پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

یهودی ها با سلطه ای که بر افکار عمومی و رسانه‌های غرب دارند تلاش می کنند در رسانه‌های گروهی، مسلمانان به گونه بدی جلوه داده شوند تا مسیحیان نسبت به مسلمان بدبین گردند و از این طریق اسلام هراسی را دامن بزنند .

یادداشت: دکتر محمدحسن قدیری ابیانه

وضعیت مسلمانان در اتحادیه اروپا

حضور مسلمانان از دیر باز در کشورهای اروپایی، بویژه در کشورهای استعمار گر پررنگ بوده است. یعنی کشورهایی چون فرانسه و  انگلیس که مستعمراتی در کشورهای اسلامی داشتنه اند، دارای تعداد قابل توجهی مسلمان هستند. به نحوی که بعد از مسیحیان، مسلمانان دومین دین را در این کشورها تشکیل میدهند. همچنین مسلمانان کشورهای اروپای غربی، افرادی هستند که پس از جنگ جهانی دوم از آفریقا، خاورمیانه و پاکستان به این کشورها مهاجرت کرده اند.

اتریش، بلژیک، انگلیس، دانمارک، فرانسه، ایتالیا، هلند، سوئد، اسپانیا، سوئیس و آلمان از کشورهایی هستند که جمعیت بزرگی از مسلمانان را در خود جای داده اند. به علاوه فرانسه، آلمان و انگلیس که بیشترین مبارزات را با اسلام‌گرایی دارند، بالاترین جمعیت مسلمانان را دارا هستند.

دین حاکم در غرب هر چند نسبت به گذشته خیلی کم رنگ شده، اما مسیحیت است. مسیحیتی که تحریف شده و عقل را بزرگترین دشمن ایمان معرفی می کند. یعنی تعقل و تفکر در مسیحیت در رابطه با مسائل دینی، نوعی جرم و گناه به شمار می رود چنانچه کلیسا‌ها در زمان حاکمیتشان در قرون وسطی، شکنجه های وحشیانه ای را اعمال می‌کردند.

غربی ها در حقیقت با کنار زدن حاکمیت دین در کشورشان، یعنی دینی که با تحقیق، سوال و عقل مخالف است باعث پیشرفت و توسعه کشور خود شدند اما در کنار این توسعه، انحطاط اخلاقی در جوامع غربی نیز رو به گسترش گذاشت.

هر چند قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشورهایی اروپایی مساجد مسلمانان وجود داشته، اما با گرایش به دین، بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تعداد مساجد در غرب افزایش یافته است، ضمن اینکه اینترنت و امکاناتی که امروزه وجود دارد زمینه شناخت اسلام را بیشتر از گذشته فراهم آورده و ما شاهد گرایش اروپایی ها به اسلام هستیم. چنانچه سالانه تعداد قابل توجهی از شهروندان اروپایی به اسلام روی می آورند و بیشترین تغییر دین به سمت اسلام است. این امر بویژه در بین زنان و تحصیل کردگان بیشتر است.

در گذشته و قبل از انقلاب اسلامی ایران، مسلمانان در این کشورها، در حال ادغام فرهنگی در بین شهروندان اتحادیه اروپا بودند و این امر موجب نوعی خود کم بینی در بین مسلمانان بود، اما این روند با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها در اتحادیه اروپا، بلکه در خود کشورهایی اسلامی هم تغییر یافت. یعنی اگر در گذشته نوعی خود کم بینی در کشورهای اسلامی و مسلمان نسبت به  فرهنگ غربی وجود داشت این امر تغییر یافت و نمود امروزه آن، بیداری اسلامی است.

چالشها و تهدیدات فراروی مسلمانان اروپا

در واقع هر چه مسلمانان بیدارتر شده‌ و  نسبت به رسوم و باورهای دینی و  مراسم مذهبی خود پایبندی بیشتری پیدا کرده اند، غربی ها و کشورهای اروپایی نسبت به مسلمانان سخت گیرتر شده‌اند. چنانچه می توان از فرانسه به عنوان یکی از سخت‌گیرترین این کشورها نام برد که حتی دانش آموزان را به دلیل  رعایت حجاب اسلامی از تحصیل محروم می کند و جرایمی را برای داشتن حجاب قرار می دهد.

حجاب در فرانسه  فقط مختص به پوشیدن مو نیست بلکه حتی دخترانی هم که فاقد روسری بودند ولی حاضر به انجام شنای مختلط با مردان نمی‌شوند، تحت این عنوان که از شرکت در کلاس درس خودداری کرده اند، از مدارس اخراج می شوند.  این امر در حالی است که در این کشورها مدراس ویژه همجنس بازان آزاد است و همچنین فساد، فحشا و بی بند و باری رواج دارد.

در بعد دیگر، اتفاقی که در غرب رخ داده این است که جذابیت فیزیکی به ارزش اجتماعی تبدیل شده و این امر رقابت سختی را در بین زنان برای خود نمایی موجب گردیده است؛ که ضررهای زیادی را به زنان رسانده و وضعیت را برای آنان دشوار نموده است. به نحوی که آنان وقتی با فلسفه حجاب اسلامی و نقش زنان در اسلام مواجه میگردند، به اسلام گرایش می یابند.

گذشته از این، امروزه جوامع غربی دچار بحران های عمیق اجتماعی‌اند و این بحران ها، بطالت و پوچی فرهنگ غرب را به نمایش می گذارد که به پریشانی و سرگردانی مردم این جواعع منجر شده است . یعنی جوامع غربی شکست کمونیسم و لیبرالیسم را لمس کرده اند و آزادی های فساد انگیز هم، نتوانسته افکار آنان را اشباع کند. نوع معرفی مسیحیت تحریف شده نیز موجب دین گریزی در غرب شده است.

در چنین شرایط و خلا ایجاد شده، اسلام می تواند به شدت و سرعت در اروپا گسترش یابد. همین موضوع سبب شده است که کشورهای غربی، صاحبان سرمایه و نظام لیبرالیسستی در فکر چاره ای برایند و اسلام را در اذهان مردم خدشه دار کنند. ریشه های اسلام  هراسی هم بر همین مبنا قرار دارد. یعنی اینگونه تبلیغ می کنند تا مبادا مردم به سمت آشنایی با اسلام بروند و یا قبل از آشنا شدن با اسلام، قضاوتی منفی نسبت به آن پیدا کنند.

آنان حتی موانعی برای مطالعه قرآن ایجاد کرده اند. به نحوی که حتی زمانی که مسلمانان در آلمان تصمیم گرفتند به هر خانوده آلمانی یک قرآن هدیه دهند ، دولت آلمان  اجازه نداد که از پست آلمان برای ارسال قرآن استفاده شود.

در تمام شهرهای اروپا مسلمانان در اقلیت هستند و در هیچ شهری مسلمان دارای اکثریت نیستند. لذا با وجود میلیون ها مسلمان در اروپا، آنان دارای نماینده ای در پارلمان های اروپایی، به عنوان نماینده مسلمانان، نیستند. یعنی اگر مسلمانی در این کشورها وارد مجلس شده است نه به عنوان منتخب مسلمانان، بلکه به عنوان عضوی از احزاب غیر اسلامی این کشورها مطرح است در حالی که ما در ایران برای اینکه اقلیت های دینی در مجلس نماینده داشته باشند (اقلیت های دینی در هیچ شهر ایران دارای اکثریت نیستند) این امکان را برای آنان فراهم کرده ایم که بتوانند انتخاباتی سراسری داشته و نماینده خود را انتخاب کنند.

به گونه ای که نماینده یهودی ها با کمتر از  1000 رای و نماینده مسیحی ها با کمتر از  3000 رای توانستند در مجلس نماینده داشته باشند. این  امر در حالی است که هیچ مسلمانانی با این تعداد از آرا نمی تواند  وارد مجلس شورای  اسلامی گردد. یعنی حقوقی که  اقلیت های دینی در ایران از آن برخوردارند، مسلمانان در اروپا ندارند.

از سوی دیگر بحران اقتصادی در غرب رو به گسترش است و موجب بیکاری و بروز مسائل مختلفی شده است و طبیعی است که در هر کشوری که مشکل اقتصادی بروز یابد اولین قربانیان را، خارجی هایی بدانند که مشاغلی را در  این کشورها بر عهده دارند. لذا ملی گرایی و مخالفت با مهاجرین، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، در این کشورها تشدید می شود و آنها خواستار اخراج مهاجرین می‌شوند. 

از این جهت اروپایی‌ها، حضور مهاجرین در این کشورها را موجب بیکاری خود تلقی می کنند و این امر به نوعی زمینه ای برای رشد احزاب ملی گرا، راست گرا و احزابی که با حضور مهاجرین مخالفت هستند شده و مسلمانان هم فشار زیادی را احساس می کنند. در صورتی که این احزاب به پیروزی برسند، فعالیت بیشتری را بر ضد مهاجرین و مسلمان ها اعمال می کنند.. همچنین اسلام هراسی و تبلیغاتی که  غرب بر ضد مسلمانان می کند تهدیدی بر ضد اسلام در اروپا است.

سرمایه گذاری برخی از کشورهای عربی چون عربستان برای سوق مسلمانان به سمت سلفی گری و وهابی گری، از تهدیدات دیگر مسلمانان در این منطقه است. چنانچه وحشی گری سلفی ها و وهابیها در کشورهای اسلامی (از قبیل بمب گذاری و سر بریدن هایی که در سوریه شاهد آن بوده ایم)  انعکاس بسیار بدی در غرب داشته است. غربی ها از این گونه صحنه ها بهره برداری کرده و آن را به اسلام و مسلمانان نسبت می دهند.

به علاوه برخی افراط کاری هایی که گروه های تروریستی  (که خود را مسلمان میدانند) در غرب مانند بمب گذاری در برخی اماکن عمومی انجام می دهند؛ اثر بدی بر نوع نگاه به مسلمانان دارد و نوعی تهدید به شمار می رود.اقلیت یهودی اروپا دارای تعداد بسیار کمی است اما به خاطر نفود و عملکرد ده ها ساله خود در این کشورها، حاکمیت دارند.

یعنی هم اقتصاد و هم رسانه ها را در کشورهای اروپایی در دست دارند و توانسته اند در تبلیغات خود در این کشورها به گونه ای عمل کنند که غربی ها با اسلام آشنا نباشند و نوعی نفرت را بر ضد اسلام و مسلمانان دامن بزنند و مسلمانان را دشمن مسیحیان و جوامع غربی نشان دهند. این در حالی است که از نظر اسلام و مسلمانان، حضرت مریم (س) و حضرت مسیح (ع)  مقدس و مورد احترام و پذیرش هستند.

در حالی که یهودی ها هیچ گونه اعتقادی به تقدس حضرت مریم  و مسیح ندارند و حضرت مسیح را فرزند گناه و خود فروشی مادرش می دانند. در واقع یهودی ها با سلطه ای که بر افکار عمومی و رسانه‌های غرب دارند تلاش می کنند در رسانه‌های گروهی (شامل  فیلم های سینمایی هالیوود،  مجلات، روزنامه و...)، مسلمانان به گونه بدی جلوه داده شوند تا مسیحیان نسبت به مسلمان بدبین گردند و از این طریق اسلام هراسی را دامن بزنند و از سوی دیگر، مسیحیان افراطی یا مسیحیان صهیونیست را، که تحت سلطه  و  نفوذ صهیونیست هستند، به دشمنی با  مسلمانان سوق دهند. نمونه آن اقدامات کشیش  فاسد امریکایی است که اقدام به قرآن سوزی کرد و یا کسانی که به مساجد مسلمان حمله میکنند.

از نظر قانونی، کشورهای قاره اروپا دارای حکومت های لائیک هستند.  حکومت لائیک به معنی ضد مذهبی بودن نیست، بلکه به معنی غیر مذهبی بودن است. ظاهرا  طبق قوانین،  فعالیت مذهبی آزاد است، اما در عمل هم کلیسا و هم دولت های غربی  تلاش میکنند عرصه را به بهانه های مختلف بر مسلمانان تنگ نموده و این سیاست را دنبال کنند. چنانچه  یکی از دلایل عدم پذیرش ترکیه در اتحادیه اروپا، مسلمان بودن مردم این کشور است. البته فرانسه تلاش کرده لائیک بودن را به ضد مذهبی بودن تفسیر کند، اما این امر هم شامل یهودیت و یهودیان نمی شود.

بر اساس آمار منتشر شده، امروزه اسلام دومین دین بزرگ اروپاست. سرعت گسترش اسلام در اروپا به حدی زیاد است که، اسلام هراسان از آن به عنوان بمبی خطرناک یاد کرده و نسبت به آن هشدار داده اند. در همه کشورهای اروپاپی نسبت مسلمانان به یهودیان بیشتر است. ضمن اینکه زاد و ولد مسلمانان هم بیشتر است.

خانم های غربی به علت هراس از به هم خوردن اندام خود از بچه دار شدن پرهیز می کنند و یا به بچه های کم اکتفا می کنند و لذا دولت های غربی امتیازاتی را برای کسانی که بچه به دنیا می‌آورند قائل می شوند.

مسلمانانی که تبعه این کشورها بوده و یا تابعیت آن کشورها را کسب کرده اند، تعداد فرزندانشان بیشتر است و این نگرانی را در غربی ها ایجاد کرده که در 50 سال آینده (یا تا سال 2050) تعداد مسلمانان ها رشد چشم گیری پیدا کند و حتی از نظر جمعیتی از دیگران فزونی یابند. بویژه اینکه کشورهای اروپایی هم اکنون دچار پیری جمعیت هستند. البته در کنار زاد و ولد بیشتر مسلمانان، باید به گرایش دیگران به  اسلام هم اشاره کرد.

آینده اسلام در اروپا

  چالش ها و تهدیدهای فراروی مسلمانان در اروپا موجب میشود که ما نگران وضعیت مسلمان در غرب باشیم و باید چاره ای بیاندیشیم.  در این راه از یک سو باید به دیپلماسی عمومی برای مقابله با اسلام هراسی فکر کرد و از طرفی دیگر، هر مسلمانی باید با اسلام هراسی و این وضعیت مقابله کند و به دفاع از حقوق مسلمانان در غرب بپردازد.  جدا از این، هر گونه پیروزی گروه های راست افراطی و تند، میتواند شرایط را برای مسلمانان سخت تر کند.

من فکر می کنم مسلمانان این قاره باید منسجم گردند و در عرصه های سیاسی وارد شوند. تعداد مسلمانان در این قاره به اندازه‌ای است که اگر بخواهند به نفع حزبی و گروهی رای دهند، امکان پیروزی این گروه و حزب را بیشتر می‌کند. لذا در صورت تحقق این امر، احزاب موجود برای جذب مسلمانان تلاش خواهند کرد و این موجب می‌شود تا بر شعارها یا محورهایی شامل حقوق مسلمانان  توجه کنند . 

این امر در صورتی است که این انسجام حاصل گردد.  کما اینکه  صهیونیست ها در اروپا علیرغم تعداد کم و اندک،  احزاب و گروهها را وادار می کنند تا در جهت منافع آنان گام بردارند. نکته دیگر آن است که مسلمانان باید در درون خود هم منسجم گردند و احزاب و گروه هایی داشته باشند و حتی با احزاب سیاسی وارد عرصه رقابت ها گردند و ائتلاف هایی را تشکیل دهند. هر چه مسلمانان ها منسجم تر گردند از قدرت بیشتری برخودار خواهند شد.

در بعدی دیگر، هر چند بنیادگرایی مسیحی به خاطر خشک بودن باورهای آنان، که در تضاد با مسیحیت اصیل و آموزه های حضرت مسیح (ع) است، در مقابل اسلام احساس ضعف میکنند، و لذا به روش های  حذفی رو می آورند، اما همین بنیاد گرایی را هم میتوان با سیاست های درستی، به سیاست ضد صهیونیستی تبدیل کرد.

یعنی اگر مسیحیان  بفهمند که حضرت مسیح در قرآن چه جایگاه رفیعی دارد، در حالی که یهودیان، غیر یهودیان از جمله مسیحیان را، جزو انسان های کامل به شمار نمی آورد و حتی  حضرت مریم را ( نعوذ بالهر) زنی خود فروش میدانند، چه بسا میتوان بنیاد گرایی مسیحی را به ضدیت با صهیونیسم سوق داد.

البته این امر نیاز به کار حساب شده و منسجم دارد. به همین دلیل هم رسانه های  صهیونیستی تلاش میکند نه حقیت اسلام در بین مردم اروپا شناسانده شود و نه نگاه یهودیان به مسیحیان آشکار گردد. امروزه با توجه به اینترنت و ... میتوان توطئه ها بر ضد اسلام را خنثی  و توطئه گران را گرفتار کرد. به نظر من این امر می تواند علاوه بر همکاری دستگاه حکومتی، توسط تشکیل های غیر دولتی هم انجام گیرد و به معرفی  اسلام و افشاگری نسبت به صهیونیست ها  پرداخت.

آنچه مشخص است این که، علی رغم همه این فشارها، وضعیت و موقعیت مسلمان ها در کشورهای غربی رو  به بهبود است. گذشته از این،  فشارها بر روی مسلمانان رو به افزایش است و لازم است سازمان هایی در کشورها اسلامی و از جمله در ایران در دفاع از حقوق اقلیت های مسلمان در کشورهای اروپایی و غیر مسلمان، تشکیل گردد و مورد حمایت قرار گیرد.

در این حال مقابله با اسلام هراسی و حمایت از مقابله با نژاد پرستی و.. نیز لازم است. در واقع ما موفق نشده ایم نگاه اسلامی را در جوامع غربی معرفی کنیم و تحریف ها را بزداییم و هم چنین نتوانسته ایم نگاه یهودی ها نسبت به مسیحیت را، به مسیحیان و غربی‌ها بشناسانیم. اگر در این زمینه  فعالیت کنیم میتوان تغییر مهمی را در افکار عمومی غرب انجام شکل داد.

* سفیر پیشین ایران در مکزیک و استرالیا

منبع: خبرگزاری فارس