خداوند گلوی استکبار را در دست های ایران قرار داده و کافی است که ایران این گلو را بفشارد
نقیب دگرگونی های سوریه و التهابات مصر در گفتگوی «جوان» با دکتر قدیری ابیانه
توطئه علیه سوریه توطئه علیه کل مقاومت است
محمدحسن قدیری ابیانه دکترای دفاعی علـــوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک دارد. رایزن مطبوعاتی و سخنگوی سفارت ایران در ایتالیا (سال های ۱۳۸۵ -۱۳۶۱)، سفیر ایران در مکزیک و استرالیا، عضو ستاد ۵۹۸ (قطعنامه صلح بین ایران و عراق) و کارشناس عالی وزارت امور خارجه برخی از سوابق وی است.
محور اصلی گفت وگوی «جوان»با آقای قدیری ابیانه را تحولات کشورهای سوریه و مصر دربرمی گیرد اما مواضع ایشان در هفته های اخیر و در دانشگاه های مختلف کشور سبب شد ما سوالی با محوریت تحرکات فعالان جریان دوم خرداد هم ازوی بپرسیم.
۱۳۰ کشور از کشورهای شرکت کننده در کنفرانس دوستان سوریه در مراکش، ائتلاف مخالفان سوریه را به رسمیت شناخته اند، این مسئله تأثیری بر روند تحولات سوریه خواهد داشت؟
توطئه علیه سوریه در حقیقت توطئه علیه کل خط مقاومت است یعنی فلسطین، حزب الله لبنان، سوریه، عراق و ایران هست و هدف اصلی آن را هم باید ایران دانست. سازمان CIA در گزارشی سال ۲۰۲۵ را سال پایان عمر اسرائیل نامیده بود یعنی ۱۳ سال آینده، در حالی که کسینجر این مدت را ۱۰ سال ارزیابی کرده بود. حمله به سوریه و ایجاد مشکل برای این کشور به خاطر حضورش در خط مقاومت است تا به دنبال آن حزب الله را هم مهار کرده و محدود کند و به دنبال آن نوبت تشدید خصومت عراق و ایران و فلسطین است.
در این راه آنها دست به هر جنایتی می زنند و حاضرند هر جنایت ضدبشری را مرتکب شوند و مشاهده می کنیم کشورهایی که خودشان را ضدتروریست می دانند از تروریست حمایت علنی می کنند و سلاح های پیشرفته هم در اختیار تروریست ها قرار می دهند و حتی محکومان به مرگ در عربستان سعودی و سایر کشورها را راهی سوریه کرده اند و این دست نشاندگان را در سوریه مورد حمایت قرار می دهند. طبیعتاً باید از سوریه دفاع کرد و نگذاشت که سوریه به دست تروریست های مزدور غرب بیفتد، چراکه در صورت پیروزی آنها تازه اول جنایات غیربشری و غیرانسانی آغاز می شود و قتل عامی تاریخی در این کشور اتفاق خواهد افتاد.
به رسمیت شناختن تروریست های سوریه از طرف ۱۳۰ کشور دنیا تأثیری در اوضاع داخلی سوریه اما مرحله ای از دشمنی استکبار با سوریه را به خوبی پدیدار می کند. طبیعتاً دشمنان سعی می کنند برای دولت سوریه از همه ابعاد چه خارجی و چه داخلی ایجاد مشکل کنند ولی به صرف اینکه غربی ها این تروریست ها را به رسمیت بشناسند به معنای قدرت گیری این گروه ها نیست. این گروه ها از سوی امریکا و متحدانش مسلح می شوند تا علیه ملت سوریه دست به توطئه بزنند تا بلکه به نوعی از خط مقاومت انتقام بگیرند و از یک طرف اسرائیل را از سرنوشت محتومش نجات دهند و از طرف دیگر شکست های استکبار در مقابل بیداری اسلامی را پاسخ دهند و جبهه هایی را بتوانند فتح کنند اما در نهایت این توطئه ها هم منجر به خاموشی حرکت اسلامی در دنیا نخواهد شد و غرب بیش از پیش رسوا خواهد شد و ملت های مسلمان مسیر خودشان را ادامه می دهند و کسانی که امروز از جنایات تروریست های سوری حمایت می کنند در روزگاری نه چندان دور پاسخ مناسب و درخوری را دریافت خواهند کرد.
در طول ماه های اخیر شاهد هستیم که بسیاری از مناطق دمشق بارها دست به دست شده و تروریست ها بارها مناطقی از دمشق را به آتش کشیده اند، این فرایند جنگ شهری آن هم در پایتخت سوریه زنگ خطری برای دولت فعلی به حساب نمی آید و اساساً می تواند نشان از سقوط دولت بشار داشته باشد؟
قطعاً خطر به حساب می آید. اینکه تروریست ها به دمشق رسیده اند و این جنایات را مرتکب می شوند و برخی از مناطق شهر دمشق را ناامن کرده اند یعنی خطر. آنها اگر موفق شوند بشار اسد را از کار برکنار کنند، ضربه مهلکی به حکومت سوریه زده اند اما خوشبختانه دولت سوریه در مقابل فشارها مقاومت کرده و باید مورد حمایت آزادیخواهان جهان قرار بگیرد اما یک احتمال را هم می شود در نظر گرفت و آن این است که بشار اسد مجبور به کناره گیری شود و در این حالت باید توجه داشت که پایان کار به این صورت نخواهد بود و همانطور که اشغال عراق و افغانستان هم پایان ماجرا به حساب نیامد و مقابله با تروریست ها و استکبار جهانی در سوریه، حتی بر فرض تشکیل حکومت معارضین ادامه پیدا خواهد کرد. اما اینکه ما شاهد مبارزه در مصر علیه حکومت مرسی هستیم یعنی مقابله استکبار با مسلمانان، تنها محدود به زمان خاص و کشور خاص نمی شود. به هر روی ما امیدواریم دولت سوریه بتواند به رغم تمام مشکلات و توطئه ها مقاومت کند و وظیفه همه آزادیخواهان این است که از دولت سوریه حمایت بکنند.
نشست بعدی به اصطلاح دوستان سوریه در ایتالیا برگزار خواهد شد. این نشست ها و گردهمایی های پیاپی می تواند تأثیر قابل توجهی بر تحولات سوریه بگذارد و منجر به فشار بیشتر علیه دولت بشار شود؟
تشکیل این جلسات اثری ندارد بلکه آنچه می تواند موثر باشد موفقیت های میدانی در شهر دمشق است. اینکه اینها مورد حمایت استکبار هستند و جلسات متعددی را در ترکیه، قطر، مغرب و دیگر کشورها تشکیل می دهند به خودی خود نمی تواند آنچنان بر اوضاع سوریه تأثیرگذار باشد. ما می بینیم ضدانقلاب های ایرانی هم در غرب دائماً تشکیل جلسه می دهند اما هیچ گاه نتوانسته تأثیری را بر اوضاع کشورمان بگذارد.
امریکا هم ۴۰۰ نظامی خود را به ترکیه اعزام کرده بود و دو سکوی پرتاب موشک های پاتریوت را هم در دستور کار قرار داده، وزیر دفاع این کشور هم به یکی از پایگاه های کشور ترکیه عزیمت کرده، اینگونه فعالیت های خصمانه امریکا بیشترجنگ روانی علیه سوریه است یا مقدمه ای برای حمله نظامی به این کشور باید قلمداد شود؟
اگر غرب احساس کند که با دخالت نظامی در سوریه می تواند بر اوضاع مسلط شود و حکومت اسد را سرنگون کند، این کار را قطعاً انجام خواهد داد. غرب حاضر است دست به هر جنایتی بزند برای اینکه اسرائیل را از ورطه نابودی نجات دهد. اگر تا الان هم به این کار دست نزده نه به خاطر اینکه نخواسته انجام بدهد بلکه به این خاطر است که نتوانسته انجام دهد.
با توجه به افزایش فشارهای داخلی و بیرونی به بشار اسد و شعله ورتر شدن درگیری ها در شهرهای مختلف سوریه، چشم انداز تحولات سوریه را چطور می بینید و اساساً می توان به ابقای بشار اسد امید داشت؟
اگر تصمیم گیری با مردم سوریه باشد حتماً بشار اسد را به مخالفان ترجیح خواهند داد و دولت سوریه از پایگاه مردمی خوبی برخوردار است. اتفاقاً جنایاتی که مخالفان اسد در سوریه مرتکب شده اند باعث ایجاد نفرت نسبت به تروریست ها شده است و پایگاه های مردمی دولت سوریه را تقویت کرده است اما تروریست ها در همه حالات دست به جنایات علیه مردم سوریه زده اند و بعید نیست در صورتی که به فرض به حکومت برسند دست به قتل عام شیعیان و علویان هم بزنند. بنابراین باید مقاومت کنند و بشار اسد نباید و نمی تواند ملتش را رها کند، باید مقاومت کند چراکه در صورت پیروزی تروریست ها فاجعه بزرگی برای مردم سوریه رخ خواهد داد.
با یک دید واقع بینانه می توان به ابقای حکومت بشار اسد امیدوار بود؟
شرایط بر دولت بشار اسد خیلی سخت تر از گذشته شده است و توطئه ها هم افزایش پیدا خواهد کرد اما این دلیل نمی شود که ما بخواهیم دست از حمایت دولت سوریه برداریم چراکه هیچ کس نمی تواند پاسخگوی جنایاتی باشد که بعدها این تروریست ها علیه ملت سوریه مرتکب خواهند شد.
موضع ایران و روسیه در ادامه نسبت به دولت سوریه تغییر خواهد کرد؟
دولت ایران همواره معتقد بود که تعیین حکومت در هر کشوری و از جمله سوریه باید با آرای مردمی آن کشور صورت گیرد و دیگران نباید دخالت کنند یا برای تغییر حکومت دست به جنایت بزنند. موضع ایران در قبال سوریه همچنان به مانند گذشته ادامه خواهد داشت و با تغییر شرایط هم تغییری نخواهد کرد. ایران از حق ملت سوریه برای تعیین سرنوشت کشورش حمایت خواهد کرد.
برخی از کارشناسان در سطح بین الملل سعی دارند اینگونه القا کنند که از بین بردن دولت کنونی سوریه، مقدمه مهمی برای حمله نظامی به ایران است و بر همین اساس حمله نظامی به کشورمان را محتمل تر از هر زمان دیگری مطرح می کنند؟
البته غرب سال ها تمایل به شکست ایران دارد و حتی بوش پسر هم برای خودش مأموریت الهی در این راه قائل بود ولی هر بار از عواقب این حمله ترسیده اند و ایرانی که در جنگ هشت ساله مقابل عراق و متحدانش ایستاد. امروز آمادگی دفاعی و نظامی بسیار قابل توجهی داراست تا به دشمنان و مهاجمان پاسخ درخور بدهد.
عوامل بازدارنده متعددی برای آغاز جنگ علیه ایران وجود دارد. یکی قدرت نظامی و جنبه بازدارندگی قدرت و توان نظامی کشورمان است و البته باید پیشرفت های کشورمان در همین راستا را هم مورد توجه قرار داد. دیگری موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران وجود تنگه هرمز در منطقه مرزی کشورمان با آب های آزاد است که بخش قابل توجهی از نفت و گاز دنیا از این منطقه عبور می کند. در حقیقت خداوند گلوی استکبار را در دست های ایران قرار داده و کافی است که ایران این گلو را بفشارد.
این هم از موانع حمله امریکا به ایران است. مسئله دیگر کشورها و نیروهایی هستند که دسترسی آسانی به عمق خاک اسرائیل دارند و هم مرز با سرزمین های اشغالی هستند و اگر اسرائیل به ایران حمله کند آنها می توانند اسرائیل را مورد حمله گسترده قرار دهند، که این نیروها شامل حزب الله، حماس و سوریه است. لذا همیشه این نگرانی وجود داشته است که اگر آنها به ایران حمله کنند اسرائیل که شیشه عمر غرب در جهان اسلام است مورد حمله قرار بگیرد. لذا وجود حزب الله، حماس و سوریه همواره از موانع حمله نظامی به ایران بوده و هست. هر چه اینها قویتر باشند این مانع از موانع حمله نظامی به ایران تقویت خواهد شد اما طبیعتاً شکست هر کدام از آنها می تواند یکی از موانع را برطرف بکند. البته حتی اگر سوریه حزب الله و حماس هم وجود خارجی نداشتند باز ایران می توانست از سرزمین و اقلیم خود به درستی دفاع کند و به دشمن لطمات جبران ناپذیری بزند و آنها را از هر جهت پشیمان بکند از حمله خودشان؛ اما وجود حزب الله، حماس و سوریه برای کشور ما و برای امنیت کشور ما نعمت بزرگی است و ما باید نهایت تلاشمان را بکنیم که این گروه ها از آسیب ها مصون بمانند. نمونه بارز آن این است که فلسطینی ها در غزه با موشک های دست ساز (که هزینه برخی از آنها ۵۰۰ دلار ارزیابی شده) به درون اسرائیل حمله کرده و تعداد زیادی از آنها به هدف خورده و اینها علاوه بر موشک های فجر ۵ پرتاب شده است. در مقابل اسرائیل سعی داشته است با موشک های پاتریوت این موشک ها را متوقف کند.
در این میان گفته می شود که از ۱۵۰۰ موشک شلیک شده به طرف اسرائیل، این کشور توانسته تنها ۵۰۰ عدد از آنها را هدف گیری کند و بزند اما همین ۵۰۰ عدد را باید اینگونه نگاه کرد که فلسطینی ها با هر موشک ۵۰۰ دلاری حداقل یک موشک ۵۰ هزار دلاری رژیم صهیونیستی را از رده خارج کرده اند. ظاهر قضیه این است که اسرائیل موشک های فلسطینی ها را زده است ولی باطن موضوع این است که ۵۰ هزار دلار با ۵۰۰ دلار از بین رفته است. حتی شلیک موفق موشک های پاتریوت به معنای شکست اسرائیل و ضربه خوردن آنهاست. مثل این می ماند که ما بگوییم فلسطینی ها با هر موشکشان یک ضد موشک را منهدم کرده اند. در اخبار داشتیم که اگر این جنگ ادامه پیدا می کرد روزانه نزدیک ۴۰۰ میلیون دلار هزینه ضد موشک های اسرائیلی می شد یعنی روزانه بیش از هفت تن طلا هزینه گنبد آهنی بوده که این رقم برای اقتصادی مثل اقتصاد اسرائیل بسیار سنگین است. البته امریکا قول داده که موشک های اسرائیلی را جبران بکند. به هر روی وجود اینگونه قدرت های منطقه ای که می تواند وجود اسرائیل را به مخاطره بیندازد برای ایران یک ارزش بسیار بالای استراتژیک به حساب می آید. باز هم عرض می کنم ما باید تلاش خودمان را انجام دهیم تا سوریه در خط مقاومت باقی بماند. این کار هر چند سخت و دشوار به نظر می آید اما غیر ممکن و دور از دسترس نخواهد بود.
در هفته های اخیر قاهره هم صحنه نبرد موافقان و مخالفان مرسی بود. این در حالی است که همه پرسی قانون اساسی به رأی گذاشته شده، سرانجام این درگیری ها به کجا خواهند انجامید؟
سفارتخانه امریکا در مصر منشأ هدایت مخالفت ها با دولت مرسی است و هزینه اش را هم امریکا و هم اروپا و هم اعراب مرتجع متقبل شده اند. یعنی اینها نمی خواهند بگذارند که مصر روی آرامش به خودش ببیند و نمی خواهند شاهد نظام سازی در مصر باشند به خاطر همین هم به شدت با تدوین قانون اساسی در مصر مخالفت می کنند و تمام نیروهای خودشان را علیه آن بسیج کرده اند چراکه تدوین قانون اساسی یعنی نظام سازی و این چیزی است که هزینه گزافی برای استکبار خواهد داشت. ما این روند را در ایران خودمان هم شاهد بودیم، در گذشته غرب همه امکانات را فراهم کرده بود برای اینکه نگذارد ایران اسلامی شود و برای رسیدن به این هدف دست به جنایات و ترورهای گسترده زد و برای تجزیه کشورمان تلاش فراوان انجام داد تا بلکه کشورمان روی آرامش و سکون به خود نبیند. اما موفق نشد و ان شاءالله با پیگیری ملت مصر این شکست را استکبار در آنجا هم تجربه خواهد کرد.
رهنمودهای مقام معظم رهبری در دیدار با اساتید جهان اسلام راهگشاست برای ملت ها تا بدانند که استکبار هرگز دست از دشمنی با آنها بر نمی دارد و لبخندهای دیپلماتیک نباید ملت ها را فریب بدهد.
برخی به ناقص بودن قانون اساسی مصر اصرار دارند و اظهار می کنند با این قانون اساسی نمی توان آینده روشنی را برای مردم مصر متصور کرد. این یک نوع تخریب علیه حکومت مرسی است یا واقعیتی است که باید آن را پذیرفت؟
نمی توانیم بگویم قانون اساسی پیشنهادی بدون نقص است ولی آنها با نقص های قانون اساسی مخالف نیستند، آنها با حسن های قانون تدوین شده مخالفند و بهتر بگویم با تأکیدات قانون جدید پیشنهادی با محوریت معارف اسلامی مخالفند. آنها همه انرژی و توان خود را گذاشته اند تا این اتفاق در مصر نیفتد و اسلام در روح جامعه مصر جاری نشود چرا که منافع استکبار به خطر خواهد افتاد بخصوص اینکه هر تحولی در مصر نیفتد و اسلام در روح جامعه مصر جاری نشود چراکه منافع استکبار به خطر خواهد افتاد بخصوص اینکه هر تحولی در مصر می تواند کل جهان عرب را تحت تأثیر خودش قرار بدهد.
آقای البرادعی هم از آقای مرسی خواسته تا همه پرسی را لغو کند، اینگونه اظهارات با چه هدفی صورت می گیرد؟
آقای البرادعی یک انسان لائیک است و طبیعتاً با اسلامی شدن قوانین و مقررات در مصر موافق نیست و طبیعی است که امثال او و عمرموسی که هر دوی آنها جزو شخصیت های دیپلماتیک دولت مبارک بودند با این روند مخالف باشند. فراموش نکنیم که این افراد منسوب به رژیم مبارک هستند و نمی خواهند ببینند که شرایط مصر به سمت اسلامی شدن پیش می رود.
شما به بیانات رهبری در جمع اساتید دانشگاه های جهان اسلام اشاره داشتید، بخشی از سخنان ایشان به هراس استکبار از کلید واژه «بیداری اسلامی» مرتبط می شد، مصداق بیانات ایشان را هم می توان در مخالفت های امثال البرادعی و عمرموسی از قانون اساسی پیشنهادی دولت مصر جست وجو کرد؟
اگر نظامی مبتنی بر اسلام و قرآن شد دیگر نمی شود آن نظام را در مسیر استکبار قرار داد بخصوص اگر به مرحله نظام سازی برسد. لذا اینها از اسم اسلام هم می ترسند چرا که اسلام عدالت خواه است مخالف هرگونه تبعیض و دوگانگی است و سلطه بیگانه و به خصوص سلطه غیر مسلمانان را بر نمی تابد و نفی می کند. لذا اینها با لفظ بیداری اسلامی هم مخالف هستند و موافق نیستند از تحولات خاورمیانه با واژه بیداری اسلامی نامگذاری شوند. استکبار و حامیانش در کشورهای مختلف نمی خواهند به واقعیت های موجود اذعان کنند تا بتوانند از طریق مختلف خط مشی دیگری را بر ملت های مسلمان تحمیل کنند.
مقام معظم رهبری در همین دیدار به درس های جنگ هشت روزه غزه اشاره می کنند، اسرائیل نسبت به قدرت نظامی حماس و حزب الله یک ابر قدرت به حساب می آید و همه جور سلاح پیشرفته را داراست و در اوج قساوت هم اینها را علیه فلسطینی ها استفاده کرد و در مقابل مردم غزه مقاومت کردند و توانستند به خاطر مقاومت و ایثارگری خودشان و دسترسی به موشک های فجر ۵ اسرائیل را زمین گیر کنند. البته موشک های فجر ۵ نسبت به موشک هایی که ایران دارد موشک های ضعیف محسوب می شود. اینکه مردم غزه توانستند مقاومت کنند و ضربات مناسبی را بر پیکره اسرائیل بزنند به نحوی که اسرائیل تقاضای آتش بس کند و فلسطینی ها شرط گذاری کنند خود یک برد و اوج موفقیت است.
پیام جنگ هشت روزه غزه این است که دشمن علی رغم همه تبلیغاتی که می کند و به رغم همه سلاح هایی که در دست دارد در مقابل ایمان یک ملت به زانو در می آید و طبیعتاً بقیه ملت ها و کشورها هم می توانند در مقابل زیاده خواهی قدرت ها ایستادگی کنند. این پیامی است که حتی جنگ هشت ساله کشورمان به جهان داد و آن عبارت حضرت امام «خون بر شمشیر پیروز است» را دوباره در خاطر همگان زنده کرد.
آقای دکتر، پرسشی متدوال وجود دارد وآن اینکه ، در حالی که مصر با آمریکا و رژیم صهیونیستی رابطه دارد چرا از رابطه با ایران می ترسد؟
ما در مصر شاهد تغییر رژیم نیستیم بلکه رئیس جمهور عوض شده. در اینجا این سوال مطرح است آیا مرسی نمی تواند مواضع متفاوتی اتخاذ کند و یا نمی خواهد و اگر نمی خواهد دلیل آن چیست؟
ملت مصر خواستار برقراری رابطه با ایران هستند و حتی کسی مثل عمرو موسی، وزیر خارجه سابق مصر و دبیر کل سابق اتحادیه کشور های عربی در عهد حسنی مبارک نیز خواستار برقراری روابط دیپلماتیک با ایران بود اما واقعا چرا مرسی از آن می ترسد؟
آیا با وجود ایران و مواضع صریح و انقلابی کشورمان، مرسی احساس می کند که ژست های دیپلماتیک آنها رنگی نخواهد داشت و ادعای حمایت از فلسطین کمرنگ خواهد شد؟
ایران باید درخواست عزیمت به غزه از طریق رفح را دنبال کند و نمایندگان مجلس، خبرنگاران، تشکل های دانشجویی و سازمان های حقوقی کشورمان بر طبل عزیمت به غزه از طریق رفح بکوبند.
قطعا هر مخالفت مصر با این نوع سفرها، برای دولت مرسی در نزد افکار عمومی کشورش هزینه خواهد داشت. همانطور که نامه فدایت شوم مرسی به رئیس جمهور رژیم صهیونیستی نیز برای او هزینه داشت.
محور پایانی گفت وگو را باتوجه به نزدیکی انتخابات ۹۲ ریاست جمهوری مطرح می کنیم.به نظر شما شرط گذاری آقای عارف یکی از کاندیداهای احتمالی جریان اصلاح طلب با چه هدفی صورت گرفته است؟
رسانه های گروهی به نقل از آقای عارف معاون اول آقای خاتمی در دوران اصلاحات با اشاره به جریان انحرافی در بین اصولگرایان، نوشته اند: اگر قرار باشد اصلاح طلبان به خاطر فتنه از مردم عذرخواهی کنند، اصولگرایان نیز باید به دلیل حضور و مطرح شدن جریان انحرافی از مردم عذرخواهی کنند.
این اظهارات آقای عارف نشان می دهد که او برای عذر خواهی اصلاح طلبان برای همراهی با استکبار جهانی از جمله اسرائیل و آمریکا و مزدوران و دست نشاندگان آنها علیه اسلام و ایران و انقلاب و علیه آرای عمومی و حقوق ملت و جمهوریت و اسلامیت نظام شرط قائل شده است و همین امر "شرط گذاری" نشانه عدم صلاحیت وی برای سمت ریاست جمهوری است.
اگر مبنا بر شرط گذاری باشد، باید گفت اصولگرایان به محض مشاهده انحراف در دولت آن را محکوم و لعن و نفرین کردند و کمر همت به نابودی آن بستند، ولی شما با وجود مشاهده انحراف و همپیمانی با دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی و حتی با ماجرای اغتشاش در عاشورا لب به انتقاد نگشودید چه رسد به محکومیت و حالا تازه شرط گذاری می کنید. مگر به شما گفته ا ند چرا از موسوی در نامزدی برای ریاست جمهوری حمایت کردید؟! حمایت از موسوی و کروبی در انتخابات جزو حقوق هر کسی بوده زیرا آنها نامزدهایی بودند که با موافقت شورای نگهبان در انتخابات شرکت کردند و حمایت از آنها خلاف قانون نبوده است، لیکن پیوستن به توطئه علیه انقلاب و اسلام و نظام و مردم و همسویی با دشمنان نشان دار اسلام و انقلاب و تروریستها و مرتجعین جرم بوده و همراهی با آنها جرم تلقی می شود. نادیده گرفتن تفاوت ۱۱ میلیونی آراء در حالی که تفاوت حتی یک رای برای پیروزی یک نامزد کفایت می کند و تلاش برای لغو نتیجه آراء ملت و در حقیقت مخالفت با جمهوریت نظام و حقوق مردم جرم می باشد. چه کسی خواسته افراد از رای به موسوی عذرخواهی کنند؟! هیچکس. شرط گذاری آقای عارف مثل این است که گفته شود اول از راه دادن شمر به سپاه امام علی (ع) عذر خواهی کنید تا ما هم سپاه یزید را در به شهادت رساندن یاران امام حسین (ع) مورد انتقاد قرار دهیم.
حال که بنا را بر شرط گذاری گذاشته اید، با توجه به محکومیت جریان انحرافی توسط اصولگرایان شما هم فتنه را محکوم کنید؛ عذر خواهی پیشکش! تا کنون جرم آقای عارف سکوت در مقابل همه توطئه ها بود اگر همراهی نکرده باشد. لیکن اکنون به جرایم ایشان همین شرط گذاری اضافه شد. طبیعتا سکوت افرادی در سطح ایشان که معاون اول رئیس جمهور بوده نشانه فقدان صلاحیت برای نامزدی می باشد.