امام هیچ وقت نماز ظهر و عصر و عشا را در فرانسه کامل نخواند/ سیبی که از درخت سیبی که امام زیر آن می نشست خوردم خوش طعم ترین سیب بود.
«محمدحسن قدیری ابیانه»، دیپلمات سابق و کارشناس مسائل سیاسی و بین المللی در زمان مبارزات انقلابی ملت ایران در سال 57 به عنوان دانشجو در ایتالیا مشغول به تحصیل بود. وی در تمام دوران تبعید امام خمینی به عراق و فرانسه همواره پیام ها و سخنرانی های امام را دنبال می کرد.
به گزارش دیده بان ایران؛ وی عضو انجمن اسلامی دانشجویان در ایتالیا بود و از این فرصت برای رساندن پیام انقلاب اسلامی به گوش مردم این کشور استفاده می کرد. این دانشجوی انقلابی سالهای مبارزات علیه رژیم پهلوی با ترجمه سخنرانی های امام و پیام های مبارزاتی بنیانگذار انقلاب اسلامی در نشر و تبلیغ انقلاب همسو با بقیه انقلابیون تلاش می کرد.
همزمان با چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با وی به گفتوگو نشستیم. در ادامه مشروح این گفت وگو از نظرتان می گذرد.
دانا: آقای دکتر همه می دانند که فضای رسانه ای کشورهای بزرگ مثل فرانسه و آمریکا و انگلیس علیه امام و مبارزات انقلابی بود بفرمایید چطور امام توانست این فضای رسانه ای را به نفع انقلاب اسلامی به کار بگیرد و از آن برای نشر و انعکاس مبازرات مردم استفاده کند.
انقلاب اسلامی چه در زمانی که امام در نجف بودند و چه وقتی به پاریس آمدند مرتب در حال اوج گیری بود. راهپیمایی های عظیم و شجاعانه در کشور از یک سو و در مقابل سرکوب راهپیمایان از سوی دیگر آنقدر بزرگ بود که امکان نادیده گرفتن آن وجود نداشت به خصوص که پایه های رژیم شاه که مورد حمایت همه قدرت های بزرگ دنیا بود متزلزل شده بود.
امام در پاریس و در ماه های پایانی اقامت در نجف همان امام سابق بود اما این بار پشتیبانی مردم مشهود بود و آن هم با این ابعاد گسترده، در حقیقت در این راهپیمایی ها در رسانه های غربی چیزی از امام مطرح نمی شد اما با وجود این راهپیمایی ها و اینکه رهبر این راهپیمایی و انقلاب در دست امام بود ، توجهات به سمت امام جلب شد، طبیعی بود که رسانه ها به این سمت و سو سوق پیدا کنند که مطالبی را درباره امام و انقلاب بنویسند تا خوانندگانشان تا حدودی راضی باشند.
مردم جهان این صحنه ها را می دیدند و اگر رسانه ای در برابر این مسائل سکوت می کرد ممکن بود خوانندگان و مخاطبین خود را از دست بدهند.
امام با توجه به آگاهی نسبت به نقش رسانه ها اجازه انجام مصاحبه را می دادند . علاوه بر مصاحبه ها سخنرانی های ایشان زیر درخت سیب در نوفل لوشاتو و بیانیه هایی که صادر می کردند خودشان موج آفرین بودند و ایران را به شدت تحت تاثیر قرار می داد.
امام از این فرصت استفاده کردند تا پیام انقلاب اسلامی را هم به ایران و هم به جهان برسانند.
دانا: جریان های سیاسی و رسانه ای چطور با امام در پاریس ارتباط برقرار می کردند و امام چه واکنشی نشان می داد؟
امام نیامده بودند پاریس بمانند بلکه از ابتدا نیتشان این بود که هر چه زودتر عازم ایران شوند لذا هیچ گاه قصد اقامت نکردند و همیشه نمازشان را در پاریس شکسته می خواندند. برای اینکه 10روز اقامت حاصل نشه از نوفل لوشاتو بیرون می رفتند و بعد از طی شدن حد ترخص دوباره برمی گشتند.امام هیچ وقت نماز ظهر و عصر و عشا را در فرانسه کامل نخواندند.
هم کشورهای خارجی مثل آمریکا و انگلیس و هم عوامل رژیم مثل بختیار و ساواک بسیار نگران آمدن امام به ایران بودند. می ترسیدند و معتقد بودند اگر امام به ایران برگردد سررشته امور از دست آنها خارج خواهد شد.
لذا از جهات مختلف به امام پیشنهاد می شد که سفرشان را به ایران به تاخیر بیندازند. حضرت امام در یکی از مصاحبه هایشان گفتند وقتی من دیدم مدام به من توصیه می شود که آمدنم را به ایران به تاخیر بیندازم فهمیدم که وقتش شده من به کشور برگردم؛ یعنی از اصرار آنها متوجه ضرورت این کار شدند هر چند قصدشان این بود.
همین شد که اعلام کردند بااولین پرواز به ایران می آیند اما به دستور بختیار باند فرودگاه بسته شد و اعلام کردند هیچ پروازی صورت نمی گیرد.
تظاهرات گسترده در خیابان های ایران بود و حکومت بختیار تحت فشار بود که فرودگاه ها را باز کند البته نمی توانستند فرودگاه را تا ابد بسته نگه دارند لذا امام اعلام کرد به محض اینکه فرودگاه باز شود من خواهم آمد و آمدند.
همه جور خطری محتمل بود اما امام خطر را به جان خریدند.
حتی در سازمان های جاسوسی دشمن مثل انگلیس و فرانسه و آمریکا حتی خود ساواک امکان ترور امام و یا ساقط کردن هواپیما را هم بررسی کرده بودند ولی از حضور انبوه مردم در کشور وحشت داشتند لذا این توطئه ها به نتیجه نرسید و امام در 12 بهمن وارد ایران شدند.
شورای عالی نظامی قبل از بازگشت امام جلسه ای تشکیل داده بود و البته صوت آن جلسه بعدها در رسانه ها منتشر شد گفته بودند ارتش در مقابل امام مثل برف مقابل آفتاب آب می شود. یعنی ارتش رو به اضمحلال بود. چند دلیل داشت یکی اینکه امام هیچ وقت ارتش را دشمن اعلام نکردند و نگفت باید ارتش را سرکوب کرد یا با آن جنگید.
می گفتند چرا باید سرلشکرهای ما تحت امر گروهبان های آمریکایی باشد، ارتش برادر ماست. می خواستند ارتشی ها را جذب کنند. یکی از تفاوت های جامع نگاه امام با نگاه مارکسیست ها یا غرب زده ها این بود که آنها وقتی از قدرت شاه صحبت می کردند می گفتند ارتش شاه فلان میزان تجهیزات و هواپیما و ارتشی دارد که یا باید به آن حمله کرد و از بین برد یا باید به حداقل ها راضی شویم.
اما امام می گفت این هواپیما و تجهیزات در اختیار انسانی است که پشت آن نشسته است و باید این انسان را نجات داد. یعنی با نگاه نجات بخش به کسانی که در خدمت شاه بودند نگاه می کردند.
همه بیانیه ها و مواضع هم در همین راستا بود لذا برای اولین بار در انقلابها مردم می رفتند در لوله تفنگ گل می گذاشتند و شعار ارتش برادر ماست را سر می دادند. امام عنوان کردند قسمی که ارتشی ها خوردند که به شاه وفادار باشند چون اصل عمل باطل است پس قسم آن هم باطل است و لازم نیست بر آن پایبند باشند.
در یکی از پیام ها امام از مردم خواستند اگر کسی عزیز یا بستگانی در نیروهای نظامی و امنیتی دارند با آنها تماس بگیرند و بخواهند در برابر مردم نایستند. تصور کنید یک مامور امنیتی یا یک نظامی را که برادر و پدر و سایر بستگانش با او تماس گرفته و چنین خواستی را از او مطرح کنند قطعا به نتیجه می رسد.
ارتش عملا در مقابل ملت مقاومت نکرد هر چند در جریان انقلاب صدها و هزاران شهید دادیم اما این تعداد شهدا در مقایسه با انقلاب های دیگر رقمی نبود. برای اینکه انقلاب ما در صدد رویارویی با قدرت نظامی نبود بلکه در صدد جذب آن بود؛ به همین دلیل ما شاهد همکاری همافرها در نیروی هوایی بودیم.
زمانی که امام در نوفل لوشاتو بودند دانشجویان انجمن اسلامی که در هر کجای دنیا بودند از کشورهای اروپایی خودشان را به پاریس می رساندند و با امام دیدار می کردند. من خودم از ایتالیا به نوفل لوشاتو رفتم.
هر کاری از دستمان بر می آمد آنجا انجام می دادیم.
دانا: چه کارهایی انجام می دادید؟ یعنی چه کارهایی لازم بود در نوفل لوشاتو انجام شود؟
مثلا بعضی ها مصاحبه ها را ترجمه می کردند. بعضی ها خبرهای کشورهای مختلف را جمع آوری می کردند و ارائه می دادند که حرکت های مبارزاتی انقلاب اسلامی چگونه در رسانه های مختلف منعکس می شود.
برخی کارهای خرید و تهیه غذا برای کسانی که در نوفل لوشاتو بودند را انجام می دادند. غذا هم چیز ساده بود مثلا نون باگت با کره آماده می کردند برای ما می آوردند.
صحبت های امام را ضبط می کردند؛ آقای فردوسی پور پیام های امام را تلفنی برای چند جا از جمله علما بزرگ مثل ایت الله صدوقی می خواند آنها هم یادداشت می کردند و تکثیر و توزیع می کردند. یا نوار سخنرانی های امام را از طریق تلفن به ایران منعکس می کردند و در ایران توزیع می شد به نحوی که برخی این انقلاب را انقلاب نوار نامیدند.
برخی افراد هم آنجا نقش بیشتری داشتند مثل ابراهیم یزدی، قطب زاده و بنی صدر و همچنین صادق طباطبایی. کسانی که از انجمن های اسلامی در فرانسه حضور پیدا کرده بودند این پیام ها و نوارها را به مقاصدی که خودشان از آنجا آمده بودند می فرستادند.
دانا: عکسی از شما کنار امام در خیابان نوفل لوشاتو هست ماجرا این عکس چیست شما در آن تصویر با امام صحبت می کنید راجع به چه چیزی حرف زدید؟
گفتم یکی از احزاب ایتالیا هم اعلام کرده که اگر امام به اینجا بیاید ما از او حمایت می کنیم.
امام فرمودند وقت بگیرید بیایید صحبت کنیم. وقت گرفتیم و با دوستانمان خدمت امام رفتیم و دوباره همین موضوع را گفتیم. ایشان هم گوش کردند ما منتظر جواب بودیم تا ببینیم امام چه می گویند ولی امام چیزی نگفتند و فقط گوش کردند بعد گفتیم خوب جواب ما چیست گفتند شما یک مطلبی داشتید گفتید من هم گوش کردم.
ماجرای پیامی که از امام برای پاپ بردم
در یکی از پیام های مکتوب امام به آزادی خواهان جهان پیام دادند که شرح ماجرا را می داد و می گفت رژیم شاه چه ویژگی هایی دارد. می خواستند مردم آزادی خواه جهان از نهضت اسلامی حمایت کرده و نگذارند حکومت ها از شاه پشتیبانی کنند. آن زمان زمانی بود که اگر اشتباه نکنم هنوز امام در بغداد بودند.
من این پیام را ترجمه کردم و به همه جا دادم. یک نسخه از این ترجمه ها را در پاکت گذاشتم و رفتم واتیکان و گفتم می خواهم با بزرگ مسیحیان دیدار کنم و یک پیام از سوی امام به شخص پاپ بدهم.
بالاخره تا دفتر پاپ رفتم جلو منشی پاپ گفت نامه را بدهید من تحویل می دهم من هم نامه امام را تحویل دادم البته این نامه خطاب به شخص پاپ نبود و من هم ماموریتی هم برای این کار نداشتم اما هرکس هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد من هم تشخیص دادم این پیام را برسانم. از این کارها تا می توانستیم انجام دادیم.
در پایان یک خاطره هم از آن درخت سیبی که امام زیر آن سخنرانی می کردند تعریف کنم؛ درخت سیبی که امام زیر آن می نشستد میوه سیب داشت؛ ایشان همیشه تعارف می کردند که از سیب آن بخوریم ما هم می خوردیم به خاطر اینکه امام این سیب ها را به ما تعارف کرده بودند و لذا خوش طعم ترین سیبی بود که خوردیم.
منبع: راه دانا