پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ق.ظ

۱

مقایسه اسلام، مسیحیت و یهودیّت

شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۲ ق.ظ

 مقایسه: مفهوم خدا

اسلام: خدا، قادر متعال است، در همه جا حاضر است و واقف بر همه چیز.

کاتولیسیسم: خدا، سه گانه است (پدر، پسر و روح القدس).

 

اسلام: خدا، خالق است. "پدر" نامیدن خداوند، به معنای پایین آوردن مقام وی و گنجاندن آن در قالب انسانی است. در واقع، پدر بودن، آسانتر از مادر بودن است. از نگاه اسلام، پدر ما، آدم (ع) است که پدر همۀ بشریت محسوب می شود.

کاتولیسیسم: خداوند، پدر و خالق است.

 

اسلام: خداوند، فاقد جنسیت بوده و نه زن است و نه مرد.

کاتولیسیسم: خدا، مرد است.

 

اسلام: خدا، فاقد تصویر است.

کاتولیسیسم: خدا، با نقشی متشکل از دو مرد و یک کبوتر، تصویر می شود.(پدر ،پسر، روح القدوس)

 

اسلام: خدا، نه پدر و نه مادر دارد و فرزندی نیز ندارد.

کاتولیسیسم: خداوندِ پدر، یک پسر دارد. خداوندِ پسر، دارای یک پدر(خدای پدر) و یک مادر است. او، همچنین،  علاوه بر دارا بودن برادران، پدر و مادر بزرگ، نوۀ پدر و مادر مریم نیز محسوب می شود. با نگاه به خداوند از این دریچه، همچنین می توان گفت که "خدای پدر" دارای قوم و خویش است و دامادِ پدر و مادر مریم به حساب می آید. و به همین منوال، مریم، دو همسر داشت، خدای پدر و یوسف نجار.

 

اسلام: خدا، قادر متعال و فناناپذیر است.

کاتولیسیسم: خدای پسر، فناپذیر بود و به صلیب کشیده شد.

 

اسلام: خدا خوردنی نیست.

کاتولیسیسم: مسیحیان که خدا را سه تا در یکی (پدر، پسر و روح القدوس) می دانند و مسیح (ع) را خدای پسر می نامند مراسمی دارند که در آن مسیح (ع) را می خورند و به این مراسم عشاء ربانی می گویند.

در این مراسم نان را که سمبل گوشت مسیح (ع) و شراب را سمبل خون مسیح(ع) معرفی نموده و آن را در این مراسم می خورند . با توجه به اینکه مسیح (ع) را بخشی از خدا می دانند ، می توان مراسم عشاء ربانی را مراسم "خداخوری" نامید.

در انجیل یوحنا باب ششم آیات 52 تا 58آمده است:

پس جدالی سخت در میان یهودیان در گرفت که «این مرد چگونه می‌تواند بدن خود را به ما بدهد تا بخوریم؟» عیسی به ایشان گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم، که تا بدن پسر ‌انسان را نخورید و خون او را ننوشید، در خود حیات ندارید. هر‌که بدن مرا بخورَد و خون مرا بنوشد، حیات جاویدان دارد، و من در روز بازپسین او را بر‌خواهم خیزانید  زیرا بدن من خوردنی حقیقی و خون من آشامیدنی حقیقی است. کسی که بدن مرا می‌خورَد و خون مرا می‌نوشد، در من ساکن می‌شود و من در او.  همانگونه که پدرِ زنده مرا فرستاد و من به پدرْ زنده‌ام، آن که مرا می‌خورد نیز به من زنده خواهد بود. این است نانی که از آسمان نازل شد؛ نه مانند آنچه پدران شما خوردند، و با اینحال مردند؛ بلکه هر‌کس از این نان بخورد، تا ابد زنده خواهد ماند.»

 

 

اسلام: روح القدس، همان جبرئیل است که کلام خدا را به انبیای بزرگ ابلاغ نمود.

کاتولیسیسم: روح القدس، خدا، به  صورت سومین قسم از اقسام تثلیث است. خداوند و دهندۀ زندگی است. او، با پیامبران (ع) سخن گفت.

 

 مقایسه: دعا

اسلام: خداوند را به عنوان رحمان ترین و رحیم ترین می شناسد. رحم و رحمت خداوند، با رحم و شفقت انسانی قابل مقایسه نیست. از همین رو مسلمانان، در نیایش های خود از خداوند می خواهند که با رحمت خود با آنها برخورد کند، اگرچه شایستگی آنرا نداشته باشند، یا سزاوار این بخشایندگی نباشند. از خداوند می طلبند تا ایشان را از بعد بخشش خود و نه از بعد عدالت خویش، مورد قضاوت قرار دهد. زیرا اگر خداوند، به جای بخشش، عدالت خویش را به کار بندد، به سختی دچار خواهیم شد.

بطور مثال، مسلمانان می گویند:

خدای من. مرا ببخش، اگرچه سزاوار نیستم و شایستگی بخشایشت را ندارم. ببخشای مرا، زیرا بخشش، سزاوار تویی است که بخشنده ترین بخشایندگانی. خدای من، در روز قیامت، به فضل خود، بخشش خود را، و نه عدالتت را جاری فرما.

کاتولیسیسم: در دعایی معروف به "دعای ربانی"، مؤمن، طلب عفو می کند "خطاهای ما را ببخش، همانطور که ما گناهان دیگران را می بخشاییم." در این عبارت، دعا کننده، بخشش خود را بیشتر از بخشش خداوند می داند، از خدا می خواهد تا بر بخشش و رحمت خود بیفزاید، معذلک، در تحلیل آخر، این، هم اوست که از خود بعنوان نمونۀ بخشش در برابر خدا یاد می کند. به این ترتیب، او از خدا می طلبد تا رحمت و شفقت خویش را تا رسیدن به سطح بخشش شخص دعا کننده ارتقاء دهد. دعا کننده، می توانست اینچنین تقاضای خود را مطرح نماید:

 

"از سر تقصیرات ما درگذر و یاریمان کن تا از تقصیر آنان که مرتکب خطایی نسبت به ما گشته اند، درگذریم."

 

 

مقایسه: ایمان

 اسلام: ایمان در اسلام، بر پایۀ منطق و استدلال استوار است.

کاتولیسیسم: ایمان، مبتنی بر دگمی بی چون چرا می باشد، یعنی، ایمان کور یا بدون استدلال.

 

اسلام: اسلام، تنها دینی است (نسبت به ادیان تحریف شده ) که به استدلال و تحلیل فرا می خواند. محمّد (ص)، پیامبر اسلام، فرمود: یک ساعت تفکر، بهتر از 70 سال عبادت خداوند است. قرآن، سراسر، پر از دعوت به استدلال و تعقل است. بر اساس اسلام، پیامبران خدا و در میان آنها، عیسی، مردم را به استدلال فرا می خوانند.  ایمان جزمی، تحریفی از سوی کاتولیسیسم محسوب می گردد. مردم را به سوی قبول دگم مذهبی، بدون دخالت اندیشه و عقل، یعنی بدون تحلیل و استدلال فرامی خواند.

 

اسلام: تعلیم و تربیت و مطالعه، به عنوان هدفی مثبت، بمنزلۀ عبادت خداوند است. محمّد (ص) فرمود: جوهر قلم عالم، از خون شهید والاتر است.

کاتولیسیسم: گالیله، که در نتیجۀ شناخت خود، زمین را گرد اعلام نمود، از سوی کلیسای کاتولیک، به مرگ محکوم شد.

 

اسلام: انسان برای ارتباط با خدا به واسطه ای نیاز ندارد.

کاتولیسیسم: کلیسا و مقام روحانی آن، واسطۀ میان انسان و خداوند به شمار می آیند.

 

اسلام: نیایش ها و دعاها، مستقیمأ خطاب به خداوند صورت می پذیرند.

 

کاتولیسیسم: دعا، در بسیاری از موارد، غیر مستقیم بوده و جزیی از ابزار کلیسا محسوب می شود.

اسلام: خداوند است که عفو می کند. قاضی روز جزاست. اوست که مجازات یا عفو می کند.

کاتولیسیسم: عفو، در اختیار کشیش های کلیسا قرار دارد و اغلب، مبلغی بعنوان تاوان، دریافت می نمایند.

 

اسلام: عفو، مستقیمأ از خدا وند درخواست می شود، اعتراف به گناهان به کسی، مگر خود خداوند، جایز نمی باشد، زیرا اوست که قاضی روز جزاست و در همه جا حاضر و بر همه چیز واقف می باشد.

کاتولیسیسم: پیروان را به طلب بخشش و عفو از روحانیون کلیسا دعوت می کند که در بسیاری از موارد با پرداخت مبلغی همراه است.

 

اسلام: در اسلام، اعتراف به گناه نزد دیگران، حتی نزد مقام روحانی، گناه محسوب می شود. اسلام، آن را به چشم امری محرمانه می نگرد که می بایستی شخصأ و بطور مستقیم با خداوند مطرح گردد.  درخواست عفو از هر کس به غیر از خدا، گناهی بزرگ محسوب می شود، چرا که این خداوند است که قاضی روز جزا بوده و تنها اوست که از قدرت عفو برخوردار می باشد، زیرا او، بر همه چیز وقوف دارد. اما اگر فردی، نسبت به فرد دیگری مرتکب تقصیری شده است، می تواند و باید از آن شخص، طلب بخشش نماید. اگر گناهی در جمع بوقوع پیوسته است، شخص گناهکار می بایستی در جمع توبه کند.

کاتولیسیسم: می بایستی در حضور روحانی، به گناه اعتراف نمود، که این امر از نظر مسلمانان، به مفهوم کنترل جامعه می باشد.

 

اسلام: اسلام، از عشق نسبت به خدا سخن می گوید و رحمت و بخشندگی او را مورد تصریح قرار می دهد. در قرآن، بیشتر، از رحمت خداوند سخن به میان می آید که از ترس از او.

کاتولیسیسم: کلیسا، مردم را به سوی ایمانی فرا می خواند که بیشتر از عشق خداوند، در ترس از او ریشه دارد.

 

اسلام: خوردن گوشت انسانی دیگر، عملی فجیع شمرده می شود.

کاتولیسیسم: خوردن سمبلیک، از گوشت و خون عیسی (ع) که او را خدای پسر می دانند را موجب جاودانه شدن می داند و این اقدام در مراسم عشای ربانی، عملی مثبت و از روی ایمان محسوب می گردد.

 

اسلام: مسلمانان و یهودیان، خوردن گوشت خوک یا فرآوره های آن را حرام می شمرند.

کاتولیسیسم: مصرف گوشت خوک، با وجود آنکه از ساختار ژنتیکی شبیه به بدن انسان برخوردار بوده و به همین دلیل، آمادگی انتقال ویروس را دارا می باشد، جایز محسوب می شود.

یهودیت : خوردن گوشت خوک حرام است.

 

مقایسۀ: عیسی (ع) و مریم (س)

 اسلام: عیسی (ع) از نوع بشر به حساب آمده و پیامبر بزرگ خداست.

کاتولیسیسم: از عیسی، بعنوان "پسر خدا" یاد می شود  و دومین ثلث از تثلیث می باشد.

 

اسلام: تولد عیسی (ع) بدون وجود پدری از نوع بشر، معجزه ای بود که به ارادۀ خدا بوقوع پیوست، اما وی، بی تردید، از ابناء بشر بوده و پیامبر بزرگ خداست.

کاتولیسیسم: پدر عیسی، همان خداوند پدر است.

 

اسلام: عصمت و بکارت مریم (س) را به رسمیت می شناسد و معتقد است که عیسی، بدون وجود پدر و به ارادۀ خداوند متولد شد.

کاتولیسیسم: عیسی، در وجود مریم باکره (س) تجسم یافت، اما فرزند خدا محسوب می شود.

 

اسلام: مریم (س)، هرگز ازدواج نکرد.

کاتولیسیسم: مریم (س)، پس از تولد فرزندش عیسی (ع)، از همسرش یوسف نجار داران فرزندان میباشد. یوسف، تولد عیسی را در عین باکرگی مریم (س)، مورد سوء ظن قرار داد. اما روح القدس او رابه قبول این مطلب متقاعد نمود (که همسر او، مانند وسیله ای برای حمل پسر خداوند، مورد استفاده قرار گرفته است).

 

اسلام: سوره ای از قرآن، "مریم" نام دارد که به حکایت بخشی از سرگذشت او می پردازد. سورۀ دیگری از قرآن به نام "مائده" به وصف "شام آخر" می پردازد.

کاتولیسیسم: هیچ فصلی از انجیل، با عنوان "مریم" و یا "شام آخر" نامگذاری نشده است.

 

اسلام: اسلام، معجزاتی را همچون دریافت میوه های بهشتی فرستاده شده از سوی خدا، به حضرت مریم نسبت می دهد.

کاتولیسیسم: انجیل، چنین معجزاتی را برای مریم (س)، بر نمی شمارد.

 

اسلام: قرآن، در مقایسه با انجیل، معجزات بیشتری را به حضرت عیسی (ع) نسبت می دهد. از آنجمله است، زبان به سخن گشودن، دربارۀ ماموریت پیامبری خود، تنها چند روزی پس از تولد. قرآن تصریح می کند که معجزات پیامبران، به اذن الهی صورت می پذیرفته اند.

کاتولیسیسم: انجیل نیز، تعدادی از معجزات عیسی (ع) را بر می شمرد، که از تعداد معجزات ذکر شده در قرآن، کمتر می باشند.

 

اسلام: اسلام، عروج عیسی (ع) را بازمی شناسد، بدون آنکه به صلیب کشیده شده باشد.

کاتولیسیسم: عروج عیسی (ع) را، پس از مرگ، بر صلیب، و زنده شدن مجدد  بازمی شناسد.

 

اسلام: بر اساس دیدگاه اسلام، عیسی (ع)، بوسیلۀ معجزه ای از مصلوب شدن رهایی یافته و به سوی خدا، عروج نمود. این، یهودای خائن بود که به چشم دشمنان، شبیه به عیسی به نظر رسید و به جای او به صلیب کشیده شد. قرآن این مطلب را مورد تایید قرار می دهد که:     ... وَمَا قَتَلُوهُ یَقِیناً بَلْ رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ ...

...و به یقین او را نکشته‏اند. بلکه خداوند او را به سوى خود بالا برد...(قرآن کریم- آیات 158-157)

کاتولیسیسم: به صلیب کشیده شد، زجر کشید و به خاک سپرده شد. سپس در روز سوم،جان دوباره گرفت و در این موقع بود که عروج وی به آسمانها بوقوع پیوست.

 

اسلام: عیسی (ع)، مانند دیگر پیامبران بزرگ، خداشناس بود، بنابرین هیچگاه فکر نکرد که خداوند وی را ترک کرده باشد.

کاتولیسیسم: بنابر روایت انجیل، هنگامی که عیسی (ع) بر روی صلیب در حال زجر کشیدن بود، گفت: " پدر، چرا مرا ترک کرده ای؟" که در چنین صورتی، او از حضور خداوند غفلت ورزیده (و حضور همیشگی خداوند را مورد سوء ظن قرار داده بود.)

 

اسلام: عیسی (ع) هیچ ترسی از مرگ به دل راه نمی داد، زیرا می دانست که مرگ برای وی، همچون دری است به روی بهشت و قرب الهی باز می شود.

کاتولیسیسم: عیسی (ع)، از مرگ می ترسید. پیش از مرگ، در جتسیمانی احساس اندوه نموده و به خاطر شکنجه ای که متقبل شد،  اندوهگین گشت.

 

 

مقایسۀ موضوع گناه ذاتی

 اسلام: آدم وحوّا، توسط خداوند و بدون وجود پدر و مادر خلق شدند و پدر و مادر همۀ ابناء بشر می باشند.

کاتولیسیسم: آدم و حوّا توسط خداوند و بدون وجود پدر و مادر خلق شدند و همچنین، نخستین نسل خدای پسر به حساب می آیند.

 

اسلام: آدم و حوّی، به خاطر گناهانشان بخشوده شدند.

کاتولیسیسم: آدم و حوّی، بخاطر سرپیچی از فرمان خداوند تنبیه شده و از بهشت اخراج شدند. زندگی سختی را تجربه کردند و بر روی زمین، به سختی کار کردند.

 

اسلام: زندگی، با بیگناهی آغاز می شود. همۀ کودکان، معصوم و بی گناه متولد می شوند و اگر کودکی، پیش از رسیدن به سن بلوغ از دنیا برود، وارد بهشت می شود. نه منطق و نه عدالت اقتضا نمی کنند که کودکی بار گناه دیگران را، علی الخصوص بار گناه آدم و حوّی (ع) را هزاران سال پیش مرتکب شده اند را به دوش بکشد. گناهی که بنابر اعتقاد اسلام، مورد عفو قرار گرفته است.

کاتولیسیسم: زندگی با گناه آغاز می شود. همۀ کودکان، به خاطر گناه آدم و حوّی، با "گناه ذاتی" متولد می شوند. در نتیجه، حتی اگر کودکی، شاید در حالت جنینی، پیش از غسل تعمید از میان برود، وارد بهشت نشده بلکه، در برزخ باقی می ماند. پس از ادعای واتیکان، در طی قرون پیش، مبنی بر وجود برزخی ویژه کودکانی که عسل تعمید نشده اند، اخیرأ پاپ، وجود برزخ را نفی نمود، بدون تعیین اینکه، کودکانی که پیش از غسل تعمید از دنیا می روند و لذا نمی توانند وارد بهشت شوند به کجا خواهند رفت.

یهودیت: "هر که گناه کند او خواهد مرد. پسر، متحمل گناه پدرش نخواهد بود. عدالت مرد عادل بر خودش خواهد بود و شرارت مرد شریر بر خودش خواهد بود." (انجیل- عهد عتیق- حزقیال نبی- فصل 18- آیۀ 20)

 

اسلام: هر فرد، از زمانی که "عقل رس" شده یا به عبارتی، بالغ می شود، مسئول اعمال خویش است. در روز قیامت، پاسخگوی اعمال خویش است و نه دیگران. بر اساس اسلام، هر فرد، تنها، پاسخگوی اعمال خویش بوده و مسئولیت اعمال دیگران را بر عهده ندارد.

کاتولیسیسم: هر فرد، بار گناه آدم و حوّی را به دوش می کشد.

 

اسلام: عیسی (ع) و پیامبران دیگر، به ابلاغ پیام خداوند پرداخته و دیگران را به پیروی از الگوی خویش فراخواندند. هر یک از ما، مسئول اعمال خویش هستیم.

مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ‏

بر پیامبر، جز ابلاغ (احکام الهى) نیست و خداوند، آنچه را آشکار یا کتمان مى‏کنید مى‏داند.  (قرآن کریم- آیۀ 99 از سورۀ مائده)

 

وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى‏ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَىْ‏ءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى‏  إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُواْ الصَّلاةَ وَمَن تَزَکَّى‏ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى‏ لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ

هیچ فردى بار (گناه) دیگرى را بر دوش نکشد، و اگر سنگین بارى براى حمل بارش، حتّى از نزدیکان خود دعوتى کند، چیزى از بارش حمل نشود (و کسى به او رحم نکند.) تو تنها کسانى را که در نهان از پروردگارشان مى‏ترسند و نماز به پا مى‏دارند هشدار مى‏دهى، و هر کس (از گناه) پاک شود، پس این پاکى به نفع خود اوست و بازگشت (همه) تنها به سوى خداوند است. (قرآن کریم- آیۀ 18 از سورۀ فاطر)

 

کاتولیسیسم: عیسی (ع)، بیش از دو هزار سال پیش، بواسطۀ ریخته شدن خون خویش، موجب شد گناهان ما بخشوده و "ما را از آنان رهانید".

 

اسلام: از آنرو که مسئولیت اعمال و کردار ما، بر عهدۀ خودمان است، می بایستی هوشیاری خود را نسبت به خویش حفظ نماییم. بنابرین، هرآنچه که به هوشیاری ما خدشه ای وارد نماید ممنوع تلقی می گردد، همان دلیلی که سبب حرام بودن شراب در اسلام شده است.

کاتولیسیسم: مصرف الکل مجاز بوده و در مراسم مذهبی همچون، عشای ربانی و مراسم عبادی، شراب نوشیده و  ان را سمبل خون خدای پسر محسوب می کنند. آنها معتقدند که حضرت مریم (س) برای میهمانان مشروب سرو می کرد و وقتی مشروب تمام می شود با معجزه حضرت مسیح (ع) آب به شراب تبدیل شده و کمبود مشروع میهمانی آن روز بر طرف می گردد.

یهودیت: شراب استهزا می کند و مسکرات عربده می آورد، و هر که به آن فریفته شود حکیم نیست. (انجیل- امثال سلیمان نبی- فصل 21- آیۀ 1)

 

 

مقایسه: ازدواج

 اسلام: روابط زناشویی، لازم بوده و به گفتۀ حضرت محمّد (ص): "ازدواج، نصف دین است."

 

کاتولیسیسم: روابط زناشویی، به عنوان عملی برای تولد فرزندان برقرار گردیده و در مورد کشیشان و راهبان زن و مرد، عزب ماندن، موجب قرب به خدا محسوب می شود.

 

اسلام: ازدواج، بر تجرد ارجحیت دارد و ازدواج کردن، بهتر از باکره یا عزب ماندن می باشد.

کاتولیسیسم: عدم ازدواج راهبان زن ارجح بوده و بدین ترتیب، ایشان می بایستی باکره باقی بمانند.

 

اسلام: روحانیون در اسلام، ازدواج می کنند. بر اساس اندیشۀ اسلامی، "ازدواج، زن و مرد را به خدا نزدیکتر می کند."

کاتولیسیسم: روحانیون کاتولیک، مانند راهبان یا کشیشان، (با تجرد) از قرب بیشتری به خدا برخوردارند، می بایستی عزب بمانند.

 

اسلام: طلاق، یک "بد مجاز" بوده و می تواند به عنوان را ه حلی برای یک ازدواج شکست خورده به کار آید. ازدواجی که در آن، زوج دیگر نمی خواهد به زندگی در کنار هم، ادامه دهد.

 

کاتولیسیسم: طلاق (اگرچه امروزه در بسیاری از کشورها پذیرفته شده است)، اکیدأ ممنوع می باشد و تنها پاپ، مجاز به لغو یک ازدواج میباشد.

 

اسلام: تعدد زوجات مجاز می باشد زیرا آنرا به چشم راه حلی مشروع، به هنگام بروز عدم تعادل جمعیتی، می نگرد. یعنی زمانی که تعداد زنان، نسبت به مردان بیشتر است. (همچنین، بنابر مقتضیات، می تواند راه حلی برای دیگر ضرورتها باشد.) حضرت ابراهیم (ع)، بالنفسه، دو همسره بود.

 

کاتولیسیسم: تعدد زوجات را بدون احتساب شرایط جمعیتی، غیر مجاز می داند با وجود اینکه در بسیاری از کشورها، جمعیت زنان بسیار بیشتر از جمعیت مردان است.

مسیحیان ازدواج حضرت ابراهیم(ع) با هاجر (س) و فرزندشان اسماعیل(ع) را گناه دانسته و حضرت اسماعیل (ع) را فرزند نامشروع این ارتباط گناه آلود می دانند!!

اسلام: ترتیباتی در اسلام وجود دارد که بنابر احکام مکتب شیعه، ازدواج موقت را مجاز می شمارد.

کاتولیسیسم: ازدواج موقت را جایز نمی داند.

 

اسلام: تفاوتی میان فرزندان متولد شده، در انواع و اقسام ازدواج مشروع وجود ندارد. همۀ آنها مشروع شناخته شده و از حقوق مشابه از جمله در ارث برخوردارند و پدر، همواره مسئول نگاهداری و هزینه های زندگی آنان است.

کاتولیسیسم: تعدد زوجات را نپذیرفته و در مورد فرزندان متولد شده در روابط خارج از ازدواج، تبعیض قایل است. (آنان را نامشروع می داند)

 

اسلام: در اسلام، نیازی به فرد روحانی، به عنوان واسطه ای برای انجام مراسم ازدواج نمی باشد. زوج های مسلمان، با توافق بر سر مسائل و بر زبان جاری ساختن توافق کلامی به عقد یکدیگر درمی آیند. اگرچه به منظور رعایت قانون مدنی، آنرا در دفترخانه ای به ثبت خواهند رسانید.

کاتولیسیسم: حضور فرد روحانی برای اجرای مراسم ازدواج و امضای اسناد، لازم می باشد.

 

 

مقایسه: زن

 اسلام: ارضای جنسی در اسلام، به روابط زناشویی محدود می شود و تحریک جنسی در محیط اجتماع، جایز شمرده نمی شود.

فرهنگ اروپایی یا غربی: تحریک جنسی در روابط اجتماعی و حرفه ای، امری پسندیده محسوب می شود.

 

اسلام: جاذبۀ جنسی ( و لذت) از ارزش های خلوت زناشویی است و هرگز نباید به ارزش های اجتماعی، تجاری و حرفه ای مبدل شوند.

فرهنگ اروپایی یا غربی: جاذبۀ جنسی در ازدواج و محیط های اجتماعی ، تجاری یا حرفه ای به عنوان یک ارزش معتبر می باشد.

 

اسلام: زن مسلمان، به هنگام خروج از خانه خود را می پوشاند تا همچنانکه شیوۀ مریم (ع) بود، از جلب توجه یا جاذبۀ محرک اجتناب ورزد.

فرهنگ اروپایی یا غربی: بسیاری از زنان، (اگرچه نه همۀ آنها)، بوسیلۀ نوع لباس و پیروی از مد، عادت به تهییج جاذبۀ جنسی در محیط اجتماع دارند.

 

اسلام: بهره گیری از سکس، در اجتماع، بعنوان یک محصول تجاری، توهینی به اصالت زن به حساب آمده و از همین رو، ممنوع می باشد.

فرهنگ اروپایی یا غربی: استفادۀ ابزاری از جنس مؤنث حتی ترغیب به آن، برای تبلیغ محصولات بازرگانی، امری عادی و بلکه ضروری بوده و به آزادی قابل انجام است.

 

اسلام: زن مسلمان، در روابط اجتماعی، به دنبال ایجاد تحریک، از طریق جاذبۀ فیزیکی خود نبوده و جذابیت جنسی زنانۀ خویش را در خدمت اهداف تجاری قرار نمی دهد.

فرهنگ اروپایی یا غربی: جاذبۀ فیزیکی، نقش یک ارزش را در عرصۀ اجتماع و تجارت بازی می کند.

 

اسلام: زن مسلمان، آرایش و لذت زناشویی را در روابط با همسر خود تجربه می کند، اما، به هنگام خروج از خانه، آرایش را از خود می زداید.

فرهنگ اروپایی یا غربی: بسیاری از زنان غربی، (اگرچه، نه همۀ آنان)، آرایش کرده و در خارج از خانه، رفتاری تحریک کننده و شهوانی در پیش می گیرند.

 

اسلام: فحشا در اسلام، حرام شمرده می شود.

فرهنگ اروپایی یا غربی: فحشا، قابل قبول بوده و حرفه ای مجاز به حساب می آید. کافی است که مانند سایر مشاغل بهداشت را رعایت کرده و مالیات درآمد حاصله را بپردازند. در غرب دیگر از کلمه فاحشه استفاده نمی کنند و از عبارت خدمات رسانان سکس استفاده می کنند.

 

اسلام: همجنس بازی، چه از نوع مذکر و چه از نوع مؤنث آن، در اسلام حرام و خلاف قانون طبیعت محسوب می شود. فردی که به اثر نقص در تولد دوجنسی متولد می شود، از حق انجام عمل جراحی، پس از رسیدن به سن بلوغ، برای تبدیل به زن یا مرد برخوردار می باشد.

فرهنگ اروپایی یا غربی: همجنس بازی از هر دو نوع مذکر و مؤنث آن، مورد قبول بوده و جزئی از حقوق بشرو قانونی شمرده می شود. در برخی از کشورها، زوج های همجنس باز، از حق ازدواج برخوردار بوده و حتی می توانند کودکان بی سرپرست را به فرزندی بپذیرند.

اگر فرهنگ غرب، تحت عنوان "تمایل آزادانه افراد بالغ"، همجنس بازی را می پذیرد، زنای با محارم را نیز نمی توان از این حیطه خارج دانسته و این امرهم می تواند مورد پذیرش قرار گرفته و در چارچوب حقوق افراد بالغی قرار گیرد که به میل خود با این عمل موافق هستند. در آینده زنای با محارم نیز بخشی از حقوق بشر محسوب خواهد گردید.

 

 

مقایسه: ایمان آوردن

اسلام: برای وارد شدن به ایمان اسلامی، تکرار دو عبارت، با صحت عقل و اعتقاد کاملأ راسخ، کافی است:

 

"بِسمِ اللهِ الرّحمن الرّحیم، اَشهدُ انْ لا اِلٰهَ الا الله، اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله"

"به نام خداوند بخشندۀ مهربان، گواهی می‌دهم، خدایی جز خدای یگانه (الله) نیست، گواهی می‌دهم، همانا محمّد پیامبر خداست."

برای پذیرفته شدن در مکتب شیعه، که اعضای آن، مظهر ایمان حقیقی هستند، تنها، لازم است این عبارت را به عبارات قبلی افزود:

 

اَشهَدُ اَنّ عَلی وَلیّ الله

گواهی می دهم که علی (ع)،ولی و جانشین پیامبر (ص) است.

 

بر اساس اسلام، خداوند تمامی گناهان قبلی فردی را که اسلام آورد، مورد بخشش قرار می دهد.

 

پیامبر (ص)، فرمود:

"اگر کسی که پس از وارد شدن به اسلام، کارهای نیک انجام می دهد، به خاطر اعمالی که پیش از مسلمانی انجام داده مجازات نخواهد شد، در حالیکه اگر پس از ورود به اسلام، به کارهای ناشایست سابق، ادامه دهد، همۀ گناهانش از آغاز تا به آخر به حساب خواهند آمد."

 

کاتولیسیسم: به منظور ورود به ایمان کاتولیک، به جای آوردن غسل تعمید توسط کشیش که نقش واسطۀ خدا را بازی می کند، ضروری است. ایمان تنها، کافی نیست.

 

یهودیت: تنها، فرزند زاده از یک مادر یهودی، در مفهوم صریح آن، می تواند یهودی محسوب شود. ایمان، نقشی در این مورد بازی نمی کند به عبارتی دیگر مذهب ریشه نژادی دارد.

 

 

مقایسه: وظایف در قبال پیامبران

 خداوند از بشر می خواهد تا به پیام انبیا گوش فرا داده و آن را درک نمایند، زیرا ایشان، از سوی خداوند سخن گفته اند. اگر این پیامها را نادیده بگیریم، خداوند به حساب ما در این مورد رسیدگی خواهد کرد.

 

یهودیت: عهد عتیق، گفتگوی خداوند با موسی را چنین نقل می کند:

نبی ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهم گفت. و هر کسی که سخنان مرا که او به اسم من گوید نشنو، من از او مطالبه خواهم کرد. (انجیل- عهد عتیق- تثنیه- فصل 18- آیات 19-18)

کاتولیسیسم: انجیل، در عهد جدید، تصریح می کند که عیسی (ع)، بدرستی، پیامبر موعود

در این آیات می باشد. و می گوید، کسی که این پیامبر را برسمیت نشناسد، از میان مردم بیرون خواهد شد.

پس توبه و بازگشت کنید تا گناهان شما محو گردد و تا اوقات استراحت از حضور خداوند برسد. و عیسی مسیح را که از اول برای شما اعلام شده بود بفرستد که می باید آسمان او را پذیرد تا زمان معاد همه چیز که خدا از بدو عالم به زبان جمیع انبیای مقدس خود، از آن اخبار نمود. زیرا موسی به اجداد گفت که خدای شما نبی مثل من، از میان برادران شما برای شما برخواهد انگیخت. کلام او را در هر چه به شما تکلم کند بشنوید؛ و هر نفسی که آن نبی را نشنود، از قوم منقطع گردد. (انجیل، اعمال رسولان- فصل 3- آیات 23-19)

 

اسلام: و خداوند در قرآن می گوید:

 وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ الْنَّبِیِّینَ لَمَآ ءَاتَیْتُکُمْ مِّنْ کِتَبٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى‏ ذَلِکُمْ إِصْرِى قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَ أَنَاْ مَعَکُم مِّنَ الْشَّهِدِینَ‏ فَمَنْ تَوَلَّى‏ بَعْدَ ذَ لِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَسِقُونَ‏ أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى الْسَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ طَوْعَاً وَکَرْهاً وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ‏ قُلْ ءَامَنّا بِاللَّهِ وَمَآ أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَمَآ أُنْزِلَ عَلَى‏ إِبْرَ هِیمَ وَ إِسْمَعِیلَ وَ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَآ أُوتِىَ مُوسَى‏ وَ عِیْسَى‏ وَالْنَّبِیُّونَ‏مِنْ رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‏ وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الْأَخِرَةِ مِنَ الْخَسِرِینَ‏ کَیْفَ یَهْدِى اللَّهُ قَوْماً کَفَرُواْ بَعْدَ إِیمَنِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الْرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَیِّنَتُ وَاللَّهُ لَا یَهْدِى الْقَومَ الْظَّلِمِینَ‏ أُولئِکَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَئِکَةِ وَالْنَّاسِ أَجْمَعِینَ‏ خَلِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ‏ إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ‏ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِّلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدَى‏ بِهِ أُولئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُمْ مِّن نَّصِرِینَ‏

و(بیاد آور) هنگامى که خداوند از پیامبرانِ (پیشین) پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتى دادم، سپس پیامبرى به سوى شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق مى‏کرد، باید به او ایمان آورید واو را یارى کنید. (سپس خداوند) فرمود: آیا به این پیمان اقرار دارید و بار سنگین پیمان مرا (بر دوش) مى‏گیرید؟ (انبیا در جواب) گفتند: (بلى) اقرار داریم، (خداوند) فرمود: خود شاهد باشید ومن هم با شما از جمله گواهانم. پس کسانى که بعد از این (پیمان محکم،) روى برگردانند، آنان همان فاسقانند. س آیا آنها جز دین خدا (دینى) مى‏جویند؟ در حالى که هر که در آسمان‏ها و زمین است، خواه ناخواه فقط تسلیم اوست و به سوى او بازگردانده مى‏شوند. بگو: به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و اَسباط (پیامبران از نسل یعقوب) نازل گردیده وآنچه به موسى و عیسى وپیامبران دیگر، از طرف پروردگارشان داده شده (به همه‏ى آنها) ایمان آورده‏ایم ومیان هیچ‏یک از آنها فرقى نمى‏گذاریم وما تنها تسلیم (فرمان) او هستیم.  و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‏شود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.  چگونه خداوند هدایت کند گروهى را که بعد از ایمان و گواهى بر حقّانیت رسول و آمدن معجزات و دلایل روشن بر ایشان، باز هم کافر شدند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمى‏کند. آنان (که با آن همه دلایل روشن وسابقه‏ى ایمان، مرتدّ شدند،) کیفرشان آن است که لعنت خدا و فرشتگان و عموم مردم بر آنان باشد. نها همواره مورد لعن (خدا وفرشتگان ومردم) هستند، نه عذاب از آنان کاسته شود و نه به آنها مهلت داده شود. مگر کسانى که پس از آن، (از کفر و ارتداد) توبه نمایند و (کردار و افکار خود را) اصلاح نمایند، که همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. همانا کسانى که کفر ورزیدند و در حال کفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمین را پر از طلا کرده و به عنوان فدیه و باز خرید (از عذاب) بدهند، هرگز از هیچ یک از آنان پذیرفته نمى‏شود. آنان را عذابى دردناک است و برایشان هیچ یاورى نیست. (سورۀ آل عمران- آیات 81 تا 90)

۹۵/۰۵/۲۳

نظرات  (۱)

۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۳۸ سارا خاتمی فر
خیلی خوبه که این مقایسه ها گفته بشه تا قدر دینمون رو بدونیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">