آلوده سازی و ممانعت از تولید برای وابسته نگهداشتن اقتصاد به نفت، دو استراتژی دشمن برای نفوذ
قدیری ابیانه در گفت و گوی تفصیلی با «دیدبان»:
غرب ما را به خرید کالای خارجی ترغیب می کند یعنی این دو استراتژی، فرهنگ کار را از بین بردن و فرهنگ مصرف بخصوص کالای خارجی را ترویج کردن پروژه نفوذ فرهنگی برای تخریب اقتصاد ما و وابسته نگه داشتن اقتصاد ما به نفت بوده است.
وی در گفت وگو با خبرنگار سیاسی دیدبان معتقد است استعمار گران در جهت نفوذ و در مرحله بعد وابسته نگهداشتن کشورها از دو استراتژی محتاج بودن به فروش نفت و سیاستهای آلوده سازی استفاده می کنند و در نهایت پروژه نفوذ فرهنگی برای تخریب اقتصاد صورت میگیرد.
قدیری ابیانه همچنین تأکید دارد یکی از کارکردهای حکومتهای دستنشانده مثل پهلوی و آل صعود این است که اهداف استعمار را در کشور خودشان پیاده بکنند.
با توجه به بحث های که اخیرا در مورد نفوذ مطرح شده به نظر شما اصل اهدافی که در پی نفوذ مد نظر سلطه گران می باشد چه مواردی می باشد؟
نفت، گاز، انرژی برای توسعه لازم هست برای صنعت برای پیشرفت، کشورهایی که از نفت و گاز برخوردار هستند بنابراین یک اهرم خیلی قویای دارند، کشورهای غربی معمولاً نیازمند خرید نفت هستند پس فروش نفت میتواند یک اهرمی باشد در دست ما یعنی کل نفت و گاز و انرژی. فروختن و نفروختن اهرمی است در دست ما در برابر کشورهای دیگر. آنها نیازمند نفت هستند اما آنها تلاش کردند کاری بکنند که بهجای اینکه نفت و گاز اهرمی در دست ما باشد ما وابسته باشیم به فروش نفت و گاز و اهرمی باشد در دست آنها که با خریدن و یا نخریدنشان بتوانند بهعنوان یک اهرم فشار استفاده کنند. برای این کار دو تا استراتژی را کشورهای استعمارگر در رابطه با کشور ایران و دیگر کشورهای نفت خیز در پیشگرفتهاند.
در رابطه با کشور ما که کشوری است که هم نفت دارد و هم گاز و تمام کشورهای نفتخیز آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین این سیاست را پیش گرفتند که کشورهای نفتخیز باید وابسته به فروش نفت خام باشند یعنی زندگیشان بر اساس فروش نفت خام تنظیم بشود و برای اینکه وابسته به فروش نفت خام باشند باید تولید ثروت نکنند برای اینکه تولید ثروت نکنند باید کار نکنند برای اینکه کار نکنند باید فرهنگ کار را تضعیف بکنند و در این رابطه کارکردند. اصلاً یکی از کارکردهای حکومتهای دستنشانده مثل پهلوی و آل سعود و امثال آن همین است که اهداف استعمار را در کشور خودش پیاده بکند. به ما گفتند که شما نفت دارید و نیاز به کار ندارید و ما باور کردیم درحالیکه قرآن به ما میفرماید کهای آل داوود به شکرانهی نعمتهایی که به شما دادیم کارکنید اگر ما به شکرانه داشتن نفت کار میکردیم الآن جزو پیشرفتهترین کشورها بودیم.
اما بُعد دوم استراتژی این است و به ما گفتند این درآمد حاصل از فروش نفت خام نباید صرف تولید ، عمران، آبادانی و کارهای زیربنایی بشود. برای اینکار باید این پولها در امور مصرفی زودگذر هزینه بشود بنابراین ما باید مصرفگرا بار میآمدیم و در این رابطه کارکردند و از طرف دیگر کاری کردند که این پول برگردد درجیب خودشان.
این فرایندی که ذکر کردید چگونه محقق می شود ؟
به این ترتیب که غرب ما را به خرید کالای خارجی ترغیب بکنند. یعنی این دو استراتژی، فرهنگ کار را از بین بردن و فرهنگ مصرف بخصوص کالای خارجی را ترویج کردن پروژه نفوذ فرهنگی برای تخریب اقتصاد ما و وابسته نگه داشتن اقتصاد ما بوده است.
به نظر می رسد دشمن از روش های مختلفی برای نفوذ و در نهایت ضربه زدن به پیکره اقتصادی جامعه استفاده می کند. تحلیل شما در این مورد چیست؟
دشمنان ما برای ضربه زدن به اقتصاد کشور ما راههای مختلفی دارند حالا یکیاش تحریم هست ازجمله کالاهای یا اقلامی که میتواند به نفع پیشرفت ما باشد اما یکچیزی هست مهمتر از تحریم و به آن آلوده سازی می گویند. یعنی استراتژیست های غربی آلوده سازی را مکمل تحریم میدانند. تحریم این است که مثلاً فرض کنید در کارهای اساسی مشارکت نکنند، اخلال بکنند و کارهای مختلفی در این رابطه، آلوده سازی اما راههای مختلفی دارد و یکی از راههایش این است، تجارت با دشمن در کالاهای مصرفی و غیراستراتژیک. یعنی بیایند و به شما کالاهایی را بدهند که شما مصرفش بکنید و تمام بشود و درنتیجه آن ارز یا درآمدی را که دارید از دستت خارج بشود و نتوانید آن را در کارهای اساسی سرمایهگذاری بکنید. به همین لحاظ است که شما میبینید در اوج تحریمها میگویند مثلاً فروش سیگار تحریم نیست حتی مشروبات الکلی را پشتیبانی میکنند یا بیمه میکنند. کالای مصرفی را موافقت میکنند بفرستند. حتی گاهی وامهایی حاضرند به ما بدهند. وام نمیدهند برای سدسازی و برای پتروشیمی و اینجور چیزها ولی وام میدهند برای چیزهایی که شما مصرفش کنید و تمام بشود و فردا بدهکار بشوید. ظاهرش این است که میخواهند کمک بکنند ولی باطنش این است که میخواهند شما را وابسته نگه دارند
مصداق هایی مشخصی هم در رابطه با تلاش استعمار گران برای وابسته نگه داشتن دیگر کشور ها مد نظر دارید؟
آقای آنتونی پارسونز سفیر سابق بریتانیا در ایران در کتاب غرور و سقوط به آن اشارهکرده که به فارسی هم ترجمهشده، در آنجا به آنها میگوید مبادا در ایران سرمایهگذاری کنید فقط به ایران کالای مصرفی بفروشید اگر هم ناچار شدید سرمایهگذاری بکنید فقط در صنایع مونتاژ که وسایل یدکیاش از انگلستان بیاید. در این راستا و در این چارچوب ایران بهترین بازار در جهان سوم برای کالاهایی انگلیسی است. اینکه مثلاً هویدا گفته بود که هر ایرانی باید یک پیکان داشته باشد منطبق بر همین سیاست است.
وسایل یدکیش از انگلستان بیاید اینجا و ارز ما بیرون برود. برای یک ماشینی که ده سال و پانزده سال دیگر یا کمتر مستهلک میشود و از بین میرود. آنها به ایران بهعنوان یک بازار مصرف فقط نگاه میکردند و سیاستشان این بود که ایران بازار مصرف بشود.
حتی وقتی میخواستند درایران ذوبآهن بسازند غربیها میگفتند شما ذوبآهن میخواهید چکارکنید؛ روسها آمدن برای ما ذوبآهن را ساختند. وقتیکه بحث ملی شدن صنعت نفت شد، نماینده انگلستان در سازمان ملل در شورای امنیت گفت که ملی شدن صنعت نفت ایران خطری برای صلح و امنیت جهانی است. همین حرفهایی که امروز راجع به هستهای شدن ایران میزنند.
آنها بههرحال با پیشرفت کشور ما و کشورهای دیگر مخالفاند. مثلاً شما مصر را نگاه کنید هم با آمریکا رابطه داشته و هم با اسرائیل. اما بیش از یکمیلیون نفر در قاهره پایتخت مصر در قبرستانها زندگی میکنند. پاکستان با آمریکا رابطه داشته حتی پایگاههای نظامی اش را در اختیار آنها قرار داده اما 40 درصد مردم پاکستان دستشویی ندارند بیرون درفضای باز قضای حاجت میکنند. اگر قرار بود رابطه با یک کشور غربی پیشرفت بیاورد باید برای اینها این را میآورد ولی اینطوری نیست آنها به دنبال کمک به پیشرفت کشورها نیستند بلکه همواره به دنبال این هستند که مانعی برای پیشرفت کشورهای دیگر ایجاد کنند ازجمله علیه کشور ما تا بتوانند بر آنها مسلط بشوند از منابع آنها به ثمن بخس استفاده کنند و از این طریق با نفوذ اقتصادی و پشت سرش هم سیاسی و ابعاد مختلف منافع خودشان را به ضرر منافع ملتها پیش ببرند.
برخیها اینگونه القاء میکنند که اگر ما با کشورهای غربی و مثلاً پیشرفته روابط گسترده داشته باشیم این باعث پیشرفت میشود، نظر شما در این مورد چیست؟
مابعد از انقلاب این فرصت را به آمریکاییها دادیم که بزرگترین سفارت خارجی را در ایران داشته باشند. 13 آبان وقتی سفارت آمریکا اشغال شد و اسناد منتشر شد معلوم شد که آنها از وجود این سفارت و این رابطه علیه ملت ما استفاده میکردند به دنبال کودتا و تجزیه بودند، دنبال ضربه زدن به اقتصاد کشور بودند حتی دلارهای تقلبی پخش میکردند. اینطوری نیست که اگر با کشورهای دیگر ما رابطه داشتیم؛ کشورهای قدرتمند، آنها هم مثلاً تسلیم میشوند و حاضر میشوند از منافع نامشروع خودشان بگذرند. آنها از هر رابطهای دنبال این هستند که منافع شان را ببرند و اگر زورشان برسد و توانش را داشته باشد. جلوی پیشرفت ما را بگیرند. چون شرط تسلط بر کشورها این است که کشورهای دیگر ضعیف باشد تا اینها بتوانند مسلط باشند. یادمان نرود که اینها کشورهای استعمارگری هستند و اینها ملتها را به بردهداری گرفتند و هنوز هم میبینیم که سیاهپوستها در آمریکا در چه وضعیتی زندگی میکنند. اینطوری نیست که اگر ما مطابق خواست آنها عمل بکنیم مشکلاتمان با آنها حل بشود، من اینطوری به شما بگویم که اگر ما از تمام مبارزات و مخالفت هامون با آنها دست بکشیم و همرنگ آنها بشویم، حتی آنقدر عقب بکشیم که از دینمان همدست برداریم، یعنی بگوییم اصلاً آقا ما میخواهیم مسیحی بشویم از نوع آمریکاییاش هم میخواهیم بشویم آنها دست از دشمنی بر می دارند.
آیا مشکلات ما با آنها حل میشود؟
من میگویم نه. آمریکای لاتینیها مگر مسلمان هستند؟ مگر چاوز مسلمان بود، مسیحی بود. شما مسیحی باش آلنده و چاوز نباش. هندو باش گاندی نباش. مسلمان باش نگو استقلال نگو آزادی. آنها با شما مشکلی نخواهند داشت. گاو پرست میخواهی باش، بتپرست میخواهی باش اما سلطهپذیر باش اما اگر بخواهی سلطهپذیر نباشی چه گاندی باشی چه چاوز باشی چه مثل رهبرهای انقلابی ما و مثلاً حزب ا... لبنان بخواهی در برابر ظلم و تجاوز و اینها مقاومت بکنی آنها با شما دشمنی خواهند کرد و استثنائی هم در این رابطه وجود ندارد؛ مگر اینکه زورشان به شما نرسد آنوقت قضیه فرق میکند.
در مبحث اقتصاد مقاومتی مطرحشده که اقتصادمان باید درونزا و برونگرا باشد. فرق برونگرا با برونزا به چه صورت است؟
وقتی ما میگوییم درونزا یعنی توجه کنیم به ظرفیتهای کشورمان. امکانات بالقوه و بالفعل کشورمان و سعی کنیم آنها را پرورش بدهیم و از آنها به بهترین نحو ممکن استفاده بکنیم. پس این میشود درونزا. بعد برونگرا هم باید باشیم. یعنی ما ضمن اینکه مثلاً اگر جنسی را تولید میکنیم به فکر این باشیم که فرض کنید که این امکاناتمان را هم صادر هم بکنیم اعم از کالا یا خدمات فنی و مهندسی یا صاحب خدمات. حالا فقط کالا و خدمات نیست حتی مواردی مثل فیلم و سینما و چیزهای فرهنگی هم هست. یک موقع ما دنبال این هستیم که فیلمهای خارجی را ترجمه کنیم و بیاوریم مثلاً در داخل نمایش بدیم، یک موقع نه، یک فیلمهایی تولید میکنیم بتوانیم ترجمه کنیم در خارج نمایش بدهیم. بازارها را تحت تأثیر قرار بدهیم. و این هم بخشی از اقتصاد هم میتواند باشد گرچه فرهنگی است. نمیشود در کشورمان اسراف کنیم و بیتوجهی کنیم به منابع خودمان و فکر کنیم بدون توجه به این و فقط با نگاه به خارج میتوانیم مشکلاتمان را حل بکنیم.
مثلاً سال 92 ما درایران نزدیک به 30 میلیارد دلار اضافه مصرف سوخت و هدر رفت سوخت داشتیم. 30 میلیارد دلار یک رقم بالایی است. خب این 30 میلیارد دلار را هدر ندهیم درست هزینه کنیم. مثلاً ما اگر 30 میلیارد دلار را صرف ساخت پالایشگاه میکردیم برای همیشه از خام فروشی نجات پیدا میکردیم. اگر این 30 میلیارد دلار یا یک سال اسراف در مصرف سوخت را ما در منابع مشترک نفت و گاز هزینه میکردیم کشورهای همسایه نمیتوانستند دهها برابر ما از منابع مشترک برداشت بکنند. حالا شما میبینید برای مبالغ خیلی کمتر از اینکه دیگران بیان سرمایهگذاری بکنند یک عدهای دارند لهله میزنند. نه. ما بیاییم سرمایه خودمان را استفاده کنیم ضمن اینکه از اینجا استفاده میکنیم و این را هدر نمیدهیم. حالا از سرمایهگذاری خارجی هم در مسیری استفاده بکنیم که باز ما منافعش را ببریم.
مثلاً اگر ما کالایی راداریم وارد میکنیم، نیازمند هستیم، سرمایهگذاری کنیم در تولید آن کالا یا محصول که ما از واردات بینیاز بشویم یا اگر کالایی هست که اگر ما تولید کنیم میتوانیم آن را صادر کنیم و یا ارزشافزوده ایجاد کنیم آن را بیاوریم اینجا.
مثلاً ما بهجای اینکه نفت خام بفروشیم سرمایهگذاری کنیم هم سرمایه خودمان را درست استفاده کنیم و بعد از سرمایه خارجی هم استفاده کنیم و نفت خام را به پتروشیمی و مواد دیگر تبدیل بکنیم و صادر کنیم. کسانی که امکانات بالقوه داخلی را نادیده میگیرند و فقط به فکر امکانات خارجی هستند اینها در حقیقت حالا خواسته یا ناخواسته به ضرر اقتصاد کشور عمل میکنند.
اگر ژاپن و کره پیشرفت کردند به خاطر رابطه با غرب نبود به خاطر ساعت مفید کاریشان به خاطر وجدان کاریشان به خاطر پرهیز از اسراف و زندگی مقتصدانه داشتن بود
در مورد پیشرفت و توسعه یافتگی کشورهایی مثل ژاپن و کره جنوبی با توجه به بحث هایی که در مورد وابستگی آنها مطرح می شود چه می توان گفت؟
ما شاهد ، پیشرفت سریع کشورهایی مثل ژاپن و کره جنوبی بودیم اما برعکس کره شمالی میبینیم که خیلی عقبافتاده است. برخی میگویند چون کره جنوبی با غرب رابطه داشته و کره شمالی نداشته این تفاوت برای آن است.
اما اگر ریشهای بررسی بکنیم میبینیم که کره جنوبی و ژاپن یک اقتصاد درونزا را دنبال کردند یکزمانی میخواستند بگویند یک جنسی بنجل است میگفتند ژاپنی هست مثل الآن که میگویند چینی است. اما ژاپنی ها جنس بُنجل گران تولید خودشان را به جنس مرغوب و ارزان خارجی ترجیح دادند و سعی کردند که با خرید کالاهای داخلی اقتصاد کشورشان را رونق بدهند. هم کارگرها و هم مجموع تولیدکنندگان این دو کشور نهایت تلاششان را کردند برای اینکه تولید درکشور را از نظر کیفی و کمی بالا ببرند و هم مردم از این سیاست حمایت کردند. اگر ژاپن و کره پیشرفت کردند به خاطر رابطه با غرب نبود به خاطر ساعت مفید کاریشان بود. به خاطر وجدان کاریشان بود. به خاطر پرهیز از اسراف بود، به دلیل زندگی مقتصدانه داشتن بود. ساعت مفید کاری الآن بهطور متوسط در ژاپن 8 ساعت و در کره جنوبی 9 و نیم ساعت در روز است و خب این خیلی ساعت کار مفید بالایی است. یعنی اینطوری کارکردند که در نتیجه پیشرفت کردند و پیشرفتشان به خاطر رابطه با غرب نبود.
خب خیلی از کشورهایی که با غرب رابطه دارند هستند و این ساعت کاری مفید را نداشتند و پیشرفت هم نکردند و عقبگرد هم کردند. یعنی مردم ژاپن با کار و تلاش سعی کردند شکست نظامی را جبران بکنند. بطوری که یک عده توی ژاپن از پُرکاری میمیرند. یعنی اصلاً کار کردن یک فرهنگ است و این عامل پیشرفت شان است. اتفاقاً مثلاً کشوری مثل ما مشکلش این نیست که با آمریکا رابطه ندارد مشکلش این است که ساعت مفید کاری پایین است، وجدان کاری ضعیف و ساعت مفید کاری در ایران جزو پایینترینهاست. تعطیلات ما جزو بالاترینهاست. اسراف ما هم جزو بیشترین ها. ما جزو پرمصرفترین ملتها هستیم. اگر بخواهیم پیشرفت بکنیم باید این نقطهضعفها را حل بکنیم و رفع بکنیم؛ آنوقت ما پیشرفت خواهیم کرد.
لذا اقتصاد باید بر کار و تلاش مبتنی باشد. حالا یک کشوری کار کرد پیشرفت کرد و بلد بود روی پای خودش بایسته. حالا در این حالت میتواند از سرمایهگذاری خارجی هم استفاده بکند.
در ایران ما داریم کسانی که یک سرمایهای دارند تلاش میکنند و کار میکنند وام هم میگیرند و از این وام و سرمایهشان استفاده میکنند وام را پس میدهند اما بعضیها هستند وام میگیرند بدهکار میشوند، بلد نیستند کار کنند. ما باید سعی کنیم اقتصادمان درونزا و برونگرا باشد. بایدسعی کنیم تولیداتمان را صادر کنیم، مثل کاری که ژاپنیها انجام دادند. خودشان تلویزیون سیاه و سفید استفاده میکردند و تلویزیون رنگیشان را صادر میکردند.