پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

دکترای علوم استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک، معمار پایه یک و عضو نظام مهندسی، مدیر انجمن نخبگان جهان اسلام، سفیرسابق در مکزیک و استرالیا

اطلاعیه : جهت عضویت و مطالعه مطالب، به آدرس ghadiri1404@ در تلگرام، بپیوندید
محمد حسین قدیری ابیانه
فیلم معرفی قدیری ابیانه در کادر زیر:
Loading
پیوندها
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
محمد حسین قدیری ابیانه
آخرین نظرات

دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ق.ظ

۲

توجه: از آنجا که این مقالات در سال 1374 نوشته شده است، آمار ارائه شده مربوط به همان دوران است.

زمانی که معاون دفتر رئیس جمهور در امور ارتباطات و تبلیغات دولت بودم و چهار اداره کل در دفتر رئیس جمهور زیر نظر بنده بود، این سلسله مقالات را در روزنامه اطلاعات درج کردم.

وقتی آقای خاتمی عضو شورای انقلاب فرهنگی شد یک مجموعه ای از این مقالات را به ایشان دادم.

بعدها او رئیس جمهور شد و زمانی که آقای ابطحی رئیس دفتر رئیس جمهور شد اولین معاون دفتری بودم که تغییر کرد. برای خداحافظی به دیدن آقای خاتمی رفتم.

در مورد هدفمندسازی یارانه ها با او صحبت کردم و اینکه اگر در دوران 4 ساله یا 8 ساله خود طرح هدفمندی را به اجرا نگذارد باید کشور را فقیرتر به رئیس جمهور بعدی تحویل دهد.

او گفت که کل سلسله مقالات بنده تحت عنوان نقدی بر محو فقر را خوانده است و آن را قبول دارد و به همین دلیل نیز در انتخابات ریاست جمهوری شعار اقتصادی نداده است. گفت که این سیاست را دنبال خواهد کرد واز بنده نیز در این راه استفاده خواهد نمود.

خداحافظی کردم و چون این استقبال را از اودیدم نامه ای سری تهیه کردم و برایش فرستادم.

هیچ کاری برای هدفمندسازی نکرد و در پایان ریاست جمهوریش گفت که متاسف است از اینکه طرح هدفمندسازی را اجرایی نکرده است.

اینک متن آن سلسله مقاله را در سایت قرار می دهم. طبیعتا آمار آن مربوط به آن دوران است.

وقتی در سال 1386 به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در مکزیک تعیین شدم با آقای احمدی نژاد ملاقات کردم و همان نامه سری به خاتمی را با به روز کردن آمار آن به وی پیشنهاد دادم. کاری که او با شجاعت به انجام آن اقدام نمود. هرچند طرحی که عملی کرد با طرح بنده تفاوتها و اشکالاتی داشت اما قطعا آنچه انجام یافت بهتر از انجام نشدن آن بود.

متاسفانه دولت فعلی کلا این طرح را عملا به بایگانی سپرده است.

فهرست مطالب

موضوع -           صفحه       -               تاریخ انتشار در روزنامه

مقدمه. 1

از شعار تا عمل.. 2........................................... 29/11/1374

ظلم یارانه. 3.................................................. 30/11/1374

محرومان و مرفهان. 4......................................... 3/12/1374

محرومیت از یارانه. 6.......................................... 5/12/1374

یارانه مواد نفتی یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی... 8 6/12/1374

عدالت و یارانه. 10............................................... 8/12/1374

یارانه‌ و استقلال. 12.......................................... 10/12/1374

کمتر از مجاز. 15............................................... 13/12/1374

فقر  فراگیر. 18................................................. 20/12/1374

خط فقر. 21...................................................... 21/12/1374

مالیات فقر‌زدایی... 23.......................................... 22/12/1374

یارانه پرواز. 25.................................................... 15/1/1375

زمانه یوسف 7. 28.............................................. 18/1/1375

دردناکترین صحنه. 35........................................... 20/1/1375

تورم مطلوب و نامطلوب! 38................................... 2/2/1375

توهم. 41............................................................ 11/2/1375

احساس کاذب فقر. 45........................................ 30/2/1375

مالیات بر مصرف.. 50............................................ 17/3/1375

مقاله انتقادی واصله. 53...................................... 27/3/1375

در حاشیه حذف یارانه مواد سوختی... 54................ 28/3/1375

علت‌ها و معلول‌ها 56......................................... 29/3/1375

وضع زندگی مردم. 60............................................ 2/4/1375

هزینه‌های حمل و نقل.. 63..................................... 7/4/1375

توقعات ارزی.. 65................................................. 10/4/1375

اعتیاد به یارانه. 68.............................................. 14/4/1375

طرح چند سؤال. 73............................................. 24/4/1375

مقایسه‌های واهی یا واقعی... 78.......................... 28/4/1375

هزینه‌های درمان. 84........................................... 15/5/1375

بازنشستگان. 87................................................. 21/5/1375

 مقدمه

رئیس جمهور در نماز جمعه این هفته، طرح دولت برای محو فقر را مورد تاکید قرارداد و زمینه را برای تحقیق چنین طرحی مناسب دانستند.

ایشان یکی از منافع تأمین بودجه این طرح را از طریق کاهش یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا دانستند و استفاده بیشتر ثروتمندان و اغنیا از این یارانه‌ها را غیر عادلانه خوانند و تاکید کردند که این سرمایه‌ها عمومی باید برای رفع محرومیت‌ها به کار رود.

ایشان همچنین در جمع مسئولان، مدیران و نویسندگان رسانه‌های گروهی کشور که پنج شنبه گذشته انجام شد، ضمن اشاره به برخی انتقادات سطحی در رسانه‌های گروهی از آنان خواستند به مسائل اصلی و بنیانی کشور بپردازند و انتقادات خود را بر مسائل مهم و اساسی متمرکز سازند.

ایشان وضعیت پرداخت یارانه‌ها به ویژه یارانه مواد سوختی و انرژی زا را به عنوان یک بی عدالتی بزرگ نام بردند و از مطبوعات خواستند آن را مورد بررسی و نقد قرار دهند و ابعاد این موضوع را برای عموم روشن سازند.

با گفتن لبیک به این دعوت، طی چند شماره وضعیت موجود، هم در ارتباط با یارانه‌ها و هم در طرح محو فقر به دلیل ارتباطی که این دو با یکدیگر پیدا کرده‌اند، مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. امید است مورد توجه مردم قرار گیرد.

از شعار تا عمل

دولت موظف است در جهت منافع عمومی مردم و رشد و توسعه کشور برنامه ریزی و تلاش کند. برای هر هزینه کردن باید منابع مالی آن تأمین گردد.

مقابله با فقر و تنگدستی از وظایف و اهداف انقلاب اسلامی است. اخذ مالیات یکی از راههای تأمین منابع مالی مورد نیاز می‌باشد.

عقاید مختلفی در مورد چگونگی اخذ مالیات وجود دارد. یکی از محورهایی که در مورد چگونگی اخذ مالیات وجود دارد و از محورهایی است که مورد تاکید هر فرد عدالت خواهی می‌باشد، این است که از افراد ثروتمند مالیات بیشتری گرفته شود و از محل این مالیاتها در جهت رفع محرومیت‌های محروم‌ترین اقشار استفاده گردد. این شعار یک شعار بر حق است، لیکن امروز در کشور ما درست عکس آن عمل می‌شود و این یک بی‌عدالتی بزرگ و غیر قابل تحمل است.

امروز سهم محروم‌ترین اقشار جامعه از منابعی نفتی، از طریق تعلق یارانه به مواد سوختی و انرژی‌زا، به ثروتمند‌ترین به نامیم (پولی که دولت به مردم می‌دهد)، نتیجه می‌گیریم که هر کس داراتر و بهره‌مندتر و مسرف تر است، مالیات بیشتری از دولت می‌گیرید و هر کسی از ابتدایی‌ترین امکانات محروم باشد، دستش از این مالیات کوتاه است.

حال جالب آن است که بسیاری از کسانی که شعار عدالت اجتماعی را سر می‌دهند، عملاً با تحقق عدالت اجتماعی مخالفت کرده و دست دولت را در اصلاح وضعیت موجود (کاهش یارانه مواد سوختی) می‌بندند. از نظر اینجانب پرداخت یارانه به صورت کنونی که محرومان از آن محروم و ثروتمندان و مسرفان و رفاه طلبان بی درد از آن برخوردارند، یک ننگ برای نظام اسلامی کشورمان است و باید هر چه زودتر به اصلاح آن بپردازیم.

ظلم یارانه

دولت بابت برق، بنزین، گازوئیل و نفت سفید یارانه می‌پردازد. میزان یارانه مواد سوختی تقریباً نزدیک به میزان درآمد ایران از فروش نفت یعنی حدود 11 میلیارد دلار است. درآمد کشور از بابت صادرات نفت در سال 1373 و 1374 سالانه حدود 14 میلیارد دلار می‌باشد. این بدان معنی است که هر کس خانه وسیع‌تری دارد، بابت گرم کردن یا خنک کردن آن، یارانه بیشتری دریافت می‌دارد.

کسانی که از استخر آب گرم و یا حمام سونا برخوردارند، یارانه بیشتری دریافت می‌کنند. برای کسانی که لوسترهای بزرگتری در منازلشان است، یارانه بیشتری اختصاص یافته است. خانواده‌‌هایی که از چند ماشین استفاده می‌کنند و کسانی که ماشین‌های پر مصرف‌تری دارند،‌ سهم بیشتری از یارانه را به خود اختصاص می‌دهند.

کسانی که در نقاط مختلف ویلا دارند و دائم در سفرهای سیاحتی و تفریحی هستند،‌ یارانه بیشتری دریافت می‌دارند. به عبارت دیگر «هر که با مش بیش سهمش از یارانه بیشتر و این بی عدالتی و فاجعه بزرگی است که متأسفانه بسیاری از افراد از ابعاد آن مطلع نیستند.

بسیاری از خانواده‌هایی که در شمال شهر تهران زندگی می‌کنند، هر یک سهمی از بیت‌المال را از طریق دریافت یارانه مواد سوختی به خود اختصاص داده‌اند که این مقدار بسیار بیشتری از یارانه‌ای است که اهالی یک روستای پرجمعیت مناطق محروم دریافت می‌دارند.

محرومان و مرفهان

اگر قیمت هر بشکه نفت خام را 16 دلار فرض کنیم، قیمت هر بشکه بنزین، نفت سفید و گازوئیل بیش از 30 دلار می‌باشد. این قیمتی است که جمهوری اسلامی ایران در مواقع نیاز بابت خرید از خارج از کشور پرداخت کرده است و این قیمتی است که مشتریان خارجی برای خرید آن از ایران پرداخت می‌نمایند.

دولت، نفت سفید و گازوئیل را در کشور بشکه‌ای معادل یک دلار و بنزین را بشکه‌ای 5 دلار به فروش می‌رساند؛ به عبارت دیگر دولت بابت هر بشکه نفت سفید و گازوئیل حدود 30 دلار و بابت هر بشکه بنزین بیش از 25 دلار یارانه می‌پردازد و این در حالی است که دولت بابت استخراج هر بشکه نفت خام بین 3 تا 5 دلار هزینه نموده و برای تصفیه و پالایش آن با سرمایه گذاری هنگفت بابت پالایش هر بشکه نفت خام چندین دلار هزینه می‌کند. به عبارتی دیگر چندین دلار از بیت‌المال مسلمانان هزینه می‌شود تا نفت خام- که به مردم تعلق دارد از اعماق زمین استخراج و تصفیه گردد و سپس پس از تقبل هزینه حمل و نقل و توزیع، محصول آن بشکه‌ای یک دلار فروش رسد، حال آنکه هر بشکه می‌تواند 30 دلار به بیت‌المال بیافزاید و در راه بهتری هزینه گردد.

متأسفانه هر کس که داراتر،‌ برخوردارتر،‌ ثروتمندتر و مرفه‌تر است بیشتر از این مواد و در نتیجه یارانه آن استفاده می‌کند و این سرمایه عظیم عمومی را به خود اختصاص می‌دهد.

آیا عادلانه نیست که ثروتمندان و افراد برخوردارتر، هزینه کامل مواد مصرفی خودرا بپردازند و دولت این ثروت را در رفع محرومیت‌ها،‌ در فقر زدایی و توسعه و رشد اقتصادی کشور به کارگیرد؟!

آیا درست است که روستاهایی در کشور باشند که از داشتن جاده مناسب محروم باشند و سرمایه‌های عمومی، من جمله سرمایه‌های متعلق به مردم ساکن در مناطق محروم به صورت یارانه به کسانی پرداخت شود که با ماشین‌های مدل بالا و پرمصرف جاده‌های کشور را در سفرهای تفریحی طی می‌کنند؟!

آیا درست است که مردم برخی از روستاها از داشتن حمام و آب آشامیدنی بهداشتی محروم باشند و بابت استخر آب گرم و حمام سونای اختصاصی مرفهان بی‌درد از بیت‌المال یارانه پرداخت شود؟!

آیا صحیح است که روستاهایی از نعمت برق محروم باشند و بابت لوسترهای کاخها و ویلاهای ثروتمندان یارانه پرداخت گردد. اگر روش جاری پرداخت یارانه در کشور ناعادلانه است که هست، پس چرا عده‌ای مانع اقدام دولت در اصلاح وضع موجود می‌شوند؟

محرومیت از یارانه

دولت سالانه 60 هزار میلیون تومان از طریق دفتر مناطق محروم صرف رفع محرومیت در مناطق محروم می‌کند؛ یعنی روزانه بیش از 160 میلیون تومان.

دولت سالانه 70 هزار میلیون تومان صرف بازسازی مناطق جنگی می‌کند که روزانه رقمی بیش از 190 میلیون تومان را شامل می‌شود.

دولت حدود 80 هزار میلیون تومان در سال در اختیار کمیته امداد امام خمینی (ره) قرار می‌دهد تا در رفع محرومیت محرومان به کار رود که روزانه مبلغی حدود 220 میلیون تومان را شامل می‌گردد.

دولت سالانه حدود 30 هزار میلیون تومان را به سازمان بهزیستی اختصاص داده است تا این سازمان به کمک افراد یتیم و بی سرپرست و سالمند، معلولان و مستمندان بشتابد، که روزانه بیش از 82 میلیون تومان را شامل می‌شود. بدین سان دولت سالانه مجموعاً بیش از 240 میلیارد تومان را در اختیار دفتر مناطق محروم، ستاد مناطق جنگی، کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی می‌گذارد، حال آنکه یارانه مواد سوختی حدود 14 برابر این مبلغ یعنی سالانه 3300 میلیارد تومان می‌باشد.

به عبارت دیگر دولت روزانه مجموعاً حدود 650 میلیون تومان به دفتر مناطق محروم، ستاد بازسازی مناطق، کمیته امداد امام (ره) و سازمان بهزیستی اختصاص داده است در حالی که روزانه حدود 9 هزار میلیون تومان به یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا اختصاص یافته است.

در حقیقت بودجه چهار سازمان فوق که مجموعاً 240 هزار میلیون تومان است، برابر 22 روز یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا است.

با توجه به اینکه حدود 75% یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا را مرفهان و ثروتمندان به خود اختصاص می‌دهند و محرومترین‌ها از این یارانه کم بهره‌اند، طبیعی است با ادامه سیاست کنونی ثروتمندان، ثروتمندتر و محرومان از حق خود محرومتر شوند.

اگر همت دولت نبود و بنا بود به نق زدن مرفهان و شعارهای افراد ناآگاه توجه شود، دولت می‌بایست بودجه‌های مناطق محروم و ستاد بازسازی و بهزیستی و کمیته امداد را نیز از طریق پرداخت یارانه به نفع مرفهان اختصاص می‌داد.

آیا وقت آن نرسیده است که با کاهش یا حذف یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا به نفع محرومان و در جهت تحقق عدالت قدم برداریم.

آیا وقت آن نرسیده است که مرفهان لااقل هزینه رفاه خود را از کیسه بیت‌المال و از جیب محرومان تأمین نکنند؟! پس دولت را یاری کنیم تا به اصلاح وضعیت موجود بپردازد.

یارانه مواد نفتی یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی

در قسمت های قبل گفتیم که دولت سالانه حدود 11 میلیارد دلار معادل 3300 میلیارد تومان بابت مواد سوختی و انرژی‌زاد یارانه می‌دهد. این مبلغ 5/1 برابر بودجه عمرانی سال 1375 است و این در حالی است که چنین حجم عظیمی از بودجه عمرانی در تاریخ ایران بی‌سابقه می‌باشد.

به عبارت دیگر روزانه حدود 30 میلیون دلار معادل 9 هزار میلیون تومان به مواد سوختی یارانه تعلق می‌گیرد. آمار و ارقام فوق را به طریقی دیگر، ملموس تر محاسبه می‌کنیم تا عمق فاجعه روشن شود.

اگر قیمت هر بشکه نفت خام را 16 دلار فرض کنیم (که این قیمت آن بیشتر از این مبلغ است) هر لیتر نفت خام 10 سنت معادل 30 تومان می‌شود. (هر بشکه نفت صادراتی 159 لیتر و اندی است). قیمت صادراتی نفتت سفید، گازوئیل و بنزین هر بشکه حدود دو برابر نفت خام است.

به عبارتی دیگر قیمت صادراتی هر لیتر گازوئیل، نفت سفید و بنزین 20 سنت یعنی 60 تومان است. این قیمتی است که خریداران خارجی در بندرهای کشور در کنار پالایشگاه‌ها، فرآورده‌های نفتی را دریافت می‌دارند.

قابل توجه آنکه ما در زمان کمبود، این مواد را از قرار لیتری 20 سنت از خارج خریداری کرده‌ایم. نفت خام متعلق به عموم مردم است و تصفیه و پالایش نفت نیز با بودجه عمومی انجام می‌گیرد، بنابراین فرآورده‌های نفتی نیز به همه مردم تعلق دارد و دولت از طرف مردم وکیل است این سرمایه را به نفع عموم به ویژه در جهت رفع محرومیت‌ها و توسعه اقتصادی کشور به کارگیرد.

گفتیم که قیمت بنزین، گازوئیل و نفت سفید بدون احتساب هزینه حمل و نقل و توزیع هر لیتر 60 تومان است، لیکن دولت گازوئیل و نفت سفید را هر لیتر 2 تومان و بنزین را هر لیتر 10 تومان به فروش می‌رساند.

در حقیقت با احتساب هزینه حمل و نقل و توزیع بابت هر لیتر گازوئیل و نفت سفید 60 تومان و بابت هر لیتر بنزین 50 تومان از بیت‌المال مسلمانان یارانه تعلق می‌گیرد.

به عبارتی دیگر هربار که یک ماشین معمولی باک بنزین خود را با 40 لیتر بنزین پر می‌کند دولت از بیت‌المال دوهزار تومان یارانه می‌پردازد. ماشین‌های پرمصرف مثل پاترول که گنجایش بیش از 70 لیتر بنزین دارند، بابت هر باک حدود 3 هزار تومان یارانه دریافت می‌دارند.

اگر فرض کنیم که هر ماشین سه بار در هفته بنزین بزند (هر ماه 13 بار)، هر ماشین معمولی ماهانه 26هزار تومان و هر پاترول حدود 40 هزار تومان یارانه دریافت می‌دارد.

آیا این عادلانه است که صاحبان ماشین پاترول بابت بنزین ماشین خود ماهانه 40 هزار تومان از بیت‌المال یارانه بگیرند و دولت به دلیل پرداخت یارانه مواد سوختی و انرژی‌زاد نتواند حقوق کارمندان خود را ترمیم کند؟!

آیا این درست است که افرادی در فقر زندگی کنند و نتوانند نیازهای اولیه خود را تأمین کنند، آن‌گاه مرفهان و ثروتمندان برای هر ماشین پاترول خود هر ماه 40 هزار تومان یارانه دریافت دارند.

اگر مجموع یارانه‌ای را که یک مرفه ثروتمند بابت بنزین ماشین هایشان، گرم و سرد کردن خانه‌های چندصدمتری و ویلاها و بابت گرم کردن استخر آب گرم و حمام و سونای اختصاصی خود و روشنایی‌های فوق‌العاده منازل خویش، دریافت می‌دارند، محاسبه کنیم و از سوی دیگر به محرومیت فقرا و محدودیت درآمد کارمندان و معلمان دولت بیندیشیم به ناعادلانه بودن وضعیت فعلی و اختصاص یارانه از بیت‌المال برای مواد سوختی و انرژی‌زایی می‌بریم.

دولت حق دارد خواستار تغییر وضعیت موجود باشد.

عدالت و یارانه

در قسمت‌های قبل گفتیم یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا (نفتی) سالانه حدود 11 میلیارد دلار است. این مقدار برابر است با 3300 میلیارد تومان؛ یعنی روزی بیش از 30 میلیون دلار معادل 9 هزار تومان؛ به عبارت دیگر بابت هر روز یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت یک سد بزرگ را تأمین کرد، حال آنکه 75% این مبلغ به جیب رفاه‌طلبان ثروتمند می‌ریزد.

رئیس محترم جمهور اخیراً در جمع مسئولان، مدیران و نویسندگان مطبوعات، این امر را ظلمی بزرگ دانستند و با اشاره به لزوم تعیین خط فقر، بر تهیه طرح محو فقر از جامعه، تأکید نمودند و یکی از اصلی‌ترین منابع تأمین بودجه این طرح را از محل کاهش یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا اعلام کردند.

اگر دولت موفق شود هم یارانه مواد سوختی را حذف و هم از محل درآمد دولت بابت کاهش یارانه‌های مذکور، فقر را از کشور محو نماید، یکی از اهداف انقلاب اسلامی را تحقق بخشیده است و دل رهبر انقلاب و مردم شریف و مؤمن کشورمان را شاد کرده و رضایت هرچه بیشتر خداوند متعال را به دست آورده است. گرچه مسلماً افراد ثروتمند که عادت کرده‌اند، رفاه‌زدگی و اسرافکاری‌های خود را از بیت‌المال مسلمانان تأمین نمایند به نق زدن و جوسازی خواهند پرداخت.

رئیس محترم جمهور در سخنان خود درباره سیاست محو فقر تأکید کردند که ایجاد اشتغال برای محرومان محور حرکت دولت برای محو فقر خواهد بود و تصریح کردند که به کسانی که علی‌رغم کار و تلاش قادر به تأمین معاش در حد بالای خط فقر نباشند، کمک‌های مادی خواهد شد.

خوشبختانه اینک که کارهای زیربنایی و اساسی در کشور صورت گرفته است، زمینه برای اشتغال فراهم شده است، ساخت چندین سد بر روی رودخانه‌ها و به زیر کشت رفتن زمینهای بسیار زیاد، ساختن راه و جاده، لوله‌کشی گاز به شهرها، تأمین آب، برق، مخابرات، ساخت شرکت‌های صنعتی در اقصی نقاط کشور، استخراج معادن، ساخت کارخانه‌های ذوب آهن، پتروشیمی و صدها کارخانه دیگر و تأمین مواد اولیه مورد نیاز، و همچنین گسترش آموزش‌های فنی و حرفه‌ای و آموزش عالی، زمینه اشتغال مؤثر را بیش از هر زمان دیگر فراهم کرده است.


اگر بخشی از سرمایه‌هایی که به صورت یارانه مواد سوختی اختصاص یافته و از بین می‌رود، در جهت ایجاد اشتغال به کار گرفته شود و از تأسیسات ایجاد شده بهره‌برداری گردد و در راستای تقویت تولیدات کشور وام‌های ارزان قیمت و یا کمک‌های بلاعوض در اختیار افراد بیکار یا کم درآمد قرار گیرد؛ اگر افرادی که توانایی کار کردن را ندارند، از محل این بودجه مورد حمایت قرار گیرند، مسلماً شاهد محو فقر در کشور از یک طرف و توسعه اقتصادی از سوی دیگر خواهیم بود.

برای تحقق طرح محو فقر از جامعه، برنامه‌ای که کمتر از یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا استفاده کند، کفایت خواهد کرد و با مابقی مبلغ یارانه نیز می‌توان حقوق کارمندان، معلمان، نیروهای نظامی و انتظامی و ... را ترمیم کرد؛ بازسازی مناطق جنگ‌زده را بسرعت به پایان رساند؛ به تمامی روستاها و مناطق دور افتاده و محروم آب، برق، مخابرات، بهداشت، مدرسه، راه و ... داد؛ طرح‌های نیمه تمام را بسرعت به پایان برده و به بهره‌برداری رساند و صدها هزار طرح مهم و بزرگ را در طول برنامه پنج ساله دوم آغاز و به سرانجام رساند.

یارانه‌ و استقلال

در شماره‌های قبل اشاره شده که مردم با میزان واقعی یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا آشنا نیستند.

ارزش سالانه نفت ایران بیش از 25 میلیارد دلار است که فقط 14 میلیارد دلار آن را صادر م‌کنیم، حال آنکه معادل دو میلیارد دلار هزینه استخراج این مقدار تولیدات نفتی است.

به عبارت دیگر درآمد واقعی ایران از صادرات نفتی با کم کردن هزینه استخراج آن 12 میلیارد دلار است و 11 میلیارد دلار به عنوان یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا اختصاص یافته است.

آیا همه قادرند بزرگی این رقم را درک کنند.

آیا اگر سرمایه عظیم صرف سازندگی و تولید شود، تورم مهار نخواهد شد؟ آیا اگر این سرمایه عظیم صرف آبادانی ایران اسلامی گردد، پول کشور تقویت نخواهد گردید و قدرت خرید مردم افزایش نخواهد یافت؟!

آیا اگر این سرمایه عظیم به عنوان دود آلود کنند هوا تبدیل نشود و در سازندگی به کار رود، قدرت اقتصادی نظام اسلامی کشورمان به طور چشمگیر افزایش نخواهد یافت و ایران را بیش از پیش بی‌نیاز به کشورهای خارجی نخواهد ساخت و این امر عزت روز‌افزون اسلام و کشور اسلامیمان را به دنبال نخواهد داشت؟!

آیا اگر این سرمایه عظیم در رفع محرومیت‌ها و فقر‌زدایی به کار رود، عدالت اجتماعی که از اهداف مهم نظام انقلابیمان است، تحقیق نخواهد یافت؟!

آیا صحیح است سالانه 11 میلیارد دلار ره به صورت مصرف بی‌رویه فرآورده‌های نفتی آن هم اسراف زیاد در مصرف به دلیل تعلق یارانه از دست بدهیم و آنگاه دولت ناچار شود برای بخشی از هزینه‌های عمرانی و سازندگی کشور از کشورهای غیر اسلامی وام بگیرد؟!

آیا مردم ما می‌دانند که یارانه مواد نفتی چه بی عدالتی بزرگی است؟!

آیا کسانی که مخالف کاهش و یا حذف یارانه مواد سوختی و انرژی هستند می‌دانند که یارانه مواد سوختی یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی سال 1375 است و این در حالی است که بودجه عمرانی سال 75 که 42% کل بودجه دولت را تشکیل می‌دهد، در تاریخ ایران بی سابقه است؟!

بودجه عمرانی سال 1375 بیش از 22 هزار میلیارد ریال است و آن با احتساب هر دلار 3000 ریال معادل مبلغ یارانه‌ اختصاص یافته مواد سوختی و انرژی‌زا در سال 1374 است که حدود 33 هزار میلیارد ریال یعنی یک و نیم برابر بودجه عمرانی سال 75 است.

اختصاص 60 تومان یارانه برای هر لیتر نفت سفید و گازوئیل و 50 تومان یارانه برای هر لیتر بنزین موجب شده است که در مصرف این مواد حیاتی رو به اتمام، اسرافی عظیم صورت گیرد. ایران در حقیقت به اندازه هند و چین با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت سوخت فسیلی مصرف می‌کند.

اگر هر ماشین پاترول در هفته سه بار، بنزین باک ماشین خود را مصرف کند و هر باک را 70 لیتر فرض کنیم، هر پاترول بابت هر باک بنزین سه هزار و پانصد تومان، هر ماه 45 هزار تومان، هر سال 546 هزار تومان و در نتیجه ظرف ده سال حدود 5/5 میلیون تومان یارانه دریافت می‌دارد و کسانی که از داشتن وسیله نقلیه و حتی از راه و جاده محرومند، از دریافت یارانه بی نصیب هستند و در حقیقت داراتر‌ها از حق محرومان استفاده می‌کنند. خانواده‌هایی هستند که خود، همسر و فرزندانشان همگی ماشین در اختیار دارند و مرتباً در سفرهای سیاحتی و تفریحی در رفت و آمدند. این خانواده‌ها ماهانه حدود 200 هزار تومان فقط از یارانه سوخت ماشین‌های خود بهره‌مند می‌گردند.

اگر استفاده این خانواده‌ها از یارانه سایر مواد سوختی و انرژی‌زا و یارانه‌ها مربوط به پرواز با هواپیما، تلفن به خارج و ... را محاسبه کنیم، عمق بی‌عدالتی در پرداخت یارانه‌ها که ثروتمندان 75% آن را به خود اختصاص داده‌اند، مشخص می‌گردد.

با یارانه‌ای که هر خانواده مرفه ثروتمند از بیت‌المال مسلمانان دریافت می‌دارد، می‌توان چندین خانواده را از فقر نجات داد. به برخی از خانواده‌ها ثروتمند و مسرف سالانه حدود سه میلیون تومان یارانه تعلق می‌گیرد، یعنی هزینه ساخت یک منزل مسکونی.

فقط با یارانه یک ماشین پاترول در عرض پنج سال می‌توان هزینه ساخت یک منزل مسکونی را تأمین نمود.

با یارانه‌ یک سال مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت بیش از یک میلیون واحد مسکونی را تأمین کرد.

آیا درست است که ما این ثروت رو به اتمام را این گونه ناعادلانه از بین ببریم و آینده کشور را فدای رفاه و اسرافکاری‌های مرفهان بی درد بکنیم. پس از مجلس شورای اسلامی بخواهیم قاطعانه و سریع به رفه این ظلم بزرگ بپردازند و دولت را در جهت اصلاح امور یاری رسانیم.

کمتر از مجاز

وزارت نفت و وزارت نیرو پیشنهادهای متفاوتی در تأمین سوخت نیروگاهها دارند. سوخت این نیروگاهها عمدتاً از نفت گوره است که ارزش آن معادل نفت خام یعنی 16 دلار در بشکه یا هر لیتر 30 تومان است.

وزارت نفت، نفت کوره را با تقبل هزینه حمل و نقل از پالایشگاه تا نیروگاهها از قرار لیتری یک تومان تحویل نیروگاه می‌دهد. وزارت نفت خواستار آن است که وزارت نیرو خود حمل این مواد از پالایشگاه‌هها تا نیروگاهها را به عهده گیرد و بابت آن هیچ هزینه‌ای نیز به وزارت نفت نپردازد؛ یعنی نفت کوره را مجانی از پالایشگاه دریافت دارد.

علت این درخواست وزارت نفت این است که هزینه حمل و نقل نفت کوره از پالایشگاه تا نیروگاه بیش از پولی است که از وزارت نیرو بابت نفت کوره دریافت می‌دارد. وزارت نیرو نیز از قبول این پیشنهاد وزارت نفت طفره می‌رود؛ زیرا نمی‌تواند به دلیل قیمت بسیار پایین دریافتی از مشترکین هزینه حمل و نقل را متقبل شود.

دولت با ارائه نفت کوره به نیروگاهها با قیمتی کمتر از مجانی هنوز ناچاراست به نیروگاه‌ها کمک بیشتری بپردازد.

دولت یک بار نفت کوره را کمتر از مجانی به نیروگاهها می‌دهد و یک بار دیگر نیز کمک‌های مالی هنگفت به نیروگاهها می‌کند تا بتوانند برق را با قیمت بسیار کم دردسترس مصرف کنندگان قرار دهند.

آنگاه بسیاری از افراد بدون توجه به ارزش واقعی برق و هزینه گزاف تمام شده برای دولت در صرفه جویی، در مصرف برق کوتاهی کرده و بلکه به اسراف در مصرف می‌پردازد.

چرا باید در بسیاری از فروشگاه‌ها این همه لامپهای هزار کیلوواتی روشن باشد؟

آیا به میوه فروشی‌ها دقت کرده‌اید؟ آیا واقعاً برای فروش میوه، مثلاً هندوانه، لازم است این همه نورافشانی شود؟

در هیچ جای دنیا همچون ایران چراغها و لوسترهای لوسترفروشی‌ها روشن نیست. چرا در ایران چنین است؟!

در جها لوستر یک کالای لوکس محسوب می‌شود که هر بابت خرید آن و هر بابت مصرف برق از مصرف کنندگان مالیات دریافت می‌گردد؛ حال آنکه در ایران هر که لوسترهایش بیشتر و پرمصرف تر است، یارانه دریافتی‌اش از بیت‌المال بیشتر می‌باشد و این در حالی است که هنوز چند روستای ایران فاقد برق هستند و این علی‌رغم سرمایه گذاری هنگفت دولت برای برق رسانی به روستاها و عملکرد درخشان دولت در این رابطه است.

با احتساب قیمت واقعی نفت کوره مصرفی نیروگاهها، دولت حدود 800 میلیارد تومان بابت برق مصرفی کشور یارانه می‌پردازد و این یارانه به آن کسی بیشتر تعلق می‌گیرد که برخوردارتر است.

هر کس خانه وسیع‌تر، لوسترهای بیشتر و بزرگتر، وسایل برقی افزون‌تر، حمام سونا و امثال آن را دارد،‌ بیشتر از این یارانه استفاده می‌کند.

با یارانه یک سال برق می‌توان به تمامی روستاهای کشور بالای 20 خانوار برق، آب بهداشتی آشامیدنی، ساختمان، مدرسه، خانه بهداشت داد و برای تمام آنها راه روستایی ساخت.

یارانه برق بیش از 13 برابر بودجه دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری،  10 برابر بودجه کمیته امداد امام خمینی1،‌، حدود 12 برابر بودجه ستاد بازسازی مناطق جنگی و 26 برابر بودجه سازمان بهزیستی کشور است.

با یارانه 800 میلیارد تومانی برق را با درآمد 500 میلیارد تومانی دولت از مالیات کشور و با بودجه 530 میلیارد تومانی آموزش و پرورش مقایسه کنید و بر اسراف‌هایی که در مصرف برق صورت می‌گیرد، افسوس بخورید.

یارانه 800 میلیارد تومانی برق را با بودجه 60 میلیارد تومانی دفتر مناطق محروم، بودجه 70 میلیارد تومانی بازسازی مناطق جنگ زده، بودجه 80 میلیارد تومانی کمیته امداد امام خمینی 1 و بودجه 30 میلیارد تومانی سازمان بهزیستی کل کشور مقایسه کنید و با دولت که خواهان اصلاح وضع موجود و رفع این ظلم بزرگ از ملت ایران، بویژه از قشر محروم جامعه و مناطق محروم کشور است، همدردی کرده و دولت را یاری رسانید تا سرمایه‌های کشور را در راه بهتری، در راه توسعه اقتصادی کشور و در راه تحقق عدالت اجتماعی به مصرف برساند و حال و آینده بهتری را برای مردم عزیز کشورمان فراهم آورد.

متأسفانه کسانی هستند که آگاهانه و یا ناآگاهانه با ممانعت از کاهش یا حذف یارانه قیمت برق مانع استفاده بهتر از سرمایه‌های کشور در مسیری درست شده و تحت لوای شعار عدالت اجتماعی عملاً مانع تحقق این شعار مقدس و اسلامی می‌شوند.

ادامه دارد

فقر  فراگیر

یکی از منابع مالی مهم دولت و برنامه ریزی برای محور فقر، از طریق کاهش یارانه نفت تأمین می‌گردد. همان طور که قبلاً‌ گفته شده، اختصاص یارانه به مواد سوختی و انرژی‌زا بسیار ظالمانه است، ضمن اینکه کاهش یا حذف یارانه موجب صرفه جویی در مصرف مواد سوختی و انرژی‌زا و در نتیجه بهره‌مندی طولانی تراز منابع خواهد شد.

اگر روند رشد مصرف نفت در کشور به روال کونی ادامه یابد، 10 الی 12 سال دیگر ذخایر نفتی ایران به پایان خواهد رسید.

به 12 سال قبل فکر کنیم و بیندیشیم که این 12 سل چه زود گذشت.

12 سال آینده نیز بزودی طی خواهد شد. آنگاه ایران با پایان ذخایر نفت مواجه خواهد شد و اقتصاد ایران چنانچه تا آن زمان نتوانسته باشد، از وابستگی به درآمد نفت نجات یابد، با فقری فراگیر مواجه خواهد شد و ایران فقیر آن روز باید به فکر واردات نفتی نیز باشد. پس یکی از راههای مبارزه با فقر و فقرزدایی ممانعت از ورود کشور به فقر فراگیر و تلاش برای صرفه جویی در مصرف مواد نفتی و حفظ ذخایر گرانقدر می‌باشد و سازمان برنامه و بودجه اخیراً اعلام کرد که 9 گروه تخصصی برای بررسی ابعاد و زوایای طرح محو فقر تشکیل داده است.

به نظر اینجانب مناسب است یک گروه دهم هم تشکیل شود و آن گروه بررسی چگونگی اداره کشور بدون درآمد حاصل از نفت است.

مردم ما باید بدانند، اگر قرار باشد کشور به درآمد نفتی وابسته شده و تا پایان ذخایر نفتی درآینده‌ای نزدیک، برای همیشه از این ثروت محروم شود، فقری عظیم، کشور را فرا می‌گیرد.

مالیاتهای امروز کشور که عملاً‌ از توزیع درآمد نفت اخذ می‌شود کفایت هزینه حتی فقط آموزش و پرورش را نمی‌دهد.

چه خوب می‌شد یک بررسی عمیق از وضعیت ایران بدون نفت صورت پذیرد. آشنایی با این واقعیات کمکی بزرگ برای برنامه ریزان و مردم کشورمان می‌باشد.

پیشنهاد می‌کنم سازمان برنامه و بودجه، وزارت امور اقتصادی و دارایی، بانک مرکزی مجلس شورای اسلامی، مرکز پژوهشی و تحقیقی، دانشگاه‌ها، استادان، دانشجویان و بالاخص رسانه‌های گروهی به بررسی وضعیت ایران بدون نفت بپردازند و آن را برای مردم تشریح کنند تا انگیزه‌ای قوی برای تلاش همگانی به منظور اصلاح امور به وجود آید، و باید در این مدتی که نفت داریم، از این سرمایه برای توسعه کشور استفاده کرد، باید آبهای شیرین رودخانه‌های عظیم ایران را که به آب شور می‌پیوندد و این نعمت بزرگ الهی که از دست می‌رود، مهار گردد.

باید صنایع نفتی و پتروشیمی توسعه یابد و از استفاده از مواد نفتی به عنوان مواد انرژی‌زا پرهیز گردد و از این طلای سیاه به عنوان ماده اولیه محصولات حیاتی و گرانقیمت استفاده شود.

پس تجدید نظر در استفاده از نفت، این سرمایه عظیم اما محدود و تمامی شدنی کشور که امروز با یارانه پرداختی به هدر می‌رود، ضروری است. باید ا مروز، هم درصدد محو فقر باشیم و هم از ورود کشور به فقر همزمان با پایان یافتن ذخایر نفتی ممانعت به عمل آوریم و برای رسیدن به این منظور باید برنامه ریزی کنیم تا ده سال آینده اداره کشور و زندگی ملتمان از وابستگی به درآمدهای نفتی آزاد شود. در این راستا تلاش برای توسعه اقتصادی کشور یک امر ضروری و بلکه حیاتی و واجب است.

فرصت چندانی برای تلاش در این راستا وجود ندارد و هر روز منابع نفتی به پایان خود نزدیک می‌شوند.

شاید لازم باشد رسانه‌های گروهی ما تلاش بیشتری را متمرکز سازند تا این حقیقت به یک باور تبدیل شود.

نفت یک ماده تمام شدنی و غیر قابل تجدید است و  ادامه وضعیت فعلی موجب کاهش سریع و در نتیجه منجر به اتمام این ذخایر خواهد شد.

در طرح محو فقر باید توجه داشت که کمک‌ها به صورت ارائه گردد که اشتغال ایجاد شود و اشتغال‌ها نیز باید در جهت افزایش تولید و توسعه اقتصادی کشور برنامه ریزی گردد.

نباید این انتظار در افراد ایجاد شود که بیکار بنشینند و منتظر باشند که دولت معاش آنان را تأمین کند. برای رفع کامل فقر، باید تمامی آحاد ملت بر تلاش خویش بیفزایند و سعی کنند، زندگی خویش را از طریق کار و تلاش‌ و عرق جبین فراهم آورند و فقط در زمانی که واقعاً توانایی تأمین نیاز‌های اساسی خویش را از طریق کار ندارند، به کمک دولت و افراد خیر امیدوار باشند.

مطبوعات و رسانه‌های گروهی در معقول نگه داشتن سطح توقع مردم و در ترویج فرهنگ کار و وجدان کار و انضباط اجتماعی نقش اساس دارند که متأسفانه در برخی موارد عکس آن عمل می‌کنند.

کسانی که بدون توجه به درآمدها و منابع مالی دولت به طور مرتب برای هزینه کردن‌ها طرح می‌دهند و توقعات را بالا می‌برند، بدون اینکه طرحی برای چگونگی تأمین منابع مالی آن داشته باشند، به مردم کشور و انقلاب خویش خدمت نمی‌کنند.

هر طرح و پیشنهادی برای هزینه کردن باید تأمین منابع مالی آن را نیز مشخص سازد،‌ متأسفانه در بسیاری از شعارهای تبلیغاتی و پیشنهاد‌های گروه‌ها و جناحها و افراد و رسانه‌ها، پیشنهادهایی ارائه می‌دهند. که علاوه بر افزایش هزینه‌ها و خدمات، کاهش منابع مالی دولت را نیز به دنبال دارد.

چنین پیشنهادهایی عمدتاً نا آگاهانه است و البته در مواردی ناشی از غرض ورزی است و گاهی بوی توطئه می‌دهد؛ پس در دعوت دولت برای ارائه طرح‌ها و پیشنهادهای خود در جهت محو فقر لبیک گفته، پیشنهاد هزینه‌ها و منابع تأمین مالی آن را با هم ارائه نماییم.

به ویژه تلاش خود را در خصوص اداره کشور بدون اتکا به درآمد نفتی و استفاده از این منابع و سرمایه‌ها برای توسعه و آبادانی و زمان پایان نفت متمرکز سازیم، باید دولت را یاری کنیم تا طرح محو فقر را به نحو احسن با پایان برساند و باید بدانیم که با تلاش همگی مردم و همکاری با دولت این آرمان مقدس اسلامی تحقق پذیر است.

ادامه دارد

خط فقر

در شماره‌‌های قبل گفتیم که از محل کاهش یارانه‌ مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هم طرح محو فقر را به اجرا درآورد و هم پروژه‌های عمرانی بسیاری را به اتمام رساند.

برای اطلاع از ابعاد فقر در جامعه باید تعریفی از محو فقر ارائه داد و خط فقر را مشخص ساخت.

در تعیین خط فقر باید نیازهای واقعی هر فرد را محسوب کرد.

میزان کالری مورد نیاز بدن، میزان پوشش مورد نیاز انسان با توجه به آب و هوای محل سکونت، بهداشت، درمان، تحصیل، مسکن و سایر هزینه‌ها را باید مد نظر قرارداد.

سازمان برنامه بودجه از طرف رئیس سازمان برنامه و بودجه در تعریف خط فقر باید امکانات کشور را مد نظر قرار دهد:

برای روشن شدن موضوع ذکر یک مثال می‌تواند مفید واقع گردد:

از نظر ما امروز کسانی که توان خواندن و نوشتن را ندارند، بی سواد محسوب می‌گردند؛ حال آنکه با توجه به ارتباطات و توسعه کامپیوتری در برخی کشورهای صنعتی تا حدی پیشرفته افرادی که با کامپیوتر و ارائه اطلاعات به آن و استفاده از اطلاعات موجود در کامپیوتر را ندارند، بی سواد محسوب می‌شوند بنابراین در آینده، به خصوص وقتی همه مردم سواد خواندن و نوشتن را داشته باشند، تعریف بی‌سواد تغییر خواهد کرد و کسانی بی‌سواد محسوب خواهند شد که به استفاده از کامپیوتر مسلط نخواهند بود.

مثالی دیگر در رابطه با کشور خودمان روشنگر مسأله خواهد بود، زمانی روستاهایی که از آب آشامیدنی سالم و حمام و مدرسه ابتدایی محروم بودند، محروم محسوب می‌شدند؛ لیکن امروز با پیشرفت امور، روستاهایی که از بهداشت و درمان، راه مناسب، برق، لوله کشی آب و تلفن برخوردار نیستند، محروم تلقی می‌گردند.

در گذشته اگر در تهران سر کوچه محله فلکه آب شرب وجود داشت، آن محله برخوردار از آب آشامیدنی محسوب می‌شد؛ در حالی امروز منازلی که به لوله‌کشی آب مجهز هستند برخوردار از آب آشامیدنی محسوب می‌گردد.

اگر در تعیین خط فقر بخواهیم ملاک‌های حاکم بر کشورهای بسیار ثروتمند را مد نظر قرار دهیم به بیراهه رفته‌ایم.

نباید در تعیین خط فقر ملاک حاکم بر کشورهایی که با جمعیت کم، چند صد میلیارد دلار و بلکه چند هزار میلیارد دلار درآمد دارند، ملاک قرار گیرند.

پروتئین و انرژی مورد نیاز بدن را، هم می‌توان با ماهی سفید و میگو و خاویار تأمین نمود و هم با مواد ارزان قیمت و فراوانی که در کشورمان تولید می‌گردد.

متوسط سطح مسکن هر خانواده در ژاپن، کشوری با آن همه ثروت، 40 متر مربع و متوسط مسکن هر خانواده در آلمان که ثروتمند‌ترین کشور اروپا است و با پانصد میلیارد دلار صادرات دومین کشور مورد نیاز افراد، باید نیاز واقعی بر اساس توان کشور ملاک قرار گیرد. همچنین تحصیل، پوشاک، بهداشت و سایر نیازها با توجه به توان کشور باید مورد محاسبه قرار گیرد.

طبیعی است خط فقر با توجه به هزینه‌های شهرهای مختلف، متفاوت بوده و با تغییر در قیمت کالاها تغییر خواهد یافت.

بنابراین در سازمان برنامه و بودجه و یا در مرکز دیگری باید مستمراً هزینه‌ها سنجیده شود و خط فقر هراز چند گاهی مشخص و بر اساس آن برای محو فقر تلاش گردد و در آینده پس از موفقیت در محو فقر باید جهت ممانعت از ورود افراد به زیر خط فقر برنامه ریزی گردد.

ادامه دارد

مالیات فقر‌زدایی

یکی از راههای تأمین منابع مالی طرح محو فقر اخذ مالیات است.

اگر مالیاتها به خوبی وصل شود، بخش از منابع تأمین طرح محو فقر حاصل می‌گردد. امروزه متأسفانه بسیاری از تجار و معامله‌گران از پرداخت مالیات طفره می‌روند و بر جامعه خویش ظلم می‌کنند. متاسفانه نظام مالیاتی ما کامل نیست.

وزارت امور اقتصادی و دارایی باید برای دریافت مالیات به اطلاعات مردمی بیش از پیش تکیه کند و سازماندهی لازم را برای اخذ اطلاعات از مردم و پیگیری وصول مالیات ایجاد کند و مردم نیز باید دولت را در شناسایی ثروت‌هایی که مالیات آن پرداخت نشده است یاری رسانند. اگر مردم بدانند که این مالیاتها در کمک به فقرا به کار خواهد رفت، ارائه اطلاعات از معاملات و مالیات‌های پرداخت شده را نه تنها یک وظیفه خود به عنوان یک شهروند خوب خواهند دانست؛ بلکه به آن به عنوان یک عمل خیر خواهانه و عادلانه خواهند نگریست و برای رضای خدا بیش از پیش به افشای تجار پول پرست و حرام خوار خواهند پرداخت. افراد متمول متدین نیز با حساسیت و اعتقاد و دقت بیشتر به محاسبه مالیات متعلقه و پرداخت آن اقدام خواهند نمود.

مسلماً برقراری ارتباط مستقیم بین مالیات و طرح محو فقر از نظر روانی و این مساله کمک خواهد کرد. اگر توجه داشته باشیم که میزان مالیات برای سال 1374 حدود 500 میلیارد تومان پیش‌بینی شده است، حال آنکه هزینه فصل آموزش و پرورش در بودجه 530 میلیارد تومان بوده است، به اهمیت اصلاح نظام مالیاتی و همکار و مشارکت اطلاعاتی مردم با وزارت امور اقتصادی و دارایی پی می‌بریم.

مطبوعات و رسانه‌های گروهی در موافقیت این برنامه نقش اساسی و مهمی دارند و باید فرهنگ پرداخت مالیات و اداره کشور از این طریق را به یک فرهنگ عمومی تبدیل کنند.

از موارد دیگری که رسانه‌های گروهی در ترویج آن نقش مهمی می‌توانند داشته باشند، فرهنگ سازماندهی تشکل‌های خیریه است.

متأسفانه بعضی فکر می‌کنند که حل تمامی مسائل و مشکلات فقط به عهد دولت است؛ حال آنکه دولت در همه مراحل متکی به حمایت‌های ملت بوده است.

هر فرد مسلمان باید برای رضای خدا و عمل به توصیه‌های اسلامی تلاش کندو در واقع برای از بین بردن فقر و کمک به محرومان به نحو مناسب و سالمی یاری رساند و باید مراقب باشد افراد لاابالی و گدا صفت و تنبل کمک‌ها را به خود اختصاص ندهند و بدین وسیله محرومان با حیاو محجوب راز این کمک‌های خیر خواهانه مرحوم نسازند.

ادامه دارد

یارانه پرواز

هر روز شاهد تصادفات زیادی در جاده‌های بین شهری هستیم و عده‌ای جان خود را از دست می‌دهند و چندین خانواده،‌ بی‌سرپرست و بسیاری از کودکان یتیم می‌شوند.

بخشی از این حوادث ناشی از بی احتیاطی رانندگان است و رعایت مقررات رانندگی، بسیاری از این حوادث را کاهش می‌دهد.

اقدام دیگری که باید برای کاهش تصادفات جاده‌آی بین شهری انجام داد، اصلاح نقاط حادثه خیز جاده‌ها است.

دولت در سال جاری حدود 60 نقطه حادثه خیر  را اصلاح کرده است لیکن هنوز حدود 1200 نقطه حادثه خیز دیگر در جاده‌های ایران وجود دارد.

هزینه اصلاح تمامی نقاط حادثه خیز فوق حدود 50 میلیارد تومان است. وزارت راه و ترابری برای اصلاح این نقاط و رفع خطر از مسافران این بودجه را در اختیار ندارد، حال آنکه سالانه 80 میلیارد تومان عملاً به عنوان یارانه پرواز با هواپیما اختصاص یافته است.

آیا بهتر نیست یارانه سفر با هواپیما کاهش یافته و یا بلکه حذف شود و از محل آن تمامی 1200 نقطه حادثه خیر جاده‌ةا اصلاح گردد و برای 200 میلیون سفر بین شهری امنیت بیشتری تأمین گردد؟!

آیا عادلانه است که هنوز روستاهایی در مناطق مرحوم کشور از داشتن راه روستایی محروم باشند، آنگاه از بیت‌المال مسلمین 80 میلیارد تومان به عنوان یارانه پرواز اختصاص یابد؟

آیا باید خانواده‌های روستایی در مناطق مرحوم به دلیل نبودن راه روستایی از دسترسی به موقع به امکانات پزشکی محروم باشند و خانوده‌های مرفه شمال شهر بابت سفرهای سیاحتی- تجارتی به کیش یا سایر نقاط کشور، از بیت‌المال، یارانه دریافت دارند؟

آیا می‌دانید با یارانه‌ای که در یک سال به مسافرتهای هوایی اختصاص می‌یابد، می‌توان بیش از ده هزار کیلومتر راه روستایی احداث کرد. تکرار می‌کنم 10 هزار کیلومتر راه روستایی یعنی بیش از ده برابر فاصله تهران- مشهد؟

برای هر نفر که یک ساعت با هواپیما پرواز می‌کند 13 هزار تومان از بیت‌المال یارانه اختصاص می‌یابد. اگر رفت و آمد با هواپیما را در یک مسیر یک ساعتی پرواز محاسبه کنیم، برا هر نفر 26 هزار تومان و برا یک خانواده پنج نفر 130 هزار تومان یارانه تعلق می‌گیرد.

با این مبلغی که خانواده‌های مرفه هنگام سفر تفریحی- سیاحتی بابت پرواز با هواپیما دریافت می‌دارند، می‌توان 2 دار قالی در یک خانواده روستایی بر پا کرد.

با 80 میلیارد تومان (یارانه یک سال پرواز با هواپیما) می‌توان بیش از 500 هزار دار قالی بر پا ساخت.

خوب است بدانیم که بودجه ستاد بازسازی مناطق جنگی در سال 1375 حدود 70 میلیارد تومان، بودجه دفتر مناطق محروم 60 میلیارد تومان است، بودجه کمیته امداد امام 1 حدود 80 میلیارد تومان و بودجه سازمان بهزیستی حدود 30 میلیارد تومان است. آن را با 80 ملیارد تومان یارانه پرواز مقایسه کنید!

آیا کسانی که تحت شعار ممانعت از گران شدن بلیط هواپیما مانع حذف یارانه پرواز و مانع اختصاص آن به مناطق محروم می‌شوند، به محرومان و به کشور خود خدمت می‌کنند؟!

آیا ارزانی بلیط هواپیما از سهم کسانی که حتی از استفاده از ماشین محرومند، عادلانه است؟!

به نظر اینجانب حذف کامل یارانه پروانه با هواپیما و اختصاص آن برای محو فقر، به ویژه در مناطق محروم و بخصوص برای ایجاد راه‌های روستایی و ایجاد اشتغال در این مناطق و برای اصلاح نقاط حادثه خیر جاده‌ةا یک اقدام اسلامی، انقلابی، عادلانه و خدا پسندانه است. ؟!

نظر شما چیست؟

ادامه تعلق یارانه برای پرواز که عده خاصی از آن بهره می‌برند یا اختصاص این بودجه به نفع عموم مردم؟!

پس نگذاریم تا عده‌‌ای ناآگاهانه یا فرصت طلبانه تعلق یارانه به پرواز را تحت عنوان ممانعت از گران شدن بلیط هواپیما به دولت و ملت تحمیل کنند.

ادامه دارد

زمانه یوسف 7

حضرت یوسف 7 باتسلط به علم تأویل خواب، دریافت که هفت سال فراوانی خواهد بود و هفت سال بعد قحطی روی خواهد داد.

آن حضرت که امین مصر بودند و حکومت را در دست داشتند، در دوره فراوانی به انبار کردن محصولات پراداختند و مصر را نسبت به دوره عادی محدودتر نیز کردند. این اقدام موجب شد که در دوران قحطی، مردم مصر دچار فقر نگردند و حکومت مصر عزیز شود و از اطراف، دست نیاز به سوی ایشان دراز گردد.

امروز ما در شرایط مشابه زمانه حضرت یوسف 7 قرار داریم، لیکن برای تشخیص موقعیت نیاز به علم تأویل خواب نیست.

کارشناسان می‌گویند باورند رشد مصرف نفت، حدود 10 سال دیگر ذخایر نفتی کشور به پایان خواهد رسید؛ یعنی تا 10 سال دیگر از فراوانی مواد نفتی برخورداریم و بعد از آن با پایان ذخایر نفتی نیازمند تأمین این مواد از خارج از کشور خواهیم بود.

ارزش نفت تولیدی ایران در سال 25 میلیارد دلار است که برای تولید آن حدود 2 میلیارد دلار هزینه کرده و 14 میلیارد دلار آن را صادر نموده و 11 میلیارد دلار پس از پالایش، حمل و نقل و توزیع به حدود یک میلیارد دلار به فروش می‌رسانیم.

اگر ایران همچون ژاپن، فرانسه و آلمان فاقد نفت و دیگر معادن بود و می‌خواست همچنان از 14 میلیارد دلار درآمد خارجی برخوردار باشد و بودجه لازم برای خرید نفت معادل نفت مصرفی در کشور را نیز تأمین نماید، می‌بایست لااقل 250 میلیارد دلار صادرات داشته باشد تا با احتساب 10% سود احتمالی بتوان 25 میلیارد دلار درآمد خالص داشته باشد. چنانچه با احتساب فرض فوق،‌10 سال دیگر را سال پایان ذخایر نفت ایران بدانیم. برای اینکه ده سال دیگر شرایطی مساوی با شرایط امروز را دشاته باشیم باید هر سال 25 میلیارد دلار بر صادرات کشور افزوده گردد، حال آنکه 10 سال دیگر بر جمعیت ایران افزوده خواهد شد، قیمت نفت با پایان ذخایر ایران بشدت افزایش خواهد یافت و نفت بیشتری نیز برای تولید محصولات به ارزش 250 میلیارد دلار نیاز خواهد بود.

با احتساب شرایط فوق شاید لازم باشد هر سال بیش از 30 میلیارد دلار بر صادرات ایران افزوده شود تا مردم کشورمان از شرایط مساوی با امروز برخوردار شوند.

10 سال مدت زیادی نیست،‌ کافی است به 10 سال قبل بیندیشیم و در آن اندیشه کنیم که چه زود این 10 سال دیگر نیز بزودی فرا خواهد رسید.

آیا به وضعیت ایران پس از پایان نفت اندیشیده‌ایم؟! آیا می‌دانیم که در آمد حاصله از مالیات کل شکور حتی برای اداره آموزش و پرورش کفایت نمی‌کند؟‌ حال آنکه اخذ این مالیات‌ نیز از توزیع درآمد نفت ممکن می‌گردد.

لذا اداره کشور بدون اتکاء به درآمد نفت یک دغدغه فکری برای مدیران کشور است. موضوع اصلی این است که برای مواجهه با ایران بدون نفت باید چاره‌ اندیشی کرد و فرصت چندانی نیز باقی نمانده است؟

مساله اصلی این اینکه در آمدهای نفتی طی این ده سال چگونه هزینه شود تا مردم ما با سختی و قحطی مواجه نگردند.

اگر درآمد ایران از صادرات نفت راهر ساله 14 میلیارد دلار فرض کنیم، طی ده سال 140 میلیارد دلار حاصل خواهد شد؛ 20 میلیارد دلار آن بابت هزینه‌های استخراج و 20 میلیارد دلار دیگر نیز بابت بازپرداخت بدهی‌ةای قبلی باید محاسبه شود، لذا 100 میلیارد دلار درآمد بابت ذخایر نفتی متصور است.

مساله این است که این 100 میلیارد دلار را چگونه هزینه کنیم. متأسفانه تمام پیشنهادهایی که به دولت می‌شود در مورد هزینه کردن آن برای رفاه امروز جامعه، بدون در نظر گرفتن وضعیت آینده است.

کسانی که پیشنهاد می‌کنند با واردات بیشتر کالا، یا افزایش انواع یارانه‌ها، برای تأمین وسایل رفاهی مردم، این درآمدها را هزینه کنیم، منافع مردم را دنبال نمی‌کنند و لااقل در تشخیص منافع مردم عاجزند.

امروز همچون 7 سال اول دوران حضرت یوسف 7 فراوانی است و بعد از آن دوران کمبود فراخواهد رسید و برای مواجه با آن وضعیت، اتخاذ سیاسی یوسف‌وار ضروری است.

مقام معظم رهبری در پیام نوروزی امسال بر ضرورت پرهیز از اسراف و زیاده روی در استفاده از منابع ثروت تاکید فرمودند و اظهار داشتند: مسوولان دولتی و همه کسانی که مأمور انجام وظایفی در امور دولتی هستند و همچنین آحاد مردم وظیفه دارند که از اسراف در ثروت عمومی و موجودی‌های کشور، اسراف در منابع طبیعی و زیاده روی در مصرف نان، آب، انرژی و نیروی انسانی پرهیز کنند و برای این منظور مسوولین دولتی موظف به برنامه ریزی هستند.

جناب آقای هاشمی رفسنجانی رئیس محترم جمهوری این بازوی توانای رهبری به خوبی به این واقعیت‌ها واقفند و در صددند سرمایه های امروز کشور را در امور زیر بنایی هزینه کنند. اما متأسفانه شاهدیم که حتی برخی برادران دینی ایشان نیز به تنها ایشان را یاری نمی‌کنند بلکه به مخالفت با سیاستها و اعمال فشار بر دولت می‌پردازند. برادران حضرت یوسف 7 نیز که خود پیغمبر‌زاده بودند این چنین عمل کردند.

برای دولت راحتتر است که در آمدهای امروز را در جهت رفاه موقت مردم خرج کندو تایید و تعریف گروه‌ها را نصیب خویش سازد، ولی آیا اگر چنین کند مصالح ملت را در نظر گرفته است؟!

خوشبختانه ایران کشوری غنی است. انواع و اقسام و منابع و معادن در ایران وجود دارد، اما این منابع در آفریقا نیز وجود دارد، لیکن مردم آن در گرسنگی و فقر و تنگدستی به سر می‌برند.

چرا؟ برای اینکه توان تبدیل امکانات بالقوه را به بالفعل ندارند. برای استخراج معادن به سرمایه‌گذاری نیاز است و آنها به فاقد خاطر فقدان این سرمایه برای مهار کردن آبها، افزایش تولید، و مکانیزه کردن کشاورزی و توسعه صنایع کشاورزی و دامپروری به سرمایه گذاری خارجی نیازمند هستند.

ادامه دارد

یکی از برنامه‌هایی که دولت باید طی سالهایی آینده دنبال کند کسب توان تبدیل امکانات بالقوه به بالفعل است و الحق تا آنجا که اجازه و امکان یافته، در این راه گام برداشته و موفق بوده است، لیکن این اقدامات برای مواجهه با ایران بدون نفت کفایت نمی‌کند.

هنوز دو سوم آبهای سطحی کشور از مرز خارج می‌شود عمدتاً به دریا می‌ریزد. این آبها باید مهار شوند و در توسعه کشاورزی به کار روند. دولت 33 سد را در دست ساخت دارد و هر 45 روز یک سد افتتاح خواهد شد و 80 صد در دست مطالعه است که به محض پایان مطالعات آن عملیات اجرایی آن آغاز خواهد شد، لیکن باید بسیار بیشتر از این کار شود و این امر بودجه بیشتری می‌طلبد.

باید گازهایی که امروز برفراز چاههای نفت می‌شوزد هر چه زودتر مهار گردد و در پتروشیمی مورد استفاده قرار گیرد،‌ دولت در این مسیر گامهای بزرگی برداشته است، لیکن باید تلاشها در این زمینه ابعاد گسترده تری بگیرد و این امر بودجه بیشتری می‌طلبد، باید منابع مشترک نفتی ایران و کشورهای جنوب خلیج فارس هر چه زودتر استخراج گردد و ایران از سهم خویش استفاده کند. دولت در این مسیر تلاش می‌کند، لیکن کشورهای عربی با حمایت غربیها به شدت به استخراج نفت از منابع مشترک پرداخته و سهم ما را نیز غارت می‌کنند. باید برای استخراج نفت از اعماق خلیج فارس و همچنین دریای خزر سرمایه گذاری هنگفتی صورت گیرد. دولت در این راه قدمهای موثری برداشته است، لیکن کافی نیست. باید سرمایه گذاری عظیم تری صورت گیرد و این امر نیاز به بودجه بیشتری دارد لیکن بودجه دولت محدود است.

رودخانه کارون به تنهایی قادر است 15 هزار مگا وات برق تولید کند، حال آنکه کل برق تولیدی از سدها کمتر از 2 هزار مگا وات است و کل برق کشور نیز کمتر از 20 هزار مگاوات می‌باشد که عمدتاً‌ از سوخت مواد نفتی تأمین می‌شود. آب رودخانه های کارون و دز مشترکاً می‌توانند بیش از یک میلیون هکتار زمین را زیر کشت آبی مطمئنی ببرند. این مقدار برابر دو سوم کل وسعت استان گیلان است.

باید هر چه زودتر در مسیر این رودخانه‌ها سدهای متعددی ساخته شود و علاوه بر استفاده از آن برای مهار آبها و توسعه زمین‌های زیر کشت از آنها برق تولید گردد. این امر قدمی بزرگ به سوی توسعه و رفاه است که البته بودجه‌های هنگفتی می‌طلبد.

باید هر چه زودتر با کندن تونلهای، ساخت پل‌ها و احداث بزرگ‌راهها و راه آهن، مسیر راههای موجود کشور را کاهش داد تا از هزینه‌های حمل و نقل کاسته شود. دولت در این زمینه موفقیت‌های بزرگی به دست آورده و ساخت ره آهن بافق- بند عباس و راه آهن در دست ساخت مشهد سرخس یک موفقیت استراتژیک است، لیکن باید سرمایه بیشتری را در این زمینه صرف کرد.

توسعه روز افزون مخابرات باید هر چه گسترده‌تر و سریعتر انجام گیرد. دولت موفقیتهای غیر قابل انتظاری بدست آورده است ولی هنوز راهی طولانی در پیش است و این امر سرمایه گذاری هنگفتی را می‌طلبد.

باید از نعمت‌ دریا در جنوب و شمال کشور هر چه بیشتر استفاده کرد و برای این امر هم توسعه بندرها و ساخت اسکله‌ها و هم ساخت و تملیک کشتی‌های پیشرفته و مجهز و گسترش استخر‌های پروش میگو و ماهی یک ضرورت است و این هر دو سرمایه گذاری هنفگتی را می‌طلبد .دولت در هر دو زمینه فعالیت‌های چشمگیری انجام داده، اما برای کشوری، با سواحل بسیار طویل، بیش از این باید تلاش شود و این امر نیاز به بودجه‌های هنگفت دارد.

تبدیل نفت خام به فرآورده‌های نفتی، توسعه پتروشیمی‌ و ایجاد کارخانه‌های تولید محصولات پلاستیکی از برنامه‌های مهی است که دولت در آن سرمایه گذاری کرده و موفقیت‌های معجزه آسایی بدست آورده است،‌ لیکن هنوز تا رسیدن به وضعیت ایده آل راهی دارز در پیش است.

ایران معدن عظیم سنگ‌های تزئینی است و در جهت صادرات آن گامهای موثری برداشته شده است،‌ لیکن باید به جایی برسیم که سنگ‌های صیقل خورده و آماده نصب در ساختمانها تولید و صادر گردد و از صدور سنگ خام پرهیز شود و برا رسیدن به این مقصد راهی طولانی در پیش است و به سرمایه گذاری بسیار زیادی نیاز می‌باشد.

توسعه ذوب انواع فلزات و تولید انواع محصولات از برنامه‌های ضروری برای تقویت اقتصادی ایران می‌باشد و ایران به عنوان یکی از غنی‌ترین کشورهای نیاز به فعالیت‌ بیشتری دارد گر چه از وارد کننده به صادر کننده  این محصولات تبدیل شده‌ایم.

زمینه‌های بسیار بیشتری باید به زیر کشت رود و مهار آبها و آبیاری تحت فشار این امکان را فراهم خواهد ساخت تا مقدار زمین‌های زیر کشت به دو برابر وضعیت موجود افزایش یابد.

صدها طرح بزرگ و هزاران طرح کوچک باید در کشور انجام شود تا اقتصاد ایران از وابستگی به درآمد نفتی نجات یابد.

همه این طرحها ایرانی آبد و توسعه یافته را ممکن می‌سازد، اما این طرحها بودجه می‌خواهد و بودجه نیز محدود می‌باشد. علی رغم نیاز سریع کشور به سرمایه گذاری متأسفانه شاهد اسراف بسیار زیاد در منابع کشور هستیم.

مصرف فرآورده‌های نفتی در ایران با هند و چین برابری می‌کند، حال آنکه آنها از جمعیت میلیارد برخوردار‌ند.

سالانه 11 میلیارد دلار یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا می‌باشد که موجب اصلی اسراف فوق شده است.

همان طور که تاکید شد در صورت روند رشد مصرف نفت به روال کنونی،‌10 یا 11 سال دیگر شاهد پایان ذخایر نفت خواهیم بود. لیکن در صورت مصرف بهینه این فرآورده‌ها، در سال 1400 نیز از ذخایر نفتی برخوردار خواهیم بود، و این قبل از هر چیز دیگر در سایه اصلاح قیمت فرآورده‌های نفتی و حذف یارانه آن ممکن می‌گردد.

ایران زمینه آن را دارد به مهد تمدن عصر حاضر تبدیل گردد و برای این کار باید از طرفی بر کار و تلاش خود بیفزائیم و از سوی دیگر ضمن جلوگیری از اسراف، در مصرف صرفه جویی کنیم.

ایران بر سر دو راهی قرار دارد، یک راه به سعادت خوشبختی و رفاه و آسایش و عزت و اقتدار کشور ختم می‌گردد و راه دیگر به فقری گسترده، عظیم و فراگیر می‌انجامد. اگر بخواهیم از تاریخ بیاموزیم حضرت یوسف 7 راهنمایی خوبی هستند.

در قرآن کریم سوره یوسف آیه 47-49 آمده است:‌ باید هفت سال متوالی زراعت کنید و هر خرمن را که درو می‌کنید جز کمی که قوت خود می‌سازید همه را با خوشه در ا نبار ذخیره کنید. که چون این هفت سال بگذرد هفت سال قحطی پیش آید که ذخیره شما به مصرف قوت مردم برسد جز اندکی که باید (برای تخم کاشتن) در انبار نگاه دارید. آنگاه بعد از سنوات قحط و شدت باز سالی آید که مردم در آن به آسایش و وسعت و فراوانی و نعمت می‌رسند.

ما نیز چاه‌ای جز این نخواهیم داشت. چندین سال متوالی باید بی وقفه تلاش کنیم و از تولیدات حاصله جز کمی که در حد قوت باشد مصرف نکنیم و در آمدها را سرمایه گذاری نماییم. آنگاه این سرمایه گذاری ما را در گذران دوران بعد از پایان نفت یاری خواهد رساند و پس از آن سالهایی خواهد آمد که آسایش و وسعت و فراوانی بر کشور حکمفرما خواهد شد.

اینک ما از در آمد نفت بهره‌مندیم در حالی که می‌دانیم این ماده هم تمام شدنی است و هم تجدید ناشدنی و علی رغم آن عادت به اسراف در مصرف آن داریم.

مقام معظم رهبری در دومین سخنرانی خود خطاب به ملت که در مشهد ایراد فرمودند، راه درست را به مردم نشان دادند. ایشان تاکید فرمودند که باید اقتصاد ملت ایران از نفت جدا شود... ما باید کاری کنیم که ملت و دولت ایران، وابسته به نفت خود نباشد ... دولت ما ... باید کاری بکند که تواند روزی به دنیا اعلام کند که از امروز تا شش ماه دیگر تا یکسال یا چهل روز دیگر، در چاههای نفت را می‌خواهم ببندم. می‌خواهم یک قطره نفت صادر نکنم. دولت باید بتواند تصمیم بگیرد. باید به نفت احتیاج نداشته باشد ....

مقام معظم رهبری در این سخنرانی فرمودند که به دولت ابلاغ فرموده‌اند که برای جدایی اقتصاد ملت ایران از نفت برنامه ریزی کند تصریح کرده‌اند که اگر چنین شود، بسیاری از مشکلات این کشور کاهش پیدا خواهد کرد. و افزوده‌اند که : البته به شرط این که همه ملت، همه کسانی که بازوی توانا، فکر و قلم فعال، زبان گویا و دل بیدار دارند، پشت در پشت، با همین وحدتی که امروز در میان ملت هست، تلاش کنند ...

موقعیت را دریابیم و برای پیش گیری از سقوط در ورطه فراگیر فقر و رسیدن به آسایش و فراوانی و محو فقر، یوسف وار عمل کنیم و مطمئن باشیم که در این صورت تحقق تمدن بزرگ اسلامی نزدیک خواهد بود.

دردناکترین صحنه

حضرت علی 7 فرمودند: (1)

هر کس آب و خاک در اختیار داشته باشد سپس در اثر عدم بهره‌برداری از آب و خاک و در اثر عدم کاشت و برداشت کارش به فقر و تهیدستی برسد خداوند متعال او را از رحمت خود دور خواهد فرمود.

آب شیرین رودخانه کارون با آن عظمت و بزرگی از میان بیابان‌ها می‌گذرد و به آب شور دریا می‌پیوندد و زمین‌هایی را باید با آب خود سیراب و سرسبز و خرم کند، پشت سر می‌گذارد. بسیاری از رودخانه‌ها از جمله رودخانه کرخه نیز همین وضعیت را دارند.

اگر عمیق فکر کنیم امروز زشت‌ترین و فجیع‌ترین صحنه‌ها، صحنه ورود آب شیرین رودخانه‌ها به آب شور دریا است. مهار نکردن آب رودخانه‌ها و عدم استفاده از آن برای کشاورزی، کفران نعمت است. استان خوزستان از سه نعمت بزرگ آب، خاک و آفتاب به وفور برخوردار است و اگر آب‌هایی را که فقط در استان خوزستان به هدر می‌رود و مهار شدنی است مهار کنیم، به شیوه سنتی می‌توانیم یک و نیم میلیون هکتار زمین یعنی بیش از کل وسعت استان گیلان را در خوزستان به زیر کشت آبی ببریم. اگر از شیوه آبیاری تحت فشار استفاده کنیم مقدار بسیار بیشتری زمین به زیر کشت آبی خواهد رفت.

خوزستان هم خاک دارد و هم آب و آفتاب، حال آنکه حضرت علی 7 داشتن آب و خاک و عدم بهره‌برداری از آن را موجب دوری از رحمت خداوند متعال دانسته‌اند.

دستگاه عظیم خلقت، کار تصفیه آب، حمل و نقل و توزیع زمانی و مکانی و آب دریا را به صورت باران انجام می‌دهد، تا که ما "نانی به کف آریم و به غفلت نخوریم". ولی ما کفران نعمت کرده و از این نعمت بزرگ که در قرآن کریم از آن به عنوان "آب مبارک" (2) و با برکت نام برده شده است، استفاده شایسته نمی‌کنیم.

آیا می‌دانید دوسوم آب‌هایی که از آسمان نازل می‌شود از مرزهای کشور خارج شده و عمدتاً به دریا می‌ریزد؟!

ساختن سدها یکی از راه‌های اساسی مهار آب‌ها است، و در کنار تأمین آب می‌توان از آن برق نیز تولید کرد. رودخانه کارون قادر است 20 هزار مگاوات یعنی بیش از کل برق تولیدی کشور برق تأمین کند.

دولت 33 سد را در دست ساخت دارد و حدود 80 سد دیگر دردست مطالعه است.

بنابر اعلام مقامات مسئول هر 45 روز یک سد مخزنی به بهره‌برداری می‌رسد.

سد مخزنی کرخه که 38 برابر سد کرج ظرفیت دارد و 400 هزار هکتار یعنی بیش از یک چهارم کل وسعت استان گیلان را زیر کشت آبی مکانیزه تحت فشار می‌برد، یکی از این سدهای دردست ساخت است.

جناب آقای هاشمی رفسنجانی رئیس محترم جمهور تأکید کرده‌اند که به محض پایان یافتن مطالعات مربوط به هر سد کار اجرایی آن را آغاز کنند، گرچه این امر در کوتاه مدت به معنی کاهش بودجه سایر بخش‌ها و مستلزم تحمل برخی کمبودها در کالاهای مصرفی وارداتی است؛ لیکن امری ضروری و اسامی می‌باشد و موجب اقتدار و عزت و آینده‌ای مطمئن‌تر و با رفاه بیشتر برای مردم است.

تسریع در مهار آب‌ها و به زیر کشت بردن زمین‌های بایر، نیازمند بودجه است و بودجه دولت نیز محدود می‌باشد.

همان‌طور که در شماره‌های قبل گفتیم، بخش عظیمی از ثروت کشور یعنی 11 میلیارد دلار سالانه به یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا اختصاص یافته است و این امر موجب اسراف در مصرف فرآورده‌های نفتی شده است. توجه ویژه به این موضوع که بیش از 75% یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا به خانواده‌های ثروتمند تعلق می‌گیرد، ما را در تصمیم‌گیری یاری می‌رساند.

قبلاً تأکید شده بود که درک بزرگی میزان یارانه کار آسانی نیست!

هیچ می‌دانیم که یارانه هر روز مواد سوختی و انرژی‌زا برابر هزینه ساخت یک سد است؟!

اگر روزی خدای ناکرده، دشمن به انهدام چند سد کشور بپردازد، آن را فاجعه تلقی کرده و به مقابله با دشمن می‌پردازیم و آیا می‌دانیم ثروتی را که باید با آن سدها را بسازیم و آب‌ها را مهار کنیم، تنها به صورت اسراف در مصرف نفت از بین می‌بریم؟!

آیا می‌دانیم ما هر روز هزینه ساخت یک سد را (به صورت یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا) تلف می‌کنیم.

آیا حاضریم همان‌طور که به مقابله با دشمن می‌رویم، با اسراف مقابله کنیم؟!

آیا بهتر نیست که با ثروت عظیم و تمام شدنی نفت، به سوی مهار کردن ثروت عظیم آب گام برداریم و با استفاده از آب، بیابان‌های مستعد کشاورزی را به باغستان تبدیل کنیم و از محصول آن برای تأمین نیاز مردم استفاده کنیم و ثروتی عظیم‌تر و پایدارتر بدست آوریم.

مهار آب و توسعه کشاورزی یکی از مهمترین راه‌های محو فقر و موجب سعادت و عزت ملت و خشنودی خداوند متعال است.

حضرت رسول اکرم 6 فرموده‌اند: (3)

هر وقت عمر جهان به آخر رسیده، هرگاه قیامت بخواهد قیام کند و عالم بخواهد منقرض شود و دردست یکی از شما نهال درختی باشد، چنانچه به قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید آن را بکارد و از فرصت باقیمانده استفاده نماید.

وسائل الشیعه جلد 6

سوره ق آیه 9

مستدرک الرسائل جلد 2 صفحه 501

تورم مطلوب و نامطلوب!

اغلب مطبوعات تورم را یکی از عوامل ایجاد فقر عنوان می‌سازند. تورم دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد؛ گاهی نشانه ضعف اقتصاد و گاهی لازمه رشد آن است. گاهی عامل ایجاد فقر و گاهی مقدمه لازم برای محو فقر می‌باشد.

یک مثال می‌تواند این موضوع را روشن کند. درد عضلات بدن ابدا به ساکن علامت خوبی نیست، لیکن اگر فردی برای سلامتی خویش به ورزش روی آورد، فعل و انفعالاتی در بدنش ایجاد می‌شود و در ابتدا مدتی به درد عضلات دچار می‌گردد. این درد، طبیعی و مرحله‌ای از مرحله پیشرفت به سوی سلامت است.

مثالی دیگر در مورد یک نمونه صنعتی می‌تواند موضوع را روشن‌تر سازد: دولت ساخت 20 خط تولید سیمان را برای تولید 12 میلیون تن سیمان در سال برنامه ریزی کرده است. سیمان خاش که اخیراً توسط رئیس محترم جمهوری افتتاح گردید، یکی از همین کارخانه‌های سیمان است.

این کارخانه‌ها در مرحله ساخت به مصرف سیمان نیاز دارند. یعنی تا لحظه آغاز بهره‌برداری بدون اینکه حتی یک کیسه سیمان تولید کنند، هزاران تن سیمان مصرف می‌کنند. بدین معنی که در طول مدت ساخت کارخانه سیمان، بر بازار سیمان موجود در کشور فشار وارد می‌شود و بدون اینکه بر میزان عرضه آن بیفزاید، مصرف آن را افرایش می‌دهد. این امر موجب افزایش قیمت سیمان در کشور می‌گردد. به محض پایان یافتن ساخت کارخانه، این کارخانه دیگر نیاز به مصرف سیمان ندارد؛ یعنی از میزان مصرف سیمان کاسته می‌شود و معادله عرضه و تقاضا به نفع عرضه تغییر می‌کند. از طرفی دیگر، کارخانه با آغاز تولید، شروع به ارائه سیمان به بازار مصرف می‌کند، بدین ترتیب باز هم معادله عرضه و تقاضا را به نفع عرضه تحت تأثیر قرار می‌دهد.

پس هنگام ساختن کارخانه‌های سیمان شاهد،‌ تورم قیمت‌ها و پس از بهره‌برداری شاهد اثر ضد تورمی خواهیم بود. این نوع تورم علامت سلامتی و پیشرفت اقتصادی است. در حالتی دیگر،‌ مثلاً اگر برخی از کارخانه‌های سیمان از بین بروند، از عرضه سیمان کاسته می‌شود و موجب تورم می‌گردد. این تورم، تورمی منفی و نگران کننده‌ است. اما هر تورمی علامت منفی نیست و هر تورمی پایدار نمی‌باشد؟

اگر در جهت تولید و توسعه اقتصادی کشور سرمایه گذاری کنیم، در زمان انجام طرح فشار زیادی بر بازار وارد خواهد آمد و تورمی قابل توجه را در پی خواهد داشت و با به نتیجه رسیدن طرحها آثار تورمی آن به سرعت کاهش یافته و با افزایش تولیدات وضعیت اقتصادی کشور و عمومی مردم بهتر از قبل خواهد شد. در اینجا باز مثالی می‌تواند روشن کننده موضوع باشد.

کارمندی را در نظر بگیرید که مستأجر است و حقوق خویش را علاوه بر پرداخت اجاره برای گذران زندگی مصرف می‌کند. حقوق این کارمند را نیز مناسب فرض کنید. این کارمند پس از پایان ساعات اداری به منزل آمده و در کنار خانواده خویش به سر می‌برد. هر ساله با خانواده به یک مسافرت سیاحتی و یا زیارتی می‌رود. چند دست فرش دستباف دارد و در آپارتمان مثلاً‌ 150 متری زندگی می‌کند. اگر این فرد تصمیم به ساختن خانه‌ای بگیرد،‌ برای تأمین هزینه ساختن مجبور می‌شود، فرش‌های زیر پای خود را بفروشد، از سفر سیاحتی و زیارتی صرف نظر نماید، آپارتمان 150 متری را رها کرده و آپارتمان کوچکتری را احیاناً‌ در منطقه دیگری برگزینده تا اجاره کمتری بدهد، مجبور خواهد شد پس از پایان وقت اداری به رفق و فتق امور ساختمان پرداخته و تا دیر وقت مشغول کار و نظارت بر ساختمان در حال ساخت باشد. این کارمند در طول مدت ساخت، هم هزینه ساختمان در دست ساخت را می‌پردازد و هم ناچار است اجاره پرداخت کنیم.

در این دو سال ساخت خانه، کارمند و خانواده‌اش با سختی زیادی روبرو می‌شوند، او از ساختمان در حال ساخت هیچ استفاده‌ای نمی‌تواند بکند، لیکن پس از پایان ساختمان، آنها خانه اجاره‌آی را رها کرده و در منزل جدید ملکی خویش مستقر می‌شوند. دیگر نه هزینه‌ ساخت دارند و نه نیاز به پرداخت اجاره وضع زندگی این خانواده دگرگون می‌شود و از نظر اقتصادی از آینده ای مطمئن تر برخوردار می‌گردد.

اگر او به جای یک آپارتمان 150 متری دو آپارتمان 75 متری ساخته باشد، از وضعیت بهتری برخوردار خواهد شد، زیرا می‌تواند در یک آپارتمان زندگی کرده و آپارتمان دیگر را نیز اجاره دهد و از اجاره آن بهره‌مند گردد.

حال وضعیت این کارمند را در حالی که در اوج مشکلات دوران ساخت است با وضعیت کارمندی که روال سابق را ادامه می‌دهد، مقایسه کنید. ظاهر امر، در آن مقطع، آن است که کارمندی که تمام حقوق خود را خر گذران زندگی به روال معمول می‌کند وضعش بهتر است. لیکن واقعیت چیزی دیگری است.

در اینجا اطلاع خانواده از آثار مثبت تحولی که با ساخت خانه در زندگی و آینده اعضای آن خواهد داشت بسیار ضروری و موثر خواهد بود و موجب تحمل مشکلات دوران سازندگی و مشارکت در آن می‌گردد. اگر ساختن یک آپارتمان چنین تحولی را در مراحل مختلف زندگی یک کارمند ایجاد می‌کند، انجام پروژه‌های عظیم ملی نیز تأثیری مشابه در زندگی خانواده‌ای بزرگ به نام ملت دارد.

ساختن سدها، راهها، راه آهن‌ها و بندرها، ساختن کارخانه‌های ذوب آهن و پتروشیمی و پالایشگاهها و نیروگاه‌ها و صدها نمونه دیگر که گاه 7 الی 10 سال نیز دوران ساخت آن طول می‌کشد، از همین قاعده پیروی می‌کند. در دوران سازندگی بر ملت فشار می‌آید، لیکن این فشار لازمه توسعه است و توسعه مقدمه رفاه و آسایش روز‌افزون. تورم موجود در کشور عمدتاً ناشی از سازندگی عظیم و بی سابقه در تاریخ ایران است. سازندگی‌ای که برای تحقق عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی اجتناب ناپذیر است و انشاء ا... ثمرات مثبت و ضد تورمی آن در آینده مشهود خواهد گردید.

نباید فراموش کرد که رد صورت ادامه اتکای اقتصادی کشور به درآمدهای حاصله از صادرات نفت، در صورت پایان ذخایر نفتی، کشور با بحرانی بی‌سابقه و فقری فراگیر روبرو خواهد شد و توسعه و سازندگی از وابستگی راه نجات اقتصاد کشور از به درآمدهای نفتی است و موجبات ارتقاء رفاه و اقتدار روز افزون ملت را فراهم می‌آورد.

بنابرین سرمایه گذاری هر چه بیشتر در توسعه و سازندگی لازمه محو فقر و تحقق عدالت اجتماعی است.

ادامه دارد

توهم

چهره معروف دانش مدیریت کنیچی اومای می‌گوید که کشورهایی که منابع زیرزمینی و نفتی دارند و کشورهای نفتی که برخوردار از منابع طبیعی غنی هستند، دچار مرضی می‌شوند به نام «توهم منابع» این کشورها تصور می‌کنند که منابعشان پایان ناپذیر است. در این کشورها با توجه به توهم منابع، استراتژی بنگاه‌ها و شرکت‌ها و افراد به گونه‌ای طراحی می‌شود که همه می‌خواهند بخشی از این منابع را از آن خود کنند. یعنی به جای اینکه استراتژی بنگاهها و شرکت و افراد به گونه‌ای طراحی می‌شود که همه می‌خواهند بخشی از این منابع را از آن خود کنند. یعنی به جای اینکه استراتژی حرکت به اتکای منابع درونی و ذاتی و توانایی‌ها طراحی شود به این ترتیب طراحی می‌شود که سهمی از دولت بگیرند. این استراتژی نحوه نگرش بنگاه‌های صنعتی به مسائل بازاریابی و مسائل تولید و اقتصاد را به شکل نادرستی شکل می‌دهد. یعنی سستی و لختی ایجاد می‌کند و کمتر کسی تحرک لازم برای بازاریابی و نوآوری‌های تکنولوژیکی از خود نشان می‌دهد (به نقل از هفته نامه بهمن مورخ 1/2/75).

واقعیت این است که هم مردم و هم بسیاری از مدیران مسوول کشور به چنین توهمی که دانشمند ژاپنی از آن تحت عنوان «توهم منابع» یاد می‌کند گرفتارند. گویی باور نداریم که نفت ماده‌ای تمام شدنی است و به سادگی از کنار نتیجه بررسی‌های کارشناسان می‌گذریم؛ بررسی‌ای که نشان می‌دهد در صورت ادامه روند رشد مصرف نفت به روال کنونی، سال 1386 یعنی 11 سال دیگر، سال پایان ذخایر نفت کشورمان خواهد بود.

بسیاری از کسانی که زحمت پذیرش این واقعیت را بر خود هموار می‌کنند وجود سایر ذخایر را مورد تاکید قرار می‌دهند و متأسفانه نتیجه گیری‌‌ای که از وجود ذخایر خداداد می‌شود آن است که برخود زحمت کار و تولید را ندهیم و انتظار داشته باشیم که با فروش این ذخایر،‌ روزگار بگذرانیم و در نتیجه بر سر سایر منابع آن کنیم که بر سر نفت می‌کنیم. بدتر از آن اینکه دولت را مسئول تبدیل این ذخایر بالقوه به بالفعل بدانیم و برای خود به عنوان مردم نقشی جزء مصرف رو به تزایه قائل نباشیم و بدتر از بد آنکه عده‌ای نیز هر روز بر توقعات عمومی از دولت در این زمینه‌ها دامن زده و انتظارات را به حدی بالا ببرند که اگر حتی توان اقتصادی کشور ده برابر وضعیت فعلی نیز بشود دولت نتواند آن توقعات را برآورده سازد و لذا همیشه بدهکار محسوب گردد.

البته هستند کسانی که به اثر مخرب اتکاء به درآمدهای نفتی و معدنی کشور در اداره زندگی روزمره مردم واقفند و با مشاهده سایر مللی که فاقد چنین منابع خدادادی بوده‌اند و با کار و تلاش و تولید خود توانسته‌اند وضعیت اقتصادی بهتری برای خود و کشورشان ایجاد کنند حسرت می‌خورند و تأسف‌انگیز آنکه بسیاری از این افراد به جای آرزو برای اینکه این توهم (توهم منابع) برطرف شود، آرزوی پایان ذخائر و منابع را می‌کنند، به این ماید که در آن روز مردم چاره‌ای جز اتکاء به خود نداشته باشند و راه نجات مردم از مصرف‌زدگی و زیاده‌خواهی‌ها را در ناامیدی از منابع و ذخائر می‌دانند.

چرا ما باید اینگونه به بیراهه برویم. چرا نباید کار و تلاش و به تعبیری فرهنگ کار، بزرگترین سرمایه‌ها باشد و از منابع موجود زیرزمینی نه برای گذران زندگی روزمره، بلکه در کنار کار و تلاش در راستای توسعه هرچه بیشتر اقتصادی کشور و استقلال واقعی اقتصادی مردممان استفاده جوئیم.

مقام معظم رهبری در فرمایش‌هایشان در سال جدید، اقتصاد غیر وابسته به درآمد نفتی را به عنوان یک هدف مهم مطرح فرمودند. در سال‌های قبل نیز معظم له (قریب به مضمون) فرموده بودند که چرا ما نباید بتوانیم در چاه‌های نفت را ببندیم و از صدور آن پرهیز کرده و زندگی خود را از طریق دیگر بگذرانیم.

معظم له، عدم وابستگی اقتصاد کشور به درآمد نفت را مطرح فرمودند، نه اینکه به گونه‌ای عمل شود که نفتمان تمام شود. نفت ابزار قدرت در روابط بین‌الملل است و ما باید این قدرت را برای انقلاب و ملتمان حفظ کنیم.

متأسفانه سیاست‌های جاری کشور که با تعلق حدود 11 میلیارد دلار به عنوان یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا، قیمت فرآورده‌های نفتی و قیمت انرژی را به سطحی که باید آن را کمتر از مجانی نامید رسانده است، موجب اسراف بی‌رویه در مصرف این ثروت خداداد شده است؛ به نحوی که مردم ما مصرفی برابر مصرف هند و چین با حدود یک میلیارد نفر جمعیت دارند.

کار و تلاش عموم مردم و خستگی‌ناپذیری و همبستگی و همیاری آنان مهمترین و بهترین عامل رفع فقر است.

متأسفانه عده‌ای پیشنهاد می‌دهند که از سرعت توسعه بکاهیم و از ساختن چند سد، راه‌آهن، بندر، مدرسه و دانشگاه صرف‌نظر کنیم و با بودجه آن در مهار فقر بکوشیم. چنین پیشنهادهایی برای کشوری که دوسوم آب آن از کشور خارج می‌شود و عمده آن به دریا می‌ریزد، یک فاجعه است. چنین پیشنهادهایی برای کشوری که ذخائر نفت آن و درآمدهای حاصله از فروش بخشی از ذخائر به سرعت روبه پایان است، یک مصیبت می‌باشد، بویژه آنکه یارانه هرروز مواد سوختی و انرژی‌زا برابر هزینه ساخت یک سد بزرگ است.

چنانچه یارانه مواد سوختی را حذف کنیم، نه تنها می‌توانیم فقر را محو کنیم، بلکه خواهیم توانست توسعه را سرعت و گسترش بخشیم. متأسفانه بیش از 75 درصد یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا نصیب اقشار ثروتمند و مرفه جامعه می‌گردد.

بهترین و عمده‌ترین راه برای محو فقر ایجاد اشتغال سازنده و مفید می‌باشد. اقداماتی نظیر مهار آب‌هایی که هرز می‌رود و از کشور خارج می‌گردد. ساخت سد و به زیر کشت آبی بردن زمین‌های خشک و بیابانی، توسعه شیلات و پرورش ماهی و میگو بویژه در سواحل جنوبی کشور در خلیج فارس، توسعه دامپروری در سایه توسعه کشاورزی، ساخت پالایشگاه‌ها و کارخانه‌های پتروشیمی و ذوب آهن و صدها و هزاران کارخانه تولیدی، بهترین اقدام در زمینه اشتغال مفید و محو فقر است.

نکته قابل توجهی که باید ان‌شاءا... در گردهمایی بررسی مسأله فقر و فقرزدایی و همچنین توسط مردم و رسانه‌های گروهی مورد توجه قرار گیرد، این است که محو فقر یک وظیفه عمومی است که تک‌تک مردم باید در آن مشارکت جویند و منحصر به دولت و بودجه عمومی نمی‌باشد و یک بسیج ملی را می‌طلبد.

هر قدمی که در جهت تولید بیشتر برداشته می‌شود، قدمی در جهت محو فقر است، هر قدمی که در جهت توسعه اقتصادی و عمران و آبادانی کشور برداشته می‌شود و هر قدمی که برای جلوگیری از اسراف و پرهیز از مصرف بی‌رویه به جلو گذاشته شود، قدمی در جهت محو فقر محسوب می‌گردد.

متأسفانه بیشتر پیشنهادهایی که برای محو فقر ارائه می‌گردد در زمینه هزینه کردن درآمدهای حاصله از صادرات مواد نفتی در جهت تأمین رفاه زودگذر و سست پایه می‌باشد، گویی که این مواد فسیلی دائمی و همیشگی است؟! اگر به جمعیت 90-80 میلیونی کشور در زمان پایان نفت فکر کنیم و منافع ملت را مدنظر قرار دهیم درخواهیم یافت که باید به ایرانی که بتواند بدون اتکاء به درآمد نفتی زندگی خود را اداره کند، فکر کنیم. بررسی محو فقر نیز باید در چارچوب اتقصاد مستقل از درآمد نفتی و یا در نظرگرفتن افق آینده مورد بررسی قرار گیرد.

احساس کاذب فقر

بین فقیر بودن و احساس فقر کردن تفاوت زیادی وجود دارد. هستند کسانی که متنعمند ولی احساس فقر می‌کنند و کسانی نیز هستند که از نعمت‌های کمی برخوردارند ولی احساس فقیر بودن می‌کنند.

بخشی از این تفاوت در احساس، ریشه در سطح توقعات دارد. اخیراً با یکی از دوستان پیرامون مسأله فقر صحبت می‌کردم. او به گستردگی فقر اشاره می‌کرد و خود را مثال می‌زد و می‌گفت که او خود نیز در حال حاضر از اقشار فقیر است، حال آنکه ده سال قبل احساس فقر نمی‌کرده است. از او خواستم مصادیق فقیر بودن خود را بیان کند. گفت: بیش از یک سال است که خود و خانواده‌اش موز و کیوی نخورده‌اند!

نمونه‌های دیگر این گونه احساس فقر نیز وجود دارد:

شخصی طی جلسه‌ای اظهار داشته بود که او هنوز خاویار نخورده است. دیگری از اینکه نمی‌تواند برای خانواده‌اش ماهی سفید بخرد، ناراحت بود و آن دیگری با تأکید به علاقه‌اش به خوراک میگو، از اینکه نمی‌تواند به طور مرتب میگو خریداری کند، می‌نالید.

از دوست فوق‌الذکر پرسیدم: آیا ده سال قبل کیوی می‌خورد؟!

گفت: نه. در این جا این سؤال پیش می‌آید که چرا او نخوردن کیوی را مساوی فقر می‌داند؟!

چندی قبل در افتتاح یک کارخانه با انواع میوه‌ها از جمله موز وارداتی از میهمانان پذیرایی می‌کردند. اغلب میهمانان موز را از بین میوه‌ها انتخاب می‌نمودند. تأسف خوردم از اینکه با این همه میوه‌های متنوع باید ارز کشور برای مصرف موز صرف شود. آقای نعمت‌زاده وزیر صنایع را دیدم. او موز برنداشت. توجهم به این کار او جلب شد. از ایشان پرسیدم چرا موز برنداشتید! گفت: من میوه وارداتی ارزبر مصرف نمی‌کنم. مگر میوه‌های خودمان چه عیبی دارد. تأکید کرد که ارز کشور باید در جای بهتری هزینه شود.

متأسفانه باید اذعان داشت که یکی از بزرگترین مشکلاتی که کشور با آن مواجه است، رشد روزافزون توقعات برخی از مردم است و تأسف بارتر اینکه از نظر بسیاری از ایشان، این توقعات را نیز دولت باید برآورده سازد.

برخی انتظار دارند که کیوی، خاویار و میگو در داخل مصرف شود و به قیمت ارزان «آن هم با یارانه دولتی» سهل‌الوصول شود. برخی هم انتظار دارند که ارز حاصل از نفت به واردات موز و انبه و امثال آن اختصاص می‌یابد.

چنین انتظاری به معنی کاهش درآمد ارزی حاصل از صدور محصولات غیرنفتی از یک طرف و افزایش هزینه‌های ارزی کشور از طرف دیگر می‌باشد، به عبارت دیگر یعنی کاهش درآمد ارزی و همزمان افزایش هزینه‌های ارزی. در حالی که هرگونه افزایش هزینه، مستلزم افزایش درآمد است و این قاعده کلی و ساده در بسیاری از پیشنهادهایی که در سطح کشور مطرح می‌گردد، رعایت نمی‌شود؛ به نحوی که در اینگونه راه‌حل‌ها، افزایش هزینه دولت و کاهش درآمد آن تواماً پیشنهاد می‌شود.

در جهان، کسانی که خوراک خاویار، میگو و ماهی سفید مصرف می‌کنند، جزو اقشار خیلی ثروتمند محسوب می‌شوند و کسانی که امکان مصرف این محصولات را ندارند، فقیر نیستند و ا حساس فقر نیز نمی‌کنند.

برای اینکه خوانندگان محترم احساس خویش را بیازمایند، ذیلاً شرایطی در مورد یک جامعه فرضی ذکر می‌گردد تا بدین وسیله احساس و برداشت خود را در مورد چنین جامعه‌ای محک بزنند.

در این جامعه فرضی میوه گیلاس در بسته‌هایی 5 عددی یا در بسته‌های صد گرمی عرضه می‌گردد. هر نفر ممکن است در طول سال یک یا چند قاچ هندوانه مصرف کند و اصولاً هندوانه بصورت قاچ شده و محدود خرید و فروش می‌شود. در فروشگاه‌ها قیمت هر خیار به طور جداگانه بر روی آن نصب شده است و خریداران یک یا دو عدد خیار برای مصرف خریداری می‌کنند. مردم این جامعه اغلب فقط هفته‌ای یک بار غذای گرم می‌خورند.

مردم در مصرف برق صرفه‌جویی زیادی می‌کنند؛ زیرا قادر به پرداخت هزینه گزاف برق نیستند. به همین دلیل چراغ‌های اضافی را خاموش می‌کنند؛ مثلاً به هنگام مطالعه، فقط چراغ‌های مطالعه رومیزی روشن نگاه داشته می‌شود و بقیه اتاق در تاریکی می‌ماند. حقوق روزانه یک نفر معادل 20 کیلو نان یا 50 لیتر گازوئیل است.

متوسط سطح مسکن مردم 60 متر است. بسیاری از مردم از جمله دانشگاهیان برای رفت و آمد خود از اتوبوس و دوچرخه استفاده می‌کنند.

در این جامعه فرضی اگر مرد و زن هر دو کار نکنند، در تأمین مخارج خویش دچار مشکل می‌شوند. حتی در صورتی که زن و شوهر کار کنند، نگران تأمین هزینه زندگی فرزند خود می‌باشند و به همین دلیل مردم این سرزمین از داشتن فرزند بیشتر پرهیز می‌کنند. به نحوی که از نظر جمعیتی رشد منفی دارند و هر سال از تعدادشان کاسته می‌شود.

فرزندان در بسیاری از موارد به محض رسیدن به سن قانونی به امرار معاش می‌پردازند؛ چرا که در غیر این صورت زندگی خانواده را دچار معضل می‌سازند. مردم این سرزمین فرضی روزی 7 ساعت کار مفید دارند و مردم آن در کار، بسیار جدی هستند.

دانشجویان در مقاطع عالیه تحصیلی ناچارند، برای گذراندن زندگی و تأمین مخارج آن به خدمتکاری در خانه ثروتمندها یا رستوران‌ها بپردازند.

این مردم حدود 20% تولیدات خود را به صورت مالیات به دولت می‌دهند و از این طریق تمامی مخارج دولت را تأمین می‌کنند.

چنین مردمی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟! اگر روزی شرایط ایران با شرایط فوق تطبیق یابد چه ارزیابی‌ای خواهید داشت؟! بسیاری خواهند گفت که این اوج فقر و بدبختی است. شرایط فوق یک شرایط فرضی نیست. شرایط فوق وضع زندگی متعارف مردم در کشورهای اروپایی از جمله آلمان، انگلستان، فرانسه و ایتالیا است.

لیکن مردم ما مردم این کشورها را فقیر محسوب نمی‌کنند و در حقیقت فقیر نیز نیستند. آلمانی‌ها سالانه 1500 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی دارند. آن را با حدود 100 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی سالانه در ایران مقایسه کنید. آلمانی‌‌ها سالانه حدود 500 میلیارد دلار صادرات دارند. آن را با حدود 20 میلیارد دلار صادرات ایران مقایسه نمایید. آلمانی‌ها سالانه 250 میلیارد دلار به دولت خود مالیات می‌دهند. آن را در مقایسه با حدود 5/1 میلیارد دلار مالیات مردم ایران به دولت در نظر بگیرید. آلمانی‌ها جزو ملت‌هایی هستند که بیشترین ساعات کار مفید را دارند. آن را با ساعت کار مفید در ایران مقایسه کنید. آلمانی‌ها در مصرف سوخت و انرژی و نان اسراف نمی‌کنند. آن را با اسراف‌های مردم ایران در مصرف انرژی و نان مقایسه نمایید.

آلمان ثروتمندترین کشور اروپا است و از وضعیتی که شرح داده شد، برخوردار است. آلمانی‌ها خود را فقیر نمی‌دانند و فقیر هم نیستند. ما نیز فقیر نیستیم و روز به روز وضعمان بهتر از گذشته شده؛ لیکن به موازات آن احساس فقر (و نه خود فقر) افزایش یافته است. این طرز تلقی ریشه فرهنگی دارد و آن اینکه توقعات، بسیار سریعتر از امکانات رشد می‌یابد و این در حالی است که افزایش مصرف، بسیار بیشتر از افزایش تولید است و متأسفانه دوست و دشمن، آگاهانه یا ناآگاهانه به این توقعات دامن می‌زنند.

در گذشته زوج‌های جوان از اینکه در یک اتاق زندگی کنند، احساس فقر نمی‌کردند و امروز زوج‌های جوان، آپارتمان 50 متری را موجب تنگی نفس می‌دانند. در گذشته می‌گفتند مرغ برای مریض است و امروز اگر روزی مرغ یا گوشت قرمز در غذایشان نباشد، احساس کمبود می‌کنند.

در گذشته والدین ما می‌دانستند که اگر بخواهند صاحب خانه شوند باید سالیان سال کار و تلاش نمایند و امروز جوانان ما هنوز استخدامشان قطعی نشده از دولت طلب زمین و مصالح و وام و تجهیزات و ... می‌کنند.

در گذشته همه بستگان دور و نزدیک، یک زوج جوان را در تأمین هزینه‌های ازدواج و شکل‌گیری یک زندگی مستقل یاری می‌رساندند و امروز بسیاری دولت را مسئول تأمین تمامی زمینه‌ها و تسهیلات لازم برای ازدواج جوانان می‌دانند.

دیروز گندم و نان حرمت داشت و خرده‌های آن را از زمین جمع می‌کردند و امروز نان به ارزان‌ترین خوراک دام تبدیل شده است. دیروز باقیمانده نان سفره مصرف غذاهای مخصوص مثل آب گوشت، آن دوغ خیار و اشکنه می‌شد و امروز کیسه‌های نان خشک به دور انداخته می‌شود.

دیروز احساس فقر نمی‌کردیم و امروز علی‌رغم این همه امکانات و تسهیلات و نعم‌الهی بسیاری به ناحق احساس فقر می‌کنند، دچار فقرند، اما نوعی فقر فرهنگی. امروز همه میوه‌های هر فصل را در تمامی طول سال می‌خواهند و اگر در غیر فصل میوه‌ای قیمتش زیاد شد و نتوانستند آن را به مقدار مورد درخواست تهیه کنند، احساس تنگدستی به آنان دست می‌دهد، حال آنکه دیروز اصولاً مصرف میوه‌های غیر فصل یا ممکن نبود یا فقط در دسترس اشراف بود.

دیروز کیوی نداشتیم و کسی به خاطر نداشتن کیوی احساس فقر و محرومیت نمی‌کرد، امروز برخی نخوردن کیوی را مصداق فقیر بودن می‌دانند.

جامعه ما نیاز به تجدید نظر در دیدگاه‌های مصرف گرایانه و تعدیل توقعات دارد. جامعه ما نیاز به اتکاء روز افزون بر حاصل کار و تلاش و تولید خود دارد. مطبوعات و رسانه‌های گروهی می‌توانند در تحقق این مهم نقشی اساسی داشته باشند، لیکن متأسفانه باید اعتراف کرد که اغلب رسانه‌ها به احساس کاذب فقر و افزایش توقعات دامن می‌زنند.

بایست اوضاع را دریابیم و در مبارزه خویش برای محو فقر، هم فقر اقتصادی و هم احساس کاذب فقر و توقعات روزافزون را هدف قرار دهیم؛ چرا که رشد توقعات و احساس کاذب فقر مانعی بزرگ در راه تحقق محو فقر است.

ادامه دارد

مالیات بر مصرف

در اندازه‌گیری توان اقتصادی هر کشور واردات و مصرف را در یک کفه ترازو قرار داده و در کفه دیگر تولید و صادرات را قرار می‌دهند. هرچه تفاوت بین این دو کفه به نفع تولید و صادرات بیشتر باشد، کشور مورد بررسی از فریت‌های اقتصادی بیشتری برخوردار محسوب می‌گردد. به همین لحاظ نیز کشورهای مختلف برای پیمودن راه توسعه و پیشرفت و کسب اعتبار و اقتدارند تمهیداتی را می‌اندیشند که بر اثر آن کفه واردات و مصرف سبک‌تر و کفه تولید و صادرات سنگین‌تر باشد.

برای تحقق این مهم از یک طرف با تعیین مالیات قابل توجه بر مواد مصرف میزان مصرف را کنترل کرده محدود می‌سازند و با تعیین تعرفه‌های بالا واردات را به نفع تولیدات داخلی محدود می‌کنند و از طرف دیگر تسهیلات ویژه برای تولیدکنندگان قائل می‌گردند.

به عبارتی دیگر با اتخاذ سیاست «مالیات بر مصرف» از یک طرف و در صورت لزوم اختصاص «یارانه برای تولید محصولات صادراتی» از سوی دیگر درصدد کسب اعتبار و اقتدار و رشد اقتصادی کشور خود برمی‌آیند.

جالب آنکه منابع مالی تأمین یارانه‌ها از محل مالیات بر مواد مصرف تأمین می‌گردد. به طورمثال، بسیاری از کشورها با تعیین مالیات برای بنزین، برق، تلفن، پرواز، تاکسی، قطار، عبور از جاده‌ها و امثالهم درآمد دولت را تأمین می‌کنند. برخی کشورها بابت هر لیتر بنزین حدود نیم دلار و گاه بیشتر مالیات اخذ می‌کنند.

چنین روالی موجب می‌گردد که هر کس برخوردارتر است و مصرف بیشتری دارد، مالیات بیشتری بپردازد. دولتها هزینه‌های تأمین اجتماعی و رسیدگی به فقر و مستمندان و بیکاران و سالمندان و ... را از همین محل پرداخت می‌کنند و البته دولتهای جوری با همین وجوه جنگ افروزی نیز می‌کنند، لیکن این بحث از موضوع این نقد خارج است.

خلاصه آنکه با اختصاص مالیات بر مصرف ضرب‌المثل هر که با مش بیش بر فش بیشتر تحقق می‌یابد. متأسفانه دول صنعتی و استعمار گر که درصدد جلوگیری از پیشرفت کشورهای ثروتمند جهان سومی و به ویژه کشورهای اسلامی بوده‌اند روشی خلاف روش جاری در کشور خویش را پیشنهاد و اعمال نموده‌اند و آن مانع تراشی در تولید و یارانه برای مصرف بوده است.

متأسفانه کشور ما چنین روشی را از رژیم گذشته به ارث برد و عده‌ای نیز بدون اطلاع از عواقب کار و ناآگاهی و عده‌ای نیز مغرضانه و آگاهانه به این امر دامن زدند و امروز، شاهد به هدر رفتن منابع عظیم کشور به صورت یارانه بر مصرف هستیم.

نمونه بارز این اتلاف سرمایه یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا است که سالانه حدود 11 میلیارد دلار و به عبارت دیگر روزانه بیش از 30 میلیون دلار می‌باشد.

اگر نفت خام را بشکه‌ای 16 دلار فرض کنیم البته امروز قیمت آن بسیار بیشتر است قیمت هر لیتر نفت خام بیش از 10 سنت یعنی بیش از 30 تومان و قیمت فرآورده‌های نفتی گازوئیل، نفت سفید و بنزین حدود 20 سنت یعنی 60 تومان در لیتر می‌باشد. این مبلغی است که دولت می‌تواند بابت فروش آن به خارج به بیت المال بیفزاید و در طول سالهای گذشته برای خرید آن از خارج این مبلغ را پرداخته است،‌ در حالی که نفت سفید و گازوئیل را در سال گذشته از قرار لیتری 2 تومان یا بشکه‌ای حدود یک دلار و در سال جاری از قرار لیتری 3 تومان یا بشکه‌ای حدود یک و نیم دلار آنهم پس از تقبل هزینه حمل و نقل و توزیع به فروش ‌رسانده است. تعلق گرفتن یارانه به صورت فوق عوارض بسیار منفی‌ای داشته است که یکی از عوارض آن اسراف فوق العاده در مصرف این مواد بوده به نحوی که ایران به اندازه چین و هند با جمعیتی حدود یک میلیارد نفر مواد سوختی و انرژی‌زا مصرف نموده و در حقیقت اکثر آن را تلف می‌کند.

یارانه هر روز مواد سوختی و انرژی‌زا برابر هزینه ساخت یک سد بزرگ است.

در این سیستم هر کس برخوردارتر، ثروتمندتر و پر مصرف‌تر است، یارانه‌ بیشتری را به خود اختصاص می‌دهد و به عبارت دیگر هر کس بامش بیش سهمش بیشتر است و این ظلمی بزرگ و بی عدالتی نسنجیده است که موجب گردیده عملاً بیش از 75 درصد یارانه مواد سوختی و انرژی به اقشار ثروتمند تعلق گیرد.

متأسفانه بسیاری از افراد بدون توجه به این مهم یا سیاست‌ دولت در کاهش یارانه مواد سوختی و اختصاص این ثروت عمومی در جای بهتر مخالفت کردند و شاهد بودیم که حتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی برخی از کاندیداها (از نمایندگان دوره چهارم) مخالفت خود با کاهش یارانه مواد سوختی را برای تبلیغ خود گرد آوری رأی بیشتر مطرح می‌ساختند.

کاهش و بلکه حذف یارانه مواد سوختی و انرژی‌زاد و برخی دیگر از یارانه‌ها، نظیر یارانه پرواز با هواپیما و بلکه تعیین مالیات برای مصرف این نوع مواد و اخذ مالیات برای اینگونه خدمات و مصرف آن در محو فقر و محرومیت زدایی و ایجاد اشتغال و عمران و آبادانی کشور یک راه حل اساسی و حیاتی است که برای تحقق آن ابتدا باید ابعاد آن را درک کرده و این امر با حمایت همه به ویژه مجلس شورای اسلامی- روحانیت معظم، رسانه‌های گروهی میسر خواهد بود مقدمه لازم آن آگاه نمودن عمومی مردم از مزایای مقطعی و درازمدت آن به نفع مردم و اقتصاد کشور می‌باشد.

خلاصه اینکه با اتخاذ تدابیر اساسی باید ایران را از کشوری مصرفی بودن نجات دهیم و دولت را در تحقق این هدف مهم یاری رسانیم.

اظهارات سفیر انگلستان در باره شاهی ایران که در سال 1352 شمسی و در جمع سرمایه‌ داران انگلیسی و به صورت محرومان بیان شده است نگاه استعمار به ایران و وضعیتی را که برای ایران از نظر آنان مطلوب است روشن می‌سازد.

آنتونی پارسونز سفیر انگلیس این اظهارات را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کتاب خاطرات خود تحت عنوان «غرور سقوط» به چاپ رسانده که در ایران نیز منتشر شده است. متن اظهارات او را به شرح ذیل بخوانیم و درباره آن اندیشه کنیم و به فکر چاره‌ای باشیم. او در جمع سرمایه داران و تجار انگلیس گفته بود:

... اولین کاری که اینجا می‌کنید این است که تا می‌توانید کالاهایتان را بفروشید و فقط در صورتی سرمایه گذاری کنید که برای فروش کالایتان چاره‌ای جز این کار نداشته باشید. اما اگر مجبور باشید در اینجا سرمایه گذاری کنید به میزان حداقل ممکن سرمایه گذاری نمائید و صنایعی مونتاژ که در واقع سوار کردن قطعات صادراتی انگلیس در ایران است. در این محدوده و با توجه به این نکات من معتقدم که  ایران یکی از بهترین بازارهایی است که شما می‌توانید برای مصرف کالاهای خود در جهان سوم پیدا کنید.

مقاله انتقادی واصله

از خوانندگان محترم سلسله مقالات نقدی بر محو فقر درخواست کرده بودیم که نظارت خود را در این رابطه ارسال دارند. آقای حمیدرضا رئوفی از تهران مطلبی را ارسال کرده‌اند که عیناً در این شماره درج می‌کنیم و پاسخ آن در چهار قسمت تنظیم شده است که طی شماره‌های بعدی به چاپ خواهد رسید. توجه خوانندگان عزیز را به نامه وارده و پاسخهای آن که در شماره‌های بعدی چاپ خواهد شد، جلب می‌نماییم.

محمد حسن قدیری ابیانه

در حاشیه حذف یارانه مواد سوختی

در روزنامه اطلاعات (مورخه 6/12/1374)، آقای مهندس محمد حسن قدیری ابیانه در مقاله‌ای با عنوان یارانه مواد نفتی، یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی، آمده است:‌ با توجه به قیمت صادراتی هر بشکه نفت سفید، گازوئیل و بنزین و هزینه حمل و نقل و توزیع، بابت هر لیتر گازوئیل و نفت سفید 60 تومان و بابت هر لیتر بنزین 50 تومان از بیت‌المال مسلمانان یارانه تعلق می‌گیرد و نتیجه گیری کرده‌اند که دولت سالانه حدود 11 میلیارد دلار معادل 3300 میلیارد تومان بابت مواد سوختی و انرژی‌زا یارانه می‌دهد که این مبلغ 5/1 برابر بودجه عمرانی سال 75 است. وی همچنین گفته است آیا عددلانه است که صاحب ماشین پاترول بابت بنزین ماشین خود ماهانه 40 هزار تومان از بیت‌المال یارانه بگیرد و دولت نتواند به دلیل پرداخت یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا حقوق کارمندان خود را ترمیم کند؟ سپس نتیجه گیری کرده‌اند که دولت حق دارد خواستار تغییر وضعیت موجود باشد.

باید توجه داشت توزیع کالاها و گردش چرخ کارخانجات و کارگاهها و حتی گرم کردن منازل اعم از فقیر و غنی توسط مواد سوختی و انرژی‌زا صورت می‌گیرد و قیمت سوخت در هر کشورهای جهان از عواملی تعیین کننده اصلی ثبات و سطح قیمت‌ها محسوب می‌گردد. بنابراین زمانی که صحبت از محدودیت درآمد کارمندان و معلمان و سایر حقوق بگیران به میان می‌آید،‌ بهتر است مسئله را نه در محدوده تنها قیمت سوخت بلکه در مجموعه کل اقتصاد کشور همراه با بازتابهایی که بر سطح عمومی قیمت‌ها خواهد داشت، مورد بررسی قرار دهیم. در  ابتدا بهتر است از حافظه خود مدد جوئیم و نتایج بالا رفتن قیمت سوخت در ابتدای سال جاری را بیاد آوریم.

افزایش قیمت بنزین در سال جاری موجی از افزایش لجام گسیخته قیمت‌ها را ایجاد کرد. در ابتدا نرخ حمل و نقل داخل شهری تا صد درصد افزایش یافت و نرخ حمل کالا و مسافرین شهر و افزایش سریع سایر قیمت‌ها به شکل ناراحت کننده‌ای ظهور کرد. افزایش قیمت برنج و سایر اقلام مورد نیاز عمومی که به هزینه حمل و نقل بستگی دارد، درحالی صورت گرفت که دستمزد حقوق بگیران متناسب با این افزایش قیمت‌ها ترمیم نشد، بنابراین قدرت کالا و خدمات خود، توانایی تطابق خود را با نواسانات، قیمت‌ها تا حدودی حفظ کردند، حقوق بگیران بیشترین لطمات اقتصادی را متحمل شدند.

مسئله سوخت در کشور پهناور وسیع ایران که سیستم توزیع داخلی اتکای زیادی به مصرف سوخت دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. قیمت محصولات عرضه شده کشاورزی و تولیدات صنعتی و کالاهای وارداتی از مبداً زمین‌های کشاورزی، کارخانجات و یا بنادر، بستگی به هزینه حمل دارد و توسط کامیونهایی که مصرف کننده گازوئیل و وانتهایی که مصرف کننده بنزین هستند، صورت می‌گیرد. بنابراین، بهتر است از اندیشه پاترولهای مرفهمین و استخر آب گرم و حمام سوناهای اختصاصی خارج شویم و به کل اقتصاد و آثار و عواقبی که افزایش قیمت سوخت در کل اقتصاد خواهد داشت، بیاندیشیم و عواقب آن را در افزایش سطح قیمت‌ها و موج گرانی که پی‌امده آن خواهد بود در نظر بگیریم. آنگاه ببینیم آیا برنامه‌ای متناسب با این افزایش قیمت احتمالی برای ترمیم دستمزد حقوق بگیران و مهار تورم در نظر گرفته شده است یا خیر؟

در کشورهای وسیع نظیر ایران که نیاز بیشتری به مصرف سوخت برای حمل و نقل کالا و مسافر دارند، نمی‌توان تأثیر افزایش هزینه‌ حمل و نقل کالا و مسافر را دست کم گرفت زیرا یکی از شاخص‌های سطح قیمت‌ها و هزینه زندگی به حساب می‌آید.

این سئوال وجود دارد حال که قیمت سوخت داخل کشور بر اساس قیمت‌های جهانی در معاملات بین‌المللی مطرح می‌‌شود و یارانه‌ای که دولت بر این اساس می‌دهد، محاسبه می‌گردد، چرا از دستمزدها در کشورهای با سیستم آزاد سرمایه‌داری که یارانه را از بین برده‌اند، نامی برده نمی‌شود.

امید است طرح نقطه نظرات مختلف برای حذف یارانه مواد سوختی، مقدمه‌ای بر ترمیم نگهانی قیمت سوخت در سال آینده نگردد. در صورت وجود قصد ترمیم قیمت سوخت، حتماً می‌بایست برای مقابله با موج گرانی و تورمی که پی‌آمد آن خواهد بود، برنامه مشخصی ارائه و اعلام گردد تا این موج، دامنگیر حقوق بگیران و افراد با درآمد کم نشده و قدرت خرید آنها را کاهش ندهد.

حمیدرضا رئوفی- تهران

علت‌ها و معلول‌ها

در شماره قبل مقاله وارده از آقای حمیدرضا رئوفی تحت عنوان در حاشیه حذف یارانه سوخت درجه کردیم و اینک قمست اول پاسخ آن:

با توجه به قیمت صادراتی هر بشکه نفت سفید، گازوئیل و بنزین و هزینه حمل و نقل و توزیع، بابت هر لیتر گازوئیل و نفت سفید 60 تومان و بابت هر لیتر بنزین 50 تومان از بیت‌المال مسلمانان یارانه تعلق می‌گیرد و نتیجه گیری کرده‌اند: دولت سالانه حدود 11 میلیارد دلار معادل 3300 میلیارد تومان بابت مواد سوختی و انرژی‌زا یارانه می‌دهد که این مبلغ 5/1 برابر بودجه عمرانی سال 75 است و گفته‌اند آیا عادلانه است صاحب ماشین پاترول بابت بنزین ماشین خود ماهانه 40 هزار تومان‌زا بیت‌المال یارانه گیرد و دولت نتواند به دلیل پرداخت یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا حقوق کارمندان خود را ترمیم کند و نتیجه گیری کر‌ده‌اند دولت حق دارد خواستار تغییر وضعیت موجود باشد.

نویسنده مقاله در حاشیه... سپس تاکید کرده‌اند که باید توجه داشت که توزیع کالاها و گردش چرخ کارخانجات و کارگاهها و حتی گرم کردن منازل اعم از فقیر و غنی توسط مواد سوختی و انرژی‌زا صورت می‌گیرد و قیمت سوخت در همه کشورهای جهان را عوامل تعیین کننده اصلی ثبات و سطح قیمت‌ها محسوب می‌گردد.

بنابراین زمانی که صحبت از محدودیت درآمد کارمندان و معلمان و سایر حقوق بگیران پیش می‌آید، بهتر است مساله را نه در محدوده تنها قیمت سوخت بلکه در مجموعه کل اقتصاد کشور همراه با بازتابهایی که بر سطح عمومی قیمت‌ها خواهد داشت، مورد بررسی قرار دهیم.

قبل از پاسخ به مطلب فوق لازم است ابتدا اشاره شود که مقاله «نقدی بر محو فقر» مقاله‌ای دنباله داراست و تا تاریخ 21/12/1374 دره شمار آن به چاپ رسده و چاپ مابقی آن کماکان ادامه دارد.

اما در پاسخ باید گفت که:‌ طبیعی است که افزایش قیمت فرآورده‌های نفتی بر سایر کالاها و خدمات تاثیر می‌گذارد و دولت هر بار در کنار اصلاح قیمت سوخت، حقوق را نیز افزایش می‌دهد. این نیز خود در افزایش هزینه تمام شده کالاهای تولیدی، همانند افزایش قیمت سوخت موثر است.

به توصیه برادر عزیزمان موضوع یارانه‌ها را در مجموعه کل اقتصاد کشور مقایسه می‌کنیم.

کشورهایی هستند که قیمت اجناس در آنجا بسیار بیشتر از قیمت‌های ایران است، لیکن وضع اقتصادی و رفاهی مردم آن ظاهراً بهتر از کشور ما می‌باشد.

علت اصلی این امر حقوق بالای آنان نیست، زیرا که حقوق بالا خود، معلول است و علت چیزی دیگری است.

هیچ فکر کرده‌اید که چرا حقوقها حتی در بین خود کشورهای اروپایی متفاوت است؟! دلیل اصلی آن تفاوت در تولید ناخالص ملی و داخلی آنان است. یعنی تولید ناخالص داخلی و ملی، با توجه به جمعیت کشور، تعیین کننده میزان حقوق‌ها است. کشوری که تولید ناخالص کمتری دارد، حقوق اتباعش هم کمتر است. تولید ناخالص داخلی نیز عمدتاً نتیجه کار و تلاش آحاد مردم است.

بنابراین مقایسه حقوق و امکانات مردم یک کشور با حقوق و امکانات مردم کشور دیگر بدون توجه به تولیدات آن کار صحیحی نیست. مقایسه هزینه‌ها نیز بدون توجه به ملاحظات فوق امر صحیحی نمی‌باشد و بدین جهت نیز اینجانب در مقاله خود قیمت فرآورده‌های نفتی در سایر کشورها را ملاک قرار نداده‌ام، بلکه ارزش واقعی این محصولات برای ایران و تفاوت آن که از بودجه عمومی کشور کاسته می‌گردد، ملاک قرار گرفته است.

به همین دلیل نیز در مقالات پیشین تاکید شده است که هر بشکه نفت خام ایران که چند دلاری هزینه استخراج آن می‌شود، به طور متوسط از قرار بشکه‌ای 16 دلار یعنی لیتری 10 سنت معدل 30 تومان صادر می‌گردد. از طرفی همین نفت خام پس از پالایش در پالایشگاه‌های گرانقیمت به فرآورده‌هایی نظیر گازوئیل تبدیل می‌شود و در حالی که هر لیتر 20 سنت یعنی 60 تومان قابل صدور است، لیتری 2 تومان (بشکه‌ای یک دلار در داخل کشور به فروش می‌رسد، یعنی حتی هزینه حمل و نقل و توزیع آن نیز دریافت نمی‌گردد. نتیجه طبیعی چنین اقدامی، اسراف فوق‌العاده و بیش از حد مواد سوختی است. برای روشن شدن موضوع به هزینه گرم کردن منازل که در پاسخ به مقاله اینجانب مورد تاکید قرار گرفته، اشاره می‌گردد.

در کشور‌های اروپایی من جمله ایتالیا، مردم علاوه بر پرداخت قیمت کامل سوخت، مقدار زیادی نیز مالیات بر مصرف این مواد می‌پردازند. دولت فرانسه سالانه حدود 40 میلیارد دلار از محل مالیات بر مصرف فرآورده‌های نفتی درآمد دارد. در ایتالیا‌ هر لیتر نفت سفید، گازوئیل و بنزین حدود بیش از یک دلار است که سه چهارم آن را مالیات تشکیل می‌دهد.

بنابراین مردم ایتالیا و سایر کشورهای اروپایی از روش‌هایی غیر از مصرف سوخت درصدد حفظ منزل خویش از گرمای تابستان و سرمای زمستان هستند. پنجره‌های منازل به همین دلیل ابعاد محدودی دارند و دیوارها نیز عایق هستند. روی پنجره‌ها با کرکره‌های چوبی (یا از جنس عایق نسبت به سرما و گرما) قرار می‌گیرند که جلوی ورود سرما در زمستان و گرما در تابستان را می‌گیرد. جالب است بدانیم که در زبان ایتالیایی به این پنجره‌ها پرسیانا ‌Persiana  یعنی پارسی (ایرانی) گفته می‌شود و علت آن نیز است که آنها این پنجره‌ها را از ایران اقتباس کرده‌اند، حال آنکه امروزه در کشورمان به دلیل قیمت ناچیز مواد سوختی این پنجره‌ها از رونق افتاده‌اند. اگر به خانه‌های قدیمی تهران بنگریم، نمونه آن پنجره‌ها را خواهیم دید.

در مقاله ایتالیا، خانواده‌های متوسط دیروز، فقیران امروز به نقل از موسسه مطالعات سیاسی اختصاصی و اقتصادی اروپا آمده است که: ‌در حال حاضر حد متوسط اعضای یک خانواده‌ها ایتالیایی 6/2 نفر و میانگین مخارج ماهانه همان 1370 دلار باشد، با توجه به قیمت نفت سفید و گازوئیل که از قرار هر لیتر حدود یک دلار و بیست سنت است، حقوق هر خانواده ایتالیایی ماهانه برابر هزینه 1140 لیتر گازوئیل یا بنزین می‌شود. قیمت عرضه 1140 لیتر گازوئیل در ایران 3420 تومان و بنزین 14820 تومان است که البته ارزش واقعی این مقدار گازوئیل با بنزین با احتساب هر لیتر 60 تومان کمتر از 70 هزار تومان می‌باشد.

در پاکستان نیز که حقوق یک کارمند عالیرتبه حدود 100 دلار در ماه است، قیمت هر لیتر گازوئیل و بنزین حدود نیم دلار می‌باشد. به عبارت دیگر حقوق هر پاکستانی ماهانه برابر 200 لیتر گازوئیل با بنزین است.

همان طور که تاکید شده متأسفانه ما در کشورمان به اندازه مصرف مردم چین و هند موارد سوختی و انرژی‌زا مصرف می‌کنیم و این در حالی است که نیاز واقعی ایران به مصرف مواد سوختی و انرژی‌زا کمتر از نیمی از مصرف کنونی است.

اگر ما این سرمایه عظیم را افزایش تولیدات کشورمان به کار گیریم، نتیجه آن، بهبود وضع اقتصادی کشور و گرم شدن خانه قشر محرومی که هنوز هم منزلشان در زمستان گرم نمی‌شود،‌ خواهد بود. مسلماً اسراف در مصرف مواد سوختی نفعی به حال مردم ندارد و به ویژه اینکه مواد تمام شدنی است تا سال 1386 یعنی 11 سال دیگر ذخایر نفت ایران به پایان خواهد رسید. آن وقت کدام کشور هزینه گرم شدن منازل مردم کشورمان را تقبل خواهد کرد؟!

آیا سوزاندن بی‌رویه و اسراف در مصرف مواد نفتی برای بهبود وضع اقتصادی کشور بهتر است یا صرف این سرمایه در محور فقر و در تولید، عمران، صنعت و آبادانی ایران؟

طبیعتاً همان طور که گفته شد وقتی تولید ناخالص داخلی کشور اضافه شود، قدرت خرید مردم نیز افزایش خواهد یافت. در دوران گذر نیز اختصاص یک چهارم یارانه مواد سوختی برا کمک به محرومین کافی خواهد بود. فراموش نشود که هم اکنون بیش از 75% یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا نصیب اقشار ثروتمند می‌گردد.

ادامه دارد

وضع زندگی مردم

نویسنده مقاله «در حاشیه حذف یارانه سوخت»‌ که در نقد یادداشت اقتصادی اینجانب تحت عنوان نقدی بر محور فقر و تحت تیتر یارانه مواد نفتی یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی به رشته تحریر آمده است، در بخشی از مقاله خود می‌نویسد:

بهتر است از حافظه خود مدد جوییم و نتایج بالا رفتن قیمت سوخت در ابتدای سال جاری را به یاری آوریم.

افزایش قیمت بنزین در سال جاری موجی از افزایش لجام گسیخته قیمت‌ها را ایجاد کرد. در ابتدا نرخ حمل و نقل داخل شهری تا صددرصد افزایش یافت و نرخ حمل کالا و مسافر بین شهری و افزایش سریع سایر قیمتها به شکل ناراحت کننده‌ای ظهور کرد. افزایش قیمت برنج و سایر اقلام مورد نیاز عمومی که به هزینه حمل و نقل بستگی دارد، در حالی صورت گرفت که دستمزد حقوق بگیران متناسب با این افزایش قیمت‌ها ترمیم نشد. بنابراین قدرت خرید حقوق بگیران کاهش یافت.

در پاسخ به قیمت فرآورده‌های نفتی و افزایش قیمت آن اشاره می‌کنم.

در مقاله‌های قبل گفته بودیم که ارزش هر لیتر نفت خام 10 سنت یعنی 30 تومان و ارزش هر لیتر نفت سفید، گازوئیل و بنزین 60 تومان است. یعنی در صورت صدور آن به خارج این مبلغ به خزانه عمومی کشور وارد می‌گردد، لیکن ما در ایران در سال قبل هر لیتر نفت سفید و گازوئیل را 15 ریال و هر لیتر بنزین را 50 ریال به فروش می‌رساندیم. در سال 74 هر لیتر نفت سفید و گازوئیل که 600 ریال ارزش آن است، از 15 ریال به 20 ریال رسید و قیمت هر لیتر بنزین که ارزش آن هم 600 ریال است، از 50 ریال به 100 ریال افزایش یافت. بر فرض که یک تاکسی تمام روز کار کند، 30 لیتر بنزین مصرف می‌کند، یعنی 150تومان در روز به هزینه او بابت افزایش قیمت ‌بنزین اضافه می‌شد، حال آنکه آنان سعی می‌کردند این مبلغ را در هر بار مسافر کشی از مسافران دریافت دارند. بنابراین افزایش قیمت‌ها در ابتدای سال جاری یک افزایش طبیعی و اجتناب ناپذیر نبود، بلکه سوء استفاده و زیاده طلبی آنان بود. همچنین بسیاری از تجار و کسبه نیز به سوء استفاده پرداخته و به طور غیر قابل قبولی به افزایش قیمتها پرداختند.

دولت نیز برا مقابله با این توطئه‌ها و سود جوییها و در دفاع از حقوق مردم، ستاد پشتیبانی برنامه تنظیم بازار را تشکیل داد و تا حدود زیادی نیز در این امر موفق بود. اگر بخواهیم از حافظه خود مدد جوییم به یاد می‌آوریم که هر دلار به 700 تومان رسیده بود، حال آنکه علیرغم اعلام تحریم همه جانبه از سوی آمریکا ارزش دلار در مقابل ریال کاهش یافت و رسماً به 300 تومان رسید و قیمت قاچاق آن نیز حدود 400 تومان بیشتر نبود.

و اما حقوق کارمندان دولت نیز نسبتاً ترمیم گردید، البته دولت می‌توانست این حقوق‌ها را بیش از این افزایش دهد، لیکن برا این کار می‌بایست از برخی پروژه‌های عمرانی صرف نظر کرده یا تکمیل پروژه‌ها را به تأخیر می‌انداخت. اگر بخواهیم وضع مردم را بررسی کنیم باید وضعیت مردم در تمام کشور را مد نظر قرار دهیم.

سد پیشین در سیستان و بلوچستان سال گذشته تکمیل شد و زمستان امسال چهار سیل ویرانگر را مهار کرد و آن را به آبی مطمئن برای به زیر کشت آبی بردن 8 هزار هکتار زمین مناسب تبدیل نمود.

مردم ساکن زیر سد پیشین هر ساله در معرض سیل ویرانگر قرار داشتند و امسال 8 هزار هکتار زمین برای کشاورزی دارند. تفاوت وضع آنها را مشاهده کنید.

مرد استان خوزستان هر سال در معرض طغیان رودخانه عظیم کرخه بودند. برخی نقاط آن در ایامی از سال در معرض خشکسالی و همین نقاط در ایام دیگری از سال در معرض طغیان رودخانه بودند. دولت سد عظیم کرخه را دردست ساخت دارد که 38 برابر سد کرج گنجایش آن است. با آب این سد و با استفاده از سیستم آبیاری تحت فشار می‌توان حدود 400 هزار هکتار زمین مناسب کشاورزی را زیر کشت آبی برد. برای تجسم بهتر باید بگوئیم این سطح از زمین برابر است با زمینی به عرض 4 کیلومتر و به طول هزار کیلومتر، یعنی بیش از طول جاده تهران مشهد.

هم اینکه که بخشی از کار ساخت سد انجام شده است خطر طغیان این رودخانه‌ها از بین رفته است. وضع زندگی مردم این سازمان را با گذشته مقایسه کنید! بنابراین در ارزیابی وضعیت مردم باید وضع عمومی مردم را مورد توجه قرار دهیم.

دولت اعلام کرده است که هر 45 روز یک سد مخزنی به بهره برداری می‌رسد. آیا هزینه این کارهای اساسی عمرانی از کجا تأمین شده است؟ بر اساس بودجه عمومی سال 1375 بیش از 22 هزار میلیارد ریال صرف امور عمرانی می‌گردد. این بودجه عظیم از کجا تأمین شده است؟!

وقتی بیابانها به باغستان تبدیل می‌شود و وقتی تولیدات کشور افزایش می‌یابد و وضع اقتصادی کشور بهبود می‌یابد و با بهبود وضع اقتصادی کشور، قدرت خرید مردم و منجمله کارمندان دولت بیشتر می‌شود.

هر لحظه‌ای که آب شیرین رودخانه‌های کارون و کرخه به آب شور دریا می‌پیوندد خسرانی عظیم است،  با مهار آبهایی که فقط در استان خوزستان هدر می‌رود می‌توان 5/1 میلیون هکتار بیابانها را به شیوه سنتی زیر کشت آبی برد و این مقدار بیش از کل وسعت استان گیلان است. و در صورتی که از سیستم آبیاری تحت فشار استفاده کنیم مقدار زمینی که زیر کشت آبی خواهد رفت بسیار بیشتر خواهد بود.

حال باید دید که کدام راه بهتر است. صرف سرمایه عظیم کشور به صورت یارانه و در نتیجه اسراف بی حد در مصرف آن یا مثلاً سرمایه گذاری در مهار آبها و توسعه کشت و صنعت!؟

هزینه‌های حمل و نقل

در قسمتی از مقاله وارده تحت عنوان در حاشیه حذف یارانه سوخت در نقد مقاله اینجانب آمده است:

مسائله سوخت در کشور پهناور و وسیع ایران که سیستم توزیع داخلی اتکای زیادی به مصر سوخت دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است. قیمت محصولات عرضه شده کشاروزی و تولیدات صنعتی و کالاهای وارداتی از مبداء زمین‌های کشاورزی و یا کارخانجات و یا بنادر بستگی به هزینه حمل دارد و توسط کامیونهایی که مصرف کننده گازوئیل و انتهایی که مصرف کننده بنزین هستند صورت می‌گیرد.

در قسمت دیگری از مقاله به نمونه شیلی اشاره شده و آمده است:

به طور مثال می‌توان از کشور شیلی نام برد که دارای طول زیاد است و در سواحل اقیانوس آرام به طول چند هزار کیلومتر امتداد یافته است و به همین علت به سختی به سیستم حمل و نقل خود جهت حیات اقتصادی وابسته است.

زمانی که رژیم مارکسیستی سالودور آلنده در اوائل دهه 70 روی کارآمد، استکبار جهانی جهت سرنگونی آن سیستم حمل و نقل و سرنگونی این رژیم و روی کار آمدن ژنرال پینوشه گردید. در پاسخ به نکته مورد اشاره باید گفت:

همان طور که نویسنده اشاره کرده است شیلی کشوری طویل است و حمل و نقل جاده‌ای برای ارتباط بین نقاط مختلف کشور نقشی حیاتی دارد. ایشان به پهناوری کشور ایران نیز اشاره کرده و اهمیت حمل و نقل و تاثیر هزینه سوخت در حمل و نقل را مورد اشاره قرار دادند.

اولاً وسیع بودن و طولی نبودن کشورمان موجب می‌شود کشورمان از خطر مشابه شیلی برخوردار نباشد، ثانیاً کاملاً موافقم که باید در هر صورت هزینه حمل و نقل را در صورت امکان کاهش داد.

برای اینکار چند راه وجود دارد. یکی از روش‌ها این است که قیمت سوخت را حتی پایین‌تر از مجانی پایین بیاوریم و این کار است که اینکه در کشورمان جاری است (رجوع شود به مقاله نقدی بر محور فقر تحت عنوان کمتر از مجانی مندرج در صفحه چهار اطلاعات 13/12/74)، و به همین دلیل نیز تاکید گردید که سالانه 11 میلیارد دلار معادل 3300 میلیارد تومان و یا روزانه حدود 30 میلیون دلار معادل 9 میلیارد تومان یارانه به مواد سوخت و انرژی‌زا تعلق می‌گیرد. راه دیگر آن است که ما با ساخت راهها، پلها، تونلها، راه آهن، بنادر و امثالهم هزینه‌ها را کاهش دهیم.

آیا می‌دانید با یارانه یک سال مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت 40 هزار کیلومتر (برابر دور کره زمین) جاده آسفالته 11 متری فنی مهندسی را تأمین کرد؟‌ آیا می‌دانید با یارانه یک سال مواد نفتی می‌توان هزینه احداث دور هزار کیلومتر تونل دو بانده در دل کوه‌ها ساخت و نور و تهویه آن را نیز تأمین نمود.

آیا می‌دانید با یارانه 20 روز مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان جاده 180 کیلومتری دو بانده تهران چالوس را با احداث چندین کیلومتر تونل و پل به یک آزاد راه چهار بانده 121 کیلومتری تبدیل نمود.

آیا می‌دانید فقط با کمتر از 6 روز یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه اصلاح هندسی 1200 نقطه حادثه خیر جاده‌ها را بر طرف کرد؟ و آیا می‌دانید که بیش از 75% یارانه مواد سوختی به جیب ثروتمندان می‌رود؟

آیا منطقی است ایران  2 میلیارد دلار هزینه تولید نفت کند و 14 میلیارد صادر داشته باشد و ثروتی معدل 11 میلیارد دلار بدهد تا 12 میلیارد دلار نفت را به 1 میلیارد دلار حراج کند، تا مصرف کنندگان با اسراف بیش از حد آن به اندازه هند و چین (با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر) نفت بسوزانند.

اگر قبول کنیم که افزایش قدرت تولید کشور موجب افزایش قدرت خرید مردم می‌شود، پس باید بپذیرم که سرمایه‌های خود را به بهترین نحو بکار بندیم، به ویژه آنکه نفت ماده‌ای تمام شدنی است و با روند رشد مصرف نفت به روال کنونی، در سال 1386 (یعنی 11 سال دیگر) ذخایر نفتی کشور پایان خواهد یافت.

ادامه دارد

توقعات ارزی

نویسنده مقاله در حاشیه حذف یارانه سوخت ضمن اشاره به اینکه یارانه بر اساس قیمتهای جهانی محاسبه شده‌آند خواستار ملحوظ کردن دست مزدها در کشورهای صنعتی پیشرفته شدند و آورده‌اند:

به شتر مرغ گفتند بار ببر گفت مرغم، گفتند تخم بگذار گفت شترم. اگر خواهان حذف یارانه هستیم. بنابراین دیگر نمی‌بایست دستمزدها را در قیاس چنین و هندوستان و کشورهایی که هنوز خود را پایبند پرداخت یارانه به مردم خود می‌بینند در نظر بگیریم، بلکه می‌بایستی که دستمزدهای را در مقیاس جهانی خود و متناسب کشورهای با سیستم سرمایه‌داری اروپا و ژاپن و شر آسیا در نظر بگیریم، بنابراین نمی‌توان در قسمت سوخت مثل کشورهای پیشرفته جهانی عمل کنیم و اما در زمینه دستمزدها مثل کشورهای فقیر‌تر. حقوق سی هزار تومان یک کارمند با احتساب دلار 300 تومان رقم صد دلار می‌شود. اگر تفاوت دستمزد یک کارمند را به مورد مشابه در کشورهای صنعتی هزار دلار در نظر بگیریم و تعداد حقوق بگیران را دو میلیون به حساب آوریم با ضرب کردن به رقم دو میلیارد دلار، تفاوت دستمزد ماهیانه رسیم که سالانه آن رقم 24 میلیارد دلار می‌گردد. این رقم بیش از دو برابر مقداری است که دولت به عنوان یارانه مواد سوختی در حال حاضر می‌پردازد؛

در پاسخ باید گفت:

اولاً : بر چه اساسی نویسنده مدعی شده که در هند یارانه می‌دهد؟ ، آن هم در سطح ایران! در هند بابت مصرف و از جمله بابت مواد سوختی نه تنها یارانه نمی‌پردازند،‌ بلکه مالیات قبل توجهی می‌گیرند و اصولاً‌ محل تأمین بودجه دولت از مالیات بر مصرف است.

ثانیاً: این طرز تفکر متأسفانه رایج است که می‌گویند هزینه‌ دلاری، حقوق ریالی بر اساس محاسبه نگارنده مقاله در حاشیه ... این کارمندان دولت هستند که 24 میلیارد دلار به دولت یارانه می‌دهند.

متأسفانه کم نیستند کسانی که تلقی غلطی از دولت دارند و دولت را طرف معامله یا مقابل ملت می‌دانند، حال آنکه دولت وکیل و منتخب ملت است و در مورد اموال عمومی تصمیم می‌گیرد و باید در این تصمیم گیری منافع عموم را در نظر بگیرد.

و اما آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا حقوقها و درآمدها در کشورهای مختلف متفاوت است. مثلاً چرا حقوق و درآمد در آلمان و همسایه‌اش فرانسه و یا در آمریکا و همسایه‌اش مکزیک یا کانادا فرق دارد؟!

همانطور که قبلاً تأکید گردید، تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی، با توجه به جمعیت کشور در حقیقت تعیین کننده سطح زندگی مردم هر کشوری است. سطح زندگی مردم هر کشور نیز در مقاطع مختلف زمانی متفاوت است.

آلمان به عنوان دومین صادر کننده جهانی و ثروتمند‌ترین کشور اروپا با توالی ناخالص ملی بالغ بر 1500 میلیارد دلار سالانه 500 میلیارد دلار صادرات دارد، دولت آلمان سالانه 250 میلیارد دلار از مردم کشورش مالیات اخذ می‌کند.

آیا می‌توان امکانات و حقوقی را که دولت به کارمندانش می‌دهد با احتساب 14 میلیارد دلار صادرات و حدود یک و نیم میلیارد دلار مالیات با کشور آلمان با 1500 میلیارد دلار تولید ناخالص ملی و 250 میلیارد دلار مالیات مقایسه کرد.

اگر 14 میلیارد دلار در آمد کشور از محل صادرات به تعداد 60 میلیون نفر جمعیت ایران تقسیم کنیم، سرانه صادراتی برای هر نفر ماهانه کمتر از 20 دلار می‌گردد. که در زمینه‌های مختلف تحصیلی، بهداشتی، عمرانی، نظامی و ... هزینه می‌گردد.

به عبارت دیگر سرانه تولید دلار از محل صادرات برای هر نفر 20 دلار است، پس چگونه نگارنده مقاله مذکور هزار دلار را برای حقوق هر نفر ایرانی مد نظر قرار داده است.

در مقایسه امکانات یک کشور با کشور دیگر باید هر تولید ناخالص ملی، هم میزان مالیات دریافتی از سوی دولت و بودجه آن و هم حقوق و مزایا و رفاهیات با هم مقایسه گردند.

پاسخ کسانی که می‌گویند هزینه‌ها، دلاری داشته باشیم. با تولید 20 دلار از محل صادرات انتظار داشت. تقویت تولید و قدرت اقتصادی کشور نیز یک امر مختص به دولت نیست و تک تک آحاد ملت در تحقق آن شریکند و انظباط اجتماعی و اقتصادی و وجدان کاری در آن بسیار موثرند.

بعضی‌ها در کار و تلاش تنبل‌ترین ملت‌ها و در درآمدها، ثروتمندترین را ملاک قرار می‌دهند. حال آنکه توصیه بزرگان دینمان این است که در عالم مقایسه، خود را در ثروت با فقر او در علم با علما بسنجیم.

باید واقع بین بود و برای پرهیز از سقوط در گذرگاه خطرناک توقعات به کار و تلاش و همت خویش اتکاء و مراقبت کرد که کبک وار چشم بر واقعیات نیست.

اعتیاد به یارانه

یکی از خوانندگان محترم سلسله مقالات «نقدی بر محور فقر» می‌نویسد: با افزایش مختصر قیمت نفت و بنزین شاهد افزایش سرسام آور سایر محصولات و سوء استفاده رانندگان، کسبه، بازاریان و امثالهم بودیم. اگر بخواهد یارانه مواد سوختی حذف شود و قیمت مواد سوختی و انرژی‌زا چند برابر وضع موجود  شود، افزایش قیمت‌ها دیگر قابل کنترل نخواهد بود و مردم بیش از پیش دچار مشکل خواهند شد و نخواهند توانست زندگی خود را اداره کنند. در این صورت آن 10% یا 20% مردم ثروتمند متضرر نخواهند شد. هرقدر حقوق‌ها نیز اضافه شود، جبران این گرانی‌ها را نخواهد کرد. نویسنده مذکور با اشاره به اینکه دولت مالیات‌های بسیار زیادی می‌گیرد، اشاره می‌کند که دولت‌های غربی به‌طور مرتب در پی رفاه ملت خویش هستند، و دولت ما مالیات بسیار زیادی نسبت به گذشته دریافت می‌دارد و نویسنده مقالات نقدی بر محو فقر نیز در فکر حذف یارانه‌ها است.

نویسنده نامه فوق الذکر در پایان می‌نویسد: نمی‌گویم کاری انجام نگرفته. هر شب در تلویزیون و رسانه‌های گروهی کارهای مفید دولت آقای هاشمی رفسنجانی را می‌بینم و خیلی خوشحال می‌شود. ولی همه دنیا دارند، جلو می‌روند. اگر این قدم‌ها را هم برنداریم، می‌شود افغانستان، که برای ملت ما مایه شرمندگی خواهد بود. 

ضمن تشکر از نویسنده مطالب فوق که ما را اجابت کرده و به نقد مقالات «نقدی بر محو فقر» پرداختند، در ذیل به مطالب ایشان پاسخ می‌دهم.

کل مالیات دریافتی در سال 1374 حدود 500 میلیارد تومان بوده است؛ حال آنکه بودجه آموزش و پرورش در همین سال 530 میلیارد تومان بود و علی‌رغم اختصاص چنین بودجه‌ای شاهد کاستی‌های بودجه‌ای در آموزش و پرورش هستیم. این بدین معنی است که با مالیات‌های دریافتی حتی نمی‌شود آموزش و پرورش کشور را اداره کرد و سایر هزینه‌های کشور عمدتاً از محل درآمدهای نفتی تأمین می‌شود. آیا فکر کرده‌ایم که اگر درآمدهای حاصل از صادرات نفت قطع شود، چه بر سر کشور خواهد آمد؟!

قبلاً تأکید کردیم که به دلیل یارانه‌های مواد سوختی و انرژی‌زا اسراف زیادی در مصرف این مواد صورت می‌گیرد و ایران با 60 میلیون جمعیت برابر با کشورهای چین و هند با حدود یک میلیارد جمعیت مواد سوختی و انرژی‌‍زا مصرف می‌کند. اسراف در مصرف برق مختص یک قشر خاص نیست. همه اسراف می‌کنند، البته ثروتمندان بیشتر از دیگران، هم مصرف می‌کنند و هم اسراف دارند و هم یارانه بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند، اگر نصیحت و تبلیغ مؤثر بود تا کنون تأثیر خود را نشان می‌داد.

اگر باور ندارید امتحان کنید. به هندوانه فروشی محلتان بگویید در هیچ کشوری برای فروش میوه این‌قدر لامپ هزار وات روشن نمی‌کنند. او را به صرفه‌جویی دعوت کنید. به او بگویید از بیت‌المال مسلمین سالانه حدود 800 میلیارد تومان (یعنی بیش از یک و نیم برابر کل مالیات کشور و یا بیش از یک و نیم برابر بودجه آموزش و پرورش) یارانه به مصرف برق تعلق می‌گیرد. آیا گوش او بدهکار این نصیحت‌ها خواهد بود؟!

از یک لوستر فروشی بخواهید از روشن کردن لوسترهای متعدد در فروشگاه خود پرهیز کند و منتظر باشید تا او به حرف شما توجه کرده و آنها را خاموش سازد. آیا این کار را خواهد کرد؟ اگر خاموش کردند فردای آن روز نیز سری به آن فروشگاه بزنید و نتیجه نصایح خویش را مشاهده کنید.

بنابراین تأثیر نصیحت و موعظه محدود است. حال آنکه آنچه عموماً موجب صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف می‌گردد، میزان قیمت کالاها است.

براساس اعلام کارشناسان چنانچه مصرف مواد سوختی و انرژی‌زا به روال کنونی ادامه یابد، به فرض حفظ صادرات موجود، سال 1386 ذخائر نفت ایران به پایان خواهد رسید، حال آنکه به فرض حفظ صادرات زمان رژیم منحوس پهلوی و ادامه رشد مصرف داخلی آن زمان، سال 1375 یعنی سال جاری سال پایان ذخائر نفت بود. پیروزی انقلاب اسلامی و سیاست‌های متخذه موجب رهایی از چنین فرضی شد. کارشناسان همچنین اعلام کرده‌اند که در صورت پرهیز از اسراف و بهینه کردن مصرف انرژی، حتی بعد از سال 1400 نیز با حفظ سطح صادرات فعلی دارای نفت خواهیم بود.

آیا هیچ فکر کرده‌ایم که اگر یازده سال دیگر نفت پایان یابد با جمعیت رو به افزایش کشور چه بر سر کشور خواهد آمد یازده سال مدت زیادی نیست. بویژه آنکه همان‌طور که ذکر شده مالیات دریافتی حتی برای هزینه آموزش و پرورش نیز کفایت نمی‌کند. ما باید قبل از هر چیز جلوی اسراف‌ها را بگیریم. بویژه اسراف در مصرف مواد سوختی و انرژی‌زا را؛ این سرمایه‌ها را در جهت رشد و توسعه و قطع وابستگی به درآمدهای نفتی صرف کنیم و امور را از طریق مالیات‌ها بویژه مالیات بر مصرف اداره کنیم. اگر آبها مهار شوند و زمین‌های بیشتری به زیر کشت بروند و محصولات بیشتری تولید شوند، وضع اقتصادی بهتر خواهد شد. اگر راه‌های ارتباطی از طریق پل‌ها، تونل‌ها و اتوبان‌ها کوتاهتر شود و خطوط ارتباطی از جمله مخابرات گسترش یابد، رشد اقتصادی تسریع خواهد گردید و وقت مردم کمتر تلف خواهد شد.

اگر از مواهب طبیعی و معادن غنی کشور به نحو احسن استفاده شود و محصولات نهایی تولید گردند، تولید ناخالص ملی افزایش خواهد یافت و نتیجه افزایش تولید ناخالص ملی بهبود وضعیت اقتصادی مردم است.

این سؤال مطرح است که آیا چنانچه مواد سوختی و انرژی‌زا اسراف گونه سوزانده شوند به نفع کشور است یا این مواد در جهت عمران و آبادی و افزایش تولیدات بکار روند؟ بویژه آنکه 75% یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا نصیب اقشار ثروتمند می‌گردد. همان طور که در شماره‌های قبل ذکر شد تولید ناخالص ملی آلمان 1500 میلیارد دلار است که 500 میلیارد دلار آن را صادر می‌کند.

مردم آلمان سالانه 250 میلیارد دلار (یعنی قریب به 15 برابر درآمد ایران از محل صادرات نفت) به دولت خویش مالیات می‌پردازند، بسیاری از هموطنان عزیز بدون توجه به آن تولید ناخالص ملی کشورهای اروپایی که عمدتاً نتیجه کار و تلاش مردم است و بدون توجه به مالیات بسیاری که آن ملت‌ها به دولت می‌پردازند، و بدون توجه به درآمدهای آن کشورها از محل استعمار و استثمار سایر ملل بدست آورده‌اند، انتظار دارند از رفاه مشابه برخوردار باشند.

برای اطلاع از چگونگی اخذ مالیات در غرب نمونه‌ای را از ایتالیا ذکر می‌کنم. یک لیتر بنزین در ایتالیا، یک دلار و 18 سنت است که سه چهارم آن بابت مالیات است. به عبارت دیگر مردم بابت هر لیتر بنزین بیش از 80 سنت یعنی حدود 250 تومان مالیات می‌پردازند، حال آنکه حقوق یک ایتالیایی ماهیانه حدود 1370 دلار است. یعنی حقوق هر ایتالیایی کمتر از 1200 لیتر بنزین یا گازوئیل است. مردم ایتالیا به تناسب سیلندر ماشین خود مالیات می‌پردازند. استفاده از یخ‌شکن موجب افزایش مالیات است. اگر کسی بخواهد روی کاغذی که روی شیشه ماشین نصب می‌شود، آمادگی خود را برای فروش ماشین اعلام کند باید مالیات بپردازد.

دولت در ایتالیا از همه چیز مالیات می‌گیرد. هر پریز تلفن در خانه‌ها مالیات خاصی دارد. بنابراین یک خانه با چند پریز مالیات بیشتری می‌پردازد. هرچه طول سیم تلفن بیشتر باشد، باید مالیات بیشتری پرداخت شود.

بابت هر پالس تلفن نیز مالیات اخذ می‌شود. دولت ایتالیا هم از مردم بابت تلفن مالیات اخذ می‌کند و هم از شرکت مخابرات بابت سود حاصله مالیات می‌گیرد. دولت‌های غربی بابت آب، برق، بنزین، قطار، هواپیما و مواد خوراکی نظیر گوشت، شیر، پنیر و خلاصه هر چیز که زندگی انسان به آن نیازمند است، مالیات می‌گیرند و ما در ایران برای تمامی آن‌ها یارانه می‌پردازیم؛ آن‌هم با اتکا به درآمدهای رو به اتمام حاصل از صادرات نفت. جالب آن است که متوسط سطح مسکن در آلمان که ثروتمندترین کشور اروپا است، حدود 60 مترمربع می‌باشد و جوانان ما برای آغاز ازدواج خانه 60 متری را کافی نمی‌دانند.

واقعیت این است که بسیاری از افراد به جای کار و تلاش و تولید به منظور تأمین زندگی خود به یارانه‌های مختلف معتاد شده‌اند و فراموش نموده‌اند که نفت تمام شدنی است.

حذف یارانه‌ها، بویژه یارانه مواد سوختی و تسریع در عمران و آبادانی کشور و تلاش روزافزون برای قطع وابستگی امور جاری کشور به درآمدهای نفتی برای مواجهه با ایران بدون نفت، امری ضروری و حیاتی است و در صورتی که پیش‌بینی‌های لازم برای تسریع در این امر صورت نگیرد، با مشکلات لاینحل موجه خواهیم شد.

نگرانی عمده‌ای که در حذف یارانه‌ها وجود دارد، این است که عده‌ای از مردم نتوانند علی‌رغم کار و تلاش خستگی‌ناپذیر خود نیازهای اولیه خود را تأمین کنند و دچار فقری غیرقابل تحمل گردند.

طرح دولت برای محو فقر چنین نگرانی‌ای را کاهش می‌دهد، بویژه آنکه منابع موردنیاز انجام این طرح و همچنین بودجه‌های لازم برای افزایش حقوق کارمندان و ... از حدود یک چهارم یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا قابل تأمین است و بقیه را می‌توان صرف زندگی کشور کرد. سازندگی‌ای که موجب رفاه و عزت روزافزون مردم کشورمان خواهد شد. ان‌شاا...

و اما در مورد افزایش قیمت‌ها، در صورت افزایش قیمت فرآورده‌های نفت باید گفت که بخشی از این افزایش امری طبیعی است.

ولی نگرانی‌هایی که ما همزمان با افزایش قیمت فرآورده‌های نفتی شاهد آن بودیم، نتیجه سودجویی‌های افراد پول‌پرستی است که بدون توجه به منافع کشور به ثروت‌اندوزی می‌پردازند و حلال و حرام هم نمی‌شناسند.

تشکیل ستاد پشتیبانی برنامه تنظیم بازار و ایجاد سازمان‌های بازرسی و نظارت و تعزیرات حکومتی برای ممانعت از اجحاف این سودجویان و مجازات متخلفین است.

درهرصورت به دلایل امکان اجحاف سودجویان در صورت اصلاح قیمت‌های مواد سوختی و انرژی‌زا نباید از اصلاح امور منصرف شد و کشور را در معرض خطر فقر فراگیر قرار داد. همان‌طور که نباید به دلیل خروج مقداری خون از بدن در صورت انجام عمل جراحی، از انجام عمل‌های جراحی حیاتی و ضروری خودداری کرد.

طرح چند سؤال

نامه‌ای در نقد سلسله مقالات «نقدی بر محو فقر» از آقای برمک صدری واصل شده است که تحت عنوان «سؤال از دولت» و پاسخ آن تحت عنوان «سؤال از مردم» به شرح ذیل درج می‌گردد.

سؤال از دولت

با توجه به سلسله مقالاتی که از شما در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده؛ به نظر اینجانب شما خواسته و می‌خواهید مردم را آگاه نمایید و مطالبی را نگاشتید که قابل توجه بودند و یکی از مطالبی که به آن تأکید می‌ورزیدید، این بود که استفاده کنندگان اصلی از یارانه مواد سوختی ثروتمندانی هستند که طبق فرموده شما 75% یارانه را مورد استفاده قرار می‌دهند، ولی با توجه به آمار و اطلاعات دقیق این قشر بیشتر از 10% جمعیت کشور را تشکیل نمی‌دهند و حتی با تقریبی بسیار گزاف بیش از 30% اتومبیل‌های کشور در اختیار آنها نمی‌باشد، در ضمن آنها به جز بنزین شخصاً از دیگر مواد سوختی استفاده نخواهند نمود و با توجه به تساوی قیمت‌ها برای تمام اقشار جامعه و با توجه به تأثیر نداشتن حذف قسمتی از یارانه یا حتی تمام آن برای قشر ثروتمند تقریباً تمامی فشار ناشی از جذب یارانه را اقشار متوسط و فقیر جامعه متحمل می‌شوند. در مورد سفرهای تفریحی نیز که شما به آن اشاره فرموده بودید: اگر با توجه به کاهش یارانه‌ها و تأثیر نسبی آن در قیمت‌ها، از میزان سفرهای تفریحی کاسته شود، آیا شما می‌توانید ثروتمندان را شامل این کاهش بدانید؟ مسلماً خیر

باید توجه داشت که یارانه برای تمامی اقشار جامعه یکسان تغییر خواهد کرد و حذف قسمتی از آن بر روی افرادی که بر کوهی از پول تکیه زده‌اند، هیچ تأثیری نخواهد گذاشت و آنان کمافی السابق به زندگی خود ادامه می‌دهند و فقط افراد متوسط و فقیر هستند که در این راستا تهدید خواهند شد.

شما با توجه به آمار و ارقام مردم را به صرفه‌جویی دعوت کردید و از آنها خواستید که این کار را به خاطر میهن اسلامی خویش انجام دهند، ولی به نظر شما آیا بهتر نیست ابتدا نظری به درون دستگاه‌های دولتی بیندازیم و ارقامی میلیاردی از اسراف در این دستگاه‌ها بیرون آورده، آنها را نیز به صرفه‌جویی و دقت و نظارت در کارها دعوت کنیم؟ آیا بهتر نیست از بعضی مسئولین بپرسیم فلان کار که باید یکبار صورت می‌گرفت چرا دوباره یا چندباره انجام گرفته است؟ آیا به عنوان مثال بهتر نیست از شهرداری به خاطر آسفالت‌های مکرر غیرصحیح یک مکان ایراد گرفته آنها را به دقت بیشتر در کارها دعوت کنیم؟ و آیا در هیچ یک از کشورهای پیشرفته یارانه وجود نداشته و ندارد؟ آیا ...

البته کاهش یارانه را نفی نمی‌کنم ولی معتقدم که این کار باید با توجه به کلیه جوانب صورت گیرد و راضی کردن مردم و آگاه کردن افکار عمومی را در این راستا امری واجب می‌دانم و معتقدم که برای آگاه کردن این مردم با فکر، قهرمان و صبور نیاز به دلایل بسیار منطقی و کافی می‌باشد که مسلماً این دلایل نیز در ذهن کارگزاران دولت بسیارند. والسلام.

برمک صدری

سؤال از مردم

ضمن تشکر از آقای برمک صدری ذیلاً مطالب مطروحه فوق پاسخ داده می‌شود. وقتی صحبت از مواد سوختی و انرژی‌زاست، منظور فقط بنزین نیست؛ بلکه نفت سفید، گازوئیل، گاز و همچنین برق تولیدی از مواد سوختی را نیز شامل می‌شود.

ایران یک میلیون و دویست هزار عشایر دارد، ولی عملاً آنها چه استفاده‌ای از مجموعه این مواد می‌کنند؟ چادرنشینان سیستان و بلوچستان چه بهره‌ای از این مواد می‌برند؟.

افراد مرفهی که در خانه‌های 200 متری تا هزار متری زندگی می‌کنند و به جای لامپ از لوسترهای چندین شعله استفاده می‌نمایند؛ متمولینی از استخر آب گرم و حمام سونا استفاده می‌کنند و از آب گرم دائمی در طول سال و از سیستم‌های پرمصرف تهویه هوا برخوردارند، بیش از دیگران یارانه‌ها را به خود اختصاص می‌دهند و در حقیقت یک خانواده ثروتمند گاه بیش از دهها روستای محروم یارانه می‌گیرد. براساس اعلام مراکز آماری و کارشناسی، بیش از 75% یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا نصیب اقشار ثروتمند می‌گردد و هستند بسیاری از افراد که از آن محرومند.

یکی از افراد متمکن در نقد مقاله اینجانب اظهار می‌داشت که چه اشکالی دارد، یک فرد متمکن خانه بزرگ داشته باشد و از مواهب طبیعی استفاده کند و به سیر و سیاحت بپردازد؟ مگر اسلام استفاده از مواهب طبیعی را حرام کرده است؟

اجمالاً به او گفتم که اگر پولی که جمع کرده است، حلال باشد و حقوق جامعه و دولت را ادا کرده باشد، استفاده از مواهب فوق بلااشکال است، لیکن خود، باید هزینه‌های امکانات و رفاه خود را بپردازد، نه اینکه از بیت‌المال مسلمانان به او یارانه بابت همه چیز پرداخت شود. او نه تنها نباید یارانه بگیرد، بلکه باید مالیات قابل توجهی هم بدهد تا از محل مالیات برای رفع محرومیت‌ها در جامعه اقدام شود.

ما نه تنها باید یارانه‌ها را حذف کنیم، بلکه باید مالیات بر مصرف نیز برقرار شود، بدین معنی که هر کس مصرف بیشتری دارد، مالیات بیشتری بپردازد، نه اینکه هرچه داراتر و برخوردارتر و پرمصرف‌تر و مسرف‌تر باشد، از یارانه بیشتری برخوردار گردد.

نکته‌ای که اغلب مورد توجه افکار عمومی قرار نمی‌گیرد، این است که این ثروتی که امروز صرف تعلق یارانه می‌شود، در صورت حذف یارانه به بیت‌المال اضافه می‌گردد و به نحو بهتری در رفع محرومیت‌ها، ترمیم حقوق‌ها، عمران و آبادی‌ها، گسترش بهداشت و درمان، تقویت آموزش و پرورش و آموزش عالی، محو فقر و ... هزینه می‌شود.

لذا حذف یارانه مواد سوختی به معنی اختصاص سرمایه‌ها در سمت و سویی بهتر است و بهبود وضعیت مردم و بهبود اقتصاد کشور هدف اصلی اصلاح امور است.

در حال حاضر اسراف در مصرف انرژی، مختص اقشار ثروتمند نیست و یک امر عمومی است. من باب مثال، شما به اسراف در استفاده از برق منزل خود توجه کنید.

واقعاً چه مقدار بیش از نیاز واقعی خود برق مصرف می‌کنید؟ چه مقدار از لامپ‌های روشن فروشگاه‌ها اضافی است؟ چرا کشوری مثل ایران با وضعیت خدادادی آفتاب، از انرژی خورشیدی استفاده لازم را نمی‌کند؟ و مگر جز این است که آن قدر مواد سوختی و انرژی‌زاد با اختصاص یارانه‌ها ارزان شده است که دیگر استفاده از هیچ انرژی دیگری به صرفه جلوه نمی‌کند؟

اگر حذف یارانه موجب کاهش در مصرف اقشار ثروتمند نشود و از سفرهای تفریحی آنان کاسته نگردد، آیا این دلیلی است برای اینکه بیت‌المال را آتش بزنیم؟

اگر یارانه‌ها حذف شود، اولاً بی جهت بیت‌المال به ثروتمندان اختصاص نمی‌یابد. ثانیاً سرمایه‌های کشور می‌تواند در جهت مطلوب به نفع اقشار محروم و متوسط کشور به کار آید و ایران را از همه جهت آباد کند.

وقتی قیمت‌ها اصلاح شود، این اصلاح قیمت‌ها برای دستگاه‌های دولتی نیز اعمال می‌گردد و وقتی قیمت‌ها واقعی و امور شفاف شد، دستگاه‌های دولتی نیز بهتر خواهند توانست، مزیت‌های اقتصادی را تشخیص دهند.

دستگاه‌های دولتی نیز باید قبل از دیگران در صرفه‌جویی اقدام کنند ولی عدم صرفه‌جویی توسط برخی مدیران و کارمندان خود دلیلی بر عدم اصلاح کلی امور کشور نیست یکی از وظایف اصلی نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی نیز نظارت بر این‌گونه امور دستگاه‌های اجرایی است و باید در صورت مشاهده هرگونه بی مبالاتی اقدام به رسیدگی به موقع کنند؛ ضمن اینکه خود دولت نیز بخش‌هایی برای نظارت بر امور دارد و از گونه پیشنهاد یا اطلاعی برای ممانعت از اسراف و اعمال صرفه‌جویی استقبال می‌کند. ضمن اینکه هیچکس نباید صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف را موکول به عمل مشابه توسط دیگران نماید.

و اما اینکه آیا در سایر کشورها یارانه پرداخت می‌شود یا نه، لازم به ذکر است که اصولاً پرداخت یارانه به جهت تقویت بخشی از امور می‌باشد. در کشورهای پیشرفته و روبه رشد و اصولاً اغلب کشورها یارانه را برای تقویت تولید و صادرات می‌پردازند و بودجه آن نیز از محل اخذ مالیات بر مصرف تأمین می‌گردد.

کشورها در صدد کاهش مصرف و واردات و افزایش تولید و صادرات هستند.

متأسفانه در ایران به جای اخذ مالیات بر مصرف و بر واردات در بسیاری از موارد، یارانه به مصرف و واردات تعلق می‌گیرد و این یک سیاست غلطی است که باید تغییر یابد.

همان‌طور که نویسنده محترم نقد فوق نوشته‌اند مردم ما مردمی با فکر، قهرمان، صبور هستند. مردم ما مردمی شریف، آینده‌نگر و ایثارگر هستند و حاضرند برای آیند اسلام، انقلاب و کشور سختی‌ها را تحمل کنند. مردم ما مردمی هستند که به فکر آینده فرزندانشان هستند و سعادت و سلامت آنان را آرزو می‌کنند.

خوب است خوانندگان محترم به سؤال ذیل جواب دهند.

با توجه به اینکه پرداخت یارانه مواد سوختی موجب اسراف در مصرف مواد سوختی و انرژی‌زا شده، به حدی که ایران به اندازه چین و هند با حدود یک میلیارد نفر جمعیت از این مواد مصرف می‌کند و در صورت ادامه رشد مصرف نفت 11 سال دیگر ذخائر نفت کشور به پایان می‌رسد. در آن زمان ایران بیش از 80 میلیون نفر جمعیت خواهد داشت و فرزند 7 ساله امروز شما، آن روز 18 ساله خواهد بود و فرزند 18 ساله شما در آن روز باید در کشوری بدون درآمد نفتی، زندگی خود را بگذراند. این در حالی است که با صرفه‌جویی امروز می‌توان تا بیش از 30 سال دیگر نیز از این ذخائر بهره‌مند بود.

آیا شما راضی هستید که به دلیل پرداخت یارانه، نفت امروز به حدی ارزان باشد که اسراف چشمگیری در مصرف آن صورت می‌گیرد و در نتیجه فرزند شما در ابتدای جوانی با فقر و قحطی مواجه شود. آیا او فردا خواهد توانست دست شما را در پیری بگیرد. اگرچه 11 سال زمان زیادی نیست و بسیاری از ما اسراف کنندگان امروز، آن روز هنوز پیر نشده‌ایم.

من مطمئن هستم که مردم کشورمان مردمی با وجدان هستند و حاضر نمی‌شوند به خاطر اسراف امروز خود و دیگران، آینده نزدیک فرزندانشان را به نابودی بکشانند چه رسد به آینده اسلام، انقلاب و کشور.

مقایسه‌های واهی یا واقعی

از خواننده‌ای عزیز به نام آقای «رحیم کیانی» که خود را کارشناس اقتصادی معرفی کرده است مقاله نقد گونه‌ای حول سلسله مقالات نقدی بر محو فقر واصل شده است. که ذیلاً تحت عنوان مقایسه‌های واهی و پاسخ آن نیز در انتها تحت عنوان مقایسه‌های واقعی درج می‌گردد.

مقایسه‌های واهی

اخیراً جناب آقای رئیس جمهور در زمینه محو فقر مطالب بسیار مهمی ایراد فرمودند و خواستند هر کسی به نحوی کمک کند تا این مسأله از ابعاد گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و حد و حدود فقر مشخص شود و راه‌های مبارزه با آن معلوم گردد.

البته نظر جناب آقای رئیس جمهور متخصصین و کارشناسان امور اقتصادی هستند که اینها با نوشتن مقاله و موشکافی مسأله، جامعه را در مورد مضار پرداخت یارانه آگاه نمایند و این کارشناسان با نوشتن مقاله‌ها جنبه‌های مختلف یارانه را به اطلاع مردم عزیز ایران برسانند.

در قسمتی دیگر از نامه آمده است.

اصولاً دولت‌های اصلاح‌طلب در زمینه‌های حذف یارانه‌ها و عوارض جانبی آن و نهایتاً بهبود اوضاع، مدتی را که باید کمربندها را سفت کرد (یا به عبارتی دوران ریاضت) را پنج سال تعیین می‌کنند. مدت پنج سال برای مردم صبور و انقلابی ایران چنان مشکل نیست که نپذیرند. به شرطی که دوران شکوفایی و رفاه بعد از اتمام پنج سال، خودش را نشان دهد. بنابراین بعد از آگاهی جامعه مسأله حذف هرگونه یارانه به طریق یک همه پرسی ممکن است و طبیعی است که مردم بعد از آگاهی با صد درصد رأی پرداخت هرگونه یارانه‌ای را حذف خواهد کرد و این روش همه پرسی در بیشتر کشورها اجرا می‌شود. پس چرا ایران اسلامی از این شیوه استفاده نکند. نویسنده فوق سپس با تأکید بر رسالت مطبوعات به عنوان قوه چهارم کشور نوشتن مطالب دور از واقعیت را خلاف رسالت مطبوعات عنوان نموده وبه نقد قسمت سوم از مقاله نقدی بر محو فقر می‌پردازد و چنین می‌نویسد: در مورد فقرزدایی مقاله‌ای به نوشته آقای مهندس قدیری ابیانه منتشر شده است. ایشان در قسمت سوم مقاله، ارقامی ارائه دادند که هرگز واقعیات را بیان نمی‌کند. ایشان مرقوم کرده‌اند که با یارانه‌ای که به مواد سوختی پرداخت می‌شود، اگر حذف شود در عرض یک سال می‌توان یک میلیون واحد مسکونی احداث کرد و یا سد و مدرسه، اتوبان و غیره ساخت. غافل از این که اگر یارانه مواد سوختی و یا کالا و خدماتی حذف شود، قیمت آن افزایش خواهد یافت و افزایش قیمت باعث مصرف کم خواهد شد. یعنی مصرف کننده مثل سابق در حد زیادی مصرف نخواهد کرد. درست است که مواد سوختی در ایران واقعاً ارزان است. حتی در منطقه خاورمیانه فقط قیمت مواد سوختی ایران از همه جا ارزانتر است، حتی در منطقه خاورمیانه فقط قیمت مواد سوختی ایران از همه جا ارزانتر است، ولی حذف یارانه موجب افزایش قیمت‌ها خواهد شد. بنابراین مصرف زیاد در مقابل قیمت ارزان و مصرف کم در مقابل قیمت زیاد. حال تصدیق خواهید فرمود که بعد از حذف یارانه مواد سوختی به ارقام نجومی آقای نویسنده نخواهیم رسید. البته دولت درآمدی خواهد داشت، نه در حد ادعاهای آقای نویسنده.

اصولاً نوشتن مطالب دور از واقعیت ذهنیت مردم را گمراه کرده و موجب انتظارات بیش از حد مردم می‌شود و بعداً مردم گله‌مند می‌شوند که احداث یک میلیون واحد مسکونی چه شد و غیره.

امروز به خاطر ارزانی مواد سوختی بیشتر مردم در مسافرت‌های بیرون شهری از وسایل شخصی استفاده می‌کنند ولی بعد از حذف یارانه ترجیح می‌دهند که با وسایل حمل و نقل عمومی مسافرت کنند. این یک دلیل قانع کننده‌ای است دایر بر مصرف کم مواد سوختی بعد از حذف یارانه، دلایل دیگری هم است که به خاطر زیاد نبودن نوشته از آن پرهیز می‌کنم.

رحیم کیانی – کارشناس اقتصاد

مقایسه‌های واقعی

اما پاسخ به مقاله انتقادی وارده:

نویسنده نامه فوق اذعان داشته که قیمت ارزان، موجب مصرف زیاد و قیمت زیاد موجب مصرف کم است. ولی نتیجه گرفته‌اند که با کاهش مصرف، عملاً ارقام نجومی مورد تأکید را به دنبال نخواهد داشت.

در مقالات نقدی بر محو فقر تأکید شده بود که ارزانی بیش از حد مواد سوختی و انرژی‌زا موجب شده است که ایران برابر کشورهای نظیر هند و چین با حدود یک میلیارد نفر جمعیت، این مواد را مصرف کند و در حقیقت اسراف زیادی صورت می‌گیرد. وقتی قیمت‌ها واقعی شود جلوی اسراف گرفته خواهد شد و مصرف داخلی کاهش خواهد یافت. لیکن تولید فرآورده‌های نفتی کماکان ادامه خواهد داشت و از تولید آن کاسته نخواهد شد.

در نتیجه کاهش مصرف، بخش عظیمی از فرآورده‌های نفتی تولیدی در پالایشگاه‌های کشور قابل صدور خواهد بود و همچنین مجتمع‌های پتروشیمی می‌توانند بخشی از این مواد را به محصولات با ارزش پتروشیمی تبدیل کنند.

لازم به ذکر است که سهمیه نفتی هر کشور در اوپک براساس میزان تولید هر کشور است و نه میزان صادرات. بنابراین هرچه از مصرف داخلی کاسته شود، خواهیم توانست مقدار بیشتری نفت به خارج صادر کنیم، با این تفاوت که اینک صادرات کشور را نفت خام تشکیل می‌دهد و در صورت حذف یارانه‌ها و کاهش مصرف، ایران به صادرکننده فرآورده‌های نفتی و نه فقط صادرکننده نفت خام تبدیل خواهد شد.

در حقیقت با حذف یارانه مواد سوختی عمده این بودجه از محل جلوگیری از اسراف بیت‌المال عمومی افزوده خواهد شد و مردم فقط مابه‌التفاوت مصرف خود را می‌پردازند.

قیمت صادراتی هر بشکه فرآورده‌های نفتی نظیر نفت سفید، بنزین و گازوئیل حدوداً دو برابر قیمت نفت خام است. در زمان جنگ که پالایشگاه‌های کشور آسیب دیده بودند ما با انعقاد قرارداد با سایر کشورها در مقابل هر دو بشکه نفت خام یک بشکه نفت سفید یا گازوئیل و بنزین دریافت می‌کردیم و هم اینک نیز برخی از فرآورده‌ها را به همان قیمت از خارج وارد می‌کنیم.

در حال حاضر هر بشکه گازوئیل یا نفت سفید در ایران حدود یک و نیم دلار عرضه می‌گردد. حال آنکه حدود 3 دلار هزینه استخراج آن و چند دلار هزینه تصفیه آن می‌گردد و دولت هزینه‌هایی را نیز بابت حمل و نقل و توزیع متحمل می‌شود. و این در حالی است که با صادرات آن می‌توان نفت خام را بشکه‌ای 18 دلار و نفت سفید و گازوئیل و بنزین را بشکه‌ای دو برابر قیمت نفت خام به فروش برساند و بیت‌المال کشور را غنی‌تر ساخت.

هرچه خزانه کشور غنی‌تر باشد، امکان اختصاص بیشتر بودجه برای نیازهای کشور فراهم‌تر می‌گردد. براساس برآوردهای کارشناسان، میزان مجموع یارانه‌های مواد سوختی و انرژی‌زاد حدود 11 میلیارد دلار است که با احتساب هر دلار 3000 ریال معادل 33 هزار میلیارد ریال می‌شود و این خود یک رقم واقعاً نجومی است. برای اینکه خوانندگان محترم با بزرگی رقم آشنا شوند و بتوانند آن را بهتر لمس کنند، مقایسه‌هایی انجام داده‌ایم. مثلاً گفتیم که این مقدار پول برابر است با:

–         هزینه ساخت یک میلیون خانه.

–         احداث جاده 11 متری فنی به طول دور کره زمین.

–         هزینه احداث دوهزار کیلومتر تونل دوبانده در دل کوه‌ها و تأمین تهویه و نور آن.

–         هزینه ساخت ساختمان دانشگاه برای دو میلیون دانشجو.

–         هزینه ساخت بیش از دویست هزار مدرسه.

–         هزینه ساخت یک سد بزرگ بابت هر روز یارانه نفت.

مقایسه دیگری هم کردیم از جمله مقایسه بودجه دستگاه‌های مختلف با میزان یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا که نمونه‌هایی از آن به شرح ذیل یادآوری می‌گردد:

–         بودجه دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری 60 میلیارد تومان و برابر با یک هفته یارانه مواد سوختی است.

–         بودجه ستاد بازسازی مناطق جنگی 70 میلیارد تومان و برابر 8 روز یارانه مواد سوختی است.

–         بودجه کمیته امداد امام خمینی (ره) 80 میلیارد تومان و برابر 9 روز یارانه مواد سوختی است.

–         بودجه سازمان بهزیستی کل کشور برابر 30 میلیارد تومان و حدود سه روز و چند ساعت یارانه مواد سوختی است.

انجام مقایسه‌های فوق بدین معنی نیست که در صورت حذف یارانه، یک میلیون خانه با آن ساخته خواهد شد با تمام آن صرف سدسازی یا راه‌سازی و مدرسه‌سازی خواهد شد یا تماماً در اختیار سازمان بهزیستی یا ستاد بازسازی مناطق جنگزده قرار خواهد گرفت، بلکه این بودجه به خزانه افزوده می‌گردد و دولت و مجلس با توجه به نیازهای کشور و اولویت‌ها، این بودجه را به امور ضروری از جمله محو فقر، رفع محرومیت‌ها در مناطق دورافتاده، تسریع در بازسازی مناطق جنگی، گسترش عمران و آبادانی کشور، ترمیم حقوق کارمندان دولت و بازنشستگان، تقویت بیمه‌های اجتماعی، افزایش کمی و کیفی بهداشت، درمان، آموزش و تحقیق و غیره اختصاص خواهند داد.

یادآوری می‌گردد که یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا یک و نیم برابر کل بودجه عمرانی کشور در سال 75 می‌باشد و این در حالی است که هم بودجه کل کشور در تاریخ ایران بی‌سابقه است و هم درصد بودجه عمرانی نسبت به کل بودجه که حدود 42 درصد می‌باشد، در ایران و شاید هم در جهان بی سابقه است.

با توجه به مطلب فوق، نگرانی نویسنده که ذکر ارقام فوق را موجب ایجاد توقع در مردم- مثلاً برای ساخت یک میلیون خانه بعد از حذف یارانه‌ها- می‌داند، منتفی است. چرا که ذکر مثال‌های فوق برای اطلاع از میزان یارانه مواد سوختی و ملموس نمودن آن بوده است.

اما اگر نویسنده فوق تردید دارد که با مبلغ فوق می‌توان هزینه ساخت بیش از یک میلیون خانه را فراهم کرد یا نه، محاسبات مذکور را برای اطمینان خوانندگان از صحت محاسبات ذکر می‌کنیم.

اگر هزینه ساخت هر مترمربع خانه مسکونی را چهل هزار تومان فرض کنیم، هزینه ساخت یک خانه 75 متری (مسکن مناسب براساس الگوی مصرف) 3 میلیون تومان می‌شود.

3300 میلیارد تومان یارانه مواد سوختی و انرژی‌زا را اگر تقسیم بر 3 میلیون تومان کنیم، نتیجه یک میلیون و صد هزار می‌شود.

به عبارت دیگر با یارانه یک سال مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت خانه‌های یک شهر 5 میلیون نفری را تأمین کرد یا با یارانه دو سال مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت خانه‌های شهری بزرگتر از شهر تهران را تأمین نمود.

حق با نویسنده فوق‌الذکر است وقتی که بر فداکاری مردم به خاطر اسلام و انقلاب و کشور اشاره می‌کند لیکن محدود کردن صبوری مردم به پنج سال غیرواقعی است. مردم ما در طول 8 سال دفاع مقدس نشان دادند که حاضرند برای عزت و اقتدار و استقلال و آزادی کشور هرچند سال لازم باشد مقاومت و پایداری کنند. و حتی دولت و نظام را در پیشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامی یاری رسانند. همچنین تأکید نویسنده فوق بر لزوم آگاه کردن افکار عمومی از ابعاد موضوع و منافع آن برای مردم تأکید به حق است.

نگاشتن سلسله مقالات نقدی بر محو فقر نیز به همین منظور است و البته ناکافی است. حق این است که تمام افراد صاحب نظر و آشنا با بعدی از ابعاد موضوع که می‌توانند بر آگاهی‌های جامعه بیفزایند دست به کار شوند و زمینه را برای اصلاح امور فراهم کنند. بویژه آنکه فرصت چندانی باقی نمانده است. اگر روند رشد مصرف نفت به طریق کنونی در کشور ادامه یابد، براساس محاسبات کارشناسان نفتی، ذخائر نفتی در سال 1386 یعنی 11 سال دیگر به پایان خواهد رسید و در آن صورت نه نفتی خواهد بود که در کشور مصرف کنیم و نه درآمدی از بابت صادرات نفت و نه پولی که جنس بخریم یا یارانه‌ای بپردازیم و آن‌گاه پشیمانی سودی نخواهد داشت.

هزینه‌های درمان

در مورد مقاله احساس کاذب فقر «از سلسله مقالات»‌ نقدی بر محو فقر نامه متعددی دریافت شده است که در این شماره به آن می‌پردازیم. در این مقاله به افرادی اشاره شده بود که به دلیل نخوردن موز و کیوی و یا میگو احساس فقر می‌کردند و بر کاذب بودن این احساس تاکید شده بود.

در پایان مقاله آمده بود که احساس کاذب فقر از مهمترین موانع محو فقر است. عده‌ای از خوانندگان محترم بدون توجه به مطالب مندرج در شماره‌های قبلی تصور کرده بودند که منظور نگارنده این است که در جامعه ما فقر وجود ندارد و به بیان وضعیت برخی از مردم که دچار فقر هستند، پرداخته‌اند.

آقای دکتر محمد کشوفی در این خصوص مطالبی می‌نویسد که خلاصه‌ای از آن به شرح ذیل است:

اگر کسانی از نخوردن کیوی و موز و میگو می‌نالند یا از عدم توانایی خرید خانه در شروع زندگی مشترک شکوه می‌کنند و به ایشان احساس فقر دست می‌دهد،‌ من در محیط کار خود بیوه زنان و کارگرانی را می‌شناسم که حتی با دو شیفت کار کردن قادر نیستند برای فرزندان خود غذای پروتئینی کافی تهیه نمایند و حتی به ته مانده غذای مصرف شده سایرین نیز برای سیر کردن فرزندان خود قانعند؛ افرادی را می‌شناسم که علی‌رغم انجام دو شیفت کار سخت و طاقت فرسا، اگر نبود خانه‌ای که از اندوخته‌های قدیم به دست آمده است، هرگز حتی قادر به پرداخت کرایه خانه نبودند، افرادی را می‌شناسم که پس از بیست سال تحصیل، حتی با حقوق ماهیانه قادر نیستند اتاقکی کرایه‌ای برای سکونت زن و فرزندان خود آماده کنند، زیرا نه پس از‌اندازی برای پرداخت پول ودیعه مسکن دارند و نه توان پرداخت کرایه سنگین ماهیانه در ایشان موجود است.

وی سپس به عدم توانایی پرداخت شهریه مدارس دولتی توسط عده بسیاری از هموطنان و عدم توانایی تهیه داروهای گران قیمت بیمارانی که دفترچه بیمه ندارند یا فاقد آن هستند و همچنین به زنان و مردان بسیاری که تی برای پرداخت فرانشیز بیمه بیماران بستری خود ناچار به قرض گرفتن می‌شوند، اشاره می‌کند و نویسنده مقاله احساس کاذب فقر را به عدم شناخت فقر در جامعه متهم می‌کند و می‌افزاید: آنچه مورد بحث قرار گرفته بود نه تنها مشکل عموم جامعه نبود، بلکه مشکل عده قلیلی از ملت ماست که درد فقر ایشان فقر فرهنگی است و نه فقر اقتصادی یا احساس فقر اقتصادی.

مثالهایی که آقای دکتر کشوفی نگارنده نامه انتقادی وارده نوشته‌اند، در برگیرنده تمام واقعیت در مورد فقر نیست. آقای دکتر از کسانی صحبت کردند که بیمار خود را در بیمارستان بستری کرده‌اند ولی توانایی پرداخت فرانشیز بیمه بیماران را ندارند و به قرض گرفتن پول وادار می‌گردند، یا به کسانی اشاره کرده‌اند که توانایی خرید داروهای گران قیمت را ندارند. به کسانی اشاره کردند که ناچارند دو شیفت کار کنند تا حداقل هزینه‌های زندگی را تأمین کنند.

واقعیت این است که هنوز در کشور کسانی یافت می‌شوند که وضعیتی بدتر از موارد مورد اشاره آقای دکتر را دارند.

اگر سری به مناطق محروم و دور افتاده بزنیم، کسانی را خواهیم یافت که هنوز حتی از دسترسی به درمانگاه و بیمارستان و پزشک محرومند. کسانی را خواهیم یافت که حتی از آب آشامیدنی بهداشتی بی‌بهره‌اند.

آیا می‌دانید با یارانه هر روز مواد سوختی و انرژی‌زا می‌توان هزینه ساخت 6 بیمارستان مجهز 100 تختخوابی را تأمین کرد.

آیا می‌دانید که در سال 1375 دولت حدود 195 میلیارد تومان بابت فصل بهداشت، درمان و تغذیه بودجه اختصاص داده است و هزینه‌ای که بیمارستانها باید از مردم بابت خدمات درمانی (غیر روستایی) دریافت کنند، حدود 127 میلیارد تومان می‌باشد و به عبارت دیگر آیا می‌دانید مجموع آنچه بیماران (غیر روستایی) باید بابت درمان خود بپردازند، معادل حدود 2 هفته یارانه نفت است؟ آیا به نظر شما بهتر نیست بخشی از سرمایه‌ای که بابت یارانه نفت می‌سوزد و از بین می‌رود به درمان بیماران اختصاص یابد.

آنچه را که هر روز به صورت یارانه سوختت اختصاص می‌یابد می‌توان به نحو بهتری هزینه نمود. محو فقر یکی از این راههای بهتر است. چون فقر وجود دارد گر چه از 47% زمان شاه به حدود 17%‌ رسیده و 30 % فقرا از فقر نجات یافته‌اند، لیکن 17%‌ باقیمانده نیز باید از فقر نجات یابند.

فقر وجود دارد و در برخی موارد غلیظ‌تر از آن چیزی است که آقای دکتر اشاره کرده‌اند. درست به همین دلیل نیز باید در سیاستهای پرداخت یارانه تجدیدنظر نموده و سیاستی اتخاذ کنیم که در درجه اول طبقات فقیر و محروم جامعه و سپس طبقه متوسط از آن بهره‌مند گردند. فلسفه طرح برنامه محو فقر نیز به معنی قبول وجود فقر و ضرورت محو آن است. ولی باید بین فقر واقعی و کسانی که به طور کاذب احساس فقر می‌کنند، تفاوت قائل شد و تفکیک این دو از هم، این امکان را ایجاد می‌کند که به محو فقر واقعی بپردازیم. وجود احساس کذاب فقر در جامعه نیز یک امر بدیهی و غیر قابل انکار است.

نمونه آن یکی از مقالات انتقادی وارده است که بر لزوم مصرف موز و کیوی و خاویار در کشور اشاره کرده و تاکید نمودند که حق دارند کسانی که اینها را مصرف نمی‌کنند، احساس فقر بکنند و خواستار عدم صدور آن شده است؛ که در شماره‌های بعد انشاء ا... با چاپ کاملتر آن به پاسخ آن خواهیم پرداخت. این نامه نشان می‌دهد که مقاله احساس کاذب فقر یک واقعیت را مورد توجه قرار داده و آن وجود احساس کاذب فقر در بخشی از جامعه است که فقر را بسیار گسترده‌تر از واقعیت جلوه می‌دهند.

بازنشستگان

در نقد مقاله احساس کاذب فقر از مجموعه مقالات بر محور فقر نامه‌ای از آقای سید علی‌ احمد زاده بازنشسته کشوری واصل شده است که می‌نویسد:

فقر از دید آن دسته که یک شبه ره صد ساله پیموده‌اند و آن قدر ثروت دارند که نخوردن و نداشتن موز و کیوی را خط فقر می‌دانند نباید مانع شود که وضعیت مردم در جنوب تهران و یا جنب کشور و بلکه بازنشستگان مورد توجه قرار گیرد،‌ بازنشستگانی که باید تمام حقوق خود را برای اجاره مسکن که شامل دو اتاق باشد، بپردازند. نامبرده خواستار رسیدگی به وضعیت بازنشستگان شده است.

در مقاله احساس کاذب فقر تاکید کردیم که احساس کاذب فقر مانعی بر حذف فقر واقعی است. علت آن نیز این هست که اینگونه افراد انتظار دارند که بودجه بیت‌المال صرف تمایلات و زیاده خواهی‌های آنان شود، حال آنکه عدالت ایجاب می‌کند فقرای واقعی و محرومین و مستمندان از این کمک‌ها بهره‌مند شوند. دولت قدمهای بزرگی در محو فقر برداشته است و بنا به آمار و اطلاعات حاصله علی‌رغم جنگ تحمیلی و محاصره اقتصادی به دلیل توسعه اقتصادی و صنعتی کشور و افزایش تولیدات تعداد فقرا از 47 درصد به حدود 17 درصد رسیده است؛ ولی وجود 17 درصد فقیر در جامعه نیز زیبنده کشور اسلامی ایران نیست و به حق دولت با توجه به فراهم آمدن زیر بناهای اقتصادی لازم کمر همت به محو فقر بسته است.

در مقالات تاکید کردیم که دولت دستاورهای چشمگیری در رفع  محرومیت‌ها به ویژه در مناطق دور افتاده داشته است، لیکن تا رسیدن به وضعیت ایده آل راهی طولانی در پیش است.

هنوز در کشور مناطقی را می‌یابیم که از داشتن مدرسه و معلم محرومند. اگر سری به کمیته امداد امام خمینی 1 بزنیم، به نیازمندانی برخورد می‌کنیم که نیازمند وسایل اولیه زندگی هستند؛ با کسانی مواجه می‌شویم که در تهیه ابتدایی‌ترین وسایل جهیزیه دختران دم بختشان عاجزند. اگر مطالعه ‌ای در زندگی افراد بازنشسته و پیرو و فرتوت بکنیم،‌ می‌بینیم که بعد از سالها کار و تلاش،‌ در اوج پیری درمانده‌اند و حقوق آنها کفایت زندگی‌شان را نمی‌کند. معلمین سربلندی را می‌بینیم که نزد زن و فرزند خود شرمنده‌اند. روستاهایی را می‌بینیم که از داشتن برق،‌ آب آشامیدنی،‌ راه و جاده، مدرسه و درمانگاه محرومند.

در این سلسله مقالات تاکید کردیم که برا محو فقر باید به اختصاص بهتر درآمدهای عمومی بپردازیم و یکی از منابع اصلی و عمده را که قابل استفاده در محو فقر می‌باشد، سرمایه‌ای عنوان کردیم که امروز به صورت یارانه مواد سوختی موجب اسراف در مصرف آن شده است.

گفتیم که یارانه مواد نفتی حدود 11 میلیارد دلار برای با 3300 میلیارد تومان می‌باشد. تاکید کردیم که بودجه سالانه کمیته امداد امام خمینی 1 برای 9 روز یارانه نفت،‌ بودجه سالانه دفتر مناطق محروم معادل یک هفته و بودجه ستاد بازسازی مناطق جنگ زده معادل هشت روز یارانه نفت است.

آیا بهتر نیست با این سرمایه عظیم مناطق مرحوم از محرومیت‌ نجات یابند؟!

آیا می‌دانید که یارانه سه ماه مواد سوختی و انرژی‌زا برای رفع محرومیت از تمامی روستاهای (بالای 20 خانوار)‌ کشور و برخورداری آنان از نعمت‌های برق، آب آشامیدنی بهداشتی، ساختمان، مدرسه، ساختمان بهداشت و راه مناسب کافی است؟!

آیا می‌دانید یارانه مواد سوختی و انرژی زایک و نیم برابر کل بودجه عمرانی کشور در سال 1375 است. ؟!

آیا می‌دانید کل بودجه سال 75 کشور برای پرداخت حقوق کارمندان حدود 390 میلیارد تومان است و یارانه مواد سوختی 5/8 برابر این مقدار است؟!

آیا می‌دانید یارانه 26 روز مواد سوختی برابر کل بودجه سال 74 مربوط به بازنشستگان کشور است؟!

مگر نه اینکه نفت به همه مردم کشور تعلق دارد و مردم سیستان و بلوچستان،‌ مردم مناطق محروم، فقرا و مستمندان، کارمندان، کارگران و بازنشستگان از حقوق مساوی در مورد آن برخورداند؛‌ پس چرا باید از این سرمایه عظیم، کسانی بیشتر برخوردار و بهره‌مند گردند که از امکانات و ثروت بیشتری برخورداند. ؟!

آیا این دست است که بودجه‌ای که باید به ترمیم حقوق کارمندان و بازنشستگان اختصاص یابد، در معرض اسراف ثروتمندان قرار گیرد؟!

دولت به حق سیاست محرومیت زایی و فقر زدایی و بازسازی مناطق جنگ زده و توسعه و عمران و آبادنی کشور را در رأس امور قرار داده است، و با توجه به امکانات و اختیارات و محدودیت‌های بودجه،‌ الحق که عملکردی خیر کننده داشته است،‌ لیکن هنوز تا رسیدن به وضعیت ایده آل راه زیادی باقی مانده است. محور عمده سلسله مقالات نقدی بر محر فقر، ارائه استدلال متکی به آمار و ارقام برای اثبات این مدعاست که حذف یا کاهش یارانه مواد سوختی و استفاده بهینه از این ثروت عظیم بهترین راه در جهت تأمین بودجه برا ی محو فقر و محرومیت و در جهت توسعه و عمران و آبادانی ایران است.

متأسفانه امروز با اسراف در مصرف سوخت فرصت‌های ارزنده‌‌ای را برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور و مردم عزیز و مهربان و باعاطفه کشورمان است دست می‌دهیم. فرصت‌هایی که به سرعت از دست می‌روند و اگر چاره‌ای نیندیشیم کشور با فقری فراگیر مواجه خواهد شد.

۹۴/۰۲/۱۴

نظرات  (۲)

البته  تفکرات شما بیشتر به کارگزاران شباهت دارند 

تا قبل از دادن یارانه نقدی این یارانه به کالا داده میشد منتهی کاری که احمدی نزاد انجام داد انتقال این یارانه به صورت نقدی به خود مردم بود تا اون کسی که مثلا ماشین داره اینطور نباشه که هر چه قدر بیشتر مصرف کنه بیشتر سود ببره 

حالا امثال روحانی می گند یارانه نقدی اشتباه بزرگی بود که نباید اتفاق می افتاد و یارانه بقه تولید باید اختصاصی پیدا کنه اگه به تولید بدند باز همون میشه و تفاوتی نخواهد کرد باز هر کی بیشتر مصرف کنه بیشتر سود میبره

البته دلیل اینکه کارگزاران و مخصوصا اصلاح طلبان مخالف یارانه نقدی هستند اینکه یارانه نقدی زیان هنگفتی به شرکتها و کارخانجات اونها وارد کرده است چون  این پول که قبلا به سادگی به اونها اختصاص پیدا می کرد حالا از چنگشون خارج شده و به مردم پرداخت میشه طبیعیه که مخالفت کنند 

پرداخت یارانه نقدی بهترین شیوه برای صرفه جویی  و عدالت هست اگه یارانه نقدی کاملا حذف بشه و پولش مستقیما به مردم پرداخت بشه مردم هم صرفه جویی می کنند و هم با مدیریت خودشون نیازهاشون رو بر طرف می کنند 

اقای این نکته که یارانه نقدی موجب تنبل شدن و کار  نکردن میشه ادعایی مسخره بیش نیست چون انسان حریص هست و برای به دست آوردن پول بیشتر کار خواهد کرد اگر این جمله درست بود دیگه الان نباید پزشکها که ماهی یک تیلیارد در آمد دارند کار نمی کردند اما روز به روز حریص تر میشوند 

یا خود شما که میلیاردر و بی نیاز از مادیات هستی الان نباید کار کنی اما دائما در تلویزیون و رادیو و مساجد و دانشگاه مصاحبه و مناظره می کنی و پول میگیری پس این دیدگاته کاملا مسخره و درست نیست 

پاسخ:
حالا شما ما را هم میلیاردر کردید. 
ضمنا بنده آقای احمدی نژآد را قانع کردم که هدفمند سازی را کلید بزند.
هر چند با دادن یارانه به همه مخالف بودم و معتقدم باید اقشار ضعیف مورد حمایت قرار می گرفتند و نه به قول شما میلیاردرها.
این مطلب را بنده از سال 1373 در جامعه مطرح کرده ام.
۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۴۹ محمد صاحبقرانی وزوانی
باسلام
 گزارش خیلی جالب، جامع و کاملی بود کاملا مشخص است برای آن زحمت خیلی زیاد کشیدید آنقدر خوب بود که من دو بار این مطلب را خواندم و نکته های زیادی را در دفتر یادداشتم نوشتم.شما مایه افتخار کشور هستید.با امید موقفیت های بیشتر شما
پاسخ:
لطف دارید. این مقاله آن زمان هم مثل حالا اعتراضات زیادی را بر انگیخت. اما از گفتن حق جا نزدم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">