پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۰، ۱۰:۰۱ ب.ظ

۲

اولین کنفرانس مطبوعاتی


آخرین ساعات 22 بهمن و اولین ساعات 23 بهمن را در منزل محمد جلالی بودیم. آقای حسین بنک‌دار هم همراه ما بود. با او در نوفل لوشاتو آشنا شده بودم. سالها در زندانهای رژیم شاه زیر شکنجه به سر می‏برد. قدّی کوتاه داشت و لاغر اندام بود و آثار دشواری زندگی بر چهره‏اش نمایان بود. آخر او سالها زیر شکنجه ساواک زجر کشیده بود. در نوفل لوشاتو با هم خیلی صحبت کرده بودیم. از مجاهدین خلق اطلاعات خوبی داشت. اطلاعاتی را در مورد روند مارکسیست شدن عده‏ای از آنان و التقاطی بودن عمده افراد الباقی و همکاری مارکسیستها و ساواک برای کشتن افراد مؤمن سازمان، اطلاعاتی به من داده بود. وقتی تصمیم گرفتم از نوفل لوشاتو به ایتالیا بیایم. از او نیز دعوت کردم با من بیاید و او هم در نهایت دعوت را پذیرفت. چند جلسه بزرگ نیز برای او ترتیب داده بودیم تا او حقایقی را که در مورد سازمان مجاهدین می‏داند بیان کند. چپی‏ها سعی کرده بودند جلسات را بهم بریزند. به هر طریقی بود جلسه را اداره می‏کردم. او ریش پروفسوری داشت و سنش شاید 10 سال از من بزرگتر بود.

اگر چه من 16 بهمن، در مراجعه حضوری خود به سفارت، خود را نماینده دولت موقت انقلاب معرفی کرده بودم و خواستار تحویل گرفتن سفارت شده بودم، لیکن احسان کردم، بهتر است او را به عنوان نماینده دولت موقت معرفی کنم. او قدری تردید داشت و می‏گفت: آخر ما با تهران هماهنگ نکرده‏ایم! گفتم: اگر تهران بخواهد کسی را به عنوان نماینده معرفی کند، چه کسی بهتر از شما و اعضای انجمن اسلامی ایتالیا می‏تواند انتخاب کند. ما فرصت نداریم با تهران هماهنگ کنیم. فرصت‏ها را نباید از دست داد. دیر بجنبیم ممکن است سفارت به دست دانشجویان چپی بیافتد. یا کارکنان سفارت ممکن است اسناد را از بین ببرند و یا اموال را غارت کنند. این اموال الان دیگر متعلق به جمهوری اسلامی ایران است!

او تردید داشت. به او گفتم تو تلاش کن با تهران تماس بگیری و هماهنگ کن. اگر در نهایت نخواستی به عنوان نماینده دولت موقت معرفی شوی، من خودم را نماینده دولت موقت معرفی می‏کنم و به شوخی به او گفتم: من دانشجویم و تو پروفسوری. لااقل ریشت پروفسوری است و برای معرفی به عنوان رئیس نمایندگی مناسب‏تر هستی. ضمن اینکه چون او مدتها در زندان و زیر شکنجه بود، فکر می‏کردم که بهتر است او را به عنوان نماینده دولت موقت معرفی کنم. به او گفتم نگران نباشد، چون من عملاً سفارت را اداره خواهم کرد ولی تو رسماً رئیس باش. از او خواستم خود را برای برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی در روز 23بهمن در محل سفارت آماده کند و افزودم که فردا باید کاری کنیم که کارکنان سفارت اطلاعیه‏ای را امضاء نموده و حمایت خود را از انقلاب اسلامی و دولت موقت اعلام دارند و خبر آن را روی تلکس‏های خبری بفرستیم. در مورد آنچه باید در کنفرانس مطبوعاتی گفته شود هم هماهنگی شد. او با یک نفر در تهران تماس گرفته و موضوع را مطرح کرده بود و بالاخره قبول کرد که به عنوان نماینده دولت موقت معرفی شود و گفت: به آنها اطلاع دادم تا لااقل تکذیب نکنند.

حدود ساعت 5 صبح با پارچه مزّین به عکس حضرت امام (ره) عازم سفارت شدیم. آن ارمنی که نام مستعارش آرام بود، در را برایمان باز کرد، هنوز هیچکس نیامده بود. عکس حضرت امام را در قسمت بالای در ورودی سفارت که مشرف به خیابان بود نصب کردیم و تابلوی سفارت جمهوری اسلامی ایران را روی تابلوی سفارت شاهنشاهی که از شب قبل روی آن پوشانده شده بود نصب نمودیم. آقای آرام (نگهبان) در ساختمان سفارت را در حضور من بازکرد. روز قبل ادعا کرده بود که کلید ساختمان را ندارد، ولی دیگر فهمیده بود که رژیم شاه ماندنی نیست و همکاری را آغاز کرده بود، همکاری‏ای که سالها به طول انجامید. دقایقی بعد از اینکه وارد ساختمان سفارت شدم، چند نفر از اعضای انجمن اسلامی به سفارت رسیدند به آنها گفتم: الان در خاک جمهوری اسلامی ایران هستید و اینجا به اسلام تعلق دارد و اموالش هم مال مردم است. طبق قواعد دیپلماتیک سفارت هر کشوری خاک کشور آن سفارت محسوب می‏گردد.

از آنها خواستم مراقب باشند به هیچ چیز آسیبی نرسد و گفتم: عکس‏های شاه و فرح و هر گاو و خر دیگر را از قاب‏ها در آورند، و به قاب آن آسیب نرسانند. آن عکس‏ها را هم باید جمع کرده و طی مراسمی به آتش بکشیم. در زیرزمین سفارت یک کتابخانه قرار داشت. تعدادی صندلی پشت هم قرار داشت و محل مناسبی برای برگزاری کنفرانس مطبوعاتی بود. گفتم هیچکدام از کارکنان حق ندارند به طبقات دیگر وارد شوند. همه کارکنان به کتابخانه که در زیر زمین است بروند و تا تعیین تکلیف آنجا بمانند. ساعت 7 صبح، پرویز زاهدی (کاردار سفارت) آمد و دید ما سفارت را در اختیار داریم. تعظیم کرد و نوکرم چاکرم راه انداخت. کارکنان سفارت یکی بعد از دیگری وارد سفارت شده، طبق برنامه به کتابخانه می‏رفتند. در جمع کارکنان سفارت که کاردار نیز در بین آنها بود حضور یافتیم و در مورد انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) رژیم سفاک شاهنشاهی صحبت کردم و گفتم که اگر کسی مرتکب جنایت نشده باشد، در صورت همکاری صادقانه می‏تواند به کار خود ادامه دهد. خیلی از این جمله خوشحال به نظر می‏رسیدند. گفتم اولین گام این است که متنی تهیه شود و نظر خود را در مورد دولت موقت بنویسید. چند نفری بلند شدند و در حمایت از حضرت امام (ره) و دولت موقت صحبت مختصری کردند. متنی مبنی بر انزجار از رژیم شاهنشاهی و جنایات آن و حمایت از انقلاب اسلامی، حضرت امام(ره) و دولت موقت به امضاء همگی رسید و خبر آن در اختیار رسانه‏های گروهی قرار گرفت و برای تهران نیز مخابره شد. کارکنان سفارت، با نام من کم و بیش آشنا بودند. شاید قبلاً مصاحبه‏های تلویزیونی مرا به عنوان سخنگوی انجمن اسلامی ایتالیا دیده بودند. در یک مصاحبه تلویزیونی که هنگام انتصاب بختیار به نخست وزیری انجام شد و از برنامه خبر شبکه 2 تلویزیون ایتالیا پخش شده بود، گفته بودم که بختیار هم همچون ازهاری خواهد رفت و انقلاب اسلامی پیروز و جمهوری اسلامی برقرار خواهد گردید. در آن مصاحبه از من سوال شده بود که: آیا شما (نهضت اسلامی ایران) با گروههای کمونیست ایرانی ضد رژیم شاه همکاری می‏کنید؟ گفته بودم که ما هیچ همکاری با آنها نداریم و راهمان جدا از راه آنهاست. سوال شده بود که ولی آنها علیه رژیم شاه فعالیت می‏کنند و من جواب داده بودم که: ضد رژیم شاه فعالیت می‏کنند. ولی در این انقلاب که انقلاب اسلامی است و برای حاکمیت اسلام است هیچ نقشی و حضوری نداشته و بین مردم جایگاهی ندارند. تأکید من بر عدم حضور کمونیست‏ها در انقلاب و نداشتن پایگاهی در بین مردم و عدم همکاری مسلمانان با آنان خشم چپی‏های ایرانی را برانگیخته بود و مورد تهدید آنها قرار گرفته بودم. کارکنان سفارت می‏دانستند که من چند روز قبل، یعنی 16 بهمن، به سفارت مراجعه کرده و خود را نماینده دولت موقت معرفی کرده بودم و الان نیز می‏بینند که محور هماهنگی امور هستم و به همین دلیل نیز از اینکه آقای حسین بنک‌دار را به عنوان نماینده دولت موقت معرفی کردم، متعجب به نظر می‏رسیدند. ولی تمکین کرده بودند. ساعت 9 صبح جمعیت زیادی از گروههای چپی ایرانی جلوی سفارت جمع شده بودند و آمده بودند تا سفارت را به اشغال خود در آورند که با عکس حضرت امام (ره) و تابلوی سفارت جمهوری اسلامی ایران مواجه شده بودند. پیغام دادند که ما هم می‏خواهیم بیاییم به شما کمک کنیم. به دوستانم گفتم نباید بگذاریم که داخل بیایند. فرصت درگیر شدن هم نداریم، باید با سیاست ردشان کنیم تا امور قدری سامان بیابد. از طرفی قرار بود تا دو ساعت دیگر کنفرانس مطبوعاتی برگزار شود. به بیرون سفارت رفتم و شروع کردم برای آنها سخنرانی کردن. آنها را بدون توجه به عضویتشان در گروهها، به عنوان ایرانی مقیم رم مخاطب قرار دادم. ابتدا پیروزی انقلاب اسلامی را به همه تبریک گفتم و از اینکه این جا جمع شده‏اند تشکر کردم!

 گفتم: الان نیاز به کمک نداریم. ولی اگر نیاز شد شما را خبر خواهیم کرد. شما بروید منزل و گوش به زنگ باشید تا اگر لازم شد شما را خبر کنیم. قرار شد چند نفر از آن افراد محور شوند و همه مرتباً به منازل آنها زنگ بزنند، تا اگر نیاز بود و ما آنها را خبر کرده باشیم، بتوانند سریعاً جمع شوند. چند نفر از آنها گفتند. که هنوز رفراندومی برگزار نشده است که شما نام سفارت را گذاشته‏اید "سفارت جمهوری اسلامی ایران". پاسخ دادم: مردم در راهپیمایی‌های میلیونی در سراسر کشور با شعار خود "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی"، در حقیقت رای خود را داده‌اند و با خون خود آن را امضاء کرده‏اند و از نظر ما (انجمن اسلامی در ایتالیا) همین قدر کفایت می‏کند. لیکن، در آینده رفراندوم برگزار خواهد شد و هر چه مردم رای دهند همان خواهد شد. آنها رفتند و مرتباً با آن چند نفر تماس می‏گرفتند و آنها نیز مرتبا به سفارت زنگ می‏زدند که چه شد؟ طبیعتا هرگز آنها را به کمک فرا نخواندیم. هم چون نیازی به همکاری آنها نداشتیم و هم بدلیل اینکه کسانی را که اعتقادی به خدا نداشتند شایسته همکاری نمی‏دانستیم و همکاری با آنان را بر خود حرام می‏دانستیم .آنها رفتند و خبرنگاران، یکی بعد از دیگری برای کنفرانس مطبوعاتی می‏آمدند.

 کنفرانس مطبوعاتی برگزار شد. آقای بنک‌دار، طبق قرار قبلی، مطالبی را گفت و من هم مدیریت کنفرانس و ترجمه آن را بر عهده گرفتم و گاهی هم خودم به سوالات پاسخ می‏دادم. این اولین کنفرانس مطبوعاتی بود که در دوران جمهوری اسلامی ایران برگزار می‏کردم. در ظهر روز 23 بهمن سال 1357 خبر آزاد سازی سفارت، حمایت کارکنان سفارت از دولت موقت و کنفرانس مطبوعاتی مثل توپ در ایتالیا صدا کرد. عملاً عمده اخبار شبکه‏های رادیو تلویزیونی به اخبار ایران اختصاص داشت و اخبار مربوط به سفارت نیز در کنار آن منعکس می‏شد. روزنامه عصر رم ( ایل مساجرو) مطلبی را در مورد اقدام ما در رم نوشته بود که خیلی برایم شیرین بود. این روزنامه عکس سر در سفارت را که عکس حضرت امام (ره) با مشت گره کرده روی آن نصب شده بود را چاپ و این تیر را برای آن انتخاب کرده  بود: "انقلاب اسلامی در رم هم به پیروزی رسید"

روز 24 بهمن، اخبار ایران در صدر اخبار رسانه‌های ایتالیا  قرار داشت و اخبار مربوط به سفارت هم در همه روزنامه‏ ها منتشر شد.  والسلام

۹۰/۱۱/۱۵

نظرات  (۲)

۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۲ محسن -ایتالیا
سلام برادر عزیز قدیری 
یاد اون دوران بخیر یک سال بعد از أزادی سفارت رم توسط شما منهم اومدم ایتالیا واز اون به بعد در جمع ًدوستان بودم
 یاد اون روزها بخیر 
 درود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">