چرایی به انحراف کشیده شدن فرزندان بزرگان انقلاب و روحانیت.
مطلبی به نقل از فرزند شهید بهشتی در نقد رهبری منعکس شده است که او گفته "به دبیِ امارات زمان پهلوی نگاه کنید و به دبی الان. مدیران امارات به فکر رفاه مردمند."۹
یک زمانی موقعیت شهید بهشتی و شهید مطهری بالاتر از موقعیت حضرت آیتالله خامنهای در آن دوران بود.
اگر آن دو به شهادت نمیرسیدند به احتمال بسیار قوی بعد از حضرت امام (ره) به عنوان رهبر انتخاب میشدند.
این موضوع را فرزندان این دو شهید نیز واقفند و شاید همین موضوع که میتوانستند فرزند رهبر باشند در انحراف آنها مؤثر بوده باشد.
فرزندان مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز مایل بودند که پدرشان جایگزین حضرت امام (ره) باشد. تصور اینکه اگر هاشمی جایگزین رهبری شده بود فرزندانش چه جولانها میتوانستند بدهند برای آنها آزاردهنده هست و این موضوع در مواضع آنها بر ضد رهبری بیتأثیر نبوده است.
قرآن ماجرای فرزند نوح پیامبر (ع) و نیز فرزندان حضرت یعقوب (ع) که به قتل یوسف (ع) کمر همت بستند را برایمان روشن ساخت.
فرزندان حضرت یعقوب (ع) هم مایل بودند که بعد از آن حضرت خودشان به مقام پیامبری برسند و از دیدن اینکه برادر کوچکترشان از مادری دیگر مورد علاقه خاص پیامبر خدا و احتمال جایگزینی او به عنوان پیامبر بعدی از حسد به خود میپیچیدند.
پسران امام خمینی (ره) اما سرنوشتی دیگر داشتند.
مصطفی که به فیض شهادت نائل آمد و احمد نیز که در حمایت از ولایت حضرت آیتالله خامنهای سنگ تمام گذاشت و بر اثر بیماری به دیار باقی شتافت. اما برخی نوههای حضرت امام (ره) نیز دچار سرنوشت فرزندان نوح شدند و برخی از آنها مثل سید حسین و دختران مرحوم اشراقی مسیری متفادت و بلکه در تضاد با امام راحل را پیمودند و سید حسن نیز در معرض وسوسهانگیزی معارضین با مقام عظمای ولایت قرار گرفته که همسو و همفکر حضرت امام (ره) نبوده و تلاش میکنند وسوسه رهبر شدن را در او برانگیزند و او را دوره کردهاند در حالیکه خود از فتنهگرانند.
خلاصه آنکه این موضوع از نظر روانشناسی قابل بررسی است که کسانی که موقعیت پدر یا پدربزرگشان بالاتر از مقام رهبری فعلی در آن دوران بوده است زمینه سقوط در مواضع انحرافی را بیش از دیگران دارند و البته این بدین معنی نیست که الزاماً و حتماً این انحراف رخ خواهد داد کما اینکه مرحوم حاج احمد خمینی مخالفان رهبری را در خط آمریکا دانسته و با آنها مخالفت میکردند.
به عنوان نمونه از انحراف فکری و مواضع فرزندان آن بزرگان میتوان از علی مطهری فرزند ناخلف شهید مطهری و نیز علیرضا بهشتی فرزند ناخلف شهید بهشتی نام برد.
از قول علیرضا بهشتی اخیراً در نقد مدیریت رهبری نقل شده است که "به دبی زمان پهلوی و به دبی امارات متحده عربی امروز بنگرید که چگونه برای رفاه مردم خود کار میکنند". و گفته که "تشخیص این تفاوت به آیکیوی بالایی نیاز ندارد".
این اظهارات نشاندهنده کمبود آیکیو در اوست.
او نمیداند که یک سال صادرات نفت یک تبعه امارات معادل حدود ۸۰ سال صادرات نفت یک تبعه ایرانی است و از زمانی که نفت در امارات کشف و سرمایهگذاری زیادی روی تولید و صادرات نفت امارات و کشورهایی مثل کویت و عربستان و قطر صورت گرفته این.پترودلارها چهره این کشورها را تغییر داده است و البته جوجه را باید آخر پاییز شمرد یعنی زمانی که نفتشان تمام شود و برای نسلهای بعدی چیزی باقی نماند و مردم این کشورها نیز مثل بخشی از مردم آفریقا به فقر و فلاکت گرفتار شوند.
آیا او نمیبیند که آنچه دولتمردان امارات به مردم خود میدهند بسیار کمتر از سهم واقعی آنها از نفتشان است. آیا علیرضا بهشتی از هواپیماهای اختصاصی و طلاکاری شده شخصی و زندگیهای افسانهای و ولخرجیهای سران امارات در داخل و خارج کشور و هزینههای گزافی که خرج عیاشیهای آنها میشود خبر ندارد.
چینیها ضرب المثلی دارند که میگویند " منابع طبیعی ارثی نیست که از گذشتگان به ما رسبده باشد بلکه عاریتی است که از آیندگان نزد ما به امانت گذاشته شده است".
در زمان پهلوی نیز روزانه ۵۴۰۰۰۰۰ بشکه نفت صادر میشد در حالی که جمعیت کشور در سال آخر ۳۶ میلیون نفر بود. یعنی در مقایسه با روزی ۲۳۰۰۰۰۰ بشکه صادرات نفت با جمعیت ۸۰ میلیون نفری امروز کشور یعنی به ازای هر ایرانی در قبل از انقلاب بیش از ۵ برابر هر ایرانی در زنان کنونی نفت صادر میگردید و علیرغم آن بیش از نیمی از مردم در زیر خط فقر زندگی میکردند و عمر متوسط یا امید به زندگی در آن زمان ۵۲ سال بوده و اکنون به ۷۲ سال برای مردان و ۷۶ سال برای زنها رسیده است. یعنی ۲۰ تا ۲۴ سال بر امید به زندگی افزوده شده است.
خوب است این آقازادهها سطح رفاه خود را با سطح رفاه زندگی امام خمینی (ره) و زندگی و رفاه امروز مقام معظم رهبری و فرزندان رهبری مقایسه کنند.
به این آقازادهها باید گفت فهم این موضوعات آیکیوی زیادی نیاز ندارد.