تحولات آینده درگفتوگو با دکتر محمدحسن قدیری ابیانه: این سونامی به آمریکا میرسد
تحولات آینده درگفتوگو با دکتر محمدحسن قدیری ابیانه: این سونامی به آمریکا میرسد
دکتر محمدحسن قدیری ابیانه از قدمای دیپلماسی انقلاب اسلامی و از نخستین سفرای جمهوری اسلامی بوده است. مناظره تلویزیونی او با روزنامهنگاران آمریکایی و ایتالیایی در بدو انقلاب و در دفاع از آن، هرگز از یادها نخواهد رفت، همینطور نقش او در دعوت چهرههای شاخص جهان به تشیع، از جمله «ادواردوآنیلی»، فراموش نخواهد شد. این فارغالتحصیل معماری در فلورانس، در مسیر انقلاب به یک دیپلمات بدل شد و حالا بهعنوان دکتر مدیریت استراتژی با تجربهای گران و بنیادی از معادلات حاکم بر سیاست و اقتصاد جهان، تحلیلگری قابلاعتماد در مورد تحولات آینده جهان برشمرده میشود. مردی که دو سال پیش در دوران سفارتش در مکزیک، نامش بهعنوان عنصری خطرناک برای آمریکا، در اسناد ویکیلیکس به چشم میخورد، امروز از سقوط آزاد دیپلماسی و اقتصاد آمریکا سخن میگوید:
شما یکی از نخستین کسانی بودید که سال گذشته پس از بازگشت از مأموریت سفارت مکزیک از جهانیشدن انقلاب اسلامی میگفتید. آیا هنوز هم روی حرف خود هستید؟
من حالا یک قدم فراتر میروم و میگویم آنچه در شمال آفریقا و خاورمیانه شاهد هستیم، صحنه شکلگیری تمدن بزرگ اسلامی است؛ همانکه ساموئل هانتیگتون نظریهپرداز معروف آمریکایی و صاحب تز در «برخورد تمدنها» آن را پیشبینی کرده بود. تمدن بزرگی که به اعتقاد استراتژیستهای بزرگ جهان، جمهوری اسلامی ایران بهدلیل برخورداری از سه موقعیت ژئو استراتژیک، ژئو آلونومیک و ژئوپلیتیک (رهبر) طبیعی آن خواهد بود.
در مورد نشانههای این تمدن بیشتر صحبت کنید؟
این موج بیداری بهپا خاسته و حکومتهای دست نشانده آمریکا و منافع نامشروع غرب را به خطر انداخته است. و جهه غالب این نهضت بیداری اسلامی و ضدآمریکایی، ضداسراییلی، ضددیکتاتوری و همچنین عدالتخواهانه و مردمی بودن آن است. یک سونامی گسترده که سواحل سلطه آمریکا را در هم میکوبد. البته غرب سعی میکند این امواج سهمگین را سد یا منحرف کند و یاحتی آنها را بهسوی کشورهای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی سوق بدهد.
آیا این سونامی به خود غرب هم حمله میکند؟
البته، بحران اقتصادی ادامه پیدا میکند و بهخصوص در آمریکا شدیدتر از اروپا خواهد بود. بدهیهای دولتی آمریکا به 14 هزار میلیارد دلار رسیده است که معادل 280 سال درآمد نفتی ایران است (با معیار قرار دادن درآمد نفتی پارسال). آنها همواره تلاش کردهاند که علیه حکومتهای مستقل یا مخالفشان امواجی راه بیندازند و این کار را با هدایت رسانهای و جهتدهی افکار عمومی و بسیج سازمانهای جاسوسی در بلوک شرق تحت عنوان برچیدن کمونیسم یا انقلابهای مخملین انجام هم دادند و بعد سعی کردند آن روش را در جریان فتنه 1388 در مورد انقلاب اسلامی هم بهکار بگیرند، اما انعکاس این امواج از سد جمهوری اسلامی بهسوی دستنشاندههای آنها در کشورهای اسلامی بازگشت؛ «مکروا و مکرالله ...»
چراکه موج «بیداری اسلامی» انعکاس مکانیسم شورشی است که خود غرب به راه اندخته است.
آیا حرف از «سقوط غرب» در آیندهای نزدیک منطقی است؟
ببینید، چند حادثه در غرب در حال رخ دادن است. یکی اینکه برخلاف تئوری آمریکاییها، پس از سقوط شوروی دنیا بهسمت تکقطبی شدن نرفت، بلکه مسیر چند قطبی شدن را در پیش گرفت. نفس شکلگیری اتحادیه اروپا بر پایه خواست تاریخی اروپاییان برای بازگردندن محوریت غرب به اروپا بود. یعنی اروپا تصمیم گرفت از متحد مطیع آمریکا بودن، به سمت رقیب آمریکا شدن برود. حال در کنار قدرت گرفتن قطبهای جدیدی مثل چین، ژاپن، هند و رشد روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی، ما شاهد ظهور قطب جدید تمدن اسلامی هم هستیم.
این چند قطبی شدن در حالی صورت میگیرد که نهتنها آمریکا سلطه خود بر جهان را از دست میدهد، بلکه از نظر اقتصادی و درونی دچار بحران شده است و پیشبینی میشود، موج اعتراضاتی با گستردگی بیشتر از آنچه در یونان، اسپانیا، فرانسه و انگلستان شاهدش بودیم، به آمریکا هم سرایت کند، بهنحوی که امروزه از آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهان سومی نام میبرند. حتی گیتس، وزیر دفاع آمریکا، جمله بسیار مهمی در اینباره گفت: «من در تمام دوران مسئولیتم در حکومتی سمت داشتم که بر جهان سلطه داشت و مایل نیستم در دورانی که دوران افول آمریکا است، در این کشور مسئولیتی داشته باشم.»
نشانههای بحران در آمریکا چیست؟
به تازگی اوباما برخلاف برنامه انتخاباتیاش برای افزایش خدمات درمانی اعلام کرده، برنامه کاهش 400 میلیارد دلاری خدمات اجتماعی و درمانی، به مدت 10 سال را در نظر دارد. در اروپا هم وضع بهتر از این نیست. سن بازنشستگی را افزایش دادهاند. کاهش خدمات صرفا به اینخاطر است که امکان مالی پاسخگویی به مطالبات وجود ندارد. در کل خدمات تأمین اجتماعی در غرب، رو به کاهش است و این مسأله اعتراضات مردمی را بر خواهد انگیخت، لذا اخباری که از غرب درز کرده حاکی از آمادگی نیروهای مسلح و نظامی آمریکا، برای برخورد خشونتبار با اعتراضات گسترده مردمی است. مثلا در یکی از ایالاتهای آمریکا حقوق سندیکا را به شدت کاهش دادهاند و یا امکان تبدیل ورزشگاهها به زندانهای بزرگ را در شرایط بحرانی فراهم آوردهاند. این در حالی است که امواجی از تجزیهطلبی نیز در برخی ایالات آمریکا به چشم میخورد، بهویژه ایالتهای برخوردار که حاضر نیستند به فقر روبه رشد در آمریکا دچار شوند.
آیا این بحران ارتباطی به بیداری اسلامی خواهد داشت؟
قطعا. بخشی از رفاه غربیها ناشی از سلطه بر جهان اسلام و غارت منابع آنها بوده است. سلطهای که با بیداری اسلامی بهشدت بهخطر افتاده است. عدم امکان چپاول کشورهای مسلمان وضعیت آمریکا و اروپا را بغرنجتر میکند و جز اینکه از رفاهیات و تأمین اجتماعی، و حقوق شهروندان رفاهطلبشان بکاهند، چارهای نخواهند داشت که این اعتراضات مردم را در پی دارد.
یعنی غرب نمیتواند با ریاضت اقتصادی این دوره بحرانی را طی کند؟
نه چون سیستم سرمایهداری و تصمیمگیری آنها بهنحوی است که ریاضت فقط شامل اقشار متوسط به پایین مردم میشود و نه ثروتمندان. از طرف دیگر فرهنگ دموکراسی حاکم بر کلیت جوامع غربی، باعث نارضایتی از این شکاف میشود.
مردم آمریکا و اروپا تا زمانی آرام بودند که حداقلی از زندگی را داشتند، ولی حالا اگر قرار باشد از حداقلها محروم بشوند، صدایشان بلند میشود و با سقوط هریک از حکام جابر در حکومتهای اسلامی بحران در غرب شدیدتر خواهد شد.
مگر سیستم ژاپن و کره و استرالیا هم سرمایهداری نیست؟
ژاپن یک همبستگی ملی بسیار قوی دارد. مثلا بعد از سونامی اخیر، نخستوزیرشان اعلام کرد که حقوق همه دولتیها 30 درصد کاهش پیدا خواهد کرد و همه پذیرفتند چون فرهنگ عمومی بسیار بالاست.
کره هم شبیه ژاپن است. اما استرالیا یک قاره بزرگ است با وسعتی بیش از چهار برابر ایران و جمعیت معادل یک سوم ایران و با منابع اقتصادی و کشاورزی و طبیعی نامحدود. پس مردم آنجا در رفاه خواهند ماند.
همیشه این ظن وجود داشته اگر آمریکا زمین بخورد، چین هم که بزرگترین شریک تجاری آمریکاست زمین خواهد خورد، آیا این پیشبینی وجود دارد؟
اتفاقا برعکس، اگر بازار غرب و آمریکا تضعیف شود، این بهمعنای پایین آمدن قدرت خرید غربیها و زیاد شدن تمایل آنها به اجناس ارزانی است که چین بزرگترین صادر کننده آنهاست.
در این شرایط تنها یک راه فرار برای غرب باقی میماند و آن هم آفریقای سیاه است.
فکر میکنم این موج بیداری به آفریقای سیاه هم سرایت کند، چون این موج از آفریقا برخاسته است. اما تضعیف قدرتهای غربی برای عمده کشورهای آفریقا، هم فرصت است هم تهدید. فرصت از این نظر که بحرانهای غرب آنها را موقتا به خودشان مشغول میکند و به سیاهان مظلوم فرصت میدهد تا خودشان را بازیابند. از طرفی دیگر تهدید است، چون غرب دستش از خاورمیانه و آسیا کوتاه میشود و مجبور است روی چپاول آفریقا حساب ویژهای باز کند.
پس با این حساب باید موج بیداری اسلامی را به آفریقای سیاه کشاند.
لازم نیست، این موج خودش خواهد رفت. امید به پیروزی در دل مردم محروم احساس شعفی بهوجود میآورد که قابل جایگزینی نیست.
آیا بیداری اسلامی به اروپا هم میرسد؟
آنچه در اسپانیا و یونان شاهد بودهایم، همانقدر که حرکتهایی ضدامپریالیستی و عدالتخواهانه بوده، ضد صهیونیستی هم بوده، حتی در خود آمریکا نیز چنین است. این انگیزهها نقاط مشترک اعتراضات غرب با بیداری اسلامی هستند.
پس میتوان گفت جهانیسازی مورد تبلیغ آمریکایی، در این برهه به ضرر خودشان تمام شده، چون موج ناآرامی بهسرعت جهانی میشود.
جهانیسازی غربیها به معنای تجارت آزاد و گردش آزاد سرمایه بود، نه انسان؛ چراکه سرمایهداری محور است، نه انسان محور. آن جهانیسازی تا جایی پیش میرفت که مرزهای کشورها به سوی کالاهای غربی باز میشدند، نه بیشتر.
آیا غرب برای جلوگیری از سقوط بیشتر خود یک جنگ بزرگ دیگر راه نخواهد انداخت تا بازی را به صورت ناجوانمردانهای برگرداند؟
آنها برای جلوگیری از چند قطبی شدن جهان، امکان درگیری با همه اقطاب را ندارند. یک راه برای آنها سلطه بر نفت خاورمیانه بود که حملات آمریکا به عراق و افغانستان و حملات اسراییل به لبنان در همین راستا بودند،
سقوط غرب یک وجه دیگر هم دارد و آن رفتن کشورهای همپیمان مثل «بریک» بهسمت پول واحد است.
الان زود است. ولی دلار دارد تضعیف میشود و یورو هم دچار سکته شده است. البته همین باعث میشود دیگر کشورها به فکر چاره بیفتند. قطعا با شکلگیری اتحاد جماهیر اسلامی در آینده نهچندان دور، ایده پول مشترک مسلمانان هم تقویت خواهد شد. اما در مورد «بریک» باید گفت با توجه به فاصله جغرافیایی و فرهنگی چین، برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی، ایجاد پول مشترک میان آنها امکان ندارد، ولی بر اساس سبدی از ارزها امکانپذیر است. حتی یورو در صورت بازیابی خودش میتواند جایگزین دلار شود و به همین خاطر آمریکا دلش میخواهد اتحادیه اروپا فرو بپاشد، هرچند که ضعف آمریکا این امکان را هم زیر سؤال برده است.
چرا چینیها دچار بحران نشدهاند؟
چون مردمی پرکار و پرتلاش در تولید و مفید در مصرف دارند. چین جای رشد بسیار زیادی دارد و تا سال ٢٠١٧ اقتصاد اول جهان خواهد بود.
آیا شکاف اقتصادی و زیستی در چین نگرانکننده نیست؟
قطعا تبعیض در چین بیش از آمریکا نیست، در ضمن اینکه چین عملا از نظام کمونیستی خارج شده و بهسمت سیاستهای دوگانه میرود.
امروزه این احتمال بهوجود آمده که اسراییلیها در مسیر عکس قرن گذشته میلادی مهاجرت کنند. آیا این اتفاق میافتد؟
موج بیداریی اسلامی بیش از همه صهیونیستها را ترسانده برای همین اغلب صهیونیستهای ساکن اراضی اشغالی، بهشدت بهدنبال دو پاسپورتی شدن هستند.
در این صورت یک فلسطین دیگر را در آفریقا علم نمیکنند؟
اگر آلمان و آمریکا میخواهند به آنها جا بدهند، بدهند ولی جای دیگر نه. به هر حال آنها چارهای ندارند جز اینکه بروند. اسراییل با جنگ اسراییل شده و دوران پیروزیهای آنها در جنگها هم گذشته است. اسراییل که روزگاری همزمان با چند کشور عرب را شکست میداد، حالا در مقابل نیروهای چریکی حماس و حزبالله شکست میخورد.