پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ب.ظ

۰

مصاحبه ماهنامه پنجاه و هفت با قدیری ابیانه: آقای دکتر به نظر شما چه ضرورتی دولت را مجاب به اجرای طرح سبد کالا کرد؟

من معتقدم باید نگاه منصفانه به عملکرد دولت‌ها داشت، نتیجه ممکن است مثبت و یا منفی باشد. لذا نقد دولت‌ها کار مفیدی است به شرطی که منصفانه، سازنده، دلسوزانه و حتی المقدور توام با راهکار باشد تا دولتی که سکان جمهوری اسلامی را در دست دارد بتواند موفق عمل کند. اما قبل از اینکه بخواهیم وارد مسئله کمک‌های نقدی و غیر نقدی دولت به مردم بشویم، من معتقدم که اصولا ما در ایران مشکلی اساسی داریم که مشکل فرهنگی است و اینکه تقریبا عموم مردم فکر می‌کنند که دولت باید به آن‌ها کمک کند و این نگاه، نگاه غلطی است. تقریبا عموم مردم فکر می‌کنند که نیازهای آن‌ها مانند معیشت، مسکن، رفاه، درمان و... را باید تنها دولت تامین کند و دولت است که باید هزینه‌های زندگی مردم را تامین کند، درحالی که در دنیا مردم کشور‌ها می‌دانند که این مردم هستند که باید هزینه‌های زندگی خود و نیز مخارج دولت را تامین کنند.

 لینک دانلود : دریافت:   حجم: 17.3 مگابایت

   البته این توقعی است که تا حدودی قانون اساسی هم آن را تایید نموده است.

نه، این مشکل از نحوه تفسیر وتلقی ما از قانون اساسی است. ما وقتی که با عینک مطالبه گرانه به قضایا نگاه کنیم و نگاه منطقی نداشته باشیم، آن وقت تلقی نامناسب حتی از قانون اساسی و حقوق مردم خواهیم داشت. مثلا در قانون اساسی آمده که آموزش و پرورش باید مجانی باشد، ولی نگفته که باید با معجزه پول آموزش و پرورش را در آورد. نگفته که نباید به معلمان و کارکنان آموزش و پرورش حقوق داد. خب این پول آموزش و پرورش رایگان را باید از جای دیگر از مردم بگیرد و در جای دیگر به مردم بدهد. آموزش و پرورش در خیلی کشور‌ها مجانی است، اما در آن کشور‌ها هم از مردم مالیات گرفته می‌شود و بخشی از آن در آموزش و پرورش هزینه می‌شود. یا مثلا در قانون اساسی ذکر شده که مسکن حق مردم است. بله حق مردم است، ولی برای رسیدن به این حق باید کار کرد. مثلا ازدواج حق مردم است، اما آیا چون ازدواج حق مردم است، پس دولت باید برای افراد خواستگاری برود؟ این حقی است که خود افراد برای رسیدن به آن باید تلاش کنند.

 

   به نظر شما چرا هم اکنون چنین دیدگاهی در میان مردم رواج دارد؟

یکی از دلایلی که مردم متقاضی این نوع کمک‌ها شده‌اند، تصور غلطی است که از میزان درآمدهای نفتی و سایر درآمد‌ها در کشور وجود دارد. شما اگر از مردم بپرسید که اوج درآمد نفتی ایران در این سی و پنج سال به ازای هرنفر چه قدر بوده است، ارقام میلیونی و حتی‌گاه میلیاردی به شما می‌گویند. ما مشکلی در کشور داریم که وابستگی اقتصادی به نفت است و مشکل بزرگ تری داریم و آن وابستگی ذهنی به نفت است. من در سخنرانی‌هایم در دانشگاه‌های کشور، بعضا همین سوال را از دانشجویان و اساتید می‌پرسم و ارقام ده‌ها و صد‌ها برابری نسبت به واقعیت پاسخ می‌شنوم. بودجه پیش بینی شده برای صادرات نفت در سال 91 بیش از 61هزارمیلیارد تومان بود. چون این رقم نجومی است تشخیص اندازه‌اش برای مخاطب سخت است، اما اگر این میزان را به جمعیت 75 میلیونی سال 91 ایران و به دوازده ماه سال تقسیم کنیم، می‌شود ماهی 67هزار تومان به ازای هر نفر. تازه این بودجه به خاطر تحریم‌ها محقق نشد. آیا مردم توقع دارند با ماهی 67هزارتومان همه نیازهای رفاهی، درمانی، مسکن، معیشت، اشتغال و... برآورده شود؟ البته این توهم نفتی، توهمی نیست که فقط مردم دچار آن باشند، بلکه عمده مسئولین کشور هم دچار آن هستند. من حتی بعضا از کسانی که بودجه را نوشته‌اند، این ارقام را پرسیده‌ام، با ارقام کلان آشنا بودند ولی وقتی پرسیدم به ازای هر نفر در هر ماه چه مقدار می‌شود آن‌ها هم ارقام میلیونی گفته‌اند. این نشان می‌دهد کشور دچار توهمی بسیار خطرناک است. چرا که باعث می‌شود مردم به خاطر این توهم فکر کنند باید با این بودجه نیاز‌هاشان تامین شود. جالب است بدانید میزان صادرات نفت ما قبل از تحریم به ازای هر نفر تقریبا 9دهم یک بشکه در هر ماه بوده است، درحالی که قبل از انقلاب این مقدار 4ونیم بشکه بوده است. یعنی قبل از تحریم‌های اخیر حجم صادرات نفت به ازای هر ایرانی یک پنجم قبل از انقلاب شده است. یا اگر بخواهید با امارات متحده عربی مقایسه کنید، یک سال صادرات نفت یک اماراتی بیش از هشتاد سال صادرات نفت یک ایرانی است. ولی مردم این را نمی‌دانند. مردم ما فکر می‌کنند دولت باید دست آن‌ها را بگیرد و کمک کند و هم مسئولین متاسفانه این نگاه را دارند، چون آن‌ها نیز دچار همین توهم هستند.

 

   شاید هم بتوان گفت همین مسئولین هم هستند که این نگاه را به مردم منتقل میکنند. وقتی مسئولین ما در شعارهای انتخاباتی خود وعده آوردن پول نفت سر سفره را میدهند، مردم را هم متوقع میکنند.

بله، اما من معتقدم خود این مسئولین هم دچار این توهم هستند و به همین خاطر کسانی که نامزد انتخابات می‌شوند، شروع به نقد کارهای مدیران قبلی می‌کنند و اگر ما مدیر شویم این خدمات را ارائه خواهیم کرد. من قبل از انتخابات هم در تلویزیون گفتم که قبل از تحریم قرار بود روزی 2میلیون و 300 هزار بشکه نفت صادر شود. بعد از تحریم‌ها و در بودجه سال 92، پیش بینی بودجه این بوده است که روزی یک میلیون بشکه کمتر از قبل صادر شود که البته همین هم محقق نشد و پول‌‌ همان مقدار را هم به ما نمی‌دهند. این یعنی منابع درآمدی دولت کم می‌شود. پس نامزد‌ها نباید بگویند کدام خدمات را می‌خواهند افزایش دهند، بلکه باید بگویند کدام خدمات را کاهش خواهند داد.، چون چاره‌ای جز این ندارند.

آقای روحانی پس از روی کار آمدن شعار حذف 30 درصد از افراد از گرفتن یارانه نقدی را داده‌اند. و من شخصا اعتقاد دارم حتی باید بیش از این مقدار حذف بشوند، چون از طرفی این افراد دارند حق مردم دیگر را می‌گیرند و از طرف دیگر اصلا دولت این همه منابع در اختیار ندارد که بخواهد به همه یارانه بدهد. اما سوال این است که اگر آقای روحانی یا هر نامزد دیگری قبل از انتخابات می‌گفتند، یکی از برنامه‌های من حذف سه دهک جمعیت کشور از دریافت یارانه نقدی است، آیا رای می‌آوردند؟ البته من معتقدم خود آقای روحانی هم هنوز از اینکه درآمد نفت به ازای هرنفر 67 هزار تومان در ماه است اطلاع ندارد. چون اگر اطلاع داشت به نفع خودش بود که این را در سطح جامعه مطرح کند تا توقع‌های بی‌مورد از دولت کاهش یابد.

 

   یعنی طرحهایی مثل سبد کالا هم عکس العملی به این تصور ذهنی است؟

بله، طرح سبد کالا هم در راستای این توهم نفتی است. چون به خاطر این توقع مردم، دولت‌ها به سمت گزینه‌هایی مانند پرداخت‌های نقدی و غیر نقدی می‌روند تا محبوبیت بیشتری پیدا کنند. البته ما اقشار آسیب پذیر نیازمند کمک دولت را داریم، اما بسیاری افراد که سبدکالا گرفتند شامل این مورد نمی‌شوند. من اصولا با این مخالفم که ما فکر کنیم باید به مردم پول یا کالا بدهیم. آیا مردمی که به صفوف سبدکالا هجوم آوردند قحطی زده بودند؟ اما جلوه آن مثل رفتار قحطی زده‌ها بود.

در همین بحث سبد کالا چرا دولت برنج پاکستانی می‌دهد؟ چون برنج ایرانی مرغوب‌تر و در نتیجه گران‌تر است. پس اگر بخواهیم برنج پاکستانی یا هندی بدهیم می‌توان 10 کیلو داد ولی برنج ایرانی سه چهار کیلو بیشتر نمی‌شود. لذا برنج شالی کار ایرانی باید در انبار‌ها بماند تا مردم بگویند دولت چند کیلو برنج بیشتری به ما داده است. و همین فشار مردم باعث می‌شود دولت به سمت چنین کاری برود.

 

   اما به هرحال دولتها نمیتوانند به این انتظار ذهنی مردم پاسخ دهند و این شعارها تنها در حد شعار انتخاباتی باقی میماند.

 به همین خاطر هم هست که دولت‌ها به سرعت محبوبیت خود را در بین مردم از دست می‌دهند. یعنی در ایران دولت‌ها با استقبال مردم می‌آیند و به شکل بدی بدرقه می‌شوند، چرا که نمی‌توانند توقع مردم را برآورده کنند و دلیل آن هم این است که اصلا این مطالبات برآورده شدنی نیست و چنین بودجه‌ای وجود ندارد. نگاه مردم به مقوله بودجه و درآمد ارزی کشور باید اصلاح و توهم زدایی شود. دولت‌هایی که می‌آیند همیشه اول می‌گویند یک ویرانه از دولت قبلی تحویل گرفته‌ایم. اما در دور دوم چون نمی‌توانند بگویند، از خودمان ویرانه تحویل گرفته‌ایم، چون مطالبات وعده شده برآورده نشده، می‌گویند نگذاشتند ما کار کنیم. اگر طمع کنند یک دور دیگر هم بمانند با طرحی مثل پوتین-مدودف روی کار باقی بمانند، می‌گویند برای اینکه من بتوانم همه این مطالبات را عملی کنم باید اختیارات قوه مقننه و قضاییه و غیره را هم داشته باشم. حتی اگر همه این اختیارات را هم به تو بدهند، تو نخواهی توانست. چون این مطالبه‌ها شدنی نیست. حتی اگر خود خدا هم بخواهد این پول نفت را بین مردم تقسیم کند.

 

   چه کسی بایداین توهم را از جامعه بزداید؟

شما رسانه‌ها و دانشگاه‌ها باید این کار را بکنید. اما متاسفانه خود ارباب رسانه‌ها هم دچار همین توهم هستند. رسانه‌هایی مثل شما که نسبت به نظام تعهد دارند باید بتوانند یاد بگیرند برخلاف موج حرکت کنند. البته همه باید در توهم زدایی مشارکت کنند. توهم به کسی کمک نمی‌کند.

 

   آیا طرحی مانند سبد کالا میتواند زمینه ساز عدالت اجتماعی شود؟

اصلا این اشتباه است که ما عدالت اجتماعی را تنها در توزیع ثروت تعریف کنیم. بلکه برعکس، یک مصداق عدالت این است که مردم به تناسب توانی که دارند در تولید ثروت و کمک به دولت مشارکت کنند. اگر مردم خودشان تولید ثروت کنند، این کمک به خودشان و کمک به دولت است. در دنیا مردم می‌دانند که باید هزینه‌های دولت را تامین کنند، اما در ایران مردم فکر می‌کنند دولت باید هزینه‌های آن‌ها را تامین کند. مردم ایران در زمان جنگ می‌دانستند باید به جبهه‌ها کمک کنند و کمک هم می‌کردند. متاسفانه این احساس مشارکت پس از جنگ تغییر کرد.

 

   یعنی شما نه تنها به شیوه توزیع سبد کالا منتقد هستید بلکه اصل پرداخت را قبول ندارید؟

من از اینکه در رسانه‌ها گفته شد، این مقدار روغن و پنیر سبد کالا درشان ملت ایران نیست، بسیار ناراحت شدم. یعنی منظور این افراد این است که اگر مثلا چندصد گرم به این مقدار پنیر افزوده می‌شد، آن‌گاه این سبد کالا درشان ملت ایران بود؟ من معتقدم اصلا اینکه مردم ایران دست بگیر داشته باشند درشان مردم ایران نیست. بلاتشبیه مانند گدایی است که به او پول بدهند و بگوید این را نمی‌خواهم و اگر می‌خواهی کمک کنی، پول بیشتری بدهید.

من با اصل قضیه کمک دولت به صنعت هم مشکل دارم. اصلا چرا باید قانون هدفمندی به گونه‌ای وضع می‌شد، که توقع ایجاد شود که صنعت باید دستان خود را به سمت دولت دراز کند؟ در همه جای دنیا، صنایع و کارخانه‌ها با تولید خود و ایجاد ثروت و پرداخت بخشی از آن به عنوان مالیات خود را موظف به کمک به دولت می‌دانند اما در ایران صنایع همیشه حتی اگر سودده هم باشند، منتظر کمک دولت هستند. مثلا در زمینه صنایع پتروشیمی، ما مواد اولیه را بسیار ارزان‌تر از قیمت صادرات آن به خارج به کارخانه پتروشیمی‌ها می‌دهیم. چه کسی می‌گوید ما باید یک کالا را کمتر از قیمت تمام شده و ارزش آن آن عرضه کنیم. همین کار زمینه را برای رانت‌های کلان به وجود می‌آورد و جا را برای فساد باز می‌کند.

 

   پس اگر قائل به این باشیم که اساس پرداخت یارانه نقدی و کالا درست نیست، پس دولت پولی که در اختیار دارد را چگونه باید هزینه کند؟

این پول باید در تولید ثروت و کارهای اساسی هزینه شود. دولت باید این مبالغ را به نحوی هزینه کند که مردم تشویق به کار و تلاش بشوند. این فرهنگ قرآنی ماست که متاسفانه در ایران برعکس این رخ می‌دهد. قرآن می‌فرماید «ای آل داوود، به شکرانه نعمت‌هایی که به شما داده‌ایم کار کنید» اگر ما به همین یک آیه عمل می‌کردیم اکنون جزو ثروتمند‌ترین کشورهای دنیا بودیم. اما این فرهنگ کار و تلاش در ایران جا نیافتاده است. ما بیشترین تعطیلات رسمی و کمترین ساعات مفید کاری را داریم. زیبنده ایرانیان نیست که بعد از کشورهای عربی جزو تنبل‌ترین مردمان از نظر اجتماعی محسوب شویم. ما از مسرف‌ترین مردم جهان هستیم. این فاجعه بار است که در سال 90 ساعات مفید کار در ادارات ما 64 دقیقه در روز بوده و در سال 91 به 22 دقیقه کاهش یافته است.

من کتابی به اسم «توهم نفتی و اقتصاد استراحتی، راهکار رهایی از اقتصاد نفتی» نوشته‌ام و در آنجا توضیح داده‌ام که اقتصاد ما نه حماسی نه مقاومتی و نه جهادی است بلکه اقتصاد استراحتی است. من در ابتدای کتاب هم آن را به افاغنه مقیم ایران تقدیم کرده‌ام که علی رغم همه محدودیت‌هایی که دولت ایران برای آن‌ها ایجاد کرده است، از کارگری ساختمان شروع می‌کنند و بعد استادکار و یا پیمان کار می‌شوند و این حجتی برای جوانان ایرانی است. جوانان ایرانی علی رغم اینکه کارخانه‌ها، نیروی کار می‌خواهند حاضر نمی‌شوند کارگری کنند. مثلا در امریکا 8000 پزشک وجود دارد که کار پیشخدمتی می‌کنند. یعنی کار پیش خدمتی را بر بیکاری ترجیح می‌دهند. این مایه تاسف است که برخلاف فرمایش حضرت امیر که کار را بهترین تفریح می‌دانند، ما تفریح را بهترین کار می‌دانیم.

 

   اما در کشوری مانند امریکا هم مشابه این طرح بنهای کالا به افراد نیازمند داده میشود.

بله! ولی‌‌ همان طور که خودتان گفتید به افراد فقیر داده می‌شود نه به همه مردم. که آن افراد هم توسط مکانیزمی شبیه کمیته امداد شناسایی می‌شوند. و هر فرد پرونده مشخص دارد و همه امور مربوط به او به صورت متمرکز کنترل می‌شود. من منکر این نیستم که افرادی که علی رغم تلاش و زحمت، نمی‌توانند هزینه‌های خود را تامین کنند، باید توسط کمیته امام (ره) و سازمان بهزیستی شناسایی شوند و مورد حمایت قرار گیرند.

 

   طبق نظر شما حتی دولت در مکانیزم عرضه و تقاضا نباید اعمال رای کند. اما به نظر میرسد باید در برخی اجناس و کالاهای ضروری مردم، تثبیت صورت بگیرد. مثلا به نظر میرسد قیمت خودرو که در این چندمدت افزایش بیرویهای را داشت باید در جایی جلوی آن گرفته شود.

چه کسی می‌گوید این افزایش قیمت بی‌رویه و بی‌منطق بوده است. از خیانت‌هایی که به مردم شد همین تثبیت قیمت خودرو بود. شورای رقابت نامه زد به بانک مرکزی که شما ارز مورد نیاز صنایع خودرو را به خودرو ساز به جای 3500 تومان 2500 تومان بدهید. یعنی به ازای هر دلار هزارتومان یارانه بدهید. چرا کسی که می‌خواهد یک ماشین سی هزاردلاری بخرد دولت باید سی میلیون تومان از جیب همه مردم به او یارانه بدهد؟ آن هم به این دلیل که دولت می‌خواهد روی این تثبیت قیمت کاذب مانور سیاسی بدهد و بگوید من توانسته‌ام قیمت خودرو را کنترل کنم.

من نمی‌دانم وقتی در مجلس به تصویب می‌رسانند که طرح هدفمندی پنج ساله اجرا شود و اگر قرار است قیمت سوخت 100 درصد افزایش یابد، هرسال بیست درصد افزایش اتفاق بیافتد، وقتی ما تورم 30 درصدی داریم اثر این افزایش قیمت نه تنها خنثی می‌شود بلکه 10 درصد هم منفی می‌شود. یعنی در مجلس ما یک نفر پیدا نشد که این موضوع را گوشزد کند؟ در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی وقتی ایشان می‌خواست این افزایش قیمت در سوخت یا به عبارتی واقعی سازی قیمت را ایجاد کند مجلس پنجم با وی مخالفت کرد. من کاری به مواضع سیاسی آقای هاشمی در ماجرای فتنه ندارم و به آن نقد دارم اما، ایشان در آن زمان می‌خواست کار درستی انجام دهد و اگر این کار انجام می‌شد ما الان ثروت زیادی را می‌توانستیم حفظ کنیم. اما مجلس پنجم گفت باید ده ساله و سالی ده درصد انجام شود. آن زمان آقای ناطق نوری که ریاست مجلس پنجم را بر عهده داشت نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود و خاتمی رقیب وی به حساب می‌آمد. آقای ناطق در تبلیغات خود می‌گفت دولت می‌خواست بنزین را گران کند و ما نگذاشتیم و به آن افتخار هم می‌کردند. من به عنوان معاون دفتر رییس جمهور زمان آقای هاشمی شهادت می‌دهم که ایشان اصرار داشت این کار را بکند اما مجلس اجازه نداد. در دولت آقای خاتمی هم با اینکه هم خود ایشان و هم مجلس ششم می‌دانست که این کار به نفع مردم است به خاطر ترس از کاهش محبوبیت این کار را انجام ندادند. تنها مجلس ششم چند ماه قبل از پایان دوره‌اش مقداری افزایش قیمت را تصویب کرد و آن هم به این دلیل بود که عوارض آن گریبان مجلس بعد را بگیرد. در مجلس هفتم که مجلس اصولگرایی بود، آمدند به عنوان خدمت به مردم در اولین گام تثبیت قیمت‌ها را مطرح کردند که من‌‌ همان زمان نوشتم تثبیت قیمت‌ها خیانتی است با قصد خدمت.

 

   اما در همین مثال خودرو اگر تثبیت قیمت توسط دولت وجود نداشته باشد، بسیاری از افراد جامعه دیگر قادر به خرید خودرو نخواهند بود.

شما نمی‌توانید بگویید چون کسی که می‌خواهد ماشین بخرد، قیمت ماشینش گران می‌شود ما باید دست ببریم در جیب مردم و از پول مردم به او هزینه خرید ماشینش را بپردازیم. یارانه یعنی این. دلاری که 3500 تومان است پول همه مردم است و دولت حق ندارد این پول را در اختیار کسی قرار دهد که می‌خواهد ماشین بخرد. درحالی که بسیاری افراد نمی‌توانند ماشین بخرند. اگر فشار روی مردم هست شما حق ندارید دست در جیب مردم برده و به فرد پولدار‌تر بپردازید. این باعث می‌شود خانواده‌ای که دلش می‌خواهد پنج ماشین بخرد به اندازه پنج ماشین یارانه بگیرد درحالی که فرد دیگری در همین جامعه پول برای خرید یک جفت دمپایی هم ندارد.

ما لیبرالیسم را مورد انتقاد قرار می‌دهیم و حقیقتا هم انتقاد به آن وارد است. اما انصافا در جاهایی از ما اسلامی‌تر عمل می‌کنند. چون می‌گویند از هر خدمتی می‌خواهی استفاده کنید پولش را باید بدهید. پول ماشین زیر پای فرد را با مالیات و عوارضش می‌گیرد، پول بنزین آن ماشین را از فردی که از آن استفاده می‌کند می‌گیرد. جبران آلودگی ناشی از سوخت همین بنزین را هم به عهده فرد می‌گذارد. حتی پول ساخت یا استهلاک جاده را هم از وی می‌گیرد. اما ما پارسال در بودجه اگر 6هزار میلیارد تومان به وزرات بهداشت می‌دادیم، بستری شدن در بیمارستان‌ها مجانی می‌شد. نداشتیم که بدهیم. اما همین امسال عملا یارانه سوخت ما 200هزار میلیارد تومان است.

   اما وقتی قیمت همه خودروها افزایش مییابد، بسیاری از افراد دیگر حتی نمیتوانند ارزانترین خودروی موجود در بازار را تهیه کنند.

حرف من این است، همه اقشار ما که نمی‌توانند خودرو بخرند. کپرنشینی که در فلان منطقه محروم زندگی می‌کند حتی نمی‌تواند به خریدن خودرو فکر کند. چرا ما باید دست در جیب او کنیم تا افراد دیگری بتوانند ماشین بخرند. روزی معادل 6 تن طلا برای یارانه پنهان برای ارزانی گازوئیل، نفت سفید و بنزین هزینه می‌شود. این غیر از یارانه نقدی است که می‌دهند. چرا باید عده‌ای زیر فشار فقر له شوند تا قشر متوسط و نیز ثروتمند بتواند هزینه خرید خودرو و تامین سوخت ولو پایین‌ترین نوعش را داشته باشند؟ ما در ماه معادل 2 تن طلا برای یارانه سوخت هواپیما اختصاص می‌دهیم که بنزین هواپیما ارزان شود تا بلیط هواپیما ارزان باشد.

خب اگـــر کسی می‌خواهد هواپیما سوار شود باید پولش را بدهد. چرا پولش را باید کسی بدهد که حتی جاده آسفالت هم ندارند؟ ما پولی را که باید توسط آن حمل و نقل عمومی را تقویت کنیم که هرکس در هر درآمدی از آن استفاده کند را فقط در باک بنزین ماشین‌های صاحبان آن می‌ریزیم.

من مثالی برای شما می‌زنم. فرض کنید شما یک منزل دارید و می‌خواهید رفاه بیشتری داشته باشید. خانه را مثلا به قیمت 300 میلیون تومان می‌فروشید و بعد به قیمت 50 میلیون تومان آن را رهن می‌کنید. بعد با 250 میلیون دیگر به دنبال تفریح و سفر و لذت می‌روید. آیا هیچ انسان عاقلی حاضر است چنین کاری بکند؟ معلوم است که نه. چون بعد از چند سال شما دیگر صاحب آن خانه نیستید و پولی هم ندارید که با آن خانه‌ای برای خود بخرید. ما داریم همین کار را می‌کنیم و سرمایه‌مان که نفت هست را مفت می‌دهیم.

   افزایش قیمت چه تاثیری در رفتار اقتصادی مردم خواهد داشت؟

اصلا همین افزایش قیمت باعث صرفه جویی می‌شود. چون بر اساس منطق صرفه جویی به قیمت بستگی دارد. اگر 100 گرم نمک در آشپزخانه از دست شما روی زمین اشپزخانه بریزد آن را دور می‌ریزید، اما اگر 10 گرم زعفران روی زمین بریزد آن را با وسواس جمع می‌کنید. آیا تا به حال تبلیغی شنیده‌اید که بگوید در مصرف زعفران صرفه جویی کنید؟ چون نیازی نیست و قیمت تعیین کننده رفتار اقتصادی است. حالا اگر شما قیمت ماده استراتژیکی مثل سوخت را پایین آوردید باعث افزایش مصرف بی‌رویه آن می‌شود.

 

   به عنوان نتیجه بحث، چه راهکار جامعی برای تحقق عدالت اجتماعی وجود دارد؟

اولا باید تعریف خود را از فرهنگ و سبک زندگی تغییر دهیم و نگاه مردم و دولت به یکدیگر تغییر کند. تا وقتی مردم خودشان احساس نکنند باید وارد عرصه شوند، اوضاع به همین منوال است. مردم فکر می‌کنند وظیفه‌شان تنها حماسه سیاسی است و حماسه اقتصادی را تنها وظیفه دولت می‌دانند. فکر می‌کنند تا زمانی که عضوی از جامعه هستند در تحقق اقتصاد مقاومتی نقشی ندارند و تنها اگر زمانی مسئول یا مدیر شدند آنگاه می‌توانند خدماتی بنمایند. ما فکر می‌کنیم اگر مسئولین صالح داشته باشیم اوضاع ما دگرگون می‌شود. درحالی که قرآن نمی‌گوید زمانی سرنوشت ملت‌ها تغییر می‌کند که مسئولین صالح باشند بلکه در سوره رعد آیه 13 می‌فرماید: «إِنَّ اللَّـهَ لَا یُغَیِّرُ‌ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىیُغَیِّرُ‌وا مَا بِأَنفُسِهِمْ» یعنی خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند.

ثانیا باید ساختار نظام اقتصادی خود را اصلاح کنیم. مثلا روزی که ما تصمیم بگیریم یارانه‌های عمومی را حذف کنیم مساله قاچاق از بین خواهد رفت.

 

   اگر نکته آخری برای جمع بندی دارید بفرمایید.

احتمالا این آمارهایی که من گفتم برای بسیاری از خوانندگان شما باورپذیر نباشد. من وقتی از لزوم حذف یارانه‌ها صحبت می‌کنم ممکن است به من بگویند فلانی نفسش از جای گرم بلند می‌شود. یعنی انگار من چون احتیاج ندارم این حرف‌ها را می‌زنم در صورتی که اگر هم بنده محتاج باشم یا نباشم حق ندارم نیاز خود را از سهم اقشار فقیر‌تر تامین کنم.

ریشه حل مسائل ما در اصلاح این ذهنیت است و باور به اینکه شما باید خود نیاز خود را تامین کنید.

قرآن در سوره نجم آیه 39 می‌فرماید: «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» یعنی برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.

متاسفانه مردم فکر می‌کنند که وضعیت کلان کشور زندگی آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده است، لیکن واقعیت این است که سبک زندگی مردم، نحوه کار کردن و مصرف نمودن آن‌ها است که وضعیت کلان کشور را شکل می‌دهد.

باید بدانیم که اگر رفتار خود و سبک زندگی خویش و نیز ساختار داخلی کشور را که به آن اشاراتی شد اصلاح نکنیم دچار ریاضت اقتصادی خواهیم شد. همه مردم و همه مسئولان باید خود را مخاطب ابلاغیه مقام معظم رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی بدانند و برای تحقق آن تلاش کنند وگرنه منتظر عواقب وخیم آن باشند.‌‌‌ شما هم به نوبه خود کمک کنید تا ان شاا... مردم به نقش خود در بهبود وضعیت کشور واقف شوند و از توهم در مورد درآمدهای نفتی نیز نجات پیدا کنند.

۹۳/۰۴/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">