یادداشت قدیری ابیانه در روزنامه حمایت: روزگار مقاومت /
ورود سرافرازانه و غرورآفرین نفتکشهای ایرانی درحالیکه آمریکا سیاست به صفر رساندن فروش نفت کشورمان ذیل راهبرد فشار حداکثری را با تمام قوا در پی گرفته است، نهتنها یک رویداد بزرگ، بلکه تحولی بینالمللی به شمار میآید. برای تحلیل این موضوع باید بهمرور اتفاقاتی که جمهوری اسلامی ایران سال گذشته در مواجهه با مداخله گران بینالمللی تجربه کرد، بپردازیم. در ماجرای توقیف نفتکش ایرانی توسط انگلستان در جبلالطارق، نیروهای مسلح کشورمان موضعی قاطع اتخاذ و یک کشتی متخلف انگلیسی را توقیف کردند. درنتیجه این اقدام، تفنگچیهای ملکه ناچار شدند علیرغم خط ونشان کشیدن برای ایران، نفتکش ایرانی را آزاد کنند. آن ماجرا، این حقیقت را برای همه مردم دنیا روشن کرد که ایران هیچ اقدامی را بدون پاسخ نمیگذارد.
در جریان حرکت نفتکشهای ایران بهسوی آبهای سرزمینی ونزوئلا نیز آمریکاییها به درسهای آن واقعه مراجعه و علیرغم اینکه در ابتدا، تهدید کرده بودند نفتکشها را رهگیری خواهند کرد، اما در عمل، جرئت کوچکترین واکنشی نداشتند. اگر ناوگان نظامی آمریکا مانع ادامه مسیر نفتکشهای ایرانی میشد، قطعاً کشتیهای نیروی دریایی عمو سام در خلیجفارس باید هزینه این غلط اضافه را میپرداختند و به همان بلایی دچار میشدند که جمهوری اسلامی بر سر کشتی انگلیسی آورد. به بیان گویاتر، آمریکا در برابر حرکت مقتدرانه نفتکشهای ایران دو گزینه پیش روی خود نداشت. یا باید به این تحقیر تن میداد و یا ساز و برگ جنگی برای نبرد با ایران مهیا میکرد. یانکیها ازنظر نظامی باوجود ادعاهای پرطمطراق، بسیار آسیبپذیر هستند و نمیتوانند از عهده مقابله با ایران برآیند. اینیک تحلیل صرف نیست بلکه بسیاری از کارشناسان امور نظامی آمریکا نیز به این واقعیت اقرار کردهاند که از تجهیزات و توان کافی برای رویارویی مسلحانه با ایران بخوردار نیستند زیرا ایران در سطحی که حریف گمان نمیبرد، قادر است سنگینترین و کاریتری ضربات را بر پیکر دشمن وارد سازد. بهعنوان نمونه، سردار حاجیزاده، فرمانده نیروی هوا فضای سپاه پاسداران، بعد از موشکباران پایگاه عین الاسد فاش کرد که چنانچه آمریکا دست از پا خطا کرده و پاسخ میداد، موشکهای ایرانی آماده بودند 400 هدف نظامی این کشور را با خاک یکسان کنند. بنابراین، اقتدار همراه با تجربه نیروهای مسلح کشورمان در توقیف سریع کشتی انگلیسی، در کنار قدرت وارد آوردن ضربات سخت به پایگاهها، ناوگان و تجهیزات نظامی آمریکا در خلیجفارس، بازدارندگی بسیار بالایی در برابر نفتکشهای ایرانی ایجاد کرد و مسیر مبادلات تجاری مشروع و قانونی جمهوری اسلامی در آینده را با هر کشوری که اراده کند، فراهم نمود. به تعبیر روزنامه رأی الیوم، «رئیسجمهور متکبر و زورگوی آمریکا بهخوبی پی برده است که ایران هر تهدیدی کرده، آن را عملی کرده است و میداند زمانی که جمهوری اسلامی به دولت آمریکا نسبت به هرگونه مزاحمت برای نفتکشهای ایرانی، هشدار داد، پاسخ ویرانگری به هرگونه اقدام آمریکا خواهد داد؛ نه در دریای کارائیب، بلکه در خلیجفارس که صدها کشتی آمریکایی در آن حضور دارند.» از منظر حقوق بینالملل، آمریکاییها مجاز به واکنش تهدیدآمیز علیه نفتکشهای ایرانی نبوده و نیستند اما مقامات مدعی کاخ سفید، بهکرات ثابت کردهاند که اعتقاد و اعتنایی به این حقوق ندارند. ازاینرو، نمیتوان گفت که واشنگتن، مراعات حقوق بینالملل را کرده و به این سبب، از ایجاد مزاحمت برای کشورمان صرفنظر نموده است. عمده دلیل مانع از دستدرازی و تخطی آمریکاییها، به خطر افتادن منافعشان در غرب آسیا، بهویژه گرفتار شدن ناوها و خلق صحنههایی دوباره از زانو زدن سربازان بزرگترین قدرت نظامی دنیا در برابر نیروهای مسلح کشورمان بود. این در حالی است که سالها پیش از آنکه جمهوری اسلامی به قدرت نظامی امروز شامل موشکهای دوربرد و نقطه زن دست یابد، ارزیابی مقامات آمریکایی طی رزمایش مجازی «میلینیوم چلنج» (چالش هزاره) این بود که چنانچه کار به تقابل تهران و واشنگتن در پهنه نیلگون خلیجفارس بکشد، در همان روز اول، تمام ناوگان نیروی دریایی آمریکا در منطقه غرقشده و حداقل 20 هزار سرباز آمریکایی کشته میشوند. مراکز پژوهشی واشنگتن نیز ارزیابی کردند که جنگ با ایران حتی اگر 30 سال هم به طول بینجامد، آمریکا پیروز میدان نخواهد بود. لذا آمادگی بالای نیروهای مسلح کشورمان در پاسخ دندانشکن به هرگونه اقدام در جهت مسدودسازی حرکت کشتیهای ایرانی به مقصد ونزوئلا، رعشه به اندام نیروهای پنتاگون انداخت و آنان را از هرگونه واکنش بر حذر داشته است. از طرفی، حرکت پنج نفتکش با پرچم برافراشته جمهوری اسلامی و رادار روشن بهنحویکه آمریکاییها و دیگران از موقعیت مکانی آنها باخبر باشند، حاکی از آن است که خط ونشان کشیدنهای سردمدار نظام سلطه پوچ و توخالی است، عملاً هیمنه کاخ سفید زیر سؤال رفت و به ضرر سیاستمداران این کشور تمام شد. چون ابداً در شرایطی نیست که بخواهد ماجراجویی جدیدی آغاز کند.
اقتصاد این کشور براثر شیوع کرونا لطمات سختی خورده بهنحویکه قریب به 40 میلیون نفر بیکار شده و حدود 40 درصد آنها نیز حتی بعد از کرونا امید بازگشت به کار سابق خود را ندارند. علاوه بر این، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کمتر از 6 ماه دیگر آغاز میشود و ترامپ وعده کرده بود که وارد جنگ جدیدی نخواهد شد. بنابراین مستأجر کاخ سفید اگر بخواهد درگیری نظامی با ایران را کلید بزند، آرای بخشی از مردم آمریکا را از دست خواهد داد. ضمن اینکه نه ترامپ، بلکه هیچ رئیسجمهور دیگری نیز نمیتواند وارد کارزار با ایران شود چون با مخالفت فرماندهان ارتش این کشور بهعنوان کسانی که دستشان در کار است، روبهرو خواهد شد تا بلکه از غلتیدن در یک قتلگاه دیگر و صرف هزینههای میلیاردی منصرف شود.
نکته مهم اینجاست که این پیروزی در گرو مقاومت حداکثری حاصلشده است نه مذاکره و گفتگو. ثمره نشستن بر سر یک میز با غرب برای دستیابی به توافق آن شد که باوجود تبدیل کردن منطقه به انبار باروت و فروش صدها میلیارد دلار تسلیحات به گاوهای شیرده غرب آسیا، گستاخانه از جمهوری اسلامی خواستند که دست از توسعه توان موشکی خود بردارد و انبوهی از تحریمهای بیسابقه را بر ملت ایران تحمیل کردند. این در حالی است که دموکراتهای مؤدب نیز به ترامپ اعتراض کردند که با خروج زودهنگام از برجام، ایران را برای خلع سلاح موشکی در موضع دفاعی قرار داده است چون، توافق هستهای ازنظر آنها، اهرمی برای خلعید ایران از همه مؤلفههای قدرتش بود. در نقطه مقابل، مقاومت فعال با ساقط کردن پهپاد جاسوسی آمریکا و وارد آوردن ضرب شست به پایگاه بزرگ این کشور در عراق، کاخ سفید را شیرفهم کرد که جمهوری اسلامی قادر است بزرگترین نیروی دریایی جهان را در همسایگی متحد ایران (ونزوئلا) به گل بنشاند. ورود ایران به حیات خلوت آمریکا افزون بر منافع اقتصادی، برکات بزرگ راهبردی همچون رنگ باختن گزافهگوییهای آمریکا و سنگین شدن کفه موازنه قوا به نفع جمهوری اسلامی را در پی داشت؛ رویدادی که تا زمان فروشکستن ابهت شیطان بزرگ ادامه خواهد داشت.