آفت خودکمبینی و شیفتگی نسبت به غرب (خاطره مهدی نصیری و دیدگاه قدیری ابیانه)
مهدی نصیری سردبیر وقت کیهان: حلقه نیویورک
🔹پس از انقلاب حلقه های متعدد فکری و سیاسی در جمهوری اسلامی شکل گرفت. حلقه نیویورک با محوریت آقایان کمال و صادق خرازی و محمد جواد ظریف یکی از آنها بود.
🔹فعالیت حلقه نیویورک به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد در دولت مرحوم هاشمی و وزارت خارجه دکتر ولایتی بر می گردد. این حلقه با استقرار در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل نقش به سزایی در ترویج تئوری گفتگو و مذاکره با آمریکا و تنش زدایی ایدئولوژیک بین ایران و آمریکا داشت و به نظرم ثمره نهایی تلاشهای این حلقه در ماجرای برجام به بار نشست. البته حلقه نیویورک در سالهای بعد تا ۸۲ تحولاتی را پشت سر گذاشت و آقایان ناصری و موسویان و ... به آن اضافه شدند و از نقش خرازی ها کاسته شد و ایده گفتگو و تعامل با آمریکا قوت گرفت.
🔹در سال ۷۱ توفیق دیدار با آقای دکتر کمال خرازی نصیب بنده شد البته در تهران و نه نیویورک.
🔹روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتگو با آمریکا را دنبال می کرد، طبیعی بود که به فعالیت های این حلقه حساس باشد و بعضا مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند...
🔹انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری شد و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آراء شود.
🔹این جلسه با حضور کمال خرازی و بنده به عنوان مدیر مسئول و آقایان معلی (عضو شورای سردبیری کیهان) رحیم پور ازغدی (از مشاوران و نویسندگان کیهان) احمد پورنجاتی (از معتمدین دفتر رهبری) در موسسه کیهان برگزار شد و گفتگوهایی رد و بدل شد.
🔹نکته قابل توجه در جمع بندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمربکا داشته باشیم. پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه می کنم دیداری داشته باشید، بد نیست.
🔹البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب خرازی از این توصیه و دعوت چیست. مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا می تواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعا دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.
🔹بعدا معلوم شد یکی از فعالیت های حلقه نیویورک دعوت از برخی چهره های سیاسی و عناصر موثر به خصوص برخی عناصر رادیکال به آمریکا و تور نیویورک گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی بوده و البته توفیقاتی هم در این عرصه کسب کرده اند.
🔹آقای نادر طالب زاده نیز بعدا برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بی خانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه می کند و وقتی درخواستش را مطرح می کند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجره ای را که در خیابان منهتن نیویورک باز می شد بالا می زند و به طالب زاده می گوید: "برجها را می بینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"! و او ظاهرا نمی دانست که طالب زاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برج بینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی دیگر از خیابان های پر زرق و برق دیگر ( و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم) ، افسون می شدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک می رسیدند
نظر👈 قدیری ابیانه: خودباختگی یکی از آفات مأموران اعزامی به خارج از کشور هست.
آنها از یک زندگی معمولی و گاهی متوسط به خارج میروند و زرق و برق کشورهای پیشرفته را میبینند. نظم و انضباط و پیشرفت آنجا را مشاهده میکنند و با کشور خودمان مقایسه مینمایند، شیفته و عاشق میشوند و مثل افراد عاشق جز حُسن در آنجا نمیبینند، بلکه عیبشان را نیز حُسن می بینند و نمیتوانند خوب و بدشان را از هم تشخیص دهند و الینه میشوند و میشوند مبلغ آنها.
افراد خودباخته نیز مجذوب و مرعوب آنها میشوند و به تدریج میشوند مروج زندگی آنها و در صدد تقلید بر میآیند. تا حدی که امضای آنها را نیز ضمانت تلقی میکنند و در نهایت میخواهند خود را به آنها ثابت کنند و چه گواراست وقتی از سوی آنها و رسانههایشان تعریف و تمجید میشوند. در این صورت از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند. نظریات آنها را علم تلقی میکنند و نظر خودیها در رد نظریات آنها را نمیپذیرند مگر اینکه آن نظریهپردازان خارجی خود از نظرشان برگردند.
این آفت را باید چاره کرد.