پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه

به کرات شنیده شده که در ایران تحزب جایگاه مناسبی در افکار عمومی ندارد و زمینه فرهنگی برای رشد احزاب وجود ندارد.

معمولا در کشورهای توسعه یافته، اعضای حزب می دانند که باید حزب را یاری رسانند و در هزینه های آن شریک شوند و لذا برای حمایت از یک حزب به عضویت حزب در آمده و حق عضویت را به عنوان یک اصل می پردازند و در ایام انتخابات نیز برای تبلیغات انتخاباتی به حزب کمک می کنند، لیکن در ایران بر اساس همان تفکر غلط، بسیاری از افراد انتظار دارند از طریق عضویت در حزب به امکاناتی دست یابند و از رانت برخوردار شوند. در ایام انتخابات نیز معمولا انتظار دارند که نامزدها شخصا هزینه های تبلیغاتی خویش را بپردازند وبلکه هزینه های فعالیت هوادارن را نیز تقبل کنند.

محمدرضا خاتمی اخیرا طی مصاحبه ای گفته است: پرچم براندازی را پائین کشیده ایم.

بنایراین با این عبارت اعتراف می کند که در گذشته در صدد براندازی بوده اند که حالا پرچم آن را پایین کشیده اند. آیا کسانی که در صدد براندازی نظام اسلامی بوده اند و پرچمن براندازی را در دست گرفته بودند شایستگی در اختیار گرفتن مسئولیتهای نظام را دارند؟!

محمد رضا خاتمی اخیرا گفته است که: "ما به قانون اساسی که یک اصل آن ولایت فقیه است التزام داریم. اصلاح طلبان برای براندازی نظام هیچ گونه اقدامی نخواهند کرد."

لازم به ذکر است که محمد رضا خاتمی که آقای معین او را به عنوان معاون اول خود پیشنهاد کرده بود می گفت که "ما احکام حکومتی را قبول نداریم و در صورت پیروزی درانتخابات اجرا نمی کنیم."

وی در مصاحبه با رسانه خارجی گفته بود که نظام مطلوب وی چیزی مثل اسپانیا است.

اسپانیا کشوری سلطنتی است. در قانون اساسی از ولایت مطلقه فقیه صحبت می کند. نظام جمهوری اسلامی است. محمد رضا خاتمی ظاهرا سلطنت مشروطه را بر جمهوری اسلامی ترجیح می دهد بویژه اگر برادرش آن سلطان باشد.

وی در همراهی با فتنه گران عمل کرده و اعتباری ندارد و که حالا بخواهد ضمانت دهد که مقید به قانون اساسی خواهد بود.

وی در ملاقات محرمانه با سفیر آلمان پیروزی های ایران در امور هسته ای را به ضرر اصلاح طلبان ارزیابی کرده بود.

یک کار شناس مسائل سیاسی، معتقد است: مواضع رئیس جمهور در خصوص برقراری رابطه با آمریکا با مواضع جمهوری اسلامی مغایرت دارد.

صهیونیستها خواب شرایط سوریه را برای ایران دیده اند.

آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی اخیرا اظهار کرد که بهار ایرانی در راه است! وی در ادامه اظهارات خود گفت که "بهار عربی با بهار ایرانی پی گرفته خواهد شد و بی‌ثباتی نه فقط در تهران بلکه به همه نقاط ایران گسترش خواهد یافت"!

 وزیر خارجه اسرائیل در ادامه تاکید کرد که: "شک نیست که جنبش اعتراضی با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران در تابستان شدت می‌گیرد."

اظهارات فوق یک پیشگویی نیست، بلکه ناشی از برنامه ریزی دراز مدت بای تحقق چنین اقداف و برنامه هایی است. قطعا آنها برای ایجاد آشوب و اغتشاش برنامه ریزی کرده اند و البته این برنامه ریزی فرصت بسیار مناسبی برای عملیات مرصاد 2 برای نابودی عناصر وابسطه به بیگانه است.

در کنار فشار تحریمی غرب بر علیه ایران، این کشورها در باغ سبز نشان می دهند و خانم کلینتون گفته که اگر ایران به اصطلاح با غرب راه بیاید تحریم ها به سرعت کاهش خواهد یافت و از طرف دیگر سعی کرده سیاست های نظام را مقصر کاهش پول ملی نشان دهد.

همه اینها مراحل یک توطئه است. از طرفی دنبال ایجاد بحران در اقتصاد ایران هستند تا مردم را ناراضی کرده و انگشت اتهام تقصیر را به ناکارآمدی نظام نشانه روند و از طرف دیگر از طریق عناصر نفوذی و اوباش در استخدام سعی می کنند بروز مشکلات معیشتی در زندگی مردم را که ناشی از توطئه های خود آنها است به آشوب علیه نظام اسلامی تبدیل کنند و از سوی دیگر با وعده رفع سریع تحریم ها سعی می کنند دولت و نظام را به وادادگی سوق دهند و در غالب بحث مذاکره زمینه را برای تسلیم در مقابل خواسته های آنها فراهم آورند.

آنها حتی در صورت عقبگرد و تسلیم ایران، تحریم ها را رها نخواهند کرد و بلکه با برداشت ضعف از این عقب نشینی ها و تاثیرگذاری تحریم ها، بر شدت آن خواهند افزود.

دشمن در این تصور بوده که با تحریم ایران می تواند قحطی ایجاد کند و مردم را به کشتن دهد. سیاست فشار با افزایش قیمت ارز و اختلال در بازار ارز آنها را بیجهت امیدوار کرده است.

آنها بر این تصورند که اوضاع دارد برای انفجار و اغتشاش آماده می شود و فقط یک سری چاشنی نیاز دارد تا جامعه به انفجار برسد.

بعد از پذیرش قطعنامه 598 نیز دچار چنین توهمی شدند و منافقین را راهی ایران کردند با این توهم که کافی است آنها راه بیفتند و به هر شهر و منطقه ای وارد شوند، مردم به آنها خواهند پیوست و تنها باید راهپیمایشان را تا تهران ادامه دهند و بر مسند حکومت بنشینند.

همین توهم باعث شد تا در عملیات مرصاد چنان لطماتی به دشمن وارد شود که نه آنها خواب آن را میدیدند و نه ما انتظارش را داشتیم.

هم اینک نیز غرب دچار توهم شده است و فکر می کند که می تواند از این مشکلی که خود آنها باعث آن هستند نمدی برای خود بسازند و به اصطلاح آشوب به پا کنند و کافی است تا برخی عوامل خویش را به میدان بفرستند تا با چند اغتشاش در بازار و امثال آن اوضاع را از کنترل خارج کنند.

این توهم نیز فرصتی مناسب برای نیروهای امنیتی ایران است تا عوامل بیگانگان را بشناسند و عملیات مرصاد دو را با سرکوب منافقین و عوامل مزدور غرب و صهیونیسم به قعر جهنم بفرستند و دشمنان قسم خورده انقلاب را عزا دار کنند.

کسانی که دیروز در بازار سعی کردند اغتشاش کنند از نوع منافقین عملیاد مرصاد هستند و قطعا عامل بیگانه می باشند.

فرصت مناسبی برای شناسایی این عوامل مزدور پیش آمده است. چوبه های دار باید آماده شوند و این فرصت را برای درهم کوبیدن این مزدوران نباید کم اهمیت گرفت. باید سرمایه گذاری چندین ساله دشمن را با استفاده از فرصت بر باد داد. پس همگان کمک کنند تا این عناصر که باز هم خودنمایی خواهند کرد شناسایی و تحویل مقامات امنیتی شوند.

آنگاه به مناسبت عزاداری دشمن جشن بزرگی برپا خواهیم کرد.

اخیرا در بازدید از موزه سنندج با مجسمه های برهنه  متعددی مواجه شدم که مربوط به غرب است. دو مجسمه مرد کاملا برهنه و چند مجسمه زن با سینه های کاملا برهنه در بین مجسمه ها بود. ماجرا را پرسیدم. گفتند که این مجسمه ها ساخت غرب و مربوط به دوران معاصر است! سازمان مرکزی میراث فرهنگی آنها را فرستاده است تا در موزه شهرستان نمایش دهند. کارمندان که نخواستند نامشان ذکر شود نسبت به این سیاست معترض بودند.

احیرا نام هوشنگ بوذری در رابطه با ماجرای مهدی هاشمی مجددا در رسانه های گروهی مطرح شده است.

هوشنگ بوذری عامل و جاسوس سرویس های اطلاعات غربی ها است و دستگیری وی در گذشته به دلیل همین امر جاسوسی بوده است. ذیلا بخشی از مصاحبه با روزنامه ایران را که در شهریور 1389 انجام شده است و به این موضوع اشاره شده است منتشر می کنم. اخیرا وی را دکترای فیزیک هستهای نامیده اند. مطوئن هستم که وی در رشته هسته ای تحصیل نداشته است و اگر مدرکی در این رابطه در دست دارد توسط سازمان های جاسوسی صادر شده تا راه را برای نفوذ وی در این زمینه هموار سازند. بررسی در رابطه با کسانی که بوذری عامل ورودشان به دستگاههای دولتی ایران بوده می تواند به شناسایی جاسوسان کمک کند.

در آستانه سالگرد شهادت شهید ادواردو، مصاحبه ای مربوط به 22 شهریور 1389 با روزنامه ایران منتشر می نمایم. در  این مصاحبه شرح صدور حکم اعدام برای خود و خانواده ام توسط دادگاه به اصطلاح خلقی گروهی از چریک های فدایی خلق، ماجرای جاسوسی هوشنگ بوذری که این روزها هم در مورد او در رسانه ها مطالبی نوشته شده است، نحوه ورود به وزارت امور خارجه و اخراجم از وزارت امور خارجه با تلاش منافقین، ماجرای انتخابات 84 و فتنه 88 و کارشکنی های دولت اصلاحات در تولیدو پخش مستند ادواردو و ... صحبت شده است.

توجه شما را به این مطلب جلب می نمیام.

گفت‌وگوی «ایران» با محمدحسن قدیری ابیانه سفیر ایران در استرالیا و مکزیک

مجلس ششم می‌گفت فیلم ادواردو ضد امنیتی است

22 شهریور 1389

آقای قدیری ابیانه از چگونگی ورودتان به وزارت خارجه بگویید.

بعد از گرفتن دیپلم، برای تحصیل در رشته معماری به فلورانس ایتالیا رفتم. در 20 سالگی یعنی 5 سال قبل از پیروزی انقلاب اولین انجمن اسلامی دانشجویی را در ایتالیا بنیانگذاری و فعالیت را در آنجا آغاز کردیم. وقتی که حضرت امام(ره) به پاریس تشریف بردند، من هم در دو نوبت به آنجا رفتم. یک بار به مدت سه روز و بار دوم به مدت یک ماه و بعد از برگشت از نوفل لوشاتو، در رم مستقر شدم تا آزادی سفارت ایران در ایتالیا و ساماندهی مبارزات را تدارک ببینم. در روز انتصاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر، تصمیم گرفتم به سفارت مراجعه کنم و خواستار ملاقات با سفیر شدم. پرسیدند هدفتان از ملاقات چیست؟ گفتم من نماینده دولت موقت هستم و آمده‌ام سفارت را تحویل بگیرم و این کار را بدون هماهنگی با هیچ جا و به تنهایی انجام دادم. اجازه ملاقات ندادند، من هم گفتم به سفیر و بقیه بگویید که سفارت را آماده کنند تا آن را به دست ما بسپارند و من برمی‌گردم. در روز 22 بهمن در حال رفتن به جلسه‌ انجمن بودم برای تصمیم‌گیری در مورد تاریخ فراخواندن دانشجویان مسلمان از همه جای ایتالیا برای حمله به سفارت و آزادسازی آن که در خیابان فردی را دیدم که با خوشحالی فریاد می‌زد که رادیو آزاد شد. من سوار اتوبوس بودم و پیاده شدم و از این شخص پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت در حال گوش دادن به رادیو بودم که 5 دقیقه پیش اعلام کرد اینجا صدای انقلاب اسلامی است و از مردم درخواست کمک می‌کرد و می‌گفت صدا و سیما در محاصره ارتش است. دوباره تنهایی ساعت 6 عصر به سفارت رفتم که سفارت تعطیل بود. مستخدم ایرانی سفارت دم در آمد و به او گفتم که در را باز کن، من رئیس جدید نمایندگی و نماینده دولت موقت هستم. او امتناع کرد و من گفتم یا در را باز کن و ما این را همکاری با انقلاب تلقی می‌کنیم و تو به کارت ادامه می‌دهی و یا در غیر این صورت فردا روز پایانی کارت در سفارت خواهد بود. در را باز کرد و من وارد سفارت شدم و این شروع فعالیت من در وزارت خارجه بود.

فردای آن روز اولین کنفرانس مطبوعاتی را با حضور انبوه خبرنگاران در حکومت جدید برگزار کردیم.