ادواردو، در اوج قدرت مرد بود!
نوشتن از مردی که جوانی و سودای دنیوی خویش را به یکباره به کناری گذارده و به اندیشه ای جان داد که بیش از ۱۴ قرن از آن می گذرد بسیار سخت است . نوشتن از شهیدی که در اوج مظلومیت جان داد تا گواهی باشد بر این اندیشه که ” شیعه” اول مظلوم عالم است، سخت است. و سخت تر از آن اینکه” شیعه” اول مظلوم عالم است تا ابد.
ادواردو در سال ۱۹۵۴ از پدری مسیحی و مادر یهودی در نیویورک به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد.
پدرش سناتور جیووانی آنیلی ثروتمند ایتالیایی و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات ، فراری، لامبورگینی، ، آلفارمو ، ایویکو، چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، روزنامه های پرتیراژ لاستامپا و کوریره، باشگاه اتومبیل رانی و باشگاه فوتبال یوونتوس و… چندین شرکت بزرگ دیگر که خانواده آنیلی جزء سهامداران اصلی آنها میباشند ..
ادواردو تنها فرزند پسر مشهورترین خانواده ثروتمند ایتالیائی و وارث ثروت بی کران پدرش بود.
آنیلی ۴ سال پیش از پیـروزی انـقـلاب اسـلامـی ایران , مسلمان و در سال۱۳۵۹ با پیگیـری انقلاب اسلامی ایران و نیز مشاهـده نشـانـه های رهبری الهی در شخصیـت حـضـرت امام خمینی ( ره ) به مذهب شیعه روی آورد .
وی در چند نوبت به ایران سفر کرده بود و در فروردین سال ۱۳۶۰ با امام خمینی نیز ملاقات کرده بود که امام خمینی(ره) در آن دیدار پیشانی وی را بوسیده بود.
ادواردو شرح مسلمان شدنش را چنین می گوید :
درنیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم می زدم و کتابها را نگاه می کردم چشمم افتاد به قرآن . کنجکاو شدم که ببینم درقرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم که این کلمات ،کلمات نورانی است و نمی تواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم, آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می فهمم و قبول دارم.
اولین آشنایی وی با تشیع و انقلاب اسلامی ایران از طریق یکی از مصاحبه های دکتر محمد حسن قدیری ابیانه (رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سالهای ۵۸ تا ۶۱) از طریق تلویزیون ایتالیا بوده است و پس از آن برای دیدار با وی به سفارت مراجعه می کند و پیوند دوستی بین آنها ایجاد می شود .
دکتر قدیری در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید؛ «بعد از یک میزگرد مطبوعاتی که برگزار کردیم -به عنوان رایزن مطبوعاتی سفارت ایران-، یک روز یکشنبه در حالی که من در اقامتگاه سفارت بودم، دربان سفارت گفت که یک جوان ایتالیایی آمده و میخواهد شما را ببیند. من هم گفتم اگر میشود به او بگویید فردا برای ملاقات بیایند. ولی بعد از لحظاتی دربان سفارت دوباره زنگ زد که این جوان میگوید خدا هر در بستهای را میگشاید. من هم گفتم در را باز کنند و خودم هم رفتم به استقبالش. جوان قد بلند لاغری بود که با یک موتور گازی کهنه آمده بود و خودش را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من بدون اینکه انتظار جواب مثبتی از او داشته باشم، از او پرسیدم که شما با خانوادهِ آنیلی معروف نسبتی دارید و او گفت که من پسرش هستم.
او از همان دوران جوانی، علاقهای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را از کار برکنار کردند و عمویش جای وی را گرفت.
در اواخر دهه ۸۰، موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبیاش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانهای برای کنار گذاشتنش پیدا میکردند.
در دهه ۹۰ هیچگونه مسئولیتی نداشت و اغلب اوقات را با مطالعه، سفر، روزنامهنگاری و فعالیتهای بشر دوستانه گذراند. پدرش او را تهدید به محرومیت از ارث در صورت عدم ترک اعتقاد به اسلام کرده بود و او برای حفظ دینش حاضر به گذشت از میلیاردها دلار ثروت شده بود. او به خاطر اسلام آوردن، به شدت تحت فشار خانواده بود تا دست از اسلام بکشد.
او در خانه خیلی تنها بود. حتی نامزدش به خاطر اعتقاداتش او را ترک کرده بود. ادواردو خیلی تلاش کرد که وی را مسلمان کند، ولی علیرغم تلاشهای او، وی مسلمان نشد. وی مایل بود که با یک دختر مسلمان ازدواج کند، ولی با فشارهایی که خانوادهاش به او میآوردند و روزها و ساعتها او را در منزل خودش محبوس میکردند، وی به خودش اجازه اینکه کس دیگری را وارد این همه عذاب کند، نداد.
ادواردو نگران سوءقصد از سوی صهیونیستها بود و به آقای قدیری گفته بود که آنها او را به خاطر اسلام آوردنش خواهند کشت و قتل او را به خودکشی، حادثه غیرمترقبه یا بیماری نسبت خواهند داد. و حتی او را به زور در یک درمانگاه روانی خصوصی ویژه میلیاردرها در نزدیکی مرز سوئیس به طور کاملاً مخفی بستری کرده بودند و بالاخره همانطور که خود ادواردو حدس میزد، در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ (۲5 آبان ۱۳۷۹) در یک واقعه مشکوک در سن ۴۶ سالگی به شهادت رسید.