میزگرد در روزنامه شهروند با حضور قدیری ابیانه
مذاکرات انقلابیون و دولت بختیار
شهروند: با توجه به اینکه بحث ما پیرامون شرایط به وجود آمدن انقلاب است، با این سوال بحث را ادامه میدهیم که چرا بختیار نتوانست نقطه وصل انقلابیون و مردم با حکومت شود؟ درواقع چه عاملی باعث شد که مردم از فردی مانند بختیار که سوابق مبارزاتی هم داشت عبور کردند و حتی همفکران او هم حاضر نشدند از بختیار حمایت کنند؟ این موضع حق و باطل بین مردم و حکومت چگونه ایجاد شد؟
قدیریابیانه: پدر بختیار پلیس فرانسه بود و خودش هم مامور بود و مسئولیت سختی را پذیرفته بود که از انقلاب جلوگیری کند.
«شهروند» دراینباره که او عامل غرب بوده، مطالبی گفته شده؛ ولی با توجه به اینکه خودش بارها به شدت این مسأله را رد کرده، آیا سندی هم درباره ارتباط او با غرب وجود دارد؟
قدیریابیانه: من اینها را نمیدانم. البته هرکسی هم جای او باشد تکذیب میکند. ولی او ماموریت داشت که رژیم را نجات دهد و وابستگی به آمریکا هم ادامه داشته باشد. به همین دلیل هایزر به ایران آمد و به ارتش گفت که علیه او کودتا نکنند. بختیار انتخاب شاه هم نبود، بلکه به شاه گفته بودند بختیار را نخستوزیر کند، چون با بختیار توافق کرده بودند.
«شهروند» رجعت شاه به جبههملی و دادن پیشنهاد نخستوزیری به صدیقی، سنجابی و بختیار را چطور تفسیر میکنید؟ چون اصلا در آن زمان مساله، نخستوزیر شدن شخص بختیار نبوده بلکه به نظر میرسد شاه میخواسته به جبههملی که بهعنوان یک جریان ریشهدار ملی و مبارز شناخته میشد، فضا دهد. علت این کار چه بوده؟
قدیریابیانه: شاه به دنبال حفظ رژیم بود. او میخواست مردم آرام شوند. حتی اگر میدید با آمدن بازرگان مردم آرام میشوند، او حاضر بود بپذیرد. چون خود بازرگان هم معتقد بود و به ما هم میگفت که ما نمیتوانیم شاه را سرنگون کنیم. اما باید کاری کنیم که او باشد ولی کار حکومت را به دست خود مردم بسپارد. یعنی همان قانون مشروطه. معنای این حرف این نیست که بازرگان طرفدار سلطنت بود، بلکه میگفت حالا که نمیتوانیم سلطنت را ساقط کنیم لااقل از فرصت استفاده و فضا را بازتر کنیم.
غنی: درباره این سوال که چرا شاه به نیروهای ملی روی آورد، خب همه به یاد دارند شاه در نطقی که البته دیگران برایش نوشته بودند، گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم. او در آن نطق بالاخره پذیرفت که اشتباهاتی بوده و حکومت نظامی و سرکوب جواب نمیدهد و به نوعی، آن نطق، توبهنامه شاه بود.
قدیریابیانه: اینطور گفت ولی واقعا این را قبول نداشت و میخواست مردم را گول بزند.
غنی: خاطرات نشان میدهد که در آن زمان شاه دچار تزلزل شده بود و به خصوص به علت بیماری سرطانش که کسی از او خبر نداشت، باعث شده بود که حتی به لحاظ جسمی هم توان تصمیمگیری نداشت و به این نتیجه رسیده بود که باید رفرمی صورت بگیرد. در اینجا برای خیلیها از جمله صدیقی، سنجابی و بختیار پیغام فرستاد ولی کار به جایی رسیده بوده که کسی حاضر نبود مسئولیت قبول کند. چون هرکس میرفت مثل بختیار بدنام میشد. بختیار هم به صورت کاملا فردی به خاطر جاهطلبی از جبهه جدا شد و رفت و فکر میکرد دارد نقش مصدق را ایفا میکند. اما چیزی که در داخل اتفاق افتاد این بود مجموعهای که دستاندرکار انقلاب بودند به این نتیجه رسیدند که باید از طریقی جلوی رادیکالیزه شدن انقلاب گرفته شود.
قدیریابیانه: یعنی چه کسانی؟
غنی: اینها چاپ شده است الان، همان کسانی که انقلاب را مدیریت میکردند، معتقد بودند که نباید بگذاریم کشتار به راه بیفتد و به همین دلیل، همانطور که خارج از کشور یکسری مذاکرات انجام میشد، داخل هم با بختیار و سران ارتش مذاکراتی انجام میشد. همین الان سلطنتطلبها میگویند قرهباغی خائن است. چون فکر میکنند که نقش محلل را بازی کرده و مقدم رئیس ساواک را هم همینطور، خائن میدانند. حتی خود بختیار را هم امام (س) پذیرفت که بدون استعفا دادن به فرانسه برود و آنجا پیش امام(س) استعفا بدهد. اما آقای خلخالی و آقای منتظری تماس گرفته و گفته بودند که اینجا مردم در حال شعار دادن علیه بختیار هستند و شما نباید او را بپذیرید و در نتیجه امام (س) هم بختیار را نپذیرفت و گفت باید اول استعفا بدهی و بعد بیایی که بختیار نپذیرفت. چون او میخواست بالاخره به یک طریقی خودش را در این مجموعه جا دهد. اما بههرحال بخش زیادی از این مذاکراتی که داخل انجام شده را هم معمولا جایی نقل نمیکنند و به آن اشاره نمیکنند. در مذاکراتی که با بختیار انجام شد به این توافق رسیدند که برای کنار گذاشتن رژیم سلطنتی، یک رفراندوم برگزار شود. محل اختلاف اینجا بود که بختیار میگفت من بهعنوان دولت قانونی، رفراندوم را برگزار میکنم و اعضای شورای انقلاب میگفتند که رفراندوم از طریق مساجد برگزار شود. دو طرف درحال بحث بر سر این موضوع بودند و قرار بود روز ۲۱ بهمن هم با هم جلسه داشته باشند، ولی مردم بیخبر از این مذاکرات، راه خودشان را میرفتند و درنهایت هم قبل از اینکه مذاکرات به نتیجه برسد، حکومت سرنگون شد.
قدیریابیانه: اینها چیزهایی است که گفته شده و اصلا اینکه مثلا بازرگان با بختیار مذاکره کند که بدون کشتار و خونریزی کنار برود یا مثلا مذاکرهای برای پذیرش انقلابیون با خارج انجام شود اینها و اصلا نفس مذاکره عیبی ندارد.