب رسانده است، دل آمریکا به رحم میآید و از توطئههای خود دست بر خواهد داشت و بلکه مردم ایران را در راه رسیدن به رفاه بیشتر کمک خواهند کرد!
دلایل طرفداران رابطه با آمریکا
از جمله دلایلی که موافقان رابطه با آمریکا ذکر میکنند عبارت است از:
§ با برقراری رابطه دیپلماتیک، روابط دو کشور خوب میشود.
§ خصومتها پایان مییابد.
§ روابط اقتصادی بهبود مییابد و تحریمها لغو میگردد.
§ میلیاردها دلار پولهای مسدود شده ایران در آمریکا آزاد میگردد و ایران میتواند از آن بهره ببرد.
§ ایران از کمکهای آمریکا بهرهمند میگردد و میتواند مشکلات خود را رفع کند و...
§
آنچه آمریکا میداند
طرفداران رابطه با آمریکا، اگر مأمور فریب مردم و خدمت به آمریکا نباشند، نمیدانند، که وارد آوردن اتهامات به ایران، از قبیل حمایت از تروریسم، ساخت سلاحهای کشتار جمعی، نقض حقوق بشر، دخالت در امور سایر کشورها، ساخته و پرداخته خود آمریکاییها است و این اتهامت بنا به دستور کاخ سفید و با طراحی سازمان سیا و جعل اسناد و اخبار رواج داده میشود و خود آنها بهتر از هر کس دیگر به کذب بودن ادعاهایشان واقفند.
آمریکاییها با تحریم و توطئه اقتصادی، همانطور که بارها علنا بیان کردهاند، عمدا در صددند تا وضعیت زندگی مردم را با بحران و دشواری مواجه کنند و با تبلیغات خود این مشکلات را به حکومت اسلامی نسبت داده و با فریب مردم، آنها را از حکومت جدا کرده و نقشه خویش را برای تسلط مجدد بر ایران و تکه پاره و تجزیه کردن آن احیاء کنند.
مذاکرات نتیجه بخش
مذاکره با دولتی میتواند نتیجه دهد که اولا طمعی برای تسلط دو باره نداشته باشد، ثانیا براساس اطلاعات غلط، تحلیل غلط یافته باشد و موضعی مغایر با اهداف و منافع خود اتخاذ کرده باشد. این در حالی است که آمریکا واقعیتها را میداند. آمریکا به دنبال حقوق بشر نیست که اگر ثابت کنیم در ایران حقوق بشر رعایت میشود، دست از تبلیغات بردارد. فراموش نکنیم که آمریکا بزرگترین صادر کننده وسایل شکنجه و حامی مخوفترین و جنایتکارترین رژیمها بوده و هست. آمریکا به دنبال سعادت و رفاه مردم ایران نیست که اگر بداند که مردم در دشواری اقتصادی زندگی به سر میبرند، دست از تحریم و توطئه بر دارد، بلکه آنها به دنبال ایجاد مشکلات در معیشت مردم هستند و اگر آنها به این نتیجه برسند که تحریم آنها علیه ایران مشکلاتی برای مردم ایران ایجاد کرده است، بر تحریم خویش و تشدید آن اصرار میورزند. با همین منطق است که آنها حتی در پرداخت وام از سوی سایر کشورها و موسسات مالی جهانی برای ساخت سد و امور بهداشتی نیز کارشکنی میکنند.
آمریکا نگران ساخت سلاحهای کشتار جمعی در ایران نیست، زیرا میداند که ساخت این سلاحها با سیاست ایران منطبق نیست و اخبار منتشره در برخی رسانههای غرب در این ارتباط ساخته و پرداخته خود آمریکا و در چارچوب جنگ روانی است.
آمریکا خود بهتر از هر کس دیگر میداند که خود عامل و محور همه فعالیتهای تروریستی است و خود بسیاری از گروههای تروریستی را سازماندهی نموده و به استخدام در آورده و دستور انجام بسیاری از ترورها، در کاخ سفید صادر شده است. خلاصه آمریکا خوب میداند که خود شیطان بزرگ و منشاء و محور شرارت در جهان است.
تجربیات دیگران
اگر هنوز هم افراد ساده لوحی پیدا میشوند که فکر میکنند، با مذاکره میتوان آمریکا را آدم کرد و تجربههای کشور خودمان در ارتباط با آمریکا برایشان کفایت نمیکند، کافی است به تجربه دیگران بنگرند.
یاسر عرفات در فلسطین، استراتژی خود را بر مذاکره و سازش استوار نمود و امروز او با شنیدن صدای انفجار ساختمانهای مقررش و دستگیری گسترده یارانش و کشتار وسیع مردم فلسطین، به اشتباه خود پیبرده است. متاسفانه ملت فلسطین تاوان خامی عرفات را میپردازند.
آیا آمریکا نمیداند که رژیم صهیونیستی دست به چه جنایاتی زده است؟! آیا رژیم صهیونیستی از چراغ سبز کاخ سفید برای ارتکاب این جنایات برخوردار نبوده است؟! آیا آمریکا از مصیبتهایی که بر مردم فلسطین رفته و میرود بی اطلاع است؟! آیا آمریکا از آوارگی ملت فلسطین به دست صهیونیستها آگاهی ندارد؟!
جرج بوش، علی رغم همه جنایات شارون، او را مرد صلح نامید و بر کمکهای مالی به این رژیم افزود.
سنای آمریکا نیز (که برخی از افراد به دنبال روزنهای برای برقراری مذاکره پنهان یا آشکار با آن بوده و هستند)، ضمن حمایت کامل از رژیم صهیونیستی، دائم بر کمکهای آمریکا به این رژیم جنایتکار میافزاید.
آیا تجربه فلسطینیها کافی نیست؟! آیا تدارک کودتا توسط آمریکا علیه هوگو چاوز رئیس جمهور منتخب مردم ونزوئلا ناشی از سیاست آمریکا در دفاع از حقوق بشر و دموکراسی و احترام به حقوق ملتها است؟!
آیا داشتن رابطه کامل دیپلماتیک با آمریکا و انجام مذاکرات با مقامات آمریکایی در ونزوئلا، مانع حضور عنصر نظامی سفارت آمریکا در مقر هدایت کودتا و مانع تلاش سازمان سیا برای سرنگونی دولت منتخب مردم شد؟!
آیا وقتی کاخ سفید به فرمانده ناو جنگی وینسنس (که هواپیمای غیر نظامی ایران را هدف قرار داده بود) مدال شجاعت و لیاقت میداد، از جنایت بزرگی که علیه مسافران بیگناه انجام گرفته بود بی اطلاع بود؟!
در خانه اگر کس است یک حرف بس است! خوشبختانه بسیاری از کسانی که دل به رابطه با آمریکا بسته بودند، با مشاهده واقعیات و تهدیدات اخیر آمریکا علیه ملت ایران و روند اوضاع در فلسطین اشغالی، به صف مخالفین رابطه با آمریکا پیوستهاند، لیکن هنوز کسانی یافت میشوند که پنهان و آشکار سنگ مذاکره با آمریکا را به سینه میزنند.
ادعای رفع یا کاهش خصومتها در صورت برقراری رابطه یا مذاکره با آمریکا با واقعیات مشهود جهان منطبق نیست و دلایل و مستندات زیادی بر رد آن وجود دارد و طرح این ادعاها چنانچه با سوء نیت همراه نباشد، نشانه ساده انگاری مدعیان آن است.
بهترین دلیل
بهترین دلیل برای اینکه برقراری رابطه دیپلماتیک با آمریکا به معنی بهبود اوضاع نیست، همین اسناد لانه جاسوسی است. این اسناد، تماما مربوط به دورانی است که ایران (چه در زمان رژیم منحوس پهلوی و چه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی) با آمریکا رابطه دیپلماتیک داشته است.
این اسناد نشان میدهد که درست در زمانی که دو کشور، در ابتدای دوران پیروزی انقلاب اسلامی رابطه دیپلماتیک داشتند، و مقامات سفارت آمریکا در تهران با مقامات جمهوری اسلامی ایران ملاقات و مذاکره میکردند و در مذاکرات خود بر احترام به حقوق و انقلاب ملت ایران تاکید داشتند، بطور مخفی در ایران به توطئه علیه ایران ادامه میدادند. لازم به ذکر است که کودتا علیه دولت دکتر مصدق نیز در زمان برقراری رابطه دیپلماتیک بین دو کشور توسط سازمان سیا و با محوریت سفارت آمریکا در ایران سازماندهی و اجرا شد.
توطئههای دوران روابط دیپلماتیک
برخی از توطئههایی که در دوران برقراری رابطه آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، توسط سفارت آمریکا انجام میشد و با استناد به مدارک و اسناد بدست آمده وقوع آن به اثبات رسیده است، عبارتند از:
· جعل اسناد و مدارک ایران. لازم به ذکر است که یکی از اطاقهایی که در سفارت سابق آمریکا در معرض دید عموم قرار گرفت، اطاقی است که در آن تجهیزات لازم برای جعل اسناد و کارتهای شناسایی قرار گرفته است.
· جاسوسی از طریق شنود غیر قانونی تلفنهای مقامات و دستگاههای حکومتی و مردم با استفاده از تجهیزات غیر قانونی مستقر در سفارت. این دستگاهها در سفارت سابق آمریکا موجود است.
· در اختیار داشتن تفنگهای دوربرد، مجهز به دوربین مخصوص که برای ترور بکار میرود.
· قاچاق ارز به خارج از کشور با استفاده غیر قانونی از پست سیاسی که طبق مقررات دیپلماتیک، کشور میزبان، حق کنترل آن را ندارد.
· تلاش برای فراری دادن عناصر ضد انقلاب و جنایتکار از ایران با صدور گذرنامههای جعلی.
· تلاش برای ترغیب قومیتها و پیروان مذاهب مختلف ایران به شورش علیه حکومت مرکزی.
· حمایت از سازمانهای تروریستی.
· حضور غیر قانونی جاسوسان در پوشش فعالیتهای دیپلماتیک و تلاش برای استخدام جاسوس در ایران.
· تلاش برای نفوذ دادن جاسوسان خود در مواضع بالای حکومتی.
· تلاش برای سازمان دادن به کودتا در کشور.
· تحریم سلاحها و قطعات یدکی نظامی که آمریکا پول آنرا دریافت کرده بود.
· تحریم عملی کالاهای پیشرفته صنعتی.
· تلاش برای ممانعت از بهبود روابط ایران با سایر کشورهای جهان.
· گسترش تبلیغات خصمانه در رسانههای آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران.
· پناه دادن به تروریستهای فراری به خارج و سازمان دادن آنها برای ادامه فعالیتهای تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران.
· تلاش برای تجزیه ایران
· و دهها توطئه بزرگ و کوچک دیگر.
·
دولت لیبرالها
بنا براین طرح این ادعا که برقراری رابطه دیپلماتیک به معنی داشتن روابط خوب و توام با رعایت ضوابط دیپلماتیک خواهد بود، غیر واقعی بوده و با واقعیتها و تجربیات موجود منطبق نمیباشد. بویژه آنکه تا زمان اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان و یا به عبارت صحیحتر اشغال لانه جاسوسی آمریکا، هیچ حرکت به اصطلاح غیر دیپلماتیکی از ایران سر نزده بود و غربگراترین دولت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بر سر کار بود. دولتی که بازرگان نخست وزیرش، یا بنیصدر رئیس جمهورش، ابراهیم یزدی و قطب زاده وزیر خارجهاش و امیر انتظام (جاسوس آمریکا)، سخنگوی دولتش بودند.
فراموش نکردهایم که مقامات نظامی آمریکا قبلا هدف اساسی خود را "خشکاندن ریشه ایران به عنوان یک ملت" عنوان ساخته بودند که البته این سیاست به قوت خود باقی است، گرچه به طور علنی آنرا تکرار نمیکنند.
جالب است بدانید که انتقال اسناد به کلی سری آمریکا که از لانه جاسوسی بدست آمده به آمریکا ممنوع میباشد و دارندگان آن مجازات خواهند شد و رسانههای گروهی آمریکا نیز حق انتشار آن را ندارند؛ اسناد بکلی سریای که در ایران در 80 جلد کتاب، هر کدام به قیمت حدود فقط یک دلار در دسترس عموم قرار دارد.
معادله رابطه دیپلماتیک با خصومت
تجربه کشورهای دیگر نیز نشان میدهد که داشتن رابطه دیپلماتیک، به معنی داشتن روابط خوب نیست. مثالهای زیر اثبات کننده این ادعا است.
آمریکا و شوروی از رابطه دیپلماتیک کافی برخوردار بودند و حتی خط دائمی و مستقل تلفن مستقیم بین دو رئیس جمهور برقرار بود. لیکن در عین حال شوروی و آمریکا و امروزه روسیه و آمریکا بارها اعضای سفارت یکدیگر را به عنوان جاسوس معرفی کرده و نسبت به اخراج آنها از کشور خود اقدام کردهاند، که نشاندهنده این موضوع است که هر دو کشور در پوشش رابطه دیپلماتیک به جاسوسی دست میزنند. دو کشور علیرغم داشتن رابطه دیپلماتیک جنگ سرد را ادامه دادند و حتی رویارویی آنها تا درجه تهدید به جنگ هستهای پیش رفت. سرانجام نیز اتحاد جماهیر شوروی تجزیه شد و امروز آمریکا در صدد تجزیه هرچه بیشتر روسیه هست و این علی رغم برقرار بودن رابطه دیپلماتیک بین دو کشور است.
· سودان و آمریکا رابطه دیپلماتیک داشتند و حتی سفارت آمریکا در سودان برای تریلیهای 18 چرخ خود از پلاک سیاسی استفاده میکرد، ولی این امر مانع از حمایتهای آمریکا از نیروهای جان گارانگ، رهبر شورشیان ضد اسلامی جنوب سودان که در صدد تجزیه سودان هستند نشد و حتی در حین داشتن رابطه دیپلماتیک، کارخانه دارو سازی این کشور را بمباران و تعداد زیادی از افراد بیگناه این کشور را به قتل رساند.
· آمریکا با پاناما رابطه دیپلماتیک داشت، لیکن این امر مانع هجوم نظامی آمریکا به این کشور و ربودن رئیس دولت پاناما نشد.
·
روابط بین سایر کشورها
روابط دیپلماتیک در بین سایر کشورها نیز به معنی داشتن روابط خوب نیست، البته کشورهایی که رابطه خوب دارند از رابطه دیپلماتیک نیز برخوردار هستند ولی عکس آن صادق نیست، یعنی داشتن رابطه دیپلماتیک به منزله داشتن رابطه خوب نیست. میتوان رابطه دیپلماتیک داشت ولی در عین حال رسما در جنگ بود.
· بین ایران و عراق و بین عراق و کویت رابطه دیپلماتیک در حد سفیر برقرار بود و این امر مانع تجاوز نظامی عراق به ایران و کویت نشد.
· بین عراق و ترکیه رابطه دیپلماتیک وجود دارد و این امر مانع هجوم مکرر ترکیه به مناطق شمالی این کشور نشد و هر روز بر ادعاهای ترکیه نسبت به برخی از مناطق شمالی عراق افزوده میشود.
· انگلستان و آرژانتین از رابطه دیپلماتیک برخوردار بودند و این امر مانع بروز جنگ و درگیری دو کشور بر سر جزایر مالویناس (فالکلند) نشد.
· دولت اندونزی که همواره دولتی از نظر سیاسی همراه با آمریکا محسوب میشود، با آمریکا رابطه کامل دیپلماتیک داشته و دارد ولی این امر مانع عملیات تهاجمی نظامی به فرماندهی آمریکا به تیمور شرقی که منجر به تجزیه اندونزی شد نگردید.
· وجود سفارت آمریکا در بیروت و سوریه مانع حمایت آمریکا از تداوم اشغال و استمرار تجاوزات رژیم غاصب اسرائیل به بخشهایی از خاک این دو کشور نشد.
· ایران و انگلستان با هم رابطه دیپلماتیک دارند ولی ایران همچنان تحت تحریم انگلستان است و این کشور در همه خصومتهای آمریکا علیه ایران مشارکت داشته است. انگلستان همچنین همواره حتی در دریافت وام از بانک جهانی از سوی ایران برای امور بهداشتی کشور کارشکنی میکند.
· سوء استفاده از روابط دیپلماتیک، همواره از سوی قدرتهای استعماری وجود داشته است. اخیرا مشخص گردید که سفارت انگلستان در عربستان در یک سری اعمال تروریستی در عربستان دست داشته است.
·
سفارت تروریست
5 تبعه انگلیسی، کانادایی و بلژیکی که در بمب گذاری نوامبر سال 2000 میلادی دست داشتند (و طی آن 2 انگلیسی و 7 تبعه غربی در آن کشته شدند)، اعتراف کردند که از سفارت انگلستان برای انجام بمبگذاری و انجام ترور دستور گرفتهاند. عربستان سعودی دولت انگلستان را در ارتباط با این ترورها مسئول معرفی کرده است.[1]
این اطلاعات نشاندهنده دست داشتن دولت و دستگاه دیپلماسی انگلستان در انجام ترورها است. به عبارت دیگر عملکرد دولت انگلستان مظهر تروریسم دولتی است.
به دلایل فوق و دهها دلیل محکم دیگر، داشتن رابطه دیپلماتیک به معنی داشتن روابط خوب، پایان خصومتها و یا جذب حمایتهای آمریکا نیست.
رابطه دیپلماتیک و کمکهای اقتصادی
ممکن است عدهای بگویند که اگر دولت ایران غربگرا باشد و مثلا امثال نهضت آزادی بر سر کار باشند، توطئههای آمریکا علیه ملت و کشور ایران کاهش خواهد یافت. البته آمریکا از حاکمیت چنین گروهی خوشحال خواهد شد، ولی همانطور که ذکر شد، اسناد لانه جاسوسی نشان میدهد که در دوران دولت غرب گرای بازرگان نیز توطئههای آمریکا برای تجزیه ایران و کودتا و ... ادامه داشت و همانطور که ذکر شد در آن دوران رابطه دیپلماتیک بین دو کشور برقرار بود.
شاید عدهای بگویند که اگر ایران تسلیم سیاستهای آمریکا شود از حمایتهای آن کشور بهرهمند میگردد. اوضاع فعلی پاکستان، که دولت آن، همه فرودگاههای کشور خود را در اختیار آمریکا قرار داده است تا بر سر ملت مظلوم افغانستان بمبهای هفت تنی و ... بریزد این ادعا را نیز رد میکند
اگر همه مسیحی شوند!
شاید کسانی معتقد باشند که اگر دست از رعایت اجباری ضوابط اسلامی برداریم و مثلا رعایت حجاب اسلامی و شکل گیری احزاب اسلامی را آزاد بکنیم، آمریکا رضایت خواهد داد. حمایت آمریکا از سیاستهای دولت ترکیه در ممانعت از انتخاب آزاد حجاب اسلامی در ترکیه و اجبار دختران مسلمان به کشف حجاب و نیز حمایت آمریکا و کلا غرب از انحلال احزابی در ترکیه که هر چند به طور خیلی رقیق اسلامی هستند، نشان میدهد که آزادی، حتی از نوع غربی آن دغدغه آمریکاییها نیست. این امر فرضیه آزادیخواهی آمریکا را رد میکند و نشان میدهد که آمریکا با رعایت داوطلبانه ارزشهای اسلامی و آزادی احزاب نیز مخالف است و هدف اصلی آنها تامین منافع آمریکا به هر قیمتی است.
واقعیت این است که حتی اگر ملت ایران آنقدر در مواضعش کوتاه بیاید که حتی به فرض محال، یک پارچه دست از اسلام عزیز بکشند و همگی همچون اغلب مردم آمریکا مسیحی شوند نیز آمریکا دست از سر ایران بر نخواهد داشت. مگر نه اینکه مردم شیلی مسیحی بوده و در انتخابات آزاد، آلنده را برگزیده بودند و با آمریکا نیز رابطه دیپلماتیک داشتند؛ لیکن آمریکا با تدارک یک کودتای خونین، ژنرال پینوشه دیکتاتور را بر سر قدرت آورد و از جنایات او حمایت کرد تا آمریکا بتواند معادن غنی مس شیلی را به غارت ببرد. مگر نه اینکه تمام دیکتاتورهای آمریکای لاتین توسط سازمان سیای آمریکا بر سر کار آمدند. در ایران نیز آمریکا با کودتا علیه مصدق، شاه را بر ایران مسلط ساخت و این هم درست در زمانی بود که بین ایران و آمریکا رابطه دیپلماتیک برقرار بود و آمریکا در ایران سفارت داشت.
طالبانیسم یا لیبرالیسم!
واقعیت این است که نوع دین و آزادی و حقوق بشر برای آمریکا مطرح نیست و آنچه برای آنها مطرح است، منافع مادی و سلطه بر جهان است که از آن با عنوان نظم نوین جهانی (نظمی که در آن آمریکا حاکم مطلق جهان باشد) نام میبرد. طبیعی است سلطه بر کشور ایران با توجه به منابع غنی نفتی و معدنی و موقعیت ژئو استراتژیک آن برای آمریکا از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
اگر اسلام آمریکایی و طالبانی حاکم باشد، یا دیکتاتورهای مسیحی آمریکایی یا نظامهای قرون وسطایی یا لیبرالهای غربگرا و منافع نامشروع آمریکا را به ضرر ملتهای خود تامین کند، قابل حمایت خواهد بود و چنانچه اسلام ناب محمدی(ص) یا مسیحیان ضد استعمار و یا لیبرالهای استقلال طلب باشند و در مقابل سلطه طلبی و تجاوز آمریکا به حقوق ملتها بایستند، باز هم فرقی نمیکند و البته همواره، مستوجب تحریم و تجاوز نظامی میباشند!
تجزیه جهان اسلام
البته آمریکا و صهیونیسم و کلا جهان غرب دریافتهاند که مکتبی که توان مقابله با سلطه طلبی آنها را دارد، دین مبین اسلام با آن قرائتی است که حضرت امام خمینی (ره) مطرح فرمودند و مقام معظم رهبر ی و ملت ایران آنرا باور دارند و آن چیزی جز اسلام ناب محمدی (ص) نیست. ساموئل هانتینگتون نظریه پرداز مشهور آمریکایی نیز با طرح نظریه "رویارویی تمدنها" پیش بینی کرده است که "در آینده تمدنی که رو در روی تمدن غرب خواهدبود، تمدن اسلام است" و نقطه عطف شکلگیری این تمدن پیروزی انقلاب اسلامی ایران است؛ به همین دلیل نیز غرب استراتژی خود را "تجزیه کل جهان اسلام، بدون توجه به نوع حکومتهای حاکم بر آن" قرار داده است، البته غرب این استراتژی را علنا بیان نمیکند، گرچه عملا آنرا دنبال مینماید. نمونه واضح عمل به آن همانطور که ذکر شد تجزیه بزرگترین کشور اسلامی یعنی اندونزی و جداسازی تیمور شرقی از آن است؛ البته تلاش آمریکا برای تجزیه اندونزی به تجزیه تیمور شرقی ختم نشده است و توطئههای آن علیه اندونزی ادامه دارد.
اخیرا نیز موضوع تجزیه عربستان و اشغال مناطق این کشور در پنتاگون مورد بررسی قرار گرفت.
سیاست ماکیاولیستی آمریکا
جیمز ولزی رئیس سابق سازمان سیا و مشاور عالی رئیس جمهور فعلی آمریکا اخیرا در مصاحبه با مجله آمریکایی فرانت پیج (27 شهریور 1381)، گفته است که:
ما در ربع قرن گذشته به غیر از جنگ 1991 خلیج (فارس) در خاورمیانه با ضعف عمل کردهایم و در آن منطقه تا یک سال پیش ما را سبک میشمردند. برای اصلاح این سابقه البته روش برخورد ما در افغانستان نقطه آغاز خوبی بود. در یک کلام، اگر بخواهیم در خاورمیانه با ما با احترام برخورد شود تنها راهش این است که اسلامگرایان از ما بترسند. ما در خاورمیانه باید از نظرات ماکیاول پیروی کنیم.[2]
کشورهای خاورمیانه که آمریکا میخواهد آنها را بترساند و از الگوی ماکیاولی در مورد آنها استفاده کند و برخورد آمریکا در افغانستان، یعنی کشتار وسیع غیر نظامیان را نقطه شروع خوبی برای آن میداند، همه دارای روابط دیپلماتیک با آمریکا هستند و مشتاق ملاقات با مقامات کاخ سفید میباشند، به نحوی که مقامات پایین دولتی آمریکا، بر خلاف تشریفات دیپلماتیک با سران این کشورها به مذاکره مینشینند.
آمریکا از درون
وقتی دو حزب همیشه حاکم آمریکا، برای تصاحب قدرت در رقابتهای انتخاباتی در کشور خود به تقلب و تزویر دست میزنند (امری که هر دو حزب در انتخابات اخیر آمریکا، یکدیگر را به اعمال گسترده آن متهم نمودند)، چه انتظاری میتوان داشت که آنها حقوق سایر ملتها را رعایت کنند.
وقتی که شرکتهای آمریکایی برای از میدان رقابت خارج کردن شرکتهای رقیب آمریکایی خود به دامپینگ و هزار ترفند دیگر دست میزنند و اگر بتوانند رقیب خود را به خاک سیاه مینشانند، آیا میتوان توقع داشت که آنها به کمک ایران و یا مردم سایر کشورها بشتابند و برای اینکار فقط منتظر برقراری رابطه دیپلماتیک بین دو کشور بنشینند!!
وعده و کمکهای آمریکا
مگر آمریکا به وعدههای کمک اقتصادی به کشور فقیر و جنگ زده و مصیبت زده افغانستان، علی رغم وعدهها و تبلیغات گسترده در این رابطه اقدام کرده است که برخیها تصور میکنند که آمریکا در صورت برقراری روابط با ایران، به کمک ایران خواهد آمد؟!
جورج بوش که برای فریب مردم، با اعلام کمک 300 هزار دلار به مردم زلزله زده استانهای غربی کشورمان در زلزله اخیر، خط بطلان بر این ادعای خود کشید. این مبلغ معادل 12 دقیقه از یارانه سوخت در ایران است. این در حالی است که تقاضای غرامت از ایران در دادگاههای فرمایشی آمریکا، از بابت کشته شدن هر آمریکایی در لبنان یا فلسطین به دست نیروهای مبارز فلسطینی یا لبنانی بیش از 300 میلیون دلار بوده است. کمک شهرام جزایری مفسد، به برخی از نمایندگان مجلس بیش از دو برابر این مقدار بوده است.
آیا ایران نیازمند چنین کمکی است؟! و آیا غیر از این است که آمریکا در صدد اشغال منطقه نفت خیز و مصادره کل اموال ایران است؟
این امر واضح است که قصد آمریکا از طرح برقراری رابطه با ایران، دسترسی به امکانات جدیدتری را برای تحقق سلطه بر ایران دنبال میکند.
طبل جنگ و نرد عشق
اولا در این روزها که آمریکا طبل جنگ با عراق را به صدا در آورده است، تلاش میکند، از درگیر کردن خود با کشورهای دیگر، بویژه ایران و کره شمالی پرهیز کند. برخی سخنان به ظاهر مثبت مقامات آمریکایی در ارتباط با ایران، در همین راستا است. امتیازاتی که به ظاهر آمریکا دارد به کره شمالی در رابطه با نزدیکی با کره جنوبی میدهد، نیز از همین منطق پیروی میکند و به زودی در صورت پیروزی آمریکا بر عراق، چهره خشن وحشیانه آمریکا نمایان خواهد شد.
درگیری در یک جبهه
برای اینکه به اهداف آمریکا از طرح موضوع مذاکرات پی ببریم، اشارهای به میزگرد مهمی که در 7 آبان ماه 1380چندی با شرکت مقامات و استراتژیستهای برجسته آمریکایی در واشنگتن برقرار شده بود و بطور زنده از شبکه تلویزیونی C-SPAN آمریکا نیز پخش می شد، اشاره میگردد.
جیمز ولزی رئیس سابق سازمان سیا در این میزگرد میگوید:
«امکان این هست که به دلیل سابقه ای که بین ایران و عراق وجود دارد، ما بتوانیم برای سرنگونی دولت عراق کمک های قابل توجهی را از جانب مخالفان این دولت که در ایران مقیم هستند بگیریم. ما به این کمکها احتیاج خواهیم داشت و نمیتوانیم از آن چشم پوشی کنیم. در اینجا باید مسائل را سبک و سنگین کنیم و هیچ چیزی راست و پوست کنده نیست. ما نباید در یک زمان و در شرایط کنونی، علیه تمام دولتهایی که در خاورمیانه از تروریسم حمایت کرده اند، مانند ایران، سوریه و سودان، اقدام کنیم، با اینکه این گونه اقدامها از نظر اخلاقی جذابیت زیادی دارند، ولی برای رسیدن به اهدافمان باید اولویت های خود را با دقت انتخاب کنیم.»
جیمز ولزی در ادامه این مذاکرات ضد ایرانی می گوید:
«اجازه بدهید در اینجا مقایسه ای بین نقطه نظرات چرچیل و روزولت در قبال استالین در زمان جنگ جهانی دوم داشته باشم. چرچیل هیچگاه استالین را «عمو جو» خطاب نکرد (جو مخفف جوزف و اسم کوچک استالین است). فکر میکنم چرچیل در طول جنگ جهانی دوم به خوبی می دانست که هم پیمانی انگلیس و شوروی در مقابل هیتلر موقتی و مصلحتی است و هدف آن فقط شکست هیتلر است. به این دلیل چرچیل حتی در ماه های پایانی جنگ سیاستهایی را به کار برد که موجب تضعیف اتحاد شوروی شد. اما با این حال چرچیل هیچگاه فراموش نکرد که برای شکست هیتلر به اتحاد شوروی نیز نیاز هست. حالا هم اگر ما برای شکست عراق به ایران احتیاجی نداشته باشیم مشکلی نیست، اما اگر ما با عراق درگیر شویم به بیطرفی ایران، دستیابی به اطلاعات ویژه ای که ایران در رابطه با عراق در دست دارد و همچنین حمایت ایران از عراقی های مخالف صدام احتیاج خواهیم داشت. به این دلایل ما باید راهی را برای کار کردن با ایران پیدا کنیم.»[3]
این میزگرد نیز نشان میدهد که آمریکا در صدد است تا از هر فرصتی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران استفاده کند و همانطور که قبلا گفته شد، سرنگونی نظام نیز هدف غایی نیست، بلکه هدف غایی اشغال و تجزیه ایران و تصاحب و مصادره منابع زیر زمینی کشور و بویژه منابع نفتی ایران است. لازم به ذکر است که فقط بدهیهای خارجی آمریکا بالغ بر 17 هزار میلیارد دلار، یعنی حدود 6 برابر کل ارزش کل ذخائر نفت و گاز ایران است!
آمریکا امروزه به تصاحب نفت جهان احتیاج دارد. به همین دلیل نیز بر طبل جنگ میکوبد.
برنامه حمله اتمی
شبکه خبری اینترنتی بیبیسی، در تاریخ 18/1/1381 به نقل از روزنامه آمریکایی لسآنجلستایمز مینویسد:
دولت جرج بوش، رییس جمهور آمریکا، به وزارت دفاع این کشور دستور داده است طرحی برای پیش بینی شرایط غیرمترقبه به منظور حمله اتمی به 7 کشور جهان آماده کند.
این روزنامه به نقل از یک گزارش سری پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، نوشت که: کشورهای چین، روسیه، عراق، کره شمالی، ایران، لیبی و سوریه اهداف بالقوه این طرح هستند. علاوه بر این طرح، به نظر می رسد که ارتش آمریکا نیز دستور گرفته باشد برای ساخت سلاحهای اتمی کوچکتر جهت استفاده در میدانهای جنگ، اقدام کند. بر اساس این گزارش سری، پنتاگون چند موقعیت متفاوت را برای به کار گرفتن این سلاحها برشمرده است. از جمله این موقعیتها استفاده علیه "اهدافی که قادر به مقاومت در برابر حمله غیر اتمی باشند" است.
این روزنامه نوشت که: این گزارش سری را پنتاگون به اعضای کنگره آمریکا عرضه کرده است.
در این گزارش آمده است که پنتاگون باید برای استفاده از سلاحهای اتمی در مناقشه اعراب و اسراییل، آمادگی داشته باشد.
خشکاندن ریشه ایران
با توجه به تحلیل ارائه شده و با نگاهی به وضعیت ژئواستراتژیکی و تحولات ژئوپولیتیکی جهان اسلام، میتوان دریافت که استراتژی غرب علیه کشورهای اسلامی جهان، بویژه علیه جمهوری اسلامی ایران در راستای برنامه رویارویی تمدنها دنبال خواهد گردید. بخصوص که جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از موقعیت منحصر به فرد ژئواستراتژیک، ژئو اکونومیک و ژئوپولیتیک که هر سه بر هم منطبق هستند، محور طبیعی تمدن اسلامی خواهد بود. در حقیقت تجاوز 8 ساله عراق به ایران به تحریک غرب و حمایت یکپارچه غرب از عراق در طول جنگ تحمیلی را باید در همین راستا ارزیابی کرد، تلاشی که بر اثر مقاومت جانانه مردم و نظام اسلامی به شکست انجامید.
شعار مذاکره و رابطه با ایران نیز در ادامه همان سیاست، یعنی "خشکاندن ریشه ایران به عنوان یک ملت" است.