قدیری ابیانه در گفتگو با رصد مراغه: وظیفه مردم ما تحریم در مقابل تحریم هست
متاسفانه امروزه در کشور ما مصرف کالاهای خارجی نشانه تشخص اجتماعی محسوب میشود. جهزیه ای بهتر محسوب می شود که اقلام آن خارجی باشد. افراد از اینکه لباسشان، کیفشان، کفششان مارک خارجی باشد احساس تشخص میکنند و این یک اشتباه هست و باید این احساس را تغییر داد.
رصد مراغه مصاحبه ای با موضوع اقتصاد مقاومتی و مسائل پیرامون آن با وی ترتیب داده است که به شرح زیر از نظرتان میگذرد:
بیوگرافی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه:
دکتر محمد حسن قدیری ابیانه متولد 29 آذر ماه سال 1332 در تهران می باشد. وی دارای مدرک دکترای علوم دفاعی استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک از دانشگاه علوم استراتژیک بوده و به زبانهای ایتالیایی، اسپانیایی و انگلیسی تسلط دارد.
بنیانگذاری اولین انجمن اسلامی دانشجویی در ایتالیا، مدیر کل اطلاعات و مطبوعات، سفیر جمهوری اسلامی ایران در استرالیا و مکزیک، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، رئیس کمیته شفاف سازی یارانه ها، دبیر کارگروه شورای هم اندیشی جهاد اقتصادی و کارشناس عالی وزارت امور خارجه از جمله سوابق و فعالیت های وی در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی می باشد.
از جمله تحقیقات، مقالات و کتب وی میتوان به عوامل و موانع فرهنگی، اجتماعی توسعه، نقدی بر سوبسید، کار و قناعت دو عامل توسعه، اسلام بدون تحریف به زبان اسپانیایی، زن در اسلام و غرب به زبان فارسی و عوامل و موانع فرهنگی کار، تولید، و پیشرفت اشاره کرد.
ضمن عرض سلام، آقای دکتر در همین ابتدای امر تعریف خودتان رو از اقتصاد مقاومتی بفرمائید.
میتوانیم بگوئیم اقتصاد مقاومتی در شرایط فشار خارجی و تحریم هست که باید در مقابل آن فشار و تحریم و تهدید مقابله کرد و اولاً نگذاشت دشمن در تحریمها و اعمال فشار موفق بشود، ثانیاً در این شرایط و علی رغم فشار ها باید پیشرفت کرد. اما این به معنی این نیست که ما باید در زمان تحریم و فشار فعالیت داشته باشیم. بلکه اصولا خدا زمین را آفرید و عمران و آبادانی آن را به انسان موکول کرد و ما باید همیشه در تلاش برای کار و تولید ثروت و قدرت برای کشور اسلامی خودمان باشیم که نتیجه آن رفاه بیشتر مردممان و قدرت خرید بیشتر و فرصت بیشتر برای رسیدگی به مسائل معنوی خواهد بود. چرا که اسلام یکجانبه نگاه نمیکند و دنیا و آخرت را در امتداد هم می بیند. اسلام دنیا را در مقابل آخرت نمیبیند بلکه دنیا را مزرعه آخرت میداند و لذا ما باید در این رابطه تلاش خودمان را داشته باشیم.
بحث اقتصاد مقاومتی موضوع تازه ای است که مقام معظم رهبری مطرح کرده اند و این مطلب باید در حد کارشناسان و برای عملی شدن مفهموم سازی شود؛ تا بدینجای کار موضوع اقتصاد مقاومتی به لحاظ تئوریک و عملی چقدر پیشرفت داشته است؟
آنچه که مقام معظم رهبری طی سالهای گذشته به عنوان شعارهای سال مطرح کردند یا اقتصاد مقاومتی که در نیمه سال مطرح شد و یا بحث سبک زندگی که مطرح فرمودند، اینها در حقیقت نکات اساسی و کلیدهای پیشرفت هست که این پیشرفت را ما باید در هر شرایطی دنبال کنیم. اما اینکه چقدر این محقق شده باید مطالعه صورت بگیرد.
مثلا دوسال گذشته مقام معظم رهبری شعار یا محور همت مضاعف و کار مضاعف را مطرح کردند. باید بررسی کرد که آیا ساعت مفید کاری در کشورمان افزایش پیدا کرده است یا نه؟ ساعات مفید کاری در ایران بسیار بسیار پائین هست. تعطیلاتمان خیلی زیاد هست. تعطیلات مناسبتی ما دو سه برابر تعطیلات در غرب هست. اصراف در کشورمان زیاد صورت میگیرد. باید ببینیم که آیا مثلا سال 89 که شعار همت مضاعف و کار مضاعف بود واقعا ساعت مفید کاری در ایران بهبود پیدا کرده است یا نه؟ مثلا در ادارات ما که بر اساس آمار یک ساعت و چهار پنج دقیقه بوده آیا مثلا این به دوساعت رسیده است؟
من فکر میکنم اگر به این شعار عمل شده بود نیازی نبود سال گذشته شعار جهاد اقتصادی به طور اخص داده بشود. گرچه همیشه ما باید در جهاد اقتصادی باشیم. واگر ما به جهاد اقتصادی عمل کرده بودیم لازم نبود الان بحث اقتصاد مقاومتی مطرح بشود. یعنی اگر ساعت مفید کاری ایران از یکساعت به دوساعت رسیده بود دشمن طمع نمیکرد تحریم علیه ما انجام بدهد و نیاز نبود شعار اقتصاد مقاومتی مطرح بشود. همه باید مردم خودشون مخاطب بدانند و هم تک تک مردم و هرکس باید از خودش بپرسد من در راستای اقتصاد مقاومتی چکار باید بکنم. و اگر ما به این شعار عمل نکنیم و همه خودشان را مخاطب مقام معظم رهبری ندانند، اگر این اتفاق نیافتد سال آینده یا دو سه سال آینده ما باید شعار اقتصاد ریاضتی را مطرح بکنیم. و اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اگر ما مشاهده میکنیم در کشورهای غربی وارد مرحله اقتصاد ریاضتی شده اند، این چیزی نبوده که مسئولین آن کشورها، احزاب و مردمشان مایل ورود به آن مرحله باشند. بلکه واقعیت خودش را به آنها تحمیل کرده و چاره ای از این مطلب ندارند. در اقتصاد ریاضتی میزان مالیات ها افزایش پیدا کرده و خدمات کاهش پیدا کرده و حقوق ها کمتر شده یا می شود.
ما اگر می خواهیم به این مرحله نرسیم باید یک تجدید نظر اساسی در مقوله هایی مثل فرهنگ کار، فرهنگ مصرف، وجدان کار، اصلاح فرهنگ عمومی بنماییم و خرید کالاهای داخلی را بر کالاهای خارجی ترجیح دهیم و نه تنها از اصراف جدا پرهیز کنیم بلکه نهایت رعایت را در الگوهای مصرف مناسب به کار بگیریم. مثلا در بخش سفر، سفر داخلی را به سفر خارجی ترجیح بدهیم. این همان چیزی است که همه باید انجام بدهند. "حالا یک وظیفه ای که من فکر میکنم بر عهده مردم هست تحریم در مقابل تحریم هست."
یک موقعی هست ما می گوئیم کالای خارجی وارد نشود یک موقع هم میگوئیم اگر وارد شد ما از آن استفاده نمی کنیم و نمی خریم. دولت وظیفه دارد تا آنجائی که میتواند در این زمینه عمل بکند اما ماهم باید در این زمینه عمل بکنیم.
متاسفانه امروزه در کشور ما مصرف کالاهای خارجی نشانه تشخص اجتماعی محسوب میشود. جهزیه ای بهتر محسوب می شود که اقلام آن خارجی خارجی باشد. افراد از اینکه لباسشان، کیفشان، کفششان مارک خارجی باشد احساس تشخص میکنند و این یک اشتباه هست و باید این احساس را تغییر داد. باید این احساس را در جامعه ایجاد کرد که فردی که یک جنس ایرانی را می پوشد او بعنوان آدم متشخص و متعهد به کشور، مردم و اسلام محسوب بشود. " اگر کسی جنس خارجی خرید باید همه او را بعنوان عامل بیکاری در کشور, عامل تضعیف پول ملی و عامل تضعیف اقتصادی ببینند و خودش هم باید چنین تلقی از خودش داشته باشد.
" اگر کسی سفر به آنتالیا یا تایلند یا دبی را در برنامه کاری خود گذاشت باید بداند اوست عامل افزایش قیمت ارز نسبت به ریال و اوست عامل از دست دادن سرمایه هایی که میتواند در ایجاد اشتغال کشور بکار برد."
مثلا در اروپا کسی که میتواند یک خانه دویست متری بخرد یک خانه 50 متری میخرد و پول 150 متر بقیه را در تولید سرمایه گزاری میکند.
طبق گفته شما هم مردم و هم مسئولین در محقق شدن اقتصاد مقاومتی تاثیر گزار هستند، دولت در بخش صنعت و تولید و در مباحث کلان کشور و غیره اما مردم چه نقشی در اقتصاد مقاومتی دارند؟
"مردم نقش اول را در اقتصاد مقاومتی دارند". دولت تشکیل شده است از تعداد محدودی مدیر و چند میلیون کارمند که اینها هم جز مردم هستند. مگر مثلا معلمان آموزش و پروش یا اساتید دانشگاه اینها جز مردم نیستند؟ پس اگر همه اینها بهتر کار کنند، ساعت مفید کاریشان را، وجدان کاریشان را بالا ببرند، به وظیفه ای که دارند اهتمام بورزند، این وضع از این جهت بهبود پیدا میکند. از طرف دیگر میتوانیم بگوئیم مردم باز به دوبخش دیگر تقسیم میشوند: تولید کنندگان و مصرف کنندگان. هرچند همه تولید کنندگان به نوبه خود مصرف کننده هم هستند.
تولید کنندگان شامل صاحبان سرمایه، مدیر، مهندس، ناظر، کارمند، کارگر و کشاورز هستند. خیلی مهم هست که اینها وظیفه خود را بدرستی انجام بدهند. چه اینها در بخش دولتی کار بکنند، شرکتها و کارخانجات دولتی و چه بخش خصوصی. در بخش خصوصی ساعات مفید کاری بیشتر از بخش دولتی و چیزی در حدود دو ساعت و بیست و چهار دقیقه است. اما دو ساعت و بیست و سه چهار دقیقه در روز هم خیلی کم هست.
آقای دکتر؛ دلیل اینکه بخش خصوصی بیشتر از بخش دولتی بازدهی دارد چیست؟
به خاطر این هست که یک مدیر دولتی از جیب خودش خرج نمیکند بلکه از جیب مردم خرج میکند. یک مدیر دولتی همواره مایل هست چارت سازمانی خودش گسترده باشد و نیروی بیشتری داشته باشد و معمولا تمایل دارد از همشهری ها، دوستان و فامیل ها بکار بگیرد. اگر ضرر کرد او ضرر نکرده است و اگر سود برد او سود نبرده است. اما در بخش خصوصی اینگونه نیست. اگر ضرر کرد مالک بخش خصوصی ضرر کرده است و اگر سود کرد او سود برده است. لذا نهایت تلاش خود رو برای بهبود اوضاع بکار میگیرد. حتی حاضر نیست به برادر خود هم بیخودی حقوق بدهد و او را استخدام بکند. لذا بخش خصوصی همیشه کارایی بیشتری دارد.
پس میشود گفت که این نگاه در بخش دولتی نیست و مدیری که در بخش دولتی هست به مسایل اینگونه نگاه نمی کند.
معمولا اینطوری نگاه نمیکند مگر اینکه یک مسئله عقیدتی محکم پشت سرش باشد، مثلا کسانی که در بخش موشک سازی کار می کنند مثل شهید طهرانی مقدم، ساختن موشک را جهاد فی سبیل الله و عبادت میداند برای دفاع از ملت مسلمان، کیان اسلام و برای تقویت جنبه بازدارندگی. لذا علاوه بر اینکه شبانه روز کار میکند شاید شبها هم خواب کارش را میبیند.
در آن صورت قضیه فرق میکند. ولی ما نمیتوانیم این را مبنای اقتصاد کشور قرار بدهیم یا نظام اقتصادی. از همین لحاظ هم سیاست نظام اصل خصوصی سازی است. هر آنچه را که میتواند بخش خصوصی تولید کند دولت یا بخش های عمومی وارد آن بخش و آن کار نشود و این سیاست درستی هم هست. منتهی وجدان کاری در بخش تولید هم خیلی مهم هست یعنی وجدان کاری باعث میشود که بدنبال فریب مشتری نباشند. ما متاسفانه در این قسمت هم دچار مشکل هستیم. شما کمتر جعبه میوه ای را میتوانید پیدا کنید که زیر و روی آن یکی باشد. این یک علامتی بدی است. وقتی یک اتوموبیلی از کارخانه بیرون می آید و دچار مشکل هست و احیاناً بلافاصله نیاز به تعمیر و آچار کشی دارد شما باید بدانید که در آن کارخانه وجدان کاری حاکم نیست. نه در مدیرش نه مهندسش و نه کارگرش. نه فقط اینکه ضعف مختص مدیریت باشد.
متاسفانه باید بگوئیم خیلی از کارخانه هایی که در نهایت ورشکست میشوند و کارگرانش هم اخراج میشوند اگر خوب بررسی کنیم می بینیم در آن کارخانه و در بین مجموعه، وجدان کاری بالایی نبوده و ضعف های عمده ای داشته است.
آیا این بحث در رابطه با دولت هم صدق میکند؟ یعنی میتوان گفت که هرچقدر مجلس یا دولت هم تلاش بکنند و برنامه ریزی صحیح داشته باشند بدنه اجازه اجرای آن رو نمی دهد؟
قطعا همینطور هست. من میخواهم بگویم که نهج البلاغه این مسئله را ثابت می کند. چرا؟ چون در حالیکه حاکم حکومت امام معصوم هست آن هم امام علی (ع)، اما نهج البلاغه پر است از گلایه از مردم زمان خودش که رهنمود ها و اوامر ایشان را اطاعت نکردند و حکومت پنج ساله ساقط شد و بعد معاویه حاکم شد و آن ماجرا بر سر امام حسن(ع) و اما حسین(ع).
"بنابراین مدیریت عالی حتی مدیریت معصوم کفایت نمیکند. بلکه مردم نفش مهم و اساسی دارند". البته ممکن هست ما به سیاست های دولت خرده بگیریم کما اینکه می گیریم. من خودم همیشه سیاست ها رو مورد نقد قرار میدهم. حالا ممکن هست نقد من نتیجه اش این باشه که عملکرد دولت مثبت بوده یا منفی، اما مهم هست که اولاً ما بر اساس واقع بینی قضاوت کنیم، ثانیاً انصاف را رعایت کنیم و ثالثاً قصد اصلاح داشته باشیم نه تخریب. ما اگر موضوعی را مطرح میکنیم باید قصدمان اصلاح باشد کما اینکه اگر پدر پسرش را راهنمایی میکند یا نقدش میکند قصد کمک به پیشرفتش را دارد نه قصد تخریب بچه اش را.
حالا ما میتوانیم بگوئیم که همانطوری که میگوئیم این فرزند ماست، میگوئیم این انقلاب ماست، این کشور ماست، این ملت ماست. خودمان را صاحب انقلاب بدانیم، خودمان را جزئی از ملت بدانیم و ملت رو جزئی از خودمان. همانطوری که می گوئیم برادر من باید بگوئیم ملت من. نه اینکه من مالک هستم، نه، مگر من مالک برادرم هستم؟ ولی او برادر من هست این هموطن من هست. نگاه دلسوزانه به مسائل، صادقانه و واقع بینانه و در کنار نقد یعنی بیان مشکلات، سعی کنیم راه حل هم ارائه بدهیم. راه حل هم باید منطقی باشد چون معمولا خیلی ها شعارهایی میدهند چه به عنوان نقد و چه بعنوان راه حل که اینها غیر واقعی است.
رابطه مجلس و دولت و بحث استیضاح وزرا و سوال از رئیس جمهور را چطوری ارزیابی میکنید و در حقیقت کدام یک از سه شرطی که اشاره کردید رعایت میشود؟
ببینید مجلس وظایفی دارد و دولت هم وظایفی. هم در دولت و هم در مجلس اختلاف دیدگاه هایی وجود دارد. نفس وجود اختلاف دیدگاه منفی نیست. مهم این است که سازنده و دلسوزانه باشد. یک پدر و مادر ممکن هست راجع به اینکه فرزندشان چه رشته ای درس بخواند، با چه کسی ازدواج بکند، چه شغلی را در پیش بگیرد ممکن است اختلاف دیدگاه داشته باشند. اما در دلسوزی و علاقه شان به فرزندشان تردیدی نیست. یعنی این نوع اختلاف بین پدر و مادر در رابطه با سرنوشت فرزند دو دیدگاه دلسوزانه است هرچند متفاوت باشد. این نوع نگاه این نوع اختلاف دیدگاه بین مسئولین اشکالی ندارد چون هرکسی متناسب با فهم خودش می کند.
در بین کسانی که استیضاح میکنند یا از رئیس جمهور سوال میکنند حتما کسانی هستند که با نگاه دلسوزانه اینکار را میکنند. ممکن هم هست کسانی باشند اینطوری نگاه نکنند، چه آنهایی که طرفدار استیضاح یا سوال هستند چه آنهایی که مخالف هستند. نمی توانیم بگوئیم که همه کسانی که سوال میکنند قصدشان تخریب هست یا قصدشان خدمت هست. درون این جمع میتوانند کسانی باشند که قصدشان خدمت است یا داخلشان کسانی باشند که قصدشان تخریب است.
استیضاح یک وزیر میتواند درست باشد میتواند غلط باشد. هرچند حق مجلس هست. مثلاً فرض کنید قبول کنیم یک وزیری ضعیف هست. اما اگر ما امروز او را استیضاح کردیم و او کنار رفت و ما یک وزیر قوی انتخاب کردیم، آیا این وزیر قوی در این فرصت کوتاه میتواند آنچه را که ما میخواهیم برآورده بکند یا نه؟
این بستگی دارد به ارزیابی. بعضی جاها ممکن است یک لحظه تاخیر هم مشکل داشته باشد مثل آن چه که برای بنی صدر پیش آمد. در وسط جنگ هم لازم شد او کنار گذاشته شود. چون هرچه بیشتر می ماند بیشتر به ضرر کشور بود. لذا نمایندگان او را استیضاح کردند و عدم کفایت سیاسی به او دادند و رهبر هم او را عزل کرد و بعد دیدیم او به منافقین پیوست و دیدیم چه خوب شد عزل شد. لذا بستگی دارد به شرایط.
در این شرایط تحریم و فشار ما برای سال 92 چقدر روی خام فروشی نفت حساب باز کردیم و برای بودجه 92 ، دولت چه راهکار هایی در نظر گرفته و چکار باید بکند؟
ما مطابق با بودجه سال 91 که فروش نفت را 85 دلار در بشکه فرض کردیم "میزان صادرات نفت به ازای هر ایرانی در هرماه فقط 67 هزار تومان هست و از نظر حجمی کمتر از یک بشکه به ازای هر ایرانی در ماه". اما مردم تصور غیرواقعی دارند و فکر میکنند که درآمد نفت ده ها برابر این رقم هست. ما اولاً لازم داریم در این زمینه توهم زدایی بکنیم و افکار عمومی را سوق بدهیم بسوی آنچه که در دبستان و دبیرستان آموختند. یعنی ضرب و تقسیم در رابطه با درآمدهای کشور انجام بدهند. تا متوجه بشوند که بودجه عمومی و درآمد نفت به هیچ وجه کفاف خواسته های آنها برای تامین اشتغال و معیشت و مسکن و رفاه و درمان و اینها را نمی کند. این مسئله با یک ضرب و تقسیم ساده قابل درک هست.
البته ما باید توزیع عادلانه و اختصاص بهینه بودجه را داشته باشیم اما باید برویم به سمت تولید ثروت در کشورمان. باید تعطیلاتمان را کم کنیم. باید ساعات مفید کاری را در کشورمان افزایش بدهیم. باید از اتلاف سرمایه ها از طرق مختلف و بویژه در اصراف در مصرف پرهیز کنیم. باید از مصرف پول کشورمان در واردات کالا از طریق خودداری از مصرف کالاهای خارجی پرهیز بکنیم. تا هم اقتصادمان تقویت بشود، ایجاد اشتغال بشود در کشور، قدرت پولمان افزایش پیدا کند و مطابق آن قدرت خرید و رفاه عمومی در کشورمان بهبود اساسی پیدا بکند.
هرچند درآمد نفتمان در بودجه 67 هزار تومان هست و البته کل بودجه عمومی به ازای هرفرد در ماه در حدود 183 هزار تومان است. هم بودجه مان کم هست و هم 67 هزار تومان در ماه رقم خیلی بزرگی نیست. پس اگر ساعت کاری مفید ما خیلی کم هست، به اصطلاح با یک یا علی یا یک یا حسین و افزایش ساعت مفید کاری میشود از وابستگی اقتصاد به صادرات کمتر از یک بشکه درماه به ازای هر ایرانی رهایی پیدا کرد. کار سختی نیست اگر ملت همّت بکند. تا ما زندگی روزمره مان و امور اجرایی روزمره مان وابسته به فروش نفت خام نباشد .
اگر اینگونه بشود که ما از وابستگی نجات پیدا کنیم میتوانیم نفت را بکنیم اهرم فشار به علیه قدرتها و تحمیل حقوق خودمان به آنها. در حالی که آنها میخواهند ما وابسته به فروش نفت خام باشیم تا آنها با نخریدن نفت ما رو وادار به تسلیم در مقابل خودشان بکنند.
"ما باید برویم بسمت تحریم کالاهای مصرفی کشورهایی که در تحریم ما مشارکت کردند. نمیشود که آنها مارا تحریم بکنند، دنبال ایجاد مشکل در معیشت مردم باشند حتی مثلاً از فروش دارو به ایران پرهیز بکنند تا ملت ما عمر کوتاه تری داشته باشد، بعد ما برویم با خرید کالاهای آنها، اقتصادشان را اشتغالشان را و پول ملیشان را و موقیت جهانی شان را تقویت بکنیم."
یک وظیفه بر عهده دولت است، چه از طریق رسمی و چه از طریق قاچاق جلوی واردات این کالاها را بگیرد. یک وظیفه بر عهده مردم هست که این چه قانونی و چه غیرقانونی بخواد وارد بشود از خرید آن پرهیز کنند. به عنوان یک وظیفه ملی و بعنوان یک وظیفه اسلامی و بعنوان یک اهرم مجازات علیه دشمنانمان. این مسئله مهمی است که ما باید آنرا در کشورمان رعایت کنیم.
ما نسبت به شرایط قبل از تحریم چقدر کاهش تولید داشته ایم در بحث نفت خام؟
یک زمان تا 700 هزار بشکه در روز هم رسید یعنی کمتر از یک سوم. اما این رقم خوشبختانه افزایش پیدا کرده است. ولی حتی در شرایط غیر تحریمی که ما روزانه 2 میلیون و 300 هزار بشکه نفت صادر میکردیم یعنی به ازای هر نفر کمتر از یک بشکه در ماه، این کفاف نیازهای کشور را نمی کند. اصولا ما اشتباه کردیم که فکر کردیم چون نفت داریم میتوانیم با اتکا به نفت، کشورمان را و امور روزمره مان را اداره کنیم.
" قرآن به ما میگوید ای آل داود به شکرانه نعمت هایی که به شما داده ایم کار کنید . ما باید همین آیه را عمل می کردیم و به شکرانه داشتن نعمت نفت کار میکردیم نه اینکه فکر کنیم چون نفت داریم نیاز به کار نداریم، بعد دستمان دراز باشد و هی از دولت و مدیریت خواستار امکانات با این تصور که امکانات بی نهایتی در اختیار مدیریت هست. "
این برمیگردد به توهم در مورد بودجه دولت که بر میگردد به توهم میزان درآمدهای نفتی کشور. من خودم بارها در جلسات متعددی که در دانشگاه های مختلفی در جاهای مختلف برگزار میکنند وقتی سوال میکنم که مخاطبین فکر میکنند که درآمد نفت چه مقدار هست؟ ارقام معمولا ده ها صدها و گاهی هزاران برابر واقعیت هست و این توهم باعث میشود که توقعاتی داشته باشند که این توقعات عملاً امکان امکان ناپذیر است چرا که چنین امکانی وجود خارجی ندارد و ناشی از توهم است. من فکر میکنم یکی از کارهای مهمی که ما باید در کشور انجام بدیم توهم زدایی است.
با توجه به نابسامانی اقتصادی موجود در کشور، بحث گرانی، تحریم و غیره، نقش عملکرد دولت و عملکرد مجلس را در بوجود آمدن این شرایط چطور ارزیابی میکنید.
همه اینها نقش دارند و به نوبه خود موثر هستند. مدیریت در صورتی که تصمیمات درست اتخاذ نکند به همان نسبت اثر منفی دارد و اگر تصمیمات درست اتخاذ بکند اثر مثبت دارد. اما اتخاذ تصمیمات درست کفایت نمیکند. بلکه همه باید در راه تحقق آن تلاش بکنند. مثل این می ماند شما تصمیم بگیرید بروید زیارت امام رضا(ع) برای اینکه بروید تصمیم خوبی گرفتید باید تلاش بکنید، برنامه ریزی بکنید و این مسیر رو طی کنید. منتها ما در ایران فکر میکنیم که مملکت مثل یک قطاری هست که حکومت لوکوموتیو و مردم هم مسافر آن هستند. میتوانند بروند در قطار بشینند، گپ بزنند، تخمه بشکنند، دراز بکشند، بخوابند، صبح بیایند در کوپه را بزنند که آقا رسیدیم به مقصد تشریف بیاورید پایین برویم زیارت. نه اینطوری نیست." مملکت مثل یک کشتی پارویی هست که حکومت کاپیتان و مردم همه پارو زن آن هستند. اگر دولت یعنی کاپیتان در انتخاب مسیر اشتباه بکند به مقصد مطلوب نمی رسیم. اما اگه کاپیتان کشتی مسیر را درست انتخاب بکند اما مردم خوب پارو نزنند باز هم به مقصد نمی رسیم یا با تاخیر می رسیم. ما مردممان نباید فکر بکنند که تماشاچی هستند. مردم تماشاچی نیستند عضو تیم هستند. سایر ملت ها تماشاچی هستند. ما همه اعضای یک تیم هستیم. اگر اعضای تیم دچار یک توهم بشوند و خودشان را بجای عضو تیم، تماشاچی یا نیمکت نشین فرض کنند آنوقت تیم به پیروزی نمیرسد. ما باید احساس کنیم که همه یک تیم هستیم و همه باید تلاش بکنیم. "
یکسری از مشکلات و نابسامانی های اقتصادی مربوط به نوسانات شدید اقتصادی هست. راه کارهای دولت برای جلوگیری از آن از جمله نوسانات شدید در بازار ارز و طلا دارد چیست؟
باید ببینیم این نوسان چیست. این نوسانات به این صورت طبیعی نیست. حتی نتیجه تحریم هم نیست. من اشاره میکنم به نوع مدیریت در هلند. در هلند یکسال کمبود شکر میشود و دولت نمیتواند تامین بکند. چگونه این مسئله را مدیریت میکند؟ یک اطلاعیه عمومی میدهد و میگوید مردم امسال شکرمان به اندازه کافی نیست در مصرف آن صرفه جویی بکنید. مردم هم صرفه جویی میکنند این مسئله حل میشود. اما در ایران اگر دولت در کالایی دچار کبود هست، دولت علاوه بر اینکه نباید اطلاعی بدهد باید آنرا بکلی سرّی نگه بدارد. چون اگر بفهمند در این کالا کمبود داریم، تمام فروشندگان میشوند محتکر و خریداران میشوند ذخیره کننده کالا در منازلشان. خود این بحران ایجاد میکند و یک مشکل تبدیل میشود به یک بحران. حتی اگر تو ایران کمبود نباشد و شایعه بشود که ممکن است کمبود بشود خود این شایعه ایجاد بحران میکند. چون یک عده احتکار میکنند و یک عده میروند ذخیره میکنند.
این برمیگردد به فرهنگ عمومی. این کمبود را ما در زمان جنگ چطوری حل کردیم؟ درحالی که اخبار جبهه جزء اخبار محرمانه است، هرموقع کمبودی بود نیروهای مسلح ما اطلاعیه میدادند که ما این نیاز را داریم، مردم هجوم می آوردند کمک میکردند و در شرایط جنگی ما پیروزی بدست می آوردیم. ما باید این روحیه را احیا بکنیم. مثلا فرض کنید اگر در مسجد اعلام بشود برای فلان هیئتی که میخواهد احسانی بدهد برنج کم داریم مردم چکار میکنند؟ مردم می آیند برنج میدهند و آن مشکل حل میشود. این روحیه را ما باید در رابطه با مسائل کشورمان احیاء بکنیم.
قیمت ارز که افزایش پیدا کرد خیلی از آن به خاطر هول و ولع مردم بود. مرغ هم وقتی کم شد در حالی که میگفتند به طور طبیعی 50 هزار تن تولید می شد، یک مدت که کم شد بعدا که 200 هزار تن هم که ریختند در بازار نتوانستند کنترل بکنند. مثلا فرض فرض کنید سکه 500 هزار تومانی می شود 600 هزار تومان ظرف یک هفته، میشود گفت این اثر تحریم هست. اما یک افزایش صد هزار تومانی ظرف یک هفته یک عده را به هوس انداخت، هجوم آوردند برای خریدن سکه و مثلا ارز. همین هجوم آوردن باعث افزایش سکه شد.
ضعف مدیریت هم داریم اما همه آن مربوط به ضعف مدیریت نیست و این هول و ولع خیلی موثر هست. مثلا چه شد که حکومت امام علی (ع) 5 سال بیشتر دوام نیاورد؟ برای اینکه مردم به وظیفه خودشان عمل نکردند. دولت هم در این وسط نقش دارد و نقدهایی هم وارد هست و نقد کردن به معنی زیر سوال بردن نیست به معنای ارزیابی کردن هست. ممکن هست در یک جایی نمره مثبت بدهیم و در یک جایی نمره منفی. و این نقد باید منصفانه، صادقانه و سازنده باشد. لذا هم دولت و هم سیاست ها تاثیر دارد ولی بنده عمده این بحران را نتیجه این فرهنگ و روحیه و سبک زندگی می دانم.
تا زمانی که در ذهن افراد مصرف کالای خارجی نشانه تشخص اجتماعی باشد، این نشانه این هست که مردم میل به خرید کالای خارجی دارند. میل به خرید کالای خارجی یعنی خروج ارز از کشور، تقاضای بیشتر ارز یعنی افزایش قیمت ارز در مقابل ریال. پس اگر می خواهیم قیمت ارز در مقابل ریال افزایش پیدا نکند راهکارش این هست که جنس خارجی نخریم، به جای سفر تفریحی خارجی سفر داخلی داشته باشیم. مثلا بیایم همین مراغه به این زیبایی، برای تقویت پول ملی که فقط یه تکه کاغذی هست که روی کاغذ صد تومانی هزار تومانی هم چاپ میشود.
ارزش پول به پشتوانه اقتصادی آن هست. پشتوانه اقصادی به کار و تلاش مردم بستگی دارد. پس اگر ساعت مفید کاری از یکساعت موجود برسد به 5 ، 6 ساعت یا 7 ، 8 ساعت آونوقت ارزش پول ملی هم چند برابر میشود. منتها معمولا ما در ایران نقش خودمان را نمیدانیم.
همه شده ایم نقّاد دولت و به خودمان کاری نداریم. هیچ کس نمی گوید کار من چه اشکالی دارد. فقط دیگران را نقد میکنیم. این را باید درست بکنیم. همه باید برای خودشان در همه مسائل نقش قائل بشوند. در همه چیز. من باید بگویم نقش من در افزایش قدرت پولمان چی هست؟ نقش من در ایجاد اشتغال چیست؟
رسانه ها هم باید بتوانند این نقش را برای مردم خوب تبیین و تفهیم بکنند.
بله حتما باید رسانه ها اینکار را بکنند، اما من معتقدم باید برای اهالی رسانه هم این نقش تعریف بشود. چون گاهی رسانه ها به جای اینکه کمک کنند به حل مسائل می بینیم که به جای آب بنزین می ریزند روی آتش. این هم نه از روی دشمنی بلکه از روی عدم آگاهی است. گاهی من احساس میکنم بعضاً فرهنگ سازانمان خودشون دچار معضل فرهنگی می شوند.
جناب آقای دکتر قدیری از شما بابت وقتی که در اختیار رصد مراغه گذاشتید کمال تشکر را داریم و برایتان توفیق روز افزون آزومندیم.
بنده هم از شما تشکر میکنم و امیدوارم همیشه موفق و موید باشید.