متن کامل سخنرانی دکتر مصدق در دادگاه لاهه
-آقای رییس، آقایان قضات، بشریت مدتیست به فکر افتاده که به جای توسل به زور و فشار، اختلافات خود را از طریق حق و عدالت و به وسیله دادگاه های دادگستری بین المللی حل و تصفیه نماید. منشأ این فکر عالی و مقدس، تجریبات تلخ و خونینی ست که در گذشته به انسان آموخت که هرگز زور و فشار از عکس العملهای تند و وحشتانگیز مصون نخواهد ماند. رشد عقلی و فکری بشریت، حکم میکند که اختلافات خود را منحصرا به وسایل مسالمتآمیز تصفیه نماید. یقین داشته باشید آرزوی نیل به این آمال در اعماق قلوب ملت ایران که از روز اول به جامعهی ملل و بعد از آن سازمان ملل متحد ملحق گردید، ریشه گرفته است.
قضات محترم این دیوان بین المللی، تصدیق میفرمایند وقتی ملتی میتواند سرنوشت خود را کاملا تسلیم حکم دستگاههای بین المللی کند که نه تنها به بیطرفی و استقلال تام کسانی که عهدهدار این مقام عالی هستند، ایمان کامل داشته باشد، بلکه به وقوف آنها از جریان امور و همچنین به تجربه و به اصابت رأی آنها نیز معتقد باشد. بنابراین اگر به این حقیقت اعتراف کنیم که هنوز چنین اعتماد وسیع و اعتقاد محکمی در هیچ نقطهی دنیا وجود ندارد، نباید آن را به منزلهی اهانتی نسبت به مؤسسات سازمان ملل متحد تلقی نمود، چه در تمام منشورها و مقاولات و پروتکلها و هر قرارداد دیگری که راجع به مؤسسات بین المللی بسته شده، دول سعی کردهاند حدود اختیارات این مقامات جدید را تعیین و آنچه را که در نظرشان از مختصات اصلی حق حاکمیت آنها و اساس استقلالشان است، از حدود صلاحیت واسطهی حکومت آن مقامات خارج سازند.
در جایی که دول بزرگی چون کشورهای متحدهی امریکا و فرانسه، احتیاط را به پایهیی برسانند که تعیین حدود صلاحیت ملی را موکول به تشخیص خود کرده باشند، بر ملت کوچکی مانند ایران چه بحثی خواهد بود اگر صلاحیت دیوان را در حدود منشور ملل متفق و اعلامیهی خود محدود نموده، اجازه ندهد به هیچ عنوان به آن حدود تخطی شود.
نباید از آقایان این حقیقت را پنهان کنم که در نزد ما ایرانیان، تشویش جلوگیری از هرگونه علمی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد، شدیدتر از سایر ملل است و علّت هم این است که ما ملل شرق، سالیان دراز مزهی تلخ مؤسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفا به منظور تأمین بیگانگان به وجود آمده بوده، چشیده و به چشم خود دیدهایم که کشور ما میدان رقابت سیاستهای استعماری بوده و ضمنا پی بردهایم که متأسفانه علی رغم آن همه امید و آرزو، جامعهی ملل و سازمان ملل متحد نتوانستهاند به این وضع اسفناک که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس در پنجاه سال اخیر مظهر برجستهی آن بود، خاتمه دهند.
ملت ایران که از این وضع به ستوه آمده بود، در یک جنبش مردانه، با ملی ساختن صنایع نفت و قبول اصل پرداخت غرامات، یک باره به سلطهی بیگانگان خاتمه داد. در آن موقع، دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سرحدات ایران و ناوهای جنکی را به نزدیکی آبهای ساحلی ما فرستاد. سپس دست به کار محاصرهی اقتصادی شد و خواست این منظور را با فشار اقتصادی و توقیف ارزهایی که در انگلستان داشتیم، عملی سازد. در داخلهی ایران، به کمک عمّال و ایادی خود، دسایسلی علیه دولت و نهضت ملی برپا نمود و در امور اقتصادی و مالی ء صنعتی ما کارشکنی را تشویق کرد. در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بین المللی، موجبات بدنامی ما را فراهم سازد. در پایان، چون از این فعالیتهای شوم نتیجهیی به دست نیاورد، قیافهی مظلومانه به خود گرفت و به دستگاههای ملل متحد از قبیل دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود. شاید عدول دولت انگلستان از رویهی سابق و توسل به مؤسسات بین المللی به صورت ظاهر پیشرفتی به نظر آید، ولی با سوابق ناگواری که از سیاست انگلیس در ایران وجود داشت، تأثیر این تغییر رویه در اذهان ملت ایران چنین شد که منظور انگلستان از عمل مزبور آن است که با حیلهی توسل به وسایل قضایی و مسالمتآمیز دوباره همین رقیب سیاسی و اقتصادی را که به آن خاتمه داده بودیم، بر ما تحمیل کند و حال آنکه ملت ایران به احیای وضع سابق دیگر هرگز تن نمیدهد.
با کمال اعتمادی که به حقّانیت خود داریم و مخصوصا برای اینکه اعتماد ما خللناپذیر است، نمیتوانیم قضیهیی را که برای ملت ما حیاتیست، در معرض خطر رأی نامساعدی، ولو اینکه آن غیر محتمل هم باشد، قرار دهیم.
با توجه به آنچه گفته شد، از آقایان تمنا دارم که بر این طرز فکر ما خرده نگیرند و اگر ممکن باشد آن را تصدیق کنند و در هر حال لا اقل طرز فکر ما را درک کنند.
به همبن منظور بود که با وجود نقاهت و ضعف مزاج که نتیجهی کبرسن و مصائبیست که در راه مبارزه برای آزادی متحمل شدهام و با وجودی اینکه بار سنگین مسؤولیت مرا ناتوان ساخته است، از راه دور به این دیار آمدم تا از طرفی با حضور خود حس احترام کامل ملت و دولت ایران را به دستگاههای بین المللی ثابت کنم و از طرف دیگر به آقایان مدلل سازم که گذشته از ایرادات حقوقی که نسبت به صلاحیت دیوان داریم، اخلاقا و سیاستا در وضعی واقع شدهایم که دیگر نمیتوانیم موضوع ملی شدن نفت را مورد بحث قرار دهیم.
تاریخچه روابط ایران و انگلیس طولانیتر از آن است که بخواهم در اینجا به تفصیل آن را بیان کنم. همین قدر باید بگویم که در قرن نوزدهم، ایران میدان رقابت دو سیاست امپریالیستی روس و انگلیس بود. چندی بعد دو حریف باهم کنار آمدند و در ۱۹۰۷ کشور ما را به دو منطقهی نفوذ تقسیم نمودند. سپس هنگامی که امپراتوری تزاری واژگون گردید و اتحاد جماهیر شوروی گرفتار انقلاب داخلی شد، بریتانیای کبیر که از میدان جنگ فاتح بیرون آمده و در خاورمیانه بلا منازع و بیرقیب بود، از فرصت استفاده نمود و خواست با عقد قراداد ۱۹۱۹ که عنان امور کشوری و لشکری را به دست افسران و کارشناسان انگلیسی میسپرد، ایران را منحصرا در تحت اختیار و تسلط سیاسی و اقتصادی خود قرار دهد. بالاخره چون آن قرارداد هم با مقاومت شدید آزادیخواهان و وطنپرستان مواجه گردید، دیپلماسی انگلیس برای اینکه نیّات خود را به صورت دیگری عملی سازد، رژیم دیکتاتوری را که بیست سال از آن حمایت نمود، بر سر کار آورد. منظور اقتصادی سیاست انگلیس از تمهید این وسایل این بود که بالانحصار نفت کشور ما را تصاحب نماید. به این ترتیب، آنچه که میبایست موجب ثروت ملی ما بشود، منشأ بلیات گوناگون و مصایب طاقتفرسای ما گردید. این سلطه به وسیلهی کمپانی صاحب امتیاز عملی میگردید، یعنی علاوه بر این نفت ما را به سوی انگلستان میکشاند، به ضرر ایران فواید کثیر مالی عاید انگلستان میساخت.
میزان این استفادهها را نمیتوان بهطور تحقیق معلوم ساخت، چه ایران هیچوقت نتوانست به اقلامی که در ترازنامهی شرکت منظور شده بود، بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس و یا حتا به رایگان به بحریهی انگلیس فروخته میشد، اطلاع حاصل نماید و همچنین منافعی را که از راه انحصار حمل و نقل دریایی و معاف ساختن کالاهای وارده به ایران از پرداخت حقوق گمرکی به اقتصاد انگلیس رسیده بود، نمیتوانست تشخیص دهد. چنانچه ارقام ترازنامهی شرکت را حجت بدانیم، باز ملاحظه میکنیم که مثلا در طی سال ۱۹۴۸، از ۶۱ میلیون لیره عواید خالص شرکت، دولت ایران از جمیع جهات فقط ۹ میلیون لیره دریافت کرده، در صورتی که تنها از بابت مالیات بر درآمد ۲۸ میلیون لیره عاید خزانهی انگلستان شده است.
علاوه بر خسارات مزبور، کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی خفیف و در وضع نامساعدی بودند. دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود، جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای ادارهی آن دستگاه آماده شود، از کلیهی کارهای فنی بر کنار نگاه میداشتند. از طرف دیگر، شرکت به بهانهی حفظ امنیت، پلیس مخفی واقعی به وجود آورده بود که با کمک «اینتلیجنس سرویس» نه تنها در خوزستان که حوزهی استخراج نفت است، بلکه در کلیهی نقاط کشور و در ین تمام طبقات رسوخ کند. ضمنا عملیات خود را در تمام شئون اجتماعی توسعه میداد. مطبوعات و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و عمّال انگلیسی را اعم از بازرگانان و نمایندگان سیاسی به دخالت در امور داخلی ایران تشویق مینمود. به این ترتیب، بدون اینکه از جانب مجلسی که نمایندگان آن بر اثر اعمال نفوذ سیاسی بریتانیا و دسایس خود شرکت انتخاب شده و دولتی که افراد آن را نیز خودشان تعیین کرده بودند، مقاومتی ببیند، شرکت نفت ایران و انگلیس که در حقیقت دولتی در داخل دولت تشکیل داده بود، مقدّرات مملکت را در دست داشت و مدت سی سال کشور ما را در مقابل وطنپرستان که محکوم به سکوت بودند، گرفتار رقیب و فساد نموده و هیچ اعتنایی به آمال ملت ایران که شیفتهی آزادی است، نداشت.
در ۱۹۵۱، با ملی ساختن صنایع نفت، یک باره به این وضع اسفبار خاتمه داده شد. توضیح آنکه چند سال قبل از آن، مجلس شورای ملی با تصویب قانون خاصی، دولت را مکلف ساخته بوده از طریق مذاکرهی استیفای حقوق ملت را از شرکت بکند. در ۱۹۴۹، برای جلوگیری از خطر قریب الوقوع کمپانی حاضر شد که سهم دولت ایران را از بابت حق الامتیاز افزایش دهد و روی همین زمینه پیشنهادی به مجلس داده شد، ولی مجلس از تصویب آن خودداری کرد. این پیشنهاد هم دیر داده شده بود و هم کافی نبود و موضوع مالی آن هم اثر مهمی نداشت که رضایت ملت ایران را فراهم کند و لذا جز ملی ساختن صنعت نفت چارهی دیگری نمانده بود.
امروز میخواهند آن عمل را به قضاوت و بررسی شما واگذار کنند. به چه حق؟
اصل ملی کردن از حقوق مسلّمهی هر ملتیست که تاکنون بسیاری از دول شرق و غرب از آن استفاده نمودهاند. اصرار و ادعای انگلستان به اینکه ما را اسیر قرارداد خصوصی کند، آن هم قراردادی که در بیاعتباری آن شک و تردید نیست، جای بسی تعجب است چه علاوه بر اینکه ایران حاضر به پرداخت غرامات شده، دولت انگلیس هم ملی شدن صنایع نفت را در یک سند رسمی که به «فرمول هریمن» معروف شده و متن آن به استحضار دیوان رسیده است، شناخته و مطابق این سند دولت انگلستان به نام خود و به وکالت از طرف شرکت اصل ملی شدن را که مطابق قانون تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری باید در دست دولت ایران باشد، شناخته شد. این شناسایی را سر گلادوین جب، نمایندهی انگلیس هم در جلسهی ۱۵ اکتبر ۱۹۵۱ شورای امنیت به مضمون ذیل صریحا تأیید نمود:
بنابراین در حال حاضر دیگر برای شرکت سابق و دولت انگلستان ممکن نیست که از شناسایی اصل ملی شدن صنایع نفت به طریقی که در فرمول هریمن پیشبینی شده، طفره زند و عدول نماید. در چنین موردی، فقط موضوع پرداخت غرامت است که میتواند محل اختلاف واقع شود و چنانکه خواهیم دید، در این باب هم از طرف ما هیچ اشکال و ابهامی باقی نمانده است.
قانون ملی شده دولت را بهطور صریح موظف ساخته که به دعاوی حقهی شرکت سابق برسد. در این زمینه لازم میدانم توضیح دهم که به موجب همان قانون تا ۲۵ درصد از عواید در صورتی که شرکت آن را تقاضا کند، باید در یک بانک مرضی الطرفین بودیعه گزارده شود. برطبق قانون راه توافق راجه به تعیین غرامت برای شرکت مسدود نیست و بر فرض عدم توافق در محاکم ایران به روی شرکت سابق باز خواهد بود.
بنابراین استنکاف از احقاق حق که به ما نسبت میدهند، مورد ندارد.
با این مقدمات، آیا کدام شخص منصفیست که پیشنهادهای ما را به حرف واهی تعبیر کند؟
در ۱۹ سپتامبر ۱۹۵۱، دولت ایران راجع به تعیین غرامات، پیشنهادی به دولت انگلیس داد که متن آن را ذیلا نقل میکنم:
«۱- دولت ایران حاضر است به یکی از طرق سهگانهی ذیل، دعاوی و مطالبات حقهی شرکت سابق نفت را با رعایت دعاوی و مطالبات دولت ایران، تسویق نماید:
الف-از روی قیمت سهام شرکت سابق نفت (به قیمت قبل از قانون ملی شدن صنعت نفت)؛
ب-برطبق قوانین و قواعدی که در مورد ملی کردن صنایع در هریک از کشورها به وقع اجرا گذاشته شده و شرکت سابق نفت آن را به نفع خود بداند؛
ج-به هر طریق دیگری که مورد توافق طرفین واقع شود.
ضمنا برای اینکه وسیلهی پرداخت غرامات هم تأمین شده باشد، در همان پیشنهاد قید شده که:
۲-دولت ایران حاضر است مقدار نفتی را که دولت و ملت انگلیس سابقا خریداری میکردهاند، در آینده نیز به قیمت عادلهی بین المللی در هر سال تحویل بندر ایران (فوب) به دولت مذکور برطبق قرارداد طویل المدت به فروش برساند.
دولت انگلیس میتواند با برداشت نصف بهای نفت خریداری خود، غرامات موضوع بند یک این نامه را استهلاک نماید»
اگر این پیشنهادها مورد قبول دولت انگلیس واقع نگردید، از این جهت بود که مساعی دولت مزبور متوجه امر دیگری غیر از غرامات بود و به بهانهی اینکه تا بهرهبرداری به طرز مفیدی اداره نشود دولت ایران نخواهد توانست غرامات را بپردازد، سعی داشت دولت ایران را مجددا در مقابل یک شرکت جدید انگلیسی که بهرهبرداری نفت را خواه از جهت صنعتی و خواه از جنبهی تجارتی عهدهدار شود، متعهد سازد. برای من جای تردید نیست که مقصود از مراجعه به شورای امنیت و دیوان بین المللی، آن است که باز از ما تعهدات مشابهی تحصیل کنند و حال آنکه یادگارهای تلخ و اجحافات امتیاز ۱۹۳۳، هنوز از خاطرهها محو نشده و اگر بنا بود ادارهی صنایع ملی شده را دوباره تسلیم بیگانگان کنیم، اساسا چه حاجتی به ملی کردن صنعت نفت داشتیم؟
رویهی دولت و ملت ایران در این قضیه مولمه به شرحی بود که توضیح دادم و انصافا باید تصدیق کرد که رویهی ما معتدل و منصفانه بوده. برای من درک این نکته دشوار است که چرا موضوع ادعای اشخاص راجع به خسارات ناشی از ملی شدن صنایع در مورد کشور ایران این همه محل گفتوگو قرار گرفته و حال آنکه در بسیاری از کشورهای دیگر از جمله انگلستان که صنایع خود را ملی ساختهاند، چنین اشکالی پیش نیامده است. ما اینطور منصفانه عمل کردهایم، مع ذلک با کمال تأسف ملاحظه میکنیم که تراستهای بین المللی ما را مورد حمله و بایکوت خود قرار داده و از این راه خسارات عظیمی به کشور ما وارد میآورند.
آقایان قضات، من یقین دارم اگر رسیدگی به اصل موضوع به شما محول شده بود، حقّانیت ما را تصدیق میفرمودید و پیشنهادهایی که به شرکت ایران و انگلیس دادهایم، عادلانه تلقی مینمودید، ولی به طوری که در ابتدای بیانات خود توضیح دادم، این امر به قدری در نظر ما حیاتی و مقدس است که به هیچ صورت نمیتوانیم آن را در معرض خطر رسیدگی بیگانه قرار دهیم، ولو آنکه آن خطر هم صرف تصور باشد.
تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجهی ارادهی سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است. تمنا دارم به این نکته توجه بفرمایید که درخواست ما از شما این است که به اتکای مقررات منشور ملل متحد، از دخالت در موضوع خودداری فرمایید.
آقای رییس، موقعی که از تهران حرکت کردم، امیدوار بودم مظالمی که به ایران وارد شده، بهطور کامل به عرض آقایان برسانم و میخواستم مدارک بیشماری که در این زمینه دارم و فقط بعضی از آنها را سابقا به استحضار شورای امنیت رسانده بودم، به شما ارائه دهم تا به مداخلات شدید شرکت نفت ایران و انگلیس در امور داخلی ما بهتر پی ببرید، ولی چون مرا محدود ساختید که از حدود مطالب مربوط به عدم صلاحیت خارج نشوم، ناچارم که از خواستهی شما تبعیت کنم و از ارائهی اسنادی که در دست دارم، خودداری نمایم. عرایض خود را به همین جا خاتمه میدهم و اگر نتوانستم حقانیت و مظلومیت ایران را کاملا به معرض افکار عمومی مردم دنیا بگذارم، امیدوارم که لا اقل حقانیت ما به دیوان ثابت شده باشد.