این تصور که می توان با بکارگیری لبخند در مذاکرات میلیاردها دلار به نفع کشور منافع ایجاد کرد. چنین ادعایی واقع بینانه نیست،
اظهارات قدیری ابیانه ای درباره سیاست خارجی رضایی
آمریکا یک راه بیشتر ندارد و آن، عقب نشینی از مواضع خودش و پذیرش حقوق کامل ایران است.
یکی دیگر از مواردی که آقای رضایی بر آن تاکید کرده است استفاده از لبخند در دیپلماسی است و اینکه می توان با بکارگیری لبخند در مذاکرات میلیاردها دلار به نفع کشور منافع ایجاد کرد. چنین ادعایی واقع بینانه نیست، زیرا حتی قهقهه در مذاکرات با خارجی ها هم نتوانسته است منافع مورد ادعا را تامین کند. اقتدار جمهوری اسلامی در مذاکرات خارجی، به انسجام ملی حول محور ولایت فقیه، بهبود وضعیت اقتصادی، تقویت قدرت نظامی و عواملی از این دست بستگی دارد که باید بیشتر به آنها توجه کرد.
مواردی که آقای رضایی در سیاست خارجی خود مطرح کرده است در چارچوب سه اصل عزت، حکمت و مصلحت خلاصه میشود.
علاوه بر این تشکیل اتحادیه آسیای جنوب غربی در برنامه های سیاست خارجی ایشان مطرح شده است اما باید این نکته را در نظر گرفت که تحقق پیمان های منطقه ای به طرف های دیگر هم بستگی دارد و طبیعتا دولت هایی که تحت سیطره آمریکا هستند نمی توانند خارج از آنچه که آمریکا برای آنها مقرر کرده است عمل کنند. در این زمینه ملاحظه میکنیم که در منطقه پیمان هایی در حمایت از تروریست ها علیه دولت سوریه شکل گرفته است و تغییر در این رویه بستگی به پیشرفت بیداری اسلامی در منطقه و استقلال این کشورها دارد، زیرا ایران همواره موافق همکاری های منطقه ای بوده است.
یکی دیگر از مواردی که آقای رضایی بر آن تاکید کرده است استفاده از لبخند در دیپلماسی است و اینکه می توان با بکارگیری لبخند در مذاکرات میلیاردها دلار به نفع کشور منافع ایجاد کرد. چنین ادعایی واقع بینانه نیست، زیرا حتی قهقهه در مذاکرات با خارجی ها هم نتوانسته است منافع مورد ادعا را تامین کند. اقتدار جمهوری اسلامی در مذاکرات خارجی، به انسجام ملی حول محور ولایت فقیه، بهبود وضعیت اقتصادی، تقویت قدرت نظامی و عواملی از این دست بستگی دارد که باید بیشتر به آنها توجه کرد.
البته این به این معنی نیست که باید در مذاکرات خشن بود و یا اخم کرد. اما اینکه با یک لبخند میلیاردها دلار نصیب کشور خواهد شد ادعای واقع بینانه ای نیست.
همچنین در خصوص رابطه با آمریکا نیز باید به این نکته اشاره کرد آمریکا یک راه بیشتر ندارد و آن، عقب نشینی از مواضع خودش و پذیرش حقوق کامل ایران است و الا راه دیگری غیر از این وجود ندارد. اصولا در سیاست خارجی باید مسائل اقتصادی کشور لحاظ شود و تقویت اقتصادی کشور جزو برنامه های اصلی باشد. در واقع یکی از ضعف های وزارت خارجه این است که از کادر اقتصادی مجرب برخوردار نیست. سفارت خانه ها در خارج از کشور باید مصالح اقتصادی را مد نظر قرار دهند و برای تحقق اهداف و منافع اقتصادی کشور تلاش کنند. هر فردی که پیروی از رهنمودهای مقام معظم رهبری را در اولویت کارهای خود قرار دهد و در مقابل دشمن احساس ضعف نکند و به نیروی ملت ایران اعتقاد داشته باشد، می تواند این مسیر را بپیماید. البته لازمه آن، ایجاد تغییرات اساسی در سیاست ها، ساختار و نیروهای وزارت امور خارجه است.
البته موضوع مذاکرات هستهای هم در برنامههای آقای رضایی مورد توجه قرار دارد. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که مذاکرات هسته ای در چارچوب سیاست های مقام معظم رهبری دنبال می شود و هر کس فکر کند که با لبخند زدن می توان حقوق ایران را در کشورهای دیگر تامین نمود، در همان جلسات اول به اشتباه بودن این نظر پی خواهد برد البته این به آن معنا نیست که باید در مذاکرات اخم کرد یا راه بد اخلاقی را در پیش گرفت.
در مذاکرات خارجی منافع ملی مبنا قرار می گیرد نه ظاهر افراد. آقای رضایی یا هر کس دیگری که متعهد به پیروی از ولایت باشد و بر این اساس گام بردارد و مرعوب دشمن نباشد، می تواند در سیاست خارجی گامهای مثبتی بردارد. البته بنده معتقدم بهبود وضعیت اقتصادی کشور و رهایی از وابستگی به نفت، تقویت ریال در برابر ارزهای خارجی و بی نیازی از واردات بسیاری از کالاها به کشور و بهبود کیفیت تولید و افزایش ساعات مفید کاری فقط به مدیریت صحیح بستگی ندارد بلکه اصلاح فرهنگ عمومی در زمینه کار و تولید و مصرف و اموری از این نوع بستگی دارد که به نوبه خود در موفقیت تیم سیاست خارجی بسیار موثر است. اگر کشور را با یک تیم فوتبال مقایسه کنیم، اگر همه اعضای یک تیم به خوبی کار نکنند و دشمن را از دروازه های خودی دور نکنند و به نیروی مهاجم، یعنی دستگاه دیپلماسی خوب پاس ندهند، نمی توان گل به دشمن را به نتیجه رساند.
به عبارت دیگر تلاش همه اقشار ملت ایران می تواند دست تیم های مذاکره کننده را برای به نتیجه رسیدن باز کند. مثلا در مذاکرات 598 اگر نیروهای رزمنده ایران از کشور دفاع نمی کردند و دشمنان را به شکست در عرصه نظامی نمی کشاندند، مذاکرات هم به نتیجه نمی رسید. هم اکنون نیز اگر ساعت مفید کاری در کشور افزایش یابد، فرهنگ و وجدان کاری تقویت شود، فرهنگ مصرف اصلاح شود و خرید کالاهای ایرانی در اولویت باشد، تحریم ها خود به خود شکسته خواهند شد و دشمنان شکست را تجربه خواهند کرد. اگر مردم با شرکت در انتخابات به فردی اصولگرا، ولایتمدار و توانا رای دهند، این شرکت گسترده و این انتخاب دیوار تحریم را بر سر تحریم کنندگان فرو خواهد ریخت.
سفیر سابق ایران در مکزیک
1- ما در مذاکرات موفق نشدیم چون در داخل با مشکلاتی روبه رو بودیم و از قدرت داخلی بالا بهره چندانی نداشتیم و اقای غرضی خوب گفتند "سیاست خارجی انعکاسی ست از قدرت داخلی".
الف- اختلافات رئیس جمهور با سران نظام که به قهر 11 روزه و ... انجامید حتی اگر حاکمیت دوگانه ای در جمهوری اسلامی نبود طرف مقابل مذاکره کننده به این اشتباه محاسباتی افتاد (هر چند ما بیشتر ضرر کردیم)
ب-اقتصاد ما به شدت ضعیف بود و با اقتصاد کویتی سالها نفت فروختیم و کالای بنجل چینی وارد کردیم و برخی کارخانه ها هم تنها بسته بندی را انجام میدهند و این جدای از کالاهایی است که ما صاحب سبک بودیم و الان فله ای از ترکیه وارد میکنیم مثل طلا و جواهرات زینتی و این کاهش سطح دیپلماسی اقتصادی و قدرت اقتصادی در داخل را در پی داشت.
ج-فتنه 88 طرف های مذاکراتی ایران را به طمع تغییر حاکمیت ایران انداخت در حالی که پیشتر انها فقط چیزی در حد و اندازه های تغییر رفتار جمهوری اسلامی را خواستار بودند و اروپائیان با امریکا در جهت تغییر حکومت در ایران همراهی زیادی نمی کردند (هیچ چیزی به اندازه فتنه 88 به امریکائیان امید نداد)
د-کارشکنی هایی که در روند مذاکرات انجام میشود نمونه هایش را دکتر ولایتی گفتند و عده ای خودشان را به کوچه علی چپ زدند (کارشکنی های در کار دکتر ولایتی و دکتر لاریجانی و ...)
2-قسمت بعد بر میگرده به عدم توانایی تیم مذاکره کننده و دستگاه دیپلماسی .
الف- چرا ما نتوانستیم چین و روسیه را در دوره اقای جلیلی از سمت غرب به طرف خودمون بکشیم. این اتفاق قبل جلیلی افتاده بود اما در دوره ایشان ما حتی روسیه و چین را هم بردیم برای اجماع در طرف امریکا.
ب- کشورهای غربی علی رغم شعار دموکراسی که میدهند انتخاباتشان و احزابشان حکم شرکت های سرمایه گذاری را دارند و اگر از حزبی به لحاظ مالی دفاع کنید از شما در قوانین مختلف حمایت میکنند حال سوال این است چرا ما بر روی احزاب ائتلافی در المان سرمایه گذاری نکردیم؟ از ماهها قبل از انتخابات المان همه می دانستند مرکل رای بالایی نداره و با احزاب اصطلاحا ائتلافی باید ائتلاف تشکیل بده اگر ما وارد این ائتلاف می شدیم که کار چندان سختی هم نبود می توانستیم بزرگترین خریدار نفت خود در اروپا را حفظ کنیم. و احتمال زیاد زنجیره تحریم ها از همان ابتدا پاره می شد.
ج-چندین سال گفته شد سارکوزی یهودی اشکنازی است اما گفته نشد سارکوزی رئیس جمهور حزبی است که کمترین اختلاف نظر را با ایدئولوژی ما نسبت به بقیه احزاب در فرانسه دارد. ولی چرا دستگاه دیپلماسی کشور ما از حزب مذکور بر علیه سارکوزی استفاده نکرد؟
د- ایا نمی شد از کشورهایی هم چون هند و عراق و ترکیه و برزیل و ارژانتین و ... در مذاکرات استفاده کرد تا از طریق تضاد منافعی که حاصل می شد بهترین استفاده را ما می بردیم.؟
ه-کارهای تبلیغاتی بعد از اتمام مذاکرات پشت درهای بسته چگونه بود؟ ایا هیچ سعی کردیم کمی از جنگ روانی انها را خنثی کنیم ؟
توضیحات: بند ج از قسمت دوم را از روی سایتی که در مورد احزاب در فرانسه مطالب نسبتا تخصصی ای را نوشته بود استفاده کردم و واقعا نمی دانم چقدر این موضوع در مورد حزب سارکوزی می تونه صحیح باشه؟