پاسخ:
پاسخی به نکات مطروحه توسط دانشجوی
محترم مذکور.
1-
بنده در مورد بودجه دولت صحبت کردم. یعنی آنچه در اختیار دولت
است. تولید ملی که سرانه آن را مورد اشاره قرار دادید در اختیار دولت نیست. مثلا
خانه شما در اختیار دولت نیست. بعد هم دولت حق برداشت از ثروت شخصی افراد را
ندارد. آنچه در اختیار دولت است بودجه دولت است که بخشی از آن مربوط به صادرات نفت
است.
2-
درآمد سرانه بر اساس قدرت خرید حدود 10 هزار و یا به قول شما
12 هزار دلار است. سرانه را به سال حساب می کنند نه به ماه.
بنابراین می شود متوسط ماهی هزار دلار
بر ای هر نفر. آنهم بر اساس قدرت خرید.
محاسبه بر اساس قدرت خرید یعنی چه؟
مثلا در ایران یک بطری یک و نیم لیتری آب معدنی 300 تومان به فروش میرسد. همین
مقدار آب در آلمان 2یورو است، یعنی 5000 تومان.
پس کسی که هزار یورو در آلمان دارد می
تواند 1000 لیتر آب بخرد. هزار لیتر اب معدنی در ایران می شود 300هزار تومان .
بنابراین قدرت خرید 300 هزار تومان در
ایران معادل هزار یورو در آلمان یا به عبارتی 2 و نیم میلیون تومان است. پس بر
اساس قدرت خرید که به آن PPP می گویند 300 هزار تومان می شود معادل هزار یورو.
پس باید مراقب بود PPP را با GDP
یا GNPاشتباه
نگیریم.
3-
بنده در صحبتهایم از میزان صادرات نفت صحبت کردم. کل تولید نفت
به قول شما 3600000 بشکه در روز است و کل صادرات نفت نیز 2300000 بشکه است.
بنابراین سرانه تولید نفت در هر ماه (یعنی به ازای هر نفر در هر ماه) می شود یک و
شش دهم بشکه و میزان صادرات نفت نیز به ازای هر نفر در هر ماه می شود 9 دهم یک
بشکه یعنی کمتر از یک بشکه. این مقدار با تصوری که دانشجویان داشتند و اعلام کردند
یعنی ماهی چند میلیون تومان و یا حتی یک میلیارد تومان فاصله نجومی دارد.
4-
آنچه بنده محاسبه کردم بودجه حاصل از درآمد نفت در بودجه مصوب
سال 90 کل کشور بود.
5-
بودجه بر اساس نفت صادراتی 81 و نیم دلار در هر بشکه تنظیم شده
و هر دلار هم 1050 تومان محاسبه شده بود که در نتیجه اگر رقم مندرج در بودجه را بر
75 میلیون نفر و دوازده ماه تقسیم کنیم می شود همان حدود 62 هزار تومان ماهانه
6- کل بودجه عمومی دولت هم که از
درآمد نفت و غیره و مالیات و غیره بدست می آید اگر تقسیم کنیم بر جمعیت و ماههای
سال می شود حدود 187 هزار تومان (کل بودجه عمومی دولت به ازای هر نفر در هر ماه)
7-
البته اگر فروش نفت بیش از مقدار پیش بینی شده باشد آن درآمد
به خزانه می رود که خوشبختانه قیمت نفت افزایش داشته و درآمد واقعی از فروش نفت
بیش از پیش بینی بوده ولی چون مالیات ها وصول نشد، با وجود افزایش درآمد نفت دولت
در سال 1389 دچار 28 هزار میلیارد تومان کسری بودجه شد.
8-
در اروپا قیمت نفت سفید حدود دو یورو است. یعنی حدود 5000
تومان. هم پول سوخت را می گیرند. هم سود کمپانی ها را و هم مالیات زیادی. بنابراین
یک درصد افزایش قیمت در اروپا یعنی 50 تومان افزایش در هر لیتر. اما در ایران که
نفت سفید 100 تومان است اگر 50 تومان به قیمت آن افزوده شود می شود 50 درصد افزایش
قیمت!!!
9-
ضمنا یکی از منابع درآمدی دولت همین مالیات بر واردات خودرو یا
گمرک است. اگر آن را نگیرند پس بودجه محقق نمی شود و نمی توانند خرج دانشجویان
عزیز و یا حقوق کارمندان و یا خدمات را ارائه دهند.. همه کشورها از ماشینی که وارد
می شود و یا در کشور خود تولید و مصرف می شود مالیات می گیرند ولی از صادرات
مالیات نمی گیرند تا صادرات تقویت شود. مگر در بنادر آزاد. مثل دبی که آنهم مقدار
کمتری مالیات می گیرند.
10-
قیمت ها را هم که قدری غیر یارانه ای کردند پولش را دارند می
دهند به خود مردم. ماهی 45500 تومان از طریق افزایش قیمت سوخت تامین می شود.
11-
نکته دیگر اینکه دانشجوی عزیز قیمت نفت مصرفی در ایران را هم
به نرخ 125 دلار محاسبه کرده است.
یک بشکه نفت 158 ممیز 91 صدم لیتر
است. پس قیمت نفت خام صادراتی (تقسیم 125 دلار بر لیترهای یک بشکه) می شود لیتری
بیش از 78 سنت. دانشجوی مذکور در محاسبات خویش دلار را 2000 تومان در نظر گرفته
است. اگر همین نررخ را ملاک قرار دهیم بنابراین هر لیتر نفت خام صادراتی می شود 1560
تومان. این قیمت صادرات عمده نفت خام است. ولی ان بخش از نفت را که در ایران هزینه
می شود دولت به پالایشگاهها می برد و هزینه های تصفیه، انبار داری، حمل و نقل و
توزیع را بر عهده می گیرد سپس نفت سفید را می دهد لیتری 100 تومان، گازوئیل آزاد
را می دهد لیتری 350 و سهمیه ای را لیتری 150 تومان. بنزین سهمیه ای را می دهد
لیتری 400 تومان و آزاد آن را می دهد لیتری 700 تومان. این در حالی است که دانشجوی
مذ کور قیمت واقعی را جزو درآمد دولت محاسبه کرده است و نه قیمت یارانه ای را. قبل
از هدفمند سازی نفت سفید و گازوئیل بود لیتری کمتر از 17 تومان و بنزین لیتری 100
تومان. بنابر این دولت در مورد سوخت مصرفی در ایران بیش از اینکه درآمد داشته باشد
زیر بار هزینه بود و اکنون که بخشی از یارانه ها حذف شده مابه التفاوت را به مردم
نقدا تحویل می دهد.
12-
فکر می کردم دانشجوی مذکور می رود و محاسبه می کند و متنعم شده
است. لیکن ظاهرا بر محاسبات غلط خود اصرار دارد.
اینجا دیگر بحث بر سر راه حل ها نیست
که نظرات کارشناسی مختلفی قابل تصور باشد. بلکه بحث بر سر عدد و رقم است. بحث بر
سر ضرب و تقسیم است. بر سر معادلات ریاضی است.
کافی است قدری منصف باشیم تا به
واقعیات پی ببریم.
13-
بنده تاکید کردم که دولت وظیفه دارد به فکر اشتغال و .... باشد
ولی انتظار اینکه همه بنشینند و همه چیز را فقط از دولت طلب کنند اشتباه است و
دانشجو باید کارآفرین باشد. و نه تنها باید به فکر ایجاد اشتغال برای خود باشد به
فکر ایجا د اشتغال برای کسانی که به دانشگاه راه نیافته اند نیز باید باشد.
دانشجوی مذکور می گوید: "شما
میگویید ما دانشجویان کار ایجاد کنیم! این در حالی است که کلیه منابع اقتصادی،
اجرایی، مناسبات مالی و ارکان کلیدی کشور را شما در دست دارید، بعد توقع دارید این
دانشجویان برای شما کار ایجد کنند؟ وقتی دولت این منابع را در اختیار داره، پس
باید کار ایجاد کنه، نه من ِ دانشجو."
معلوم می شود این دانشجو وجود خود
دانشجو را و توانایی های او را جزو امکانات کشور نمی داند. و به هیچ وجه نقشی برای
دانشجویان و یا فارغ التحصیلان برای ایجاد کار قائل نیست. چنین دیدگاهی به افراط
وابسته نمی تواند حلال مشکلات باشد و همیشه باید منتظر باشد تا دیگران دست او را
بگیرند.
14-
خوب بود می گفتید که شما
را دعوت کردیم که بیایید پشت تریبون و از شما خواستیم که خودتان با ماشین حساب
محاسبه کنید و نگذاشتیم بروید تا اینکه خودتان حرف قبلی خودتان را در جمع تکذیب
کردید وادعای اینکه درآمد دولت از صادرات نفت 40 برابر آمار اعلامی از سوی بنده
است عملا پس گرفتید.
15-
دانشجو باید این آزادگی را داشته باشد که وقتی اشتباه می کند
آن را صریحا بپذیرد و در وبلاگ خود نیز منعکس سازد. بویژه اگر خود را نخبه بداند.
برای برای مطالعه بیشتر می توانید از این مقالات بازدید فرمایید.