آن چه امروزه در سارایوو روی می دهد شکست سارایوو، بوسنی و یا یوگسلاوی نیست، بلکه اروپا است که در واقع شکست خورده است. همین اروپای متحد با سیاست مردمی اش؛ اروپاست که در مقابل همه دنیا شکست میخورد. وحشیگری هایی که در بوسنی اتفاق می افتد، اگر بدتر نباشد، کمایش شبیه اتقافاتی است که در رژیم نازیها افتاده است.
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) بانگاه به نامه شهید آنیلی به رییس جمهور فرانسه می توان به عمق بینش و درک سیاسی این شهید نسبت به رویدادهای جهان و منطقه پی برد. بینشی که جامعه صهیونیست را به هراس افکنده بود تا دسیسه شهادتش را رقم بزنند.
رییس جمهور محترم، اقای فرانسوا میتران;
با آرزوی سلامتی برای شما و خانواده ی محترم! مایلم در کمال احترام در مورد مساله ی یوگسلاوی مزاحم شما شوم. دیروز از شبکه های تلویزیونی ایتالیا فیلم زیبا و پرمعنی «سارایوو» پخش شد، فیلمی که مورد حمایت وزیر فرهنگ شما بود.
طبق نظریه ی ژنرال موریلون (Morillon)، چنین استنباط می شود که بحران یوگسلاوی، بعد از دخالت اروپای غربی که می خواست به طور مستقیم در صحنه ی سیاسی یوگسلاوی وارد شود و به هر قیمتی «کرواسی» و بعد «اسلوونی» را به عنوان جمهوری های مستقل به رسمیت بشناسد، جهش سریعی داشته است – اگر نخواهیم بگوییم این دخالت مخرب بوده – (مانند این که روی آتش بنزین بریزیم).
چرا اروپای غربی چنین میخواست؟
در پاسخ به این سؤال باید توجه داشت که اگر مصیبت «سارایوو» ادامه دارد، به این دلیل نیست که «سارایوو» و یا یوگسلاوی مقصر است، بلکه کلا و دقیقا مقصر اصلی اروپای غربی ست که هنوز قربانی سیاست خارجی ای ست که بشر را در نظر ندارد و به امپریالیسم بی اساس رایج در قرن۱۹ می اندیشد.
آن چه امروزه در سارایوو روی می دهد شکست سارایوو، بوسنی و یا یوگسلاوی نیست، بلکه اروپا است که در واقع شکست خورده است. همین اروپای متحد با سیاست مردمی اش؛ اروپاست که در مقابل همه دنیا شکست میخورد. وحشیگری هایی که در بوسنی اتفاق می افتد، اگر بدتر نباشد، کمایش شبیه اتقافاتی است که در رژیم نازیها افتاده است. به رسمیت شناختن کروواسی از جان گشئر وزیر امور خارجه آلمان، که محصول دیدگاه سیاست خارجی امپریالیستی ست، شاهدی بر این ماجراست، کروواسی همیشه برای آلمان راه آبی مناسبی به دریا بوده و از سالها پیش (در زمان رژیم نازی) همیشه کروواسی رابطه ی خوبی با المان داشته است.
متاسفانه راه آلمان را اول ایتالیا، سپس واتیکان و سپس تمام اروپای غربی ادامه دادند. حال میبینیم دولت جان میجر در انگلستان چه می کند؟
انگلیس هر روز که میگذرد، بیشتر ناتوانی خود را در داشتن یک سیاست خارجی منافع حقوق انسان، از خود نشان میدهد. او در اسارت دیدگاههایی سطحی است که به عنوان یک دیدگاه ژئواستراتژیک به او میگوید:
« هر قدر زن و مرد و کودک کشته شوند و اردوگاه های اسرا بر پا شود، مهم نیست. مساله مهم این است که جلوی پیشرفت اسلام گرفته شود»
بی معنی ست اگر به دولت لرد میجر بگوییم این جا سخن از مذهب و دین نیست، بلکه صحبت از اصالت بشری ست. آنها ترجیح میدهند مسئولیت وقت کشی را به لرد اون (Owen) بسپارند تا طرح صلح بیهوده و سطحی را به پیش ببرند. این در حالیست ګه دو روز پېش به ملاقات نویسنده ی «آیات شیطانی» رفتند. گویی او نویسنده ی انجیل رهایی بخش آن هاست که آن هم به نوبه ی خود در بیانیه ی استقلال امریکایی ها مورد اهانت قرار گرفته است. چون آن ها اعتقاد به احکام الهی دارند و کیفر ابدی را چنان چه در سروده ی سان مارکو آمده است می پذیرند.
آقای رییس جمهور محترم! اجازه دهید در الجزایر انتخابات آزاد برگزار شود و نتیجه ی آن هر چه باشد، واهمه ای نداشته باشید، به تراژدی انسانی ای که در بوستی اتفاق می افتد، بنگرید که هیچ ربطی به مساله ادیان ندارد با رهبران بزرگ مذهبی جهان مسأله را در میان بگذارید. برای شما آرزری خیر و سلامتی دارم. خداوند همیشه همراه شما و کشور شما باشد.
با احترام فراوان – ادواردو آنیلی ۱۲ مه ۱۹۹۳
http://rahyafte.com/41797