باسمه تعالی
ماجرای اعلام جنگ سفیر ایران به مشایی
دکتر محمد حسن قدیری ابیانه
WWW.GHADIRI.IR
وقتی در اردیبهشت سال 1386 به عنوان سفیر عازم مأموریت به مکزیک شدم روزهای پایانی یک نمایشگاه عظیم آثار تاریخی ایران با استقبال گسترده مردم در موزه آنتروپولوژی (مردم شناسی) مکزیک که مهمترین موزه این کشور است بود. بیش از یک میلیون نفر از این موزه دیدن کردند و موفقیتی بسیار بزرگ محسوب میشد. آقای مشایی رئیس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی در افتتاحیه این نمایشگاه شرکت کرده بود.
مطبوعات با آب و تاب فراوان آن را منعکس ساختند و عکسهای بزرگی از آن را منتشر میکردند. موزه های دیگری نیز در مکزیک و در سایر کشورها خواستار برگزاری آن شدند. قرار شد در شهر پوئبلای مکزیک نیز این نمایشگاه برگزار گردد.
موزه بر دوران قبل از اسلام تاکید داشت و آثار آن دوران را گرد آوری نموده بود و تقریباً از آثار دوران اسلامی خبری نبود. لیکن آنچه تعجب و تأسف مرا بر انگیخت تعداد قابل توجهی از آثار مستهجن تاریخی بود که در بین این آثار دیده میشد.
مثلاً یک صفحه کوچک سنگی که تصویر زن و مرد برهنه ای را نشان میداد. یکی از روزنامهها یک صفحه کامل به نمایش این اثر اختصاص داده بود. در موردی دیگر یک جفت مجسمه مرد و زن بود. در مجسمه مرد، عورت بزرگ و عمود به اندام او به بزرگی تقریباً یک سوم قد او جلوه میکرد و زن نیز کاملاً برهنه و عورت او شکل برجسته ای داشت. گویا هدف سازنده این اثر تمرکز بر عورتها بود. مجسمههایی که از یونان به ایران منتقل شده و یا در دورانی خاص تحت تأثیر فرهنگ رومی ساخته شده است. خجالت کشیدم که چه چیزهایی را برای نمایش انتخاب کرده و آثار دوران اسلامی را حذف کردهاند. تصویر مرد عریان در دهها هزار نسخه به صورت بروشور توسط موزه مذکور منتشر شده بود و مردم را دعوت به دیدن آثار ایران میکرد. شبکه های تلویزیونی در برنامه های خبری خود بر این مجسمهها تمرکز نموده بودند. (از انتشار عکسهای آثار مستهجن مربوطه در این سایت معذور و از بکارگیری عبارات فوق پوزش میطلبم.)
مدیرکل موزه ملی به مکزیک آمده بود. به وی اعتراض کردم که چرا این آثار را به نمایش گذاشتهاند و این چه نوع معرفی از تاریخ و فرهنگ ایران است. به توجیه پرداخت که این مجسمهها را در 7 کشور دیگر نیز به نمایش درآوردهاند و سفرای ایران هیچکدام اعتراض نکردهاند. حالا شما چرا اعتراض میکنید؟ میگفت ما که نمیتوانیم این آثار را در ایران به نمایش بگذاریم پس اگر در خارج هم به نمایش نگذاریم پس با آن چه کنیم؟ وی اینگونه سعی میکرد جای خالی آثار تاریخی دوران اسلامی را نیز توجیه کند.
گفتم روزهای پایانی نمایشگاه است و اگر بخواهیم آن را برداریم توجهها بیشتر جلب میگردد. لذا در نمایشگاه جدید در شهر پوئبلا باید این نوع مجسمهها از ابتدا قرار نگیرد. وی گفت تصمیم در این مورد با جناب آقای مشایی است. به وی گفتم من سفیر فوقالعاده و تامالاختیار جمهوری اسلامی ایران در مکزیک هستم و به شما رسماً اعلام میکنم که حق ندارید این نوع مجسمه های مستهجن را در نمایشگاه بعدی قرار دهید. با مسئولان موزه مربوطه هم تماس گرفتم و آنها نیز با قرار ندان این مجسمهها در موزه شهر پوئبلا موافقت کردند. نامههایی هم به ایران و از جمله به مقامات وقت وزارت امور خارجه نوشتم و هم برای جناب آقای مشایی نوشتم که نباید این مجسمهها در موزه بعدی قرار بگیرند و ضروری است اصولاً تجدید نظر اساسی در انتخاب آثار باستانی ایران در نمایشگاه های خارجی بنمایند.
در سفری هم که به ایران داشتم در حاشیه یک سمینار، یادداشتی را که حاوی موضوع بود به دست آقای دکتر احمدی نژاد رساندم و در خواست کردم که به آقای مشایی دستور لازم را بدهند تا نه تنها در موزه مکزیک بلکه در کل برنامه های نمایش آثار فرهنگی ایران در خارج از کشور از نمایش آنها جلوگیری کنند. با شناختی که از مواضع رئیس جمهور داشتم بر این باور بودم که ایشان دستور لازم را خواهند داد، هر چند اطلاعی از آن ندارم.
وقتی به مکزیک بازگشتم، آقای ملک زاده یکی از معاونان آقای مشایی، رئیس وقت سازمان گردشگری و میراث فرهنگی تلفنی با اینجانب تماس گرفت. سلام آقای مشایی را رساند و پیغام او را به من منتقل کرد و از قول او از من خواست که در مورد آن مجسمهها سختگیری نکنم. گفتم که سلام مرا به ایشان برسانید و بگویید این مجسمهها به هیچ وجه نباید به نمایش درآیند و من به عنوان سفیر فوقالعاده و تامالاختیار در مکزیک مانع آن خواهم شد.
یک از دوستانم که مسئولیتی در وزارت خارجه داشت و ارتباط دوستانه ای هم با آقای مشایی داشت، از روی دلسوزی برای من گفت: "چشمانت را ببند و چیزی نگو و با مشایی درگیر نشو. او رابطه ویژه ای با رئیس جمهور دارد و نفوذش میتواند برای موقعیت کاری تو منفی باشد. تو موضوع را منعکس کردی و وظیفه خود را انجام دادی و دیگر تکلیفی بر تو نیست." گفتم من جلوی اینکار غیر شرعی و ضد فرهنگی را خواهم گرفت حتی اگر به قیمت نیمه تمام شدن مأموریتم بیانجامد و حتی اگر نمایش این آثار بر فرض محال دستور رئیس جمهور هم باشد جلوی آن خواهم ایستاد. من سفیر جمهوری اسلامی هستم. اگر قرار بود به دنبال فرصت و مقام باشم با اصلاح طلبان در دوره حاکمیت آنها در نمیافتادم. و از جمله در مورد تولید و نمایش فیلم مستند شهید ادواردو آنیلی که وزارت خارجه شدیداً مخالف تولید و پخش آن بود اصرار نمیکردم، مقابله ای که به انزوای من در وزارت خارجه منتهی شد و حتی یک میز و صندلی برای کار در وزارت امور خارجه به من ندادند که حضور داشته باشم.
چند بار به مدیر کل موزه ملی که به مکزیک آمده بود یادآوری کردم که نباید مجسمهها نمایش داده شوند.
روز افتتاح با حضور آقای بقایی قائم مقام وقت سازمان گردشگری و میراث فرهنگی برای افتتاح نمایشگاه رفتیم. با کمال تعجب دیدم نه تنها مجسمهها حذف نشده بلکه در دو طرف درب ورودی نمایشگاه ایران به نحوی قرار گرفته که اولین چیزی که از این نمایشگاه میبینند مجسمه های آن مرد و زن برهنه با عورتهای برجسته است. خونم به جوش آمد. در حضور بقایی به مدیر کل موزه ملی گفتم من حساب تو را خواهم رسید و به بقایی گفتم از این لحظه من به سازمان گردشگری و میراث فرهنگی، به آقای مشاعی و به شما اعلام جنگ میکنم. بچرخ تا بچرخیم. بقایی که از اظهارات من جا خورده بود و انتظار چنین برخوردی را نداشت گفت مگر چه شده است؟ گفتم که به او گفته بودم که نباید این مجسمه های مستهجن را به نمایش بگذارد. موضوع را هم به آقای مشایی منعکس کرده بودم. این از خدا بی خبر آمده آنها را در سردر ورودی نمایشگاه قرار داده است. گفت برویم ببینیم مجسمهها چیست. وقتی مجسمهها را دید دستور داد فوری آن را حذف کنند. مدیرکل موزه ملی ایران تلاش کرد مانع تصمیم او شود، لیکن موثر واقع نیفتاد. مجسمهها را که درون محفظه شیشه ای بود نمیشد بلافاصله بیرون آورد. لذا روی محفظه شیشه ای را با پارچه پوشاندند. بعداً بقایی گفت که مدیر کل را عوض خواهد کرد و بعدها اینکار را کرد. شنیدم که بورس دکتری خارج را گرفته است.
وی با اشاره به فعالیتهای گسترده فرهنگی و نمایشگاههایی که برای معرفی تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران برگزار میکردیم قول داد 2700 دلار کمک کند تا بتوانیم این نمایشگاه را تکثیر کنیم. وجهی که علیرغم پیگیریها واصل نشد.
وقتی در سفری در ایران در حاشیه مراسمی او را دیدم که دیگر ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را بر عهده داشت گفتم شما 2700 دلار برای نمایش فرهنگ ایران را از سفارت جمهوری اسلامی که نماینده رسمی کشور است و قول آن را دادهاید دریغ کردهاید و 60 میلیون تومان به هدیه تهرانی برای نمایشگاه آب دادهاید؟! چه اشکالی دارد که ما را هم "تهرانی" فرض کنید و "مبلغی" را که قول آن را دادهاید به سفارت "هدیه" دهید!
قول پیگیری داد ولی خبری نشد تا اینکه دوران معمول سفارت من به پایان رسید و به ایران بازگشتم ولی بودجه ای حواله نشد.
امروزه که مسائل آن دوره را مرور میکنم بهتر میتوانم هدف از برگزاری موزه آثار تاریخی ایران با حذف دوره اسلامی و تمرکز بر دوره قبل از اسلام با همراه سازی آن مجسمه های مستهجن را در یابم. بحث مکتب ایرانی به جای مکتب اسلامی و قول معاون رئیس جدید سازمان میراث فرهنگی و گردشگری که در اولین مصاحبهاش در سمت جدید مبنی بر حمایت از هر چه ایرانیت است را بهتر درک میکنم.