پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۳۶ ب.ظ

۰

سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - رابطه محمد حسن قدیری ابیانه سفیر اسبق ایران در استرالیا و مکزیک با ماجرای مک فارلین به حکمی باز می گردد که هاشمی رفسنجانی در سال 80 به او داده بود.

محمود عزیزی: قدیری ابیانه با این حکم به عنوان مشاور ارتباطات و اطلاع رسانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب مامور جمع آوری اسناد و مدارک برای تدوین کتابی با موضوع ماجرای مک فارلین می کند، اما همکاری نکردن با او سبب می شود از خیر این کار بگذرد.تا سال 86 در مرکز تحقیقات استراتژیک بود و بعد از آن در دولت احمدی نژاد راهی مکزیک می شود و سفیر ایران در این کشور می شود.

قدیری ابیانه در این گفت وگو فهم این روزها برخی جریان های سیاسی از ماجرای مک فارلین را نادرست می خواند. معتقد است ماجرای مک فارلین یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران است و نباید برخی بعد از گذشت 28 سال آن را وارونه نشان دهند. می گوید:«به نظرم سازندگان مستند «من روحانی هستم» درباره روایت مک فارلین اشتباه می‌کنند که آن را یک نقطه منفی برای ایران می‌بینند. این ماجرا یک پیروزی بزرگ برای ما بوده است.»

بخش پایانی این گفت وگو هم به گفت وگو درباره مذاکرات هسته ای می گذرد. سفیر سابق ایران در مکزیک معتقد است اینکه مذاکرات هسته ای منتقدانی دارد اشکالی ندارد. قید او برای این نقد این ست که «انتقاد ما باید تضعیف کننده آمریکا باشد نه هیات مذاکره کننده ایرانی.»

مشروح گفت وگوی قدیری ابیانه با خبرآنلاین به شرح زیر است:

آنچه در این گفت وگو خواهید خواند:

*قیمتی که قربانی فر برای موشک‌های می‌خواست بیش از ارزش آنها بود و چون به او ندادند او فکر کرد برای گرفتن پولش بهتر است با آیت الله منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبری بود مکاتبه کند.

*اصل اینکه یک مقام وزارت خارجه آمریکا با پاسپورت یک کشور دیگر به تهران بیاید، خودش برای آمریکا حقارت آمیز است. حال چه اطلاع داشته باشیم یا نداشته باشیم.

*اینکه آقای هاشمی روایت می‌کند که ایران از حضور مک فارلین اطلاع نداشته است، درست است. چون دلیلی ندارد آقای هاشمی بخواهد این موضوع را کتمان کند.

*اینکه آقای روحانی در این ماجرا به خواست آقای هاشمی حضور داشته، هیچ نمره منفی برای ایشان نیست؛ چون اصل ماجرا به اذن امام راحل بوده است.

*به نظرم سازندگان مستند «من روحانی هستم» درباره روایت مک فارلین اشتباه می‌کنند که آن را یک نقطه منفی برای ایران می‌بینند.

*آقای هاشمی، ولایتی و... در ماجرای قطعنامه 598 به کشور خدمت کردند.

*اینکه گفته می‌شود جام زهر را به امام خوراندند، بنده قبول ندارم

*نباید فکر کنیم همه باید در کشور یک حرف بزنند. حتی اگر مذاکرات هسته‌ای ما مخالفی نداشت، باید تظاهر به داشتن مخالف می‌کرد. انتقاد اشکالی ندارد، منتها انتقاد ما باید تضعیف کننده آمریکا باشد نه هیات مذاکره کننده ایرانی.

*این طور نیست که هدف آنها صرفا سرنگونی جمهوری اسلامی ایران باشد. هدف آنها تجزیه ایران است. همین هدف را حتی برای عربستان هم دارند.

***

بعد از رسانه‌ای شدن مستند من روحانی هستم درباره رئیس جمهور، سوال عمده این است که نقش روحانی در ماجرای مک فارلین چه بوده است؟ روایت این مستند آن است که این مذاکرات برخلاف نظر امام بوده است.در حالی که در واقع این طور نبوده است.

در خاطرات آقای هاشمی ایشان بیان می‌کند که از آقای روحانی خواستم در این مذاکرات وارد بشود. اینکه آقای هاشمی از روحانی خواسته در این مذاکرات شرکت کند، نه اشکالی بر آقای هاشمی وارد است و نه آقای روحانی. چون کلیت موضوع با مجوز حضرت امام خمینی(ره) بوده است.

بعد از این ماجرا، نمایندگان سوالی را از آقای ولایتی می‌کنند تا در واقع آقای هاشمی را تخریب کنند. حضرت امام خمینی(ره) می‌فرمایند این 8 نفر از نظر من پوچ هستند. و به نوعی از آقای هاشمی دفاع می‌کنند. اگر اذن امام در این ماجرا بوده است، که بوده است، چه اشکالی وجود دارد؟ نه تنها اشکالی وجود ندارد، بلکه حسن هم است.

نکته دوم این است که این ماجرا از نظر جهانی به ضرر آمریکا و به نفع ایران تمام شد. ابرقدرتی مثل آمریکا در مقابل ایران کرنش می‌کند. ریگان کیک، کلت و انجیل امضا شده به همراه سلاح برای ایران می‌فرستد. به نظرم این خیلی برای کشور ما عزت است. بخشی از موشک هایی که آمریکایی‌ها فرستادند اسرائیلی بوده که ما آنها را بر گرداندیم و بخشی دیگر را که آمریکایی بود استفاده کردیم و با آن تعدادی از هواپیماهای عراقی را منهدم کردیم. بنابراین اگر آقای روحانی در این مذاکرات شرکت هم کرده باشد، به وظیفه اش عمل کرده است.

بالاخره آقای هاشمی قائم مقام امام در مساله جنگ بوده است. یعنی اگر قائم مقام رهبری دستوری را بدهند آقای روحانی باید اطلاعت می‌کرد یا تمرد؟ لذا به نظر من اصلاً نباید گروهی در ایران تلاش کنند که دستاورد بزرگ دیپلماتیک برای ما و شکست بزرگ آمریکا در ایران منفی جلوه داده شود. من نمی‌گویم آقای هاشمی و یا روحانی در سوابقشان اشکالی نیست. هر کس ممکن است درموردی اشتباه کند منتها ماجرای مک فارلین قطعا جزو اشتباه‌های آنها نیست.

سال 90 مصاحبه‌ای دارید که در آن اطلاعات زیادی درباره ماجرای مک فارلین به خبرنگار نمی‌دهید. فکر می‌کنید الان می‌توانید بخشی از اسنادی را که مطالعه کردید در این گفت وگو طرح کنید؟

اسنادی که من هم دیدم چیزی خارج از آنچه آقای هاشمی در مصاحبه‌ها و اظهار نظرهایشان بیان کرده نبوده است. منتها در آن اسنادی که من دیدم، جزئیات مذاکرات تشریح شده است.

الان هم نمی‌خواهید ماجرا را باز کنید؟

من نباید بگویم. چون معتقد نیستم اگر کسی دسترسی به اطلاعات محرمانه دارد، مجاز است آن اطلاعات را منتشر کند. مگر مسئول مربوطه که در این خصوص مسئولیت دارد.

چیزی که در مستند من روحانی هستم در جمع بندی به مخاطب القا می‌شود این است که با رئیس جمهوری طرف هستیم که در دوران گذشته هم به دنبال رابطه با آمریکا بوده است .

تلاش برای رابطه با آمریکا، قطعا از سوی ایران نبوده است.

برداشت برخی سیاسیون ما از این مستند این است که با کنار هم قرار گرفتن برخی گزاره‌ها این نتیجه حاصل می‌شود که برخی مقامات ایران از جمله آقای روحانی در آن سالها به دنبال رابطه با آمریکا بودند؟

من البته این مستند را این طور ندیدم که ایران دنبال رابطه با آمریکا است. برعکس، آمریکا دنبال رابطه با ایران بوده است. منتها این رابطه را برای دشمنی می‌خواسته است نه دوستی. الان هم که در قالب 1+5 مذاکره می‌کند، همین هدف را دنبال می‌کند. الان برخی می‌گویند اگر ما با آمریکا رابطه برقرار کنیم، آمریکا دست از دشمنی بر می‌دارد. در حالی که از 22 بهمن 57 تا 13 آبان 58 دوران روابط آمریکا با جمهوری اسلامی است. دورانی که آنها در ملاقات هایشان حرف‌های دیپلماتیک هم می‌زدند، اما اسناد سری نشان می‌دهد در حالی که در مذاکرات از این حرفها می‌زدند، در نهان به دنبال ضربه زدن به استقلال کشور ایران بودند، از تروریست‌ها حمایت می‌کردند، دنبال تجزیه ایران بودند.

من به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی پیشنهاد می‌دهم که یک بررسی تطبیقی بین آنچه مقامات آمریکایی در ملاقات با مقامات ما اظهار می‌کردند، با دستور العمل‌های سری آنها انجام دهند؛ دستور العمل‌های سری آنها نشان می‌دهد که آنها به دنبال ضربه زدن به ما بودند. اینها نشان می‌دهد نباید به مذاکره با خوشبین بود. آمریکا دنبال این بوده است که در ایران سفارت داشته باشد برای ضربه زدن به ما نه برای رابطه خوب داشتن با ما.

اینکه گفته می‌شود برخی از سران نظام از این ماجرا بی اطلاع بودند توجیه پذیر است؟

آقای هاشمی که فقط رئیس مجلس نبود، ایشان قائم مقام امام در فرماندهی کل قوا هم بود. امام خمینی(ره) هم اطلاع داشت که دیگران خبری از این موضوع ندارند. چون وقتی موضوعی به کلی سری می‌شود، قرار نیست همه از آن خبر داشته باشند ولو اینکه از سران کشور باشند.

در ماجرای مک فارلین ما با چند واسطه طرف هستیم که یکی از آنها منوچهر قربانی فر است. روایت‌ها می‌گوید او جاسوس دو جانبه بوده است...

شاید هم او جاسوس یک جانبه بوده است. هر چه بوده او تاجر بوده و دنبال سود. اتفاقا قیمتی که برای موشک‌های می‌خواست بیش از ارزش آنها بود و چون به او ندادند او فکر کرد برای گرفتن پولش بهتر است با آیت الله منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبری بود مکاتبه کند. در حالی که وی نیز که قائم مقام رهبری بود از موضوع بی اطلاع بود. این طوری بود که مهدی هاشمی از ماجرای مک فارلین مطلع شد و این مساله را به نشریه الشراع سوریه منتقل کرد.

پس شما می‌گوید نقشی نباید برای اسرائیل در فاش شدن این موضوع قائل بود؟

نه، به نظر من کار مهدی هاشمی بود. بعد هم که ماجرا لو رفت، کار متوقف شد.

اخیرا یک مصاحبه از آقای کنگرلو مشاور امنیتی نخست وزیر وقت منتشر شد که وی در آن به صراحت می‌گوید که ایران خبر داشته است که این هیات آمریکایی با پاسپورت ایرلندی به تهران می‌آید و اتفاقا این پیشنهاد ایران بوده است.

من اطلاع ندارم. این را باید از آقای کنگرلو بپرسید. اما اصل اینکه یک مقام وزارت خارجه آمریکا با پاسپورت یک کشور دیگر به تهران بیاید، خودش برای آمریکا حقارت آمیز است. حال چه اطلاع داشته باشیم یا نداشته باشیم. ضمن اینکه من دلیلی نمی‌بینم که ایران اطلاع داشته باشد. ما اصلا اطلاع نداشتیم که آقای مک فارلین به ایران می‌آید.

یعنی مقامات ایران اطلاعی از حضور مک فارلین نداشتند؟

نه، کسی منتظر او نبود. اینکه آقای هاشمی روایت می‌کند که ایران از حضور مک فارلین اطلاع نداشته است، درست است. چون دلیلی ندارد آقای هاشمی بخواهد این موضوع را کتمان کند.

ممکن است زمانی که ایشان این خاطرات را می‌نوشته است، به خاطر مصالحی که در آن زمان بوده از ذکر همه واقعیت خودداری کرده باشد؟

ایشان که خاطراتش را برای انتشار نمی‌نوشته است. ولی به نظرم ایشان کار ارزنده‌ای کردند که خاطراتشان را نوشتند. این خیلی خوب است و ما باید قدردان ایشان باشیم که این کار را کرده اند. به نظرم بقیه مقامات ما هم باید به این سمت بروند و خاطراتشان را بنویسند.

اینکه می‌گویند در هیات یک فرد اسرائیلی بوده است درست است؟

من اطلاعی راجع به این قضیه ندارم. اما اگرکسی اسرائیلی بوده و با پاسپورت ایرلندی به ایران آمده باشد، ما از کجا می‌توانستیم بدانیم اسرائیلی بوده است. من بعید نمی‌دانم آمریکایی‌ها یک فرد اسرائیلی را در مذاکرات آورده باشند، اما پنهانی و در غالب یک آمریکایی. در پیشانی افراد که ستاره داوود حک نشده است. قطعا اگر کسی از آنها اسرائیلی بوده باشد مقامات ما مطلع نبودند و آنها نیز تابعیت وی را از ایران پنهان کرده اند.

درباره ماجرای مک فارلین و روایتی که مستند من روحانی هستم از آن ارائه می‌کند می‌توانیم نتیجه بگیریم که یک واقعه بعد از 28 سال به راحتی می‌تواند قلب شود.

اینکه آقای روحانی در این ماجرا به خواست آقای هاشمی حضور داشته، هیچ نمره منفی برای ایشان نیست؛ چون اصل ماجرا به اذن امام بوده است. امروز هم که مذاکرات هسته‌ای با آمریکا به اذن رهبری انجام می‌شود، نفس مذاکره اگر با اذن رهبری باشد اشکالی ندارد. به نظرم سازندگان مستند «من روحانی هستم» درباره روایت مک فارلین اشتباه می‌کنند که آن را یک نقطه منفی برای ایران می‌بینند. این ماجرا یک پیروزی بزرگ برای ما بوده است.

بنابراین اگر تلقی آنها این است که این کار نوعی خیانت به کشور است، حتما اشتباه می‌کنند. مگر مقامات ما با صدام مذاکره نکردند؟ کسی هرگز فکر نکرد صدام جنایتکار نیست و او را دلسوز فرض نکردیم، این مذاکرات نیز در چارچوب سیاست‌های نظام انجام شد. اگر به خود من هم اعلام می‌شد، در این مذاکرات شرکت می‌کردم. همچنان که در ماجرای قطعنامه 598 شرکت داشتم.

این مستند در روایت خود می‌گوید آزادی گروگانها هدف فرعی آمریکایی‌ها در ماجرای مک فارلین بود و آنها به دنبال ارتباط گیری با سیاستمداران آینده ایران بودند.

آزادی گروگانها برای آمریکایی‌ها مساله بود. منتها به قول هایشان عمل نکردند. آمریکایی‌ها وقتی اتباع آنها در لبنان گروگان گرفته شدند دیگر احساس امنیت در این کشور نمی‌کردند، لذا مساله یکی دو تا گروگان برای آنها نبود. مساله حضور آمریکایی‌ها در لبنان بود و از آن طریق نفوذ آمریکا در لبنان.

اما این مستند می‌گوید هدف اصلی آمریکا ارتباط با رهبران میانه روی آینده ایران بوده است.

اینها توجیه ریگان برای ماجرای مک فارلین است. ماجرای مک فارلین در بستری محقق شد که ایران در حوزه جنگ با عراق در حال پیروزی بود و آمریکایی‌ها با این مذاکره به دنبال ارتباط با ایران به عنوان پیروز جنگ بودند. درباره این مستند هم به جز ماجرای مک فارلین که از نظر من، نگاه سازندگان این مستند به آن اشتباه بوده است، آن مستند چهره‌ای ولایت مدار، اصولگرا و دارای موضع در مقابل فتنه 78 و 88 است را از آقای روحانی به تصویر می‌کشد که این تصویر با وجهه‌ای که امروز برخی از اصلاح طلبان می خواهند از ایشان بسازند، متفاوت است؛ این فیلم اگر آن قسمتی که نگاه منفی به ماجرای مک فارلین داشت را نداشت می‌توانست یک فیلم تبلیغاتی برای آقای روحانی برای جلب آراء اصولگرایان باشد.

معتقد هستید سازندگان این مستد ماجرای مک فارلین را درست درک نکردند؟

درست ندیدند. در تحلیلشان اشتباه می‌کنند.

مذاکرات مک فارلین را از زیرکی سیاسی آقای هاشمی می‌بینید که در مقطع جنگ از امکان دیپلماتیک برای پیروزی ایران استفاده می‌کند یا اینکه فکر می‌کنید درخواست آمریکایی‌ها یک اتفاق در فضای سیاسی بوده است؟

در خاطرات آقای هاشمی هست که قربانی فر می‌گوید می‌تواند کاری کند که سلاح‌های آمریکایی به ایران فروخته شود. البته ما یک سری سلاح مربوط به خریدهای قبل از انقلاب در آمریکا داریم که پولش را پرداخت کردیم، اما آمریکایی‌ها هیچ‌گاه به ما ندادند؛ ما هیچ وقت نگفتیم سلاح آمریکایی استفاد نمی‌کنیم یا نمی‌خریم. ما وقتی می‌توانیم از اسلحه استفاده کنیم و هواپیماهای عراقی را منهدم کنیم، چرا از این ظرفیت استفاده نکنیم؟ همینکه آنها به ما سلاح نمی‌فروشند نشان می‌دهد به نفع ما بوده که سلاح بخریم.

آقای هاشمی در همه این سالها از سوی برخی از سیاسیون متهم به این می‌شود که زمینه جام زهر نوشیدن امام را فراهم کرده است. ماجرای مک فارلین هم یک موضوع دیگر است. برخی در مقابل این نگاه‌ها معتقدند اتفاقا آقای هاشمی با این کار به آینده انقلاب خدمت کرده است.

حداقل این است که ما مسئولینی داریم که دلسوز انقلاب هستند. مثل پدر و مادر که هر دو خیر بچه خودشان را می‌خواهند، اما در مورد اینکه خیر بچه آنها چیست، اختلاف دیدگاه دارند.

اشاره کردید در ماجرای قطعنامه 598 در تیم مذاکره کننده ایرانی حضور داشتید. یک روایت مشهور درباره قطعنامه 598 این است که مسئولان کشور شرایط را به نحوی پیش بردند و گزارش هایی به امام دادند که ایشان مجبور به پذیرش این قطعنامه شود. چقدر این نگاه درست است؟

اگر این مسئولان آنچه که گزارش کردند از نگاه خودشان درست بوده است، باید گزارش می‌کردند. اگر غیر از این می‌کردند خیانت بود. من معتقدم آقای هاشمی، ولایتی و... در ماجرای قطعنامه 598 به کشور خدمت کردند. دادن نظر کارشناسی به ولی فقیه که معنایش ضدیت با ولی فقیه نیست. البته همه باید نظر ولی فقیه را اجرا و اطاعت کنند، حتی اگر آن را به صلاح ندانند. داشتن نظر متفاوت غیر از عدم اطاعت است. در مقام مشورت مسئولین موظفند نظر خودشان را بیان کنند ولی تسلیم نظر رهبری در عمل باشند. اما ما در ایران گاهی اگر کسی نظری متفاوت از رهبری داشته باشد را ضد ولایت فقیه می‌گوییم هر چند در عمل مطیع باشد. اینکه گفته می‌شود جام زهر را به امام خوراندند، بنده قبول ندارم. امام نظرات مشورتی را می گرفت و تصمیم مقتضی را اتخاذ می‌کردند. در جریان قطعنامه هم فرمودند من همه مسئولیت پذیرش قطعنامه را خودم بر عهده می‌گیرم. معتقدم مسئولین باید نظراتشان را به رهبری در جلسات خصوصی یا مکاتبات محرمانه اعلام کنند و نه از تریبون‌های عمومی.

اگر بگوییم به امام چیزی را تحمیل کردند تا برخلاف مصلحت کشور عمل کند، این جور حرف زدن بیش از اینکه یک اقدام بر علیه این افراد باشد، تضعیف حضرت امام است. امام هیچ‌گاه بر خلاف مصلحت کشور عمل نکردند. حضرت امام کسی نبود که به او چیزی تحمیل شود.

بگذارید من این موضوع را باز کنم. امروز تنبلی اجتماعی که در کشور ما وجود دارد اموری را بر سیاسیون ما تحمیل می‌کند. مثلاً خرید کالای خارجی به جای ایرانی که نیاز ایران به ارز را زیاد می‌کند موجب می‌شود که این نیاز یک گزینه روی میز آمریکا بماند. تا زمانی که ما رفتارهایی از این جنس را داریم، این رفتار شرایطی را به کشور تحمیل می‌کند. مثلا آیا ما می‌توانیم از آقای ظریف بخواهیم که تو برو و اعلام کن که ما فروش نفت را تحریم می‌کنیم، اما وقتی در شرایطی هستیم که هنوز به پول نفت وابسته هستیم، این اظهارات فایده‌ای ندارد و او در موقعیتی نخواهد بود که آنها را تهدید به قطع فروش نفت کند بلکه به خاطر این نیاز آنها هستند که ایران را تحریم می‌کنند. ما اگر به فرمایشات رهبری برای رهایی از وابستگی اقتصاد کشور به نفت عمل کرده بودیم الان موضع بالاتری داشتیم.

به عنوان یک دیپلمات چه پیش بینی از چشم انداز مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 دارید؟

اوباما در تماس تلفنی با آقای روحانی می‌گوید توافق با ایران مخالفینی در آمریکا دارد. او نمی‌خواست نقطه ضعفی از خود ارائه دهد بلکه قصد او از بیان این حرف این بود که ایران باید امتیازاتی به آمریکا بدهد تا آن مخالفین هم راضی شوند. معتقدم نباید فکر کنیم همه باید در کشور یک حرف بزنند. حتی اگر مذاکرات هسته‌ای ما مخالفی نداشت، باید تظاهر به داشتن مخالف می‌کرد. انتقاد اشکالی ندارد، منتها انتقاد ما باید تضعیف کننده آمریکا باشد نه هیات مذاکره کننده ایرانی. اینکه فکر کنیم انتقاد نشود، غلط است. من خودم مجلس هفتم وقتی مجلس طرح تثبیت قیمت‌ها را تصویب کرد مطلبی نوشتم و به این کار اعتراض کردم و نوشتم:«این کار مجلس خیانتی است به نیت خدمت.» این نوع انتقاد اشکال ندارد که کسی بگوید توافق ژنو اشکالی دارد، اما اینکه مذاکره کنندگان ایران را خائن بدانیم، حتما منصفانه و درست نیست. معتقدم دلواپس بودن اشکال نیست. باید دلواپس باشد. حتی خود هیات مذاکره کننده هم باید دلواپس منافع کشور باشد. این دلواپسی باید نتیجه اش به نفع ایران تمام شود.

اما در آستانه مذاکرات هسته‌ای این گونه همایش‌ها یا کشاندن وزیر خارجه به مجلس به غرب پیغام می‌دهد که ایرانی‌ها متحد نیستند.

از نظر من اشکالی ندارد. چون به غربی‌ها نشان می‌دهد هیات ایرانی برای رسیدن به توافق با آمریکا در داخل کشور مشکل دارد. کما اینکه اوباما هم در داخل آمریکا مشکل دارد. لذا این تلقی که برخی در ایران دارند که کسی نباید حرف بزند، شعار مرگ بر آمریکا نباید سر داده شود، غلط است؛ اتفاقا باید هیات ایرانی ولو به صورت صوری مخالف داشته باشد. نکته ظریف در این بحث این است که انتقادهای ما باید به صورتی باشد که تضعیف کننده هیات ایرانی نباشد. البته من معتقدم برخی اظهارات دولتمردان هم مناسب نیست. اینکه گفته شود برخی در داخل دنبال جنگ با دنیا هستند درست نیست. حتی اگر واقعا کسی در کشور چنین نگاهی داشته باشد، مقامات مسئول نباید چنین سخن بگویند. هر چند معتقدم هیچکس در ایران به دنبال جنگ با جهان نیست بلکه می‌خواهند در مقابل زیاده خواهی‌های هر کشوری هر چند متعدد باشند بایستند و از حقوق ایران دفاع کنند.

با توجه به دور جدید مذاکرات، تحلیلتان این است که مذاکرات به نتیجه می‌رسد؟

معتقدم آمریکا هیچ نگرانی درباره سلاح هسته‌ای ایران ندارد چون می‌داند که ما به دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم. من خوشحالم که آمریکایی‌ها طرح موضوع موشک‌های ایران را در این دور از مذاکرات بیان کردند. چون اگر در مذاکرات اخیر مطرح نمی‌شد، 6 ماه دیگر این کار را می‌کردند. دست خودشان را رو کردند. آنها حتی اگر ما اصلا از حقوق هسته‌ای هم بگذریم و موشک هم نداشته باشیم فردا بهانه‌های بیشتری می‌آورند. مثلا می‌گویند نباید از لبنان و فلسطین دفاع کنید. باید بهائیت را به رسمیت بشناسید و آنها هم بتوانند رئیس جمهور شوند. باید همجنس بازی و ازدواج همجنس‌ها آزاد و قانونی باشد. باید بی حجابی آزاد و بعد هم حجاب ممنوع گردد و ...

مردم آمریکای لاتین ضرب المثلی دارند و می‌گویند: می‌دانید چرا در آمریکای لاتین کودتا می‌شود ولی در ایالات متحده آمریکا نه؟! چون آمریکا در کشور خودش سفارت خانه ندارد! منظورشان این است که آمریکا در هر کشوری سفارت داشته باشد چه هم پیمان چه مخالف دست به خرابکاری می‌زند. شنود مکالمات مرکل صدر اعظم آلمان یک نمونه است. لذا ما نباید از اهداف دشمن غافل شویم. من از همان ابتدا معتقد بودم که این مذاکرات به نتیجه نمی‌رسد. الان هم به همین معتقدم. اگر حتی ما تعلیق 20 ساله را قبول کنیم، آنها به قولشان عمل نمی‌کنند. هدف دیگری دارند.

تحلیل من این است که قدرت آمریکا رو به افول است. دنیا از تک ابر قدرتی به چند قطبی تبدیل می‌شود. محوریت غرب از آمریکا به اروپا و قدرت اقتصادی از اروپا به سمت شرق می‌رود. در چنین شرایطی آمریکا برای اینکه جلوی این تحول را بگیرد چاره‌ای ندارد جز اینکه بر انرژی جهان مسلط شود. عمده انرژی دنیا هم در خلیج فارس است. و لذا هدف غایی آمریکا اشغال تمام منابع نفتی حوزه ما است که بتواند مسلط شود. چون هیچ کشوری حاضر نیست منابعش را بلاعوض در اختیار آمریکا قرار دهد، آمریکا برای رسیدن به این نفت باید کشورها را اشغال کند. بنابراین این طور نیست که هدف آنها صرفا سرنگونی جمهوری اسلامی ایران باشد. هدف آنها تجزیه ایران است. همین هدف را حتی برای عربستان هم دارند. چند وقت قبل در نیویورک تایمز نقشه‌ای چاپ شد که عربستان را به 5 قطعه تقسیم کرده بود. از طرفی کیسینجر 2 سال قبل مصاحبه‌ای کرده بود اینجا  ، در آن مصاحبه گفته بود: 7 کشور را به خاطر نقتشان باید اشغال کنیم. یعنی اگر می‌توانستند ایران را بگیرند، حتما این کار را می‌کردند. بعد از ایران اشغال عربستان، قطر، امارات و... که مشکل نیست. البته چنین خوابی در مورد ایران را به گور خواهند برد.

۹۳/۰۳/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">