کالبد شکافی بحران بیکاری
کالبد شکافی بحران بیکاری
قسمتهایی از مقاله مندرج در رسانه های سال 1381
دهه هشتاد، دهه بحران بیکاری است که چنانچه این معضل حل نگردد، در این دهه انواع بحرانها از قبیل بحرانهای مفاسد اخلاقی و اجتماعی، اعتیاد، جرم و جنایت و ناامنی که خود ناشی از بحران بیکاری است، به اوج خود خواهد رسید.
این در حالی است که دولت صورت مسئله را درست در نیافته است تا بخواهد برای آن راه حلی بیاندیشد.
برای اینکه صورت مسئله روشن شود، ابتدا لازم است فرق بین نیروهای بالقوه فعال و نیروی فعال و نیز تعاریف شاغل و بیکار و همچنین بار تکفل توضیح داده شود.
بر اساس تعاریف بینالمللی رایج در جهان، فقط آن عده از نیروهای بالقوه فعال که داوطلب انجام کار در قبال دریافت حقوق هستند نیروی فعال به حساب میآیند، یعنی جمع شاغلین و بیکاران جویای کار را نیروی فعال میگویند و نسبت بیکاران نسبت به فقط داوطلبین کار (و نه نسبت به کل نیروهای بالقوه فعال) را در صد بیکاری قلمداد میکنند. این موضوع در مورد درصد شاغلین نیز صدق میکند، یعنی نسبت شاغلین به کل داوطلبین کار ( و نه کل نیروهای بالقوه فعال) را شاغل به حساب میآورند. ذکر این نکته نیز لازم است که طبق تعاریف رایج جهانی، سنین 15 تا 64 سالگی، ملاک محاسبه نیروهای بالقوه فعال به حساب میآید.
در حقیقت، فرق نیروی بالقوه فعال و فعال در این است که بخشی از نیروهای بالقوه فعال داوطلب انجام کار در مقابل دریافت حقوق نیستند.
مثلا بخشی از زنان اصولا مایلند خانه دار باشند و داوطلب کار در قبال دریافت حقوق نمیباشند. این بدین معنی نیست که آنها کار مفیدی انجام نمیدهند، بلکه اینگونه افراد اصولا در محاسبه مربوط به نسبت بیکاران و شاغلین به حساب نمیآیند.
ضمنا نسبت داوطلبین کار (شامل شاغل و بیکار) به نسبت کل جمعیت کشور را بار تکفل مینامند.
با توجه به توضیح فوق نوبت به کالبد شکافی سرشماری عمومی سال 1375 که معتبرترین آمار و اطلاعات را در اختیار قرار میدهد میرسد.
در سالهای 1375 تا 1380 حدود 9 میلیون نفر به سن بالقوه فعال رسیدهاند و این رقم برای 5 سال بعدی که در پیش است به 5/8 میلیون نفر خواهد رسید. یعنی جمعا در این 10 سال (1375 تا 1385) 5/17 میلیون نفر از سن 15 سالگی که آغاز سن بالقوه فعال است عبور میکنند.
اگر فرض کنیم که در 5 ساله اول 2 میلیون فرصت شغلی جدید (سالی 400 هزار شغل) ایجاد شده باشد که نشده است، برای 5 سال بعد 5/15 میلیون نفر باقی میمانند که در سنین بالقوه فعال بوده و شاغل نمیباشند.
دولت حدود 6/4 میلیون نفر از این 5/15 میلیون نیروی بالقوه فعال را داوطلب کار فرض کرده و با مشارکت بخش خصوصی ایجاد اشتغال برای کمتر از 9/3 میلیون نفر را هدف قرار داده است. این در حالی است که سازمان مدیریت و برنامه ریزی اعلام کرده است که عملا این تعداد فرصت جدید شغلی تحقق نخواهد یافت.
دولت باید توضیح دهد که بر چه اساسی از 5/15 میلیون نفر نیروی بالقوه فعال، فقط 6/4 میلیون نفر را داوطلب کار فرض کرده و حدود 3/2 برابر این تعداد، یعنی 9/10 میلیون نفر را غیر داوطلب کار در نظر گرفته است!
در حقیقت دولت برای 5 سال آینده، از هر 10 نفر نیروی بالقوه فعال مورد اشاره، فقط کمتر از 3 نفر را داوطلب کار فرض کرده و هدف خود را ایجاد 5/2 فرصت شغلی قرار داده است! و تاکید کرده است که این تعداد فرصت شغلی نیز عملا تحقق نخواهد یافت!
آیا دولت صورت مسئله را درست تشخیص داده است؟!
اگر کلا زنان را نادیده بگیریم و از هر 10 نفر نیروی بالقوه فعال مورد اشاره فقط 5 نفر را داوطلب کار فرض کنیم، باید ظرف 5 سال آینده سالانه یک میلیون و پانصد و پنجاه هزار نفر را داوطلب کار در نظر بگیریم، حال آنکه با توجه به واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی که در اکثریت بودن تعداد دختران راه یافته به دانشگاهها طی سالهای اخیر، نمونه آن است، قطعا بیش از نیمی از نیروهای فعال داوطلب کار خواهند بود و به جرگه نیروهای فعال (داوطلب کار، اعم از شاغل و بیکار) خواهند پیوست.
خوشبختانه رئیس محترم جمهور در سخنرانی اخیر خود، به ضرورت ایجاد یک میلیون شغل در سال طی 5 سال آینده اشاره کردند، لیکن این رقم هم با نیازهای جامعه فاصله زیادی دارد!
به نظر اینجانب، باید از 5/15 نیم میلیون نیروی بالقوه فعال، حداقل 10 میلیون نفر را داوطلب کار فرض کرد و برای ایجاد 2 میلیون شغل در سال برنامه ریزی کرد.
باید برای این "صورت مسئله" راه حلی پیدا کرد. باید مسئله اشتغال را جدی گرفت. باید سرمایهها را در این راه به کار برد.
............ باید گروهها و مطبوعات کشور بدانند که سرگرم کردن مردم به مباحث بی اهمیت سیاسی و جنبی و به فراموشی سپردن مشکلات اصلی کشور خدمت به مردم نیست!
خلاصه آنکه، باید با فهم دقیق وضعیت موجود و تشخیص درست صورت مسئله، به اصلاح ساختار اقتصادی و استفاده صحیح از امکانات و بسیج ملی برای کار و تلاش توام با بهرهوری و پرهیز از اسراف و رعایت اصل قناعت در مصرف، دهه 80 را به "دهه سازندگی پر شتاب" تبدیل کنیم.
در این صورت کشور به سرعت پلکان ترقی و توسعه را طی خواهد کرد و بر معضلات چیره خواهد شد و آیندهای تابناک و روشن در انتظار خواهد بود.
والسلام