تا زمانی که به مصرف سوخت یارانه می دهیم آلودگی و مرگ و میر ناشی از آن ادامه خواهد یافت.
"اقتصاد استراحتی" همان "اقتصاد حماقتی" است.
در ایران به مصرف سوخت یارنه می دهیم. یارانه بنزین روزانه معادل 2 تن طلا و نفت سفید و گازوئیل معادل روزانه 4 تن طلا است. جمعا برای این 3 قلم سوخت روزانه معادل 6 تن طلا یارانه می دهیم تا این فرآورده ها را با قیمت های نازل در اختیار مصرف کنندگان قرار گیرد. باید یارانه گاز را هم به آن اضافه کرد. این در حالی است که میزان کل ذخایر معادن شناخته شده طلای کشور کشور 340 تن است و سالانه حدود 2 تن طلا از این معادن استخراج می شود. یعنی در کمتر از دو ماه یارانه ای بیش از یک و نیم قرن تولید طلای کشور و به اندازه کل ذخایر طلای شناخته شده کشور یارانه می دهیم.
یکی از دلایلی که با وجود آفتاب خیز بودن از انرژی خورشیدی استفاده نمی شود همین یارانه ای بودن قیمت سوخت است. در حالی که نفت خام بشکه ای حدود 110 دلار است نفت سفید را به مصرف کننده بشکه ای کمتر از 6 دلار عرضه می کنیم! به نحوی که قاچاق آن سودی بیش از سود مواد مخدر دارد.
روزانه معادل 10 میلیون لیتر سوخت فقط به پاکستان و افعانستان قاچاق می شود یعنی ما ایرانیان سالانه معادل 100 تن طلا یعنی معادل نیم قرن تولید کشور فقط برای مصرف سالانه این دو کشور یارنه پرداخت می کنیم.
بدینسان هر کس بیشتر سوخت بسوزاند و بیشتر محیط را آلوده کند یارانه بیشتری می گیرد و چون ثروتمندان بیشتر سوخت می سوزانند پس یارانه بیشتری می گیرند. میزان یارانه ای که دهک ثروتمند جامعه از بیت المال دریافت می دارند حدود 30 برابر یارانه ای است که فقیرترین دهک جامعه دریافت می کنند.
اخیرا کتابی منتشر ام تحت عنوان "توهم نفتی و اقتصاد استراحتی؛ برنامه رهایی از اقتصاد نفتی" که به ذکر آمار مربوط به درآمدهای نفتی ، بودجه و یارانه ها پرداخته ام. عنوان "اقتصاد استراحتی" را از این بابت استفاده کرده ام که نگویم "اقتصاد حماقتی". متاسفانه این روشی که در ایران بکار می بریم کاملا احمقانه است و البته این روش در ایران طرفداران زیادی دارد. و دولت ها حتی اگر به ادامه این روش اعتقاد نداشته باشند جرأت نمی کنند به اصلاح این روش بپردازند.
تا زمانی که برای مصرف سوخت یارانه می دهیم آش همین آش است و کاسه همین کاسه. پس پیش به سوی مرگ و بیماری.