پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۱۷ ق.ظ

۰

تجربه کتاب و معلم استرالیایی پسرم

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۱۷ ق.ظ

تجربه کتاب و معلم استرالیایی پسرم

سال ۱۳۶۹ به عنوان سفیر در استرالیا منصوب و مشغول به کار شدم. آن زمان سه پسر داشتم اولی ده‌ساله و کلاس پنجم ابتدایی، دومی سه‌ساله و سومی شیرخواره بود. فرزند اولم را در یک مدرسه استرالیایی ثبت‌نام کردیم و همسرم پیگیر تحصیل آن‌ها بود. یک روز با مربی مهد کودک درباره فرزند سه‌ساله‌ام صحبت کردم. گفت استعداد ریاضی او خوب است و ویژگی‌های رهبری‌اش قوی است. تعجب کردم که او چگونه استعداد ریاضی و سایر ویژگی‌های رهبری را در پسر سه‌ساله تشخیص داده است. تصمیم گرفتم به مهد کودک بروم و با مربی صحبت کنم. روی یک کیسه ساده پلاستیکی اسم او را نوشته بودند و او هر روز یک کتاب با خود به خانه می‌آورد. کتاب‌ها از صفحات مقوایی تشکیل شده بود تا کودکان نتوانند آن را پاره کنند. در این کتاب‌ها فقط عکس بود عکس‌های مختلف حیوانات.

در کلاس مهد کودک کتابخانه کوچکی وسط کلاس بود، طوری که بچه‌ها راحت می‌توانستند کتاب‌ها را بردارند. همچنین اسباب‌بازی‌های مختلف روی قفسه‌های کتابخانه اطراف اتاق وجود داشت. از مربی پرسیدم شما چطور تشخیص دادید که پسر سه‌ساله من استعداد ریاضی دارد، گفت: «از نوع کتاب‌هایی که برمی‌دارد و اسباب‌بازی‌هایی که انتخاب می‌کند. نقاشی‌هایی که می‌کشد خیلی ریز و با جزئیات است و این نشانه داشتن ویژگی‌های رهبری است.» پسر سه‌ساله‌ام هر روز یک کتاب به خانه می‌آورد و باید آن را مطالعه می‌کرد، بعد برای بچه‌های مهد کودک کنفرانس می‌داد. همان طور که ذکر کردم در کتاب‌ها عکس‌های مختلفی از قبیل عکس حیوانات بود که درباره آن‌ها کنفرانس می‌داد. مثلاً می‌گفت شیر قوی است، زرافه گردن و پا‌های دراز دارد، مار نیش می‌زند. همین پسرم بعد‌ها که به ایران برگشتیم زمانی که دبستانی بود به برنامه‌های علمی تلویزیون خیلی علاقه نشان می‌داد و با دقت پای این برنامه‌ها می‌نشست.

در استرالیا پس از بازدید از مهد کودک تصمیم گرفتم به مدرسه پسر اولم بروم. در وسط کلاس آن‌ها کتابخانه‌ای بود پر از کتاب‌هایی که مناسب سن او بود. او هم هر هفته باید یک کتاب با خود به خانه می‌آورد، خلاصه‌نویسی می‌کرد و درکلاس درباره کتاب برای همکلاسی‌های خود کنفرانس می‌داد. این دو پسرم اهل مطالعه و نویسندگی بار آمدند.

سال‌ها بعد آن پسرم که مهد کودک می‌رفت در سن ۱۴سالگی اولین مقاله‌اش در صفحه کودکان یک روزنامه معتبر چاپ شد و فرزند اولم در سن ۱۸ سالگی سرمقاله‌نویس یک روزنامه معتبر شد. این دو فرزندم هفته‌ای نیست که یک کتاب قطور را مطالعه نکنند و فیش‌برداری نداشته باشند. فرزندی که آن زمان کودکستان می‌رفت، تاکنون چند کتاب نوشته است و یکی از کتاب‌های او در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. او اکنون یک سخنران حرفه‌ای شده است که در محافل مختلف دانشگاهی سخنرانی دارد و کانال‌های او در شبکه‌های اجتماعی پرشمار و تأثیرگذار است. به تازگی رساله دکتری حقوق بین‌الملل را تحویل داده است و انتظار تعیین وقت برای دفاع از رساله خود را دارد. در عین حال به تدریس در چند دانشگاه مشغول است. فرزند اولم هم که آن زمان به دبستان می‌رفت علاوه بر اهل مطالعه بودن، قلمی قوی و حتی ذوق شاعری دارد؛ البته همسرم همواره کیهان بچه‌ها را می‌خر‌ید و برای آن‌ها با آب و تاب می‌خواند تا به خواندن علاقه پیدا کنند.

می‌خواهم بگویم با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی‌شود. برای اینکه فرزندان این سرزمین اهل مطالعه شوند نباید به گفتن این عبارت که مطالعه خوب و ضروری است، اکتفا کرد، بلکه باید راه‌هایی را پیدا کنیم تا ساعات مفید مطالعه بالا برود و تجربه استرالیا نمونه خوبی است تا فرزندان را از کودکی به کتاب و مطالعه علاقه‌مند کنیم تا در بزرگسالی از کتاب غافل نباشند. من معتقدم علاوه بر اینکه فرزندان‌مان را باید اهل مطالعه بار بیاوریم و باید ترتیبی اتخاذ کنیم که نویسنده نیز بشوند برای این کار هم باید چاره‌ای اندیشید. مثلاً باید در مقطع راهنمایی و دبیرستان فیش‌برداری و منبع‌نویسی را هم بیاموزند و با نرم‌افزار‌های مربوطه و نیز روش آرشیو کردن اطلاعات آشنا شوند، به نحوی که بتوانند مطالب را به راحتی بازیافت کرده و از آن در نوشتن مقالات یا کتب استفاده کنند. توصیه من این است که خاطره‌نویسی را در دستور کار فرزندان خود قرار بدهند. خود من به فرزندانم و همسران‌شان توصیه کرده‌ام تا از لحظه تولد فرزندان‌شان شروع به نوشتن خاطرات کنند و به محض اینکه فرزند شروع به نوشتن می‌کند حتی شده یک جمله با غلط‌های املایی خودشان بنویسند. این شیوه در آینده می‌تواند خوراک تهیه کتاب‌های خاطرات‌شان نیز بشود. اخیراً دستخط یکی از فرزندانم را که تازه نوشتن یاد گرفته بود لای کاغذ‌های قدیمی پیدا کردم. او نامه‌ای خطاب به امام زمان (عج) نوشته بود با این مضمون که «امام زمان بیا، ولی حالا نیا. صبر کن بزرگ شوم که بتوانم فرمانده سپاهت شوم.» خلاصه آنکه اعتقاد دارم نمایشگاه کتاب فرصت خوبی است تا والدین به انتخاب کتاب‌هایی بپردازند که از آن طریق فرهنگ کتابخوانی را در فرزندان خود نهادینه سازند.

ساعت مفید مطالعه و نیز تیراژ کتاب‌ها عموماً در ایران پایین است و البته استثنا دارد. همگان نیز بر ضرورت بالا رفتن ساعت مطالعه تأکید دارند، اما با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود، باید دید چه کار کنیم تا ساعت مفید مطالعه بالا برود، ضمن اینکه معتقدم علاوه بر بالا بردن ساعات مفید مطالعه باید حتماً نویسندگی را نیز رواج دهیم.

javanonline.ir/fa/news/1158000

۰۲/۰۲/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">