پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۵ ب.ظ

۰

آقای بهزاد نبوی نائب رئیس مجلس شورای اسلامی اخیرا در مصاحبه با ایسنا نظرات خود را در زمینه های مختلف بیان کرد. مقاله حاظر به ارزیابی اظهارات او و پاسخی است به آن مطالب که در روز 7/10/1381 در ایسنا و فردای آن روز در جراید کشور درج گردید..

روابط با آمریکا در ماه های اول انقلاب

آقای نبوی در بخشی از مصاحبه خود می گوید:
"پس از پیروزی انقلاب کسی به قطع رابطه با آمریکا اعتقاد نداشت و حتی پس از اشغال سفارت و نیز در طول جنگ و در زمان حضرت امام (ره) که سفر مک فارلین به ایران پیش آمد در عین حال که ما در سال 58 شاهد اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بودیم، در سال 65 یا 66 سفر مک فارلین به ایران را نظاره‌گر بودیم که کیک، انجیل و موشک تاو آورد و مذاکره هم کرد."
وی در مطالب فوق به سه برهه از زمان اشاره کرده است.
1 ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان اشغال لانه جاسوسی
2 ـ زمان اشغال لانه جاسوسی
3 ـ زمان سفر مک فارلین به ایران
در مورد زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال لانه جاسوسی، زمانی که روابط دیپلماتیک بین دو کشور بر قرار بود و مقامات سفارت آمریکا در ایران با مقامات مختلف ایران گفتگوهای دیپلماتیک داشتند و در ملاقاتها هم همواره بر به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی از سوی آمریکا و قصد آمریکا بر گسترش روابط فی ما بین دو کشور براساس منافع متقابل تأکید می‌کردند.
درست در هنگام اشغال لانه جاسوسی، کاردار سفارت آمریکا و یکی از همکارانش در وزارت امور خارجه ملاقات داشتند، به همین لحاظ نیز آنها هرگز در اختیار دانشجویان قرار نگرفتند و تا پایان گروگانگیری در وزارتخارجه باقی ماندند.
اتفاقاً این دوران، یعنی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان اشغال سفارت آمریکا در تهران، دوران برقرار بودن روابط دیپلماتیک بین دو کشور بوده است و به همین دلیل نیز این دوران، به عنوان یکی از مهمترین دلایل و حجّت‌ها مبنی بر بی‌فایده بودن داشتن روابط دیپلماتیک با آمریکا و عدم تأثیر داشتن روابط دیپلماتیک در کاهش خصومت ها و توطئه‌های آمریکا علیه ایران است. زیرا درست در همین ایام، آمریکایی‌ها انواع و اقسام توطئه‌ها را علیه انقلاب اسلامی دنبال می‌کردند. دلیل این مدعا هزاران سند سرّی و بکلی سرّی‌ای است که در سفارت آمریکا در تهران بدست آمد.
این اسناد نشان می‌داد که در ایام برقراری روابط دیپلماتیک بین دو کشور، سفارت آمریکا پایگاه جاسوسی و توطئه بوده است. جعل اسناد دولتی، شنود مکالمات تلفنی مقامات دولتی، تلاش برای نفوذ دادن جاسوسان آمریکایی در دستگاه های دولتی، تلاش برای هماهنگی و بسیج عناصر ضد انقلاب، توطئه برای ایجاد آشوب‌های قومی و برنامه‌ریزی برای کودتا و تجزیه کشور بخشی از این توطئه‌ها بوده است.
پس، اینگونه نیست که اگر رابطه دیپلماتیک برقرار شود، از خصومت ها کاسته خواهد شد، بلکه آمریکا فرصت خواهد یافت از مکانی دارای مصونیت سیاسی و قضایی در قلب تهران برخوردار شده و تجهیزات قدیمی جاسوسی خود را با تجهیزات جدید جاسوسی جایگزین کند.
مگر نه اینکه آمریکا علی رغم داشتن روابط دیپلماتیک با اتحاد جماهیر شوروی، از هیچ تلاشی برای تجزیه آن کشور فروگذار نکرد؟ مگر نه اینکه علی‌رغم داشتن روابط دیپلماتیک بین آمریکا و سودان، آمریکا از شورشیان جنوب سودان حمایت کرده و همواره در صدد تجزیه این کشور مهم اسلامی بوده است؟
و مگر همین حالا آمریکا با ونزوئلا روابط دیپلماتیک ندارد؟ آیا آمریکا برای کودتا و توطئه و سقوط دولت هوگوچاوز کوتاهی می‌کند؟!
پس روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا در زمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان اشغال لانه جاسوسی، بجای اینکه حجتی باشد بر اینکه داشتن روابط با آمریکا بلااشکال است، حجتی است بر اینکه داشتن روابط دیپلماتیک به معنی کاهش خصومتهای آمریکا علیه ایران نیست.
در زمان اشغال لانة جاسوسی نیز، این ما نبودیم که سفارت خود را در واشنگتن تعطیل کردیم، بلکه این آمریکا بود که قطع رابطه را اعلام کرد و ما نیز به فرمودة حضرت امام (ره) آن را جشن گرفتیم.

ماجرای مک فارلین


و اما در مورد سفر مک فارلین لازم به ذکر است که:
اولاً آمریکا از موضع ذلت و استیصال، به التماس روابط آمده بود و تمام عرف دیپلماتیک را نادیده گرفته بود.
در حالی که سران کشورهای اسلامی، از جمله شاه ملعون برای اینکه در کاخ سفید پذیرفته شوند، باید منافع کشور خود را پیش‌کش کاخ سفید می‌کردند، نماینده عالیرتبه کاخ سفید با کیک و انجیل و موشک تاو به التماس روابط آمده بود. البته گرفتاریهایی که در لبنان دچار آن شده بود و شکست‌های پی در پی عراق در جبهه‌ها، احساس ضعف و نیاز را بر جبهه آمریکا مستولی کرده بود.
ثانیاً هیچ مقام عالی رتبه رسمی با مک فارلین مذاکره نکرد.
و ثالثاً این مذاکره غیر رسمی که بیشتر به بازجویی شباهت داشت، با اطلاع کامل حضرت امام (ره) انجام می‌شد. به همین دلیل نیز وقتی تعدادی از نمایندگان قصد استیضاح وزیر امور خارجه وقت در این ارتباط را داشتند، حضرت امام (ره) آنان را مورد خطاب و عتاب قرار دادند.
و رابعاً موضع ذلت آمریکا در این اقدام به حدّی بود که افشای این عمل آنان، انفجاری عظیم را در آمریکا ایجاد کرد و آمریکا که به طور دائم به اروپایی‌ها برای اعمال تحریم علیه ایران فشار می‌آورد، به دلیل آوردن کیک و انجیل و موشک، مضحکه اروپا واقع شد و اعتبار خویش را به دلیل رفتار دورویانه از دست داد.

شرایط برقراری روابط با آمریکا


آری، ممکن است زمانی فرا برسد که نظام و در رأس آن مقام معظم رهبری صلاح کشور را در برقراری رابطه با آمریکا ببینند. در چنان وضعیتی شرکت افراد ذی‌صلاح در مذاکرات (با اطلاع و موافقت معظم له) بلامانع خواهد بود. در قضیه مک فارلین هم، هر چه بود، با اطلاع و اذن حضرت امام (ره) انجام شد. اینگونه نیست که هر کس در هر رده‌ای حق داشته باشد بر اساس تحلیل خود از منافع کشور، در رابطه با کشورهای خارجی عمل نماید، چه رسد به رابطه با کشور آمریکا.
اگر آقای نبوی برای خود چنین حقی را قائل است، لابد اگر خودش تشخیص دهد، می‌تواند با مقامات یا نمایندگان مجلس رژیم صهیونیستی نیز رابطه برقرار کند و نیازی به کسب مجوز ندارد.
مهندس بازرگان نخست‌وزیر وقت بدون هماهنگی با حضرت امام (ره) با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید ملاقات کرد و مورد اعتراض واقع شد و در نهایت ناچار به استفعا گردید.

نقش رهبری در روابط خارجی


آقای نبوی در قسمت دیگری از مصاحبه خود به شرایط متفاوت امروز با آن زمان می‌پردازد و می‌گوید: ”شرایط امروز با شرایط زمان اشغال سفارت آمریکا متفاوت است. ... تغییر مواضع ما در قبال مسئله آمریکا عمدتاً ناشی از تغییر در شرایط بیرون است و نه استحاله فکری. ... رابطه با آمریکا هرگز به لحاظ شرعی با اصول و ارزش‌های انقلاب منعی نداشته است، اگر چنین بود امام (ره) در روز اول انقلاب باید دستور قطع رابطه با آمریکا را می‌داد.“

آقای نبوی در اینجا بر سه نکته تأکید کرده است:
1 – شرایط امروز با شرایط آن زمان متفاوت است.
2 – تغییر موضع سازمان مجاهدین انقلاب در قبال مسئله آمریکا عمدتاً ناشی از تغییر در شرایط بیرونی است و نه استحاله درونی.
3 – اگر غیر از این بود حضرت امام در روز اول انقلاب باید دستور قطع رابطه با آمریکا را می‌داد. ...
همانطور که آقای نبوی اشاره کرده‌اند اگر غیر از این بود حضرت امام دستور قطع رابطه را می‌دادند.
بنابراین دستور قطع یا وصل رابطه به دستور رهبر بستگی دارد و نه به تشخیص آقای نبوی یا دیگران.
لذا، حالا هم اگر رهبر معظم انقلاب دستور وصل یا قطع رابطه با هر کشوری را بدهند، همه باید از آن پیروی کنند.
بعد از اشغال لانه جاسوسی هم، آقای بازرگان، ابراهیم یزدی، قطب‌زاده و بنی‌صدر و نیز امیر انتظام مخالف قطع رابطه و ادامه اشغال سفارت آمریکا بودند. یعنی در زمان نخست‌وزیری بازرگان و رئیس جمهوری بنی‌صدر و وزارتخارجه ابراهیم یزدی و قطب‌زاده، همة آنها نظرشان مخالفت نظر رهبری بود، لیکن رهبر انقلاب بنا بر تشخیص خود عمل کردند و مخالفین نظر رهبری، کارشان به استعفا و یا فرار از کشور کشیده شد.
حالا هم اگر کسی بخواهد بر خلاف نظر رهبری در امر حاکمیت عمل کند، در هر مقامی که باشد حق اینکار را ندارد. ولی می‌تواند استعفاد دهد و اگر روابط پنهانی با استکبار دارد، می تواند قبل از اینکه مثل آقای عباس عبدی دستگیر شود، راه فرار را برگزیند.


شرایط مذاکره کنندگان


ضمناً اگر روزی انجام مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا توسط رهبری انقلاب به مصلحت تشخیص داده، مذاکره‌کننده باید دارای خصوصیات زیر باشد:
1 – مورد اعتماد بالاترین مقام کشور یعنی رهبری باشد و با اذن و اطلاع کامل ایشان عمل کند.
2 – مرعوب نباشد، شجاع باشد و از تهدیدات دشمن نترسد و جرأت گفتن
نه را به آمریکا داشته باشد. کسی که از ابتدا بگوید من از آمریکا می‌ترسم، در مذاکرات جز امتیاز دادن کار دیگری نمی‌تواند بکند.
3 – مجبور به برقراری رابطه نباشد و یا لااقل دشمن چنین استنباطی نداشته باشد. پس کسانی که پیشنهاد برگزاری رفراندوم برای برقراری رابطه را می‌دهند، به فرض اینکه تصویب شود، راه اخذ امتیاز از طرف مقابل در مذاکرات را بسته‌اند، زیرا طرف مقابل می‌داند که طرفش ناچار به برقراری روابط است، پس نیازی به امتیازدهی نمی‌بیند.
پس کسانی که طرح رفراندوم را در مورد مذاکره و رابطه با آمریکا مطرح کردند، یا با اصول اولیه دیپلماسی آشنایی ندارند یا اینکه از طرف دشمن مأمورند. من مطمئن هستم که پیشنهاد دهندگان رفراندوم برای برقراری ارتباط با آمریکا با این اصول اولیه آشنا بودند.
4 – منافع کشور را بر منافع گروهی، حزبی، فامیلی و شخصی خویش ترجیح دهند.
5 – دشمن در او طمع نداشته باشد و بین مذاکره‌ کننده و رهبری نظام جدایی نبیند.
قطعاً آقای بهزاد نبوی دارای شرایط فوق برای انجام مذاکره نیستند.
اگر آقــای هاشمی رفسنجانی از ســوی حضــرت امـام (ره) اجـازه یافتند که ماجرایی را که بـه ماجرای مک فارلین معروف شد و بالاترین مقامات کشور نیز از آن بی اطلاع بودند اداره کنند، به این دلیل بود که ایشان همه خصوصیات فوق را دارا بودند و رهبری از آن اطلاع کامل داشتند و با اجازه ایشان این جریان دنبال شد.
اگر در آینده نیز برقراری مذاکره و رابطه با آمریکا به مصلحت تشخیص داده شود، شخصیتی مثل ایشان با اذن مقام معظم رهبری و مورد اعتماد کامل ایشان باید نظارت و هدایت مذاکرات را بر عهده گیرد و نه افراد مرعوب و استحاله شده.


تغییرات شرایط زمانی و آثار آن


و اما اینکه آقای نبوی گفته‌اند که شرایط فعلی با آن زمان تغییر کرده است، حق با آقای نبوی است.
در آن زمان، آمریکا جمهوری اسلامی ایران را جزو کشورهای محور شرارت نمی‌نامید و از به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی دم می‌زد!
در آن زمان آمریکا از علاقه به گسترش روابط دم می‌زد و هم‌اینک به مداخله نظامی و حتی به حمله اتمی تهدید می کند!
در آن زمان آمریکا به وفور به ایرانیانی که علاقمند بودند به آمریکا بروند ویزا می‌داد و هم‌اینک به وفور آنها را دستگیر و روانه زندان و شکنجه می‌کند.
پس اگر قرار است تغییر شرایط زمانی موجب تغییر موضع آقای نبوی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شده باشد، قاعدتاً باید مواضع سخت‌تری نسبت به آمریکا اتخاذ کنند. اما اینگونه نیست

روابط با آمریکا در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی


آقای نبوی در قسمتی از اظهارات خود گفته‌است که: ”در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی، در نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران پرچم‌های آمریکا بر سردر غرفه‌های شرکت‌های آمریکایی‌ها قرار می‌گرفت و یا آمریکا به عنوان سومین شریک تجاری ما، درمی‌آمد، مسئولان باید عکس‌العمل نشان می‌دادند، در حالی که چنین نشد، البته حتی در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی تلاش زیادی شد تا حداقل روابط اقتصادی عادی شود و گسترش یابد و حاصل آن این بود که در یکی از سال‌های سازندگی، آمریکا، شریک سوم تجاری ایران شد.“
در پاسخ به این اظهارات باید گفت که ایران روابط سیاسی و دیپلماتیک با آمریکا را منع کرده بود و نه روابط تجاری را. این آمریکا بود که روابط تجاری را تحریم نموده بود. این آمریکا بود که برای شرکت‌های آمریکایی و حتی غیر آمریکایی که بخواهند با ایران روابط تجاری و اقتصادی برقرار کنند، محاکمه و مجازات گذاشته بود.
بنابراین، اینکه شرکت‌های آمریکایی در نمایشگاه های ایران شرکت کنند و طبیعتاً پرچم کشور خود را در آن نصب کنند، یک دهن‌کجی به دولت آمریکا بود و حربه‌ای در دست اروپا که به تقاضای تحریم تجارت با ایران پاسخ منفی دهد. ضمن اینکه باز هم رابطه اقتصادی داشتن با بخش خصوصی آمریکا با اجازه و یا اطلاع و نظارت مراجع ذی صلاح، غیر از این است که احزاب و گروههای سیاسی بخواهند عملاً پرچم آمریکا را بر فراز حزب خود برافرازند.

مشکلاتی که در روابط با آمریکا حل می شود


آقای بهزاد نبوی در قسمت دیگری از مصاحبه خود می‌گوید: ”ما معتقد نیستیم که تمام مشکلات ما با رابطه با آمریکا حل خواهد شد.“
همانطور که در این جمله بندی پیداست، در جمله‌بندی آقای نبوی، این مفهوم نهفته است که ”حداقل بخشی از مشکلاتمان در روابط با آمریکا حل خواهد شد.“
این سوال مطرح است که از دیدگاه آقای نبوی کدام مشکل ما با آمریکا حل خواهد شد؟ آیا اعطای مکانی با مصونیت دیپلماتیک، در قلب تهران، به دشمن غدار از مشکلات ما می‌کاهد یا بر آن می‌افزاید؟!
آیا آمریکا از وجود رابطه دیپلماتیک بین ایران و آمریکا از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال سفارت سوء استفاده نکرد؟! و به توطئه‌های همه جانبه علیه انقلاب اسلامی نپرداخت؟! خوب است ایشان یکبار دیگر اسناد لانه جاسوسی را که مربوط به دوران برقرار بودن روابط دیپلماتیک است را بخوانند.

علت بسیج جهانی علیه ایران در جنگ


آقای نبوی در رابطه با جنگ می‌گوید: ”در سال‌های آخر جنگ، خیلی‌ها به این نتیجه رسیدند که سیاست‌های غلطی که می‌توانست همه دنیا را علیه ما بسیج کند، منطقی نیست. البته شاید بعضی‌ها هنوز به این حقیقت پی نبرده‌اند. اجماع جهانی برای اسکورت نفتکش‌هایی که به خلیج فارس می‌آیند به وسیله شوروی، چین، اروپا، کانادا، استرالیا، آمریکا و ... به سود کشور ما نبود. به هر حال بالاخره بعد از جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید تنش‌زدایی در روابط بین‌المللی کنیم و آمریکا از این قاعده مستثنی نبود.
در جملات فوق بر چند نکته تأکید شده است:
1 – سیاست‌های ما موجب بسیج همه دنیا علیه ما شده بود.
2 – خیلی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که این سیاستها غلط است.
3 – هنوز بعضی‌ها این حقیقت را درنیافته‌اند.
4 – اجماع جهانی برای اسکورت نفتکش‌ها به سود کشور ما نبود.
5 – سیاستهای غلط ایران موجب این اجماع شده بود.
6 – بعد از جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید تنش‌زدایی در روابط بین‌المللی کنیم.
7 – آمریکا از قاعدة سیاست تنش‌زدایی ما مستثنی نبود.

آیا سیاستهای ما موجب بسیج همه دنیا علیه ما شده بود؟ مگر ما چه می‌گفتیم؟ آیا غیر از این است که همه قدرتهایی که آقای نبوی از آنان نام بردند، یعنی شوروی، چین، اروپا، کانادا، استرالیا، آمریکا و ... از رژیم شاه حمایت می‌کردند؟ آیا انجام انقلاب و سرنگونی رژیم شاه یک اشتباه بود؟ البته آقای نبوی نام انگلستان را در فهرست فوق ذکر نکردند.
آیا همة کشورهای فوق از رژیم عراق در تجاوزش به ایران و درتسلیح آن به سلاحهای کشتار جمعی حمایت نمی‌کردند؟ پس آیا باید در مقابل تجاوز تسلیم می‌شدیم و به قیمومیت عراق و تجزیه کشور تن می‌دادیم؟!
آیا همه کشورهای فوق، در حالی که عراق بخش‌های وسیعی از خاک ایران را در اشغال داشت خواستار آتش‌بس نبودند؟ آتش‌بسی که به معنی تسلط همیشگی عراق بر خاک ایران بود؟ آیا باید تسلیم خواسته آنها می‌شدیم؟ آیا سیاستهای ما موجب اتحاد آنها شده بود، یا اینکه روحیه استکباری و مطامع نامشروع آنها موجب این اتحاد شده بود؟
اتحاد استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی خیلی فراتر از اسکورت نفتکش‌ها بود. این اتحاد در حالی که عراق را به سلاحهای کشتار جمعی تجهیز می‌کرد، سیم خاردار و ماسک ضد گاز شیمیایی را که جنبه دفاعی داشت از ایران دریغ می‌ورزید. پس این آقای نبوی و همفکران او هستند که حقیقت را درنیافته اند. اگر حقایق را دریافته بودند، پیشنهاد نمی‌کردند که پس از حمله عراق به کویت و در آستانه جنگ اول آمریکا با عراق، با رژیم صدام هم‌پیمان شویم. اگر حقایق را درمی‌یافتند، پیشنهاد نمی‌کردند که در آستانه سقوط طالبان با این گروه افراطی و شیعه‌کش یک جبهه متحد را تشکیل دهیم!
و اما اینکه ما بعد از جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید در روابط بین‌المللی تش‌زدایی کنیم، یک تهمت است و در نفس خود این اتهام را مطرح می‌کند که ما در دوران جنگ و یا قبل از آن به دنبال تنش‌آفرینی بودیم!
البته این اتهام، خط تبلیغاتی غرب بودکه با ادعای حمایت ایران از تروریسم و ادعای تلاش ایران برای بی‌ثبات کردن حکومت‌ها، سعی در ایجاد تنش در روابط ایران با سایر کشورها می‌کرد. ایران همواره در طول زمان جنگ نیز در صدد خنثی کردن توطئه‌های آمریکا، انگلستان و اسرائیل که ایجاد تنش در روابط ایران با سایر کشورها را دنبال می‌کردند، بود.
ایران فقط در زمینه روابط با سه کشور، محدودیت و ممنوعیت داشت.
اول اسرائیل که نه سرزمینی به نام اسرائیل و نه رژیمش را و نه سیاستهایش را به رسمیت نمی‌شناختیم.
دوم آفریقای جنوبی که رژیمش را و سیاستهایش را به رسمیت نمی‌شناختیم.
و سوم آمریکا که سیاستهای استکباری و ظالمانه‌اش را به رسمیت نمی‌شناختیم.
از کدام یک از مواضع باید کوتاه می‌آمدیم؟
شرط ما برای بهبود روابط با آمریکا هم این بود که آدم بشود و علامتش اینکه اموال به ناحق مصادره شده ایران را آزاد کند. این حداقل شرطی بود که آمریکا حاضر نشد به آن تن دهد. حالا هم داگاه های فرمایشی آمریکا برای به گروگان گرفته شدن و یا کشته شدن آمریکایی ها در لبنان و فلسطین به دست لبنانیها و فلسطینیها، به نا حق و بر خلاف تمام قوانین بین المللی، حکم پرداخت میلیاردها دلار خسارت را برای ایران تعیین کرده اند!

سیاست تنش زدایی


آقای نبوی در قسمت دیگری از مصاحبه خود می‌گوید:
”1 – در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی تلاش‌های زیادی صورت گرفت که پاسخ مناسبی دریافت نشد.
2 – در زمان آقای خاتمی، طرف آمریکایی در این زمینه تلاش زیادی کرد و خانم آلبرایت صریحاً به دخالت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 اعتراف و از این بابت تلویحاً عذرخواهی هم کرد و اینها برای جمهوری اسلامی دستاورد مهمی بود و نشان از موفقیت سیاسی تنش‌زدایی داشت.“

اینکه ایران سعی کند از خصومت آمریکا نسبت به انقلاب اسلامی بکاهد، سیاستی بوده که همواره انقلاب اسلامی در پی آن بوده ولی نه با تغییر خودمان و به قیمت از دست دادن ارزشها و کوتاه آمدن از منافع ملی‌مان. آری در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی تلاش زیادی برای تنش‌زدایی و خنثی کردن توطئه‌های آمریکا صورت گرفت، لیکن با حفظ ارزش‌ها، عزت و منافع ملی. اما آمریکا نه تنها پاسخ مثبت نداد، بلکه راه ظالمانه خویش را ادامه داد و معلوم شد که آدم بشو نیست.


در جستجوی یلتسین


در دوران آقای خاتمی هم آمریکا به دلیل استنباط غلط از سیاست های او، خاتمی را با گورباچف اشتباه گرفته بود و تصور می‌کرد که از این طریق می‌تواند ایران را به سرنوشت شوروی، یعنی تجزیه دچار کند. اما به اشتباه خود تا حدودی پی برد و اکنون به دنبال یلتسین می‌گردد. یلتسینی که حاضر باشد دست آمریکایی‌ها را در دستان خود بفشارد! و شرایط تجزیه کشور را فراهم کند. متأسفانه شاهدیم که برخی‌ها مسابقه‌ای گذاشته‌اند تا خود را به آمریکایی‌ها مشابه یلتسین معرفی کنند تا حمایت آنان را به خود جلب نمایند و همانها هستند که شعار عبور از خاتمی را نیز سرمی‌دهند و چون او حاضرنیست راه بنی‌صدر را بپیماید، او را سیاستمدار ندانسته و فرصت‌سوز معرفی می‌کنند.

عذرخواهی تلویحی آمریکا


و اما اینکه خانم آلبرایت تلویحاً عذرخواهی کرد، باید گفت این نوع عذرخواهی، آنهم از نوع تلویحی آن چه دردی را از ایران دوا می‌کند. دادگاه آمریکا برای یک آمریکایی که 4 روز گروگان لبنانیها بوده 301 میلیون دلار حکم پرداخت غرامت توسط ایران صادر کرده است. یعنی برای هر روز گروگان بودن بیش از متوسط درآمد روزانه صادرات نفت ایران غرامت خواسته است. ملت ایران سالها گروگان آمریکا و رژیم دست‌نشانده‌اش بوده است و انتظار دارند با یک عذرخواهی آنهم از نوع تلویحی آن، همه چیز پایان یابد. آیا همان زمانی که خانم آلبرایت چنین موضعی را اتخاذ کرد، کلینتون تحریم‌های بیشتری را علیه ایران اعمال ننمود؟ آیا پولهای بلوکه شده ایران را آزاد کرد؟.
ضمناً خانم آلبرایت نگفت که دیگر در امور داخلی ایران دخالت نخواهند کرد، بلکه امید خود را به شاگردان عزیز ایرانیش ابراز نمود. شاگردانی که برخی از آنها در حال محاکمه به دلیل ارتباط پنهانی با آمریکا هستند. این خود یعنی دخالت در امور ایران.


اگر روابط برقرار شده بود!


ضمناً فرض کنیم که در زمان وزارت خانم آلبرایت و ریاست جمهوری آقای کلینتون، با آمریکا رابطه دیپلماتیک برقرار می‌کردیم و آنها نیز بر خلاف مشی جاری و همیشگی خود در جهان، در امور داخلی ما دخالت نمی‌کردند. آیا در اینصورت آقای بوش به دلیل داشتن روابط دیپلماتیک از توطئه و تهدید ایران پرهیز می‌کرد؟. مگر کره شمالی در دوران آقای کلینتون روابط دیپلماتیک با آمریکا نداشت. مگر به توافقاتی دست نیافتند؟ آمریکا، در هر دو دوره، به کدام یک از توافقات خود با کره شمالی عمل نمود؟ آیا این روابط، مانع شد تا در دوران بوش، نام کره شمالی در لیست کشورهای محور شرارت قرار گیرد؟
آیا هم‌اکنون آمریکا کره را به جنگ حتی اتمی تهدید نمی‌کند؟
مگر اخیرا رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا،کره شمالی را به جنگ تهدید نکرد؟ و به کره شمالی نگفت که نباید تصور کند که آمریکا نمی‌تواند همزمان با جنگ با عراق، در جنگ با کره شمالی پیروز شود؟!
مگر شوروی و آمریکا در زمان جنگ سرد تا آستانه جنگ اتمی علیه یکدیگر پیش نرفتند؟ مگر داشتن روابط دیپلماتیک بین آن دو، مانع تلاش آمریکا برای تجزیه اتحاد جماهیر شوروی شد؟!

تاثیر دیدار آقای نبوی با اعضای کنگره آمریکا


آقای نبوی با اشاره به گفتگوی تمدن‌ها در توجیه پیشنهاد دیدارش با اعضای کنگره آمریکا می‌گوید: "می‌خواهیم به مردم، نمایندگان آمریکا، اساتید دانشگاه و روزنامه‌نگاران آمریکا ثابت کنیم که مسلمانان به طور عام و ایرانی‌ها به طور خاص، دشمن ملت و کشور آمریکا نیستند."

آیا اعضای کنگره آمریکا از این موضوعات خبر ندارند و با ملاقات آقای نبوی با آنها از این موضوع مطلع می‌شوند؟!
آیا اعضای کنگره آمریکا از به شهادت رسیدن 72 تن از مقامات ایران و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی و نیز از انفجار ریاست جمهوری و به شهادت رسیدن شهید رجایی و شهید باهنر بی‌اطلاعند که مرتباً از منافقین و اعمال تروریستی آنها حمایت می‌کنند؟
آیا اعضای کنگره آمریکا از جنایات شارون علیه ملت مظلوم فلسطین بی‌اطلاعند که مرتباً کمک‌های بیشتری را برای رژیم صهیونیستی تصویب می‌کنند؟ آیا آنها نمی‌دانند که فلسطین متعلق به فلسطینی‌ها است و این سرزمین توسط رژیم صهیونیستی غصب شده است که بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت می‌شناسد؟
آیا سازندگان فیلم بدون دخترم هرگز، نمی‌دانستند فیلمی که می‌سازند با واقعیات منطبق نیست؟
آیا خبرنگاران آمریکایی که به ایران می‌آیند، حقایق را نمی‌بینند و در عین حال به تحریف می‌پردازند؟ ضمناً آیا برای اینکه خبرنگاران و مردم آمریکا حقایق را متوجه شوند، لازم است آقای نبوی با نمایندگان کنگره آمریکا ملاقات کند؟! مگر منعی برای ورود خبرنگاران آمریکایی به ایران وجود دارد؟

روابط آینده ایران و آمریکا


آقای نبوی در بخشی از اظهارات خود اظهار داشته اند که بسیاری از موضع‌گیری‌های ضد آمریکایی پس از دوم خرداد، تنها یک دکان سیاسی است و فردای خاتمه کار خاتمی همین ضد آمریکایی ها، حتی از موضع ضعف رابطه با آمریکا را برقرار خواهند کرد. نظر شما در این ارتباط چیست؟
آیا طرح چنین ادعایی، تلاش برای برقراری رابطه با آمریکا از موضع ضعف، توسط آقای نبوی را توجیه می‌کند؟ آیا جمله‌ای که او گفت که ”برای مردم از حمله آمریکا می‌ترسد“ از موضع ضعف نیست؟ اگر ترس علامت ضعف نیست، پس علامت چیست؟!
ضمنا آقای نبوی نگران نباشند. دیگران نیز حق نخواهند داشت بدون اذن و اجازه رهبری با آمریکا رابطه برقرار کنند. چه الان ضد آمریکایی باشند و چه نباشند. همانطور که به ظاهر ضد آمریکایی‌های دیروز که امروز طرفدار رابطه با آمریکا هستند، حق چنین کاری را ندارند.

انتخابات زودرس مجلس شورای اسلامی


آقای نبوی در مورد اظهار نظر برخی افراد مبنی بر پالایش نیروهای سیاسی در مجلس و دولت می‌گوید:
”جبهه اصلاحات فقط با رأی مردم پالایش می‌شود. ... اگر این حضرات مایلند بخت خود را بیازمایند، به یک همه‌پرسی تن دردهند تا معلوم شود مردم چه کسانی را پالایش خواهند کرد.“
در پاسخ به این اظهارات آقای نبوی باید گفت که ایشان در سخنرانی‌های قبلی خود تأکید کرده‌اند که مردم از آنها روی گردانده‌اند.
اگر غیر از این را ادعا می‌کنند و واقعاً به آراء عمومی معتقدند و حق پالایش را برای مردم قائلند، بیایند و مراجعه زودرس به آراء عمومی جهت تجدید انتخابات مجلس شورای اسلامی را خواستار شوند، در بسیاری از کشورها، انتخابات زودرس برای تجدید انتخابات پارلمانی را انجام می‌دهند. آنها حتی مجلس موجود را تا انتخابات نمایندگان جدید منحل می‌کنند.
در ایران، در شرایط فعلی، نیازی به انحلال مجلس نیست. بلکه مراجعه زودهنگام به آراء عمومی برای پالایش مجلس توسط مردم می تواند کار ساز باشد. در صورت تصمیم به مراجعه زود هنگام به آراء عمومی برای تجدید انتخابات مجلس، مجلس فعلی تا تشکیل مجلس جدید می‌تواند به کار خود ادامه دهد. همانطور که در انتخابات معمولی نیز مجلس موجود در زمان برگزاری انتخابات مجلس جدید به کار خود ادامه می‌دهد.


کدام امنیت ملی؟


آقای نبوی در مورد پرونده نظرسنجی انجام شده از سوی مؤسسه ”آینده“ می‌گوید: ”بسیاری از دوستان آقای عبدی بر این اعتقاد بوده و هستند که کاری خلاف قوانین و امنیت ملی صورت نگرفته است
آقای نبوی در این مصاحبه نگفتند که منظور از دوستان آقای عبدی چه کسانی هستند. آیا باری روزن جاسوس آمریکایی‌أی که در گروگان دانشجویان بود را می‌گویند یا کس دیگر را؟ و نگفتند که وقتی از عدم مغایرت نظرسنجی با ”امنیت ملی“ صحبت می‌کنند، منظورشان امنیت ملی ایران است یا امنیت ملی آمریکا! چون انجام نظرسنجی در مورد دیدگاه خلبان شکاری کشوری که مورد تهدید حمله نظامی آمریکا، حتی از نوع حمله اتمی قرار گرفته است و نظرسنجی در مورد انرژی هسته‌ای کشوری که مورد تهدید حمله نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفته است قطعاً خلاف امنیت ملی کشور تهدیدشونده یعنی ایران است، بویژه اینکه این نظرسنجی به سفارش کشور تهدیدکننده تهیه شده باشد!
کافی است به جنگ روانی آمریکا علیه ارتش عراق در آستانه حمله نظامی بنگریم تا معلوم شود که این نظر سنجی‌ها برای
چیست. آمریکا دارد تلاش می‌کند تا ارتش عراق را به عدم مقابله با آمریکا ترغیب کند. بارها نیز آمریکا تلاش کرده است تا کودتا علیه عراق انجام دهد؟
نظر سنجی در مورد خلبانان شکاری برای ارزیابی عملی بودن کودتا و برنامه ریزی برای آن و نیز برای ارزیابی از چگونگی روحیه و میزان مشارکت فعال آنان در دفاع از کشور است. همچنین چنین ارزیابی‌هایی در چگونگی شکل گیری جنگ روانی دشمن به عنوان مکمل تجاوز نظامی به ایران است. آقای نبوی و نیز آقای عباس عبدی و سایر مدیران موسسه نظر سنجی آینده به خوبی این مطالب را می‌دانند.


توطئه تخریب شخصیتهای درجه اول نظام


نکته قابل توجهی که لازم است در این نوشتار بر آن تاکید کنم این است که
در آمریکا صهیونیستها موسساتی دارند که به لابی معروفند. این موسسات در قبال دریافت وجه، سفارشاتی را برای مطرح کردن برخی از افراد و یا تخریب وجهه شخصیتهای مورد نظر انجام می‌دهند.
افرادی که در موسسه آینده به نظر سنجی از خلبانان شکاری و ... برای آمریکایی‌ها اقدام کرده و از آنها پول گرفته‌اند، جزو همان کسانی هستند که تلاش گسترده ای را برای تخریب چهره های درجه اول نظام و یاران وفادار و موثر حضرت امام (ره) و رهبری را سازماندهی کردند و برای تخریب وجهه و شخصیت افرادی که هدف توطئه و ترور شخصیتی سازمان های جاسوسی و جنگ روانی دشمن قرار داشته و دارند، فعالیت نمودند. خوب است دادگاه این جنبه را نیز مورد توجه قرار داده و در مورد ارتباط این عملکرد با بیگانگان و وجوهی که احیانا برای این منظور می توانند دریافت کرده باشند نیز تحقیقاتی بنماید و افکار عمومی را از نتیجه آن مطلع کند.

پایان

  

نویسنده : محمد حسن قدیری ابیانه ; ساعت ٦:۳٦ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱٠ دی ،۱۳۸۱ 
۹۳/۰۷/۲۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">